يُزْجِي
«یُزْجِى» از مادّه «ازجاء» به معناى راندن مداوم با ملایمت است، راندنى که براى ردیف کردن موجودات پراکنده مى باشد، و این تعبیر، دقیقاً در مورد ابرها صادق است که هر قطعه اى از آن از گوشه اى از دریاها برمى خیزد، سپس دست قدرت پروردگار آنها را به سوى هم مى راند و پیوند مى دهد، و متراکم مى سازد.
ریشه کلمه
- زجو (۳ بار)
قاموس قرآن
(بر وزن عنق) جمع زبور است و هر كتاب حكمت را زبور گويند (مجمع) صحاح و قاموس و اقرب مطلق كتاب گفتهاند. راغب گويد به هر كتابى كه با حروف درشت باشد زبور گويند و بعضى گفتهاند زبور كتابى است كه در آن حكم عقليه باشد نه احكام بر خلاف كتاب است . [شعراء:196]. و آن در كتابهاى گذشتگان است [قمر:52و53]. ظاهراً مراد از زبرنامه هاى اعمال است زبر بر وزن فلس به معنى نوشتن غيره است «زبرت الكتاب: كتبته» (اقرب). در دو آيه از قرآن كتاب با زبر توأم آمده است [آل عمران:184]، [فاطر:25]. طبرسى فرموده زبر گفتن نسبت به مواعظ و كتاب گفتن نسبت به تأليف حروف آن است، اين به نظر نگارنده بعيد است حال آنكه خودش زبور را كتاب حكمت معنى كرده است لازم بود ميان زبور مخصوص است به كتاب حكمتها و كتاب در عرف قرآن آن است كه حاوى احكام و شرايع باشد. در صافى نيز زبر را كتاب مواعظ و حكم كتاب را كتاب شريعت خوانده است الميزان نيز نزديك به ان مىگويد. به نظر مىآيد كه زبر همانطور كه نقل شد كتاب مواعظ باشد كه بسيارى از پيامبران احكام و شريعت پيغمبر سابق را تبليغ كرده و از خود فقط مواعظ و حكمتها مىآوردند. ايضاً به نظر مىآيد در آياتيكه حكمت و كتاب آمده مثل [بقره:231]. مراد از حكمت همان زبر است كه در آيات ديگر آمده است. * [كهف:96]. زبر به ضمّ (ز) و فتح (ب) جمع تكّه بزرگ آهن است (مفردات - اقرب) يعنى تكههاى بزرگ آهن را پيش من آوريد تا چون ميان دو لبه كوه را مساوى كرد گفت در آن بدميد. * [مؤمنون:53]. زبر در آيه احتمال دارد جمع زبورباشد يعنى كارشان را تكّه تكّه كرده به صورت كتابها در آورند و شايد جمع زبره باشد كه از اقرب نقل شد در آن صورت به قول راغب مراد از آن به طور استعاره احزاب است يعنى امرشان را جدا كرده و حزبها شدند. در مجمه گويد: در دينشان متفرق شدند و آن راكتابها قرار دادند و بنابر قرائت ابن عامر كه زُبَراً بر وزن (صُرَد) خوانده است معنى آن جماعات است يعنى «تَفَرَّقوا اَحْزاباً» نصب زُبُراً براى حال است.