يُولِج

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۰۶ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن نمودار دفعات)

آیات شامل این کلمه

«وُلُوج» در لغت به معناى «دخول» است، این آیه مى گوید: خداوند، شب را در روز و روز را در شب داخل مى کند (در هشت مورد دیگر قرآن نیز، به این معنا اشاره شده است).

و داخل کردن شب در روز، و روز در شب، ممکن است اشاره به افزایش تدریجى و کوتاه شدن شب و روز در طول سال باشد، که تدریجاً از یکى کاسته، و به صورت نامحسوسى بر دیگرى مى افزاید، تا فصول چهار گانه سال با ویژگى ها و آثار پر برکتش ظاهر گردد (تنها در دو نقطه از روى زمین است که این تغییر تدریجى و فصول چهار گانه نیست یکى نقطه حقیقى قطب شمال و جنوب است که در طول سال، شش ماه شب، و شش ماه روز مى باشد، و دیگرى خط باریک و دقیق استوا است که در تمام سال، شب و روز یکسان است). و یا اشاره به این باشد که تبدیل شب به روز، و روز به شب، به خاطر وجود جو زمین به طور ناگهانى صورت نمى گیرد، تا انسان و همه موجودات زنده را در برابر خطرات مختلف قرار دهد، بلکه نخستین اشعه آفتاب از هنگام طلوع فجر در اعماق تاریکى نفوذ کرده، کم کم نفوذ بیشترى پیدا مى کند، تا تمام صفحه آسمان را بگیرد، درست به عکس چیزى که به هنگام پایان روز و دخول شب تحقق مى یابد.


«یولج» از مادّه «ایلاج» در اصل، از «ولوج» به معناى دخول است، این تعبیر اشاره به دگرگونى هاى تدریجى و کاملاً منظم و حساب شده شب و روز در فصول مختلف سال است که از یکى کاسته، و به دیگرى افزوده مى شود. اما این احتمال نیز وجود دارد که اشاره به مسأله طلوع و غروب آفتاب باشد که به خاطر شرائط خاص جوّ (هواى اطراف زمین) این امر، به صورت ناگهانى انجام نمى گیرد، بلکه از آغاز طلوع فجر، اشعه آفتاب به طبقات بالاى هوا مى افتد و آهسته آهسته، به طبقات پائین منتقل مى شود، گویى روز تدریجاً وارد شب مى گردد، و لشکر نور، بر سپاهیان ظلمت چیره مى شود، و به عکس هنگام غروب آفتاب، نخست نور از قشر پائین جوّ، برچیده مى شود و هوا کمى تار مى گردد و تدریجاً از طبقات بالاتر، تا آخرین شعاع خورشید برچیده شود، و لشگر ظلمت همه جا را تسخیر کند.

ریشه کلمه

قاموس قرآن

ولوج به معنى دخول است. «وَلَجَ الشَّىْ‏ءُ فى غَيْرِهِ: دَخَلَ» راغب دخول را جاى تنگ گفته است ظاهرا آن فقط دخول سوزن در چيزى نيست كه با فشار و جابازكردن باشد زيرا در نهج البلاغه نامه 24 آمده:«لِيُولِجَهُ بِهِ الْجَنَّتةَ» و نيز آمده «وَبَحْرٌ عَميقٌ فَلاتِلِلجُوهُ» حكمت 287. اولى دخول معمولى و دومى بطور جاباز كردن است. [اعراف:40]. داخل بهشت نمى‏شوند تا ريسمان ضخيم وارد سوراخ سوزن شود [سباء:2]. مى‏داند آنچه را كه - از تخم، آب، انسان، اشعه و غيره - داخل زمين مى‏شود و آنچه از زمين خارج مى‏گردد. * [آل عمران:27]. شب را به روز و روز را به شب داخل مى‏كنى. گفته‏اند مراد كوتاه و بلند شدن شبها و روزهاست. مثلا در بهار كه روزها بلند مى‏شود قسمتى از روز وارد شب مى‏شود. به نظرنگارنده مراد داخل شدن شب به جاى روز و روز به جاى شب است. چنانكه مى‏دانيم: شب و روز پيوسته در اطراف زمين مى گردند - البته در اثر حركت زمين - و هر يك آن ديگرى را تعقيب مى‏كند پس مرتبا روز جاى شب و شب جاى روز را مى‏گيرد. مثل «وَاخْتِلافُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ» والله العالم. * [توبه:16]. وَليج و وَليجَة به معنى داخل شونده است. مراد از آن كسى است كه از خود انسان نيست ولى آن را محرم اسرار خويش قرار داده است گويند: «فُلانٌ وَليجَةٌ فِى الْقَوْمِ» و اين در صورتى است كه از قوم نيست بلكه لاحق شده است يعنى: جز خدا و رسول و مومنان محرم اسرار و مشاورى نگرفتند. قرآن با صداى بلند مى‏گويد: غير مسلمانان نبايد محرم اسرار و مستشار مسلمانان باشد و در آيه ديگر آمده: [آل عمران:118]. يكى از بدبختيهاى جامعه مسلمين آن است كه زعماى آنها هر يك آلت دست يكى از دول مقتدر و نامسلمان روى زمين شده و تمام كارها را به رأى وصلاحديد و مشورت آنان انجام مى‏دهند.


در حال بارگیری...