دُعَائِي

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

دعاء به معنى خواندن و حاجت خواستن و استمداد است و گاهى مطلق خواندن از آن منظور است مثل [نوح:6] و گاهى مراد همان درخواست و استمداد است مثل [ابراهيم:39] دعوة نيز به معنى خواندن مى‏باشد. * [بقره:186]، [غافر:60]. از اين دو آيه روشن مى‏شود كه هر كه خدا را بخواند خدا حتماً اجابت خواهد كرد و اينكه بيشتر دعاها به اجابت نمى‏رسد يا از آن است كه اجابت آن صلاح بنده نيست، خدا مى‏داند و بنده نمى‏داند در اين صورت دعا، دعا نيست كه قبول شود بلكه نفرين است. و يا آن است كه اخلاص در دعا نيست چون خدا فرموده «اذا دعانى ادعونى» تا انسان قطع از علائق مادّى نكند و خدا را با اخلاص نخواند خدا را نخوانده است بلكه در حين دعوت به جاهاى ديگر نيز تكيه نموده است وقتيكه انسان خود را مضطرّ ديد و از هر درى نا اميد گرديد و فقط به خدا روى آورد حتماً اجابت خواهد شد [نمل:62] مراد از اضطرار آن است كه راه علاج را از هر سو بسته بيند. كلمه مضطرّ روشنگر اخلاص در دعاست و آن در مقام ياء متكلّم، در دو آيه فوق است مطلبى كه نبايد از نظر دور داشت تلاش بعد از دعا و در وقت دعا بيشتر مردم فكر مى‏كنند كه اثر دعا بايد من حيث لا يحتسب باشد و ما كارى نكنيم و دعا به طور خرق عادت و يا نزديك به آن مستجاب باشد نه بلكه بايد پس از دعا و در حين آن تلاش كرد و در پى وسيله بود تا خدا مقصود را بر آورد «وَابْتَغُوا اِلَيْهِ الْوَسيلَةَ...». گذشته از اينها اثر دعا نسبت به بنده ضرورى و غير قابل انفكاك است زيرا ياد آورى خدا و توجه به درگاهش و استمداد از كبريائيش سبب قرب است و اين اثر پيوسته هست. درباره شرائط و اوقات و فضيلت دعا مطالبى است كه بايد در كتب اخبار از جمله كافى و وسائل ديده شود. * [مريم:91]. بيضاوى و زمخشرى گفته‏اند «دعوا» ممكن است از «دعا» به معنى نام نهاد باشد و ممكن ايت از «دعا» به معنى نسبت داد باشد. راغب گفته است دعا گاهى در جاى تسميه مى‏آيد مثل «دعوت ابنى هذا زيداً» يعنى او را زيد ناميدم. فكر مى‏كنم كه «دعوا» در آيه فوق به معنى نسبت باشد يعنى: اين كه به خدا نسبت فرزند دادند و اين به معنى دعاء نزديك است طبرسى بطور ترديد: خواندن و ناميدن گفته است. * [محمّد:35] سست نباشيد و كفار را به مسالمت نخوانيد شما پيروز هستيد، خدا با شماست. به نظر مى‏آيد مراد آن است كه در اثر سستى آنهارا به صلح نخوانيد و گرنه اسلام دين صلح و مسالمت است [نساء:128]. * [ملك:27]. تدعّون از باب افتعال به معنى خواستن است به احتمال قوى مراد از آن مبالغه است يعنى به شدّت مى‏خواستيد و لذا تمنّى و آرزو گفته‏اند معنى دو آيه چنين مى‏شود: براى شما در بهشت هست آنچه دلتان مى‏خواهد و آنچه آرزو مى‏كنيد و گفته مى‏شود: اين همان عذاب است كه به شدّت مى‏خواستيد و مى‏گفتيد: «مَتى هذَا الْوَعْدُ اِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ». [بقره:171]. از مجمع البيان بدست مى‏آيد كه دعا مطلق خواندن و نداء خواندن با صداى بلند است على هذا نداء از دعا اخصّ است. راغب مى‏گويد: دعا مثل نداء است مگر آنكه نداء گاهى فقط خواندن است بدون ذكر اسم ولى دعا بيشتر باذكر اسم ميشود مثل: اى زيد و در باب نون گفته: نداء بلند كردن صدا و اظهار آن است و گاهى به مجرد صدا اطلاق مى‏شود. به نظر مى‏آيد فرقيكه از مجمع نقل شد بهتر و قانع كننده‏تر باشد نعيق و نعق صداى چوپان است كه براى راندن گوسفندان بلند مى‏كند. معنى آيه شريفه چنين به نظر مى‏آيد: مثل كفّار با پيامبران (كه سخن آنها را مى‏شنوند و اعتنا نمى‏كنند) مانند چوپانى است كه آنچه را جز خواندن و آواز نمى‏شنود صدا كند كر و لال و كوراند و در نتيجه نمى‏فهمند. درباره اين آيه توجيهات مختلف گفته‏اند در تفسير جلالين جمله‏اى تقدير كرده و گفته‏اند: «مثل الذين كفروا مع من يدعوهم الى الهدى» يعنى حكايت و مثل كفّار با پيامبرانشان مانند چوپانى است كه... اين توجيه از نظر نگارنده كاملا مقبول و به جا است . * [نور:63]. جمله«يُخالِفُونَ عَنْ اَمْرِهِ» قرينه است كه مراد از «دعاء الرَّسُولِ» دعوت آن حضرت و فرمان دادنش به چيزى است و فاعل «دعاء»«الرسول»است يعنى دعوت و فرمان دادن آن حضرت را مانند خواندن بعضى بعضى را نشماريد، خدا از كسانيكه در پناه يكديگر به طور مخفى خارج مى‏شوند آگاه است آنانكه از دستور حضرتش مخالفت مى‏كنند بر حذر باشند. بعضى گفته‏اند: مراد آن است كه آن حضرت را در وقت خطاب مثل افراد ديگر نخوانيد بلكه با احترام و ادب بگوئيد: يا رسول اللّه، يا نبى اللّه. در اين صورت الرسول مفعول «دعاء» است. بعضى گفته‏اند دعاء و نفرين آن حضرت را مثل دعاى خود مپنداريد بلكه دعاى او مستجاب است اگر او را به غضب آوريد و براى شما نفرين كند كار شما ضايع خواهد بود. ولى آنچه ما گفتيم از اين دو وجه بهتر است. ملاحظه آيه ما قبل كه درباره‏اجازه خواستن از رسول خدا در تخلّف از امر اجتماعى است مؤيّد ما است. * [غافر:43]. در الميزان آيه را چنين معنى مى‏كند: آنچه مرا به سوى آن مى‏خوانيد دعوتى در دنيا و آخرت ندارد نه در دنيا پيامبرى از جانب بتها مبعوث شده و نه در آخرت كسى به آنهارجوع خواهد كرد. * [اعراف:5] دعوى چنانكه در مفردات و اقرب گفته به معنى دعا و ادّعاء است و آن در قرآن مجيد چهار بار آمده و ظاهراً مراد همان خواندن و ندا است. يعنى آن گاه كه عذاب ما آمد دعوى و گفتارشان اين بود كه: ما ستمكاران بوديم. از قرآن كريم بدست مى‏آيد كه آن در نداى شادى و اندوه هر دو آمده است. * [فرقان:77] عب‏ء به معنى قدر و منزلت است در مجمع و الميزان اختيار كرده كه ضمير «كم» مفعول «دعاء» است يعنى بگو پروردگارم براى شما اعتنا نمى‏كند و قدرى نمى‏نهد، وجود و عدم شما براى او يكسان است شما حق را تكذيب كرديد آن تكذيب هميشه ملازم شما است ولى شما را مى‏خواند تا از تكذيب برگرديد و يا حجّت بر شما تمام شود. ولى به احتمال قوى «كم» فاعل «دعاء» است يعنى خدايم بر شما قدرى نمى‏نهد اگر دعا و عبادتتان نباشد ولى شما تكذيب كرديد و اين تكذيب و يا عدم اعتناى خدا بر شما هميشگى خواهد بود. همان عدم قدر باشد ولى هيچ يك از دو احتمال مرا قانع نكرد.