مَسْنُون

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

[حجر:26] اين تعبير در آيات 28و33. اين سوره نيز آمده است. مسنون را ريخته شده (مصبوب) و متغيّر و مصوّر معنى كرده‏اند. در مجمع فرموده: مسنون به معنى مصبوب است از «سَنَنْتُ الْماءَ عَلى وَجْهِهِ» آب را به صورت او پاشيدم و به قولى به معنى متغيّر است و سيبويه آن را مصور گفته است. زمخشرى آن را مصور، راغب متغير و جوهرى هموار، متغّير بد بو و مصوّر گفته است. ابن اثير در نهايه گويد: درباره بول اعرابى در مسجد آمده: «فَدَعا بِدَلْوٍ مِنْ ماءٍ فَسَنَّهُ عَلَيْهِ» يعنى دلوى آب خواست و بر آن ريخت و در حديث ابن عمر آمده: «كانَ يَسُنَّ الْماءَ عَلى وَجْهِهِ»: آن را به صورت خويش مى‏پاشيد. زمخشرى در فائق ذيل لغت «كرم» نقل كرده: مردى ظرفى پر از شراب به رسول خدا صلى اللّه عليه و اله و سلم هديه آورد حضرت فرمود: خدا آن را حرام كرده است. گفت آيا به يهود تحفه نبرم كه صله‏اى به من بدهند؟ فرمود: خدائيكه آن را حرام كرده هديه دادنش را نيز حرام فرموده. گفت: پس چه كار كنم؟ فرمود: «سَنَّها بِالْبَطْحاءِ» آن را بريگزار بريز. در نهج البلاغه خطبه 1 درباره تربت آدم فرموده: «سَنَّتَها بِالْماءِ حَتّى خَلَصَتْ» يعنى با آب آن را مسنون كرد. گل خالص گرديد و احتمال داده‏اند كه به معنى هموار كردن باشد. ولى بهتر است به معنى آميختن باشد. زمخشرى و طبرسى گفته‏اند: حق آن است كه مسنون صفت صاصال باشد يعنى از صلصاليكه از لجن سياه و مصوّر بود. مسنون به معنى صاف شده نيز آمده مثل مرمر مسنون.