کپی متن آیه
|
إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمٰنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ کَرِيمٍ
|
ترجمه
تو فقط کسی را انذار میکنی که از این یادآوری (الهی) پیروی کند و از خداوند رحمان در نهان بترسد؛ چنین کسی را به آمرزش و پاداشی پرارزش بشارت ده!
|تو فقط كسى را هشدار مىدهى كه تابع قرآن باشد و از خداى رحمان در نهان بترسد. پس او را به آمرزش و پاداشى بىكران نويد ده
بيم دادن تو، تنها كسى را [سودمند] است كه كتاب حق را پيروى كند و از [خداى] رحمان در نهان بترسد. [چنين كسى را] به آمرزش و پاداشى پر ارزش مژده ده.
تو تنها کسی را بترسانی و اندرز کنی (و سودمند افتد) که پیرو آیات قرآن شده و از (قهر) خدای مهربان به خلوت و در پنهان میترسد، اینان را به مغفرت خدا و پاداش با لطف و کرم او بشارت ده.
بیم دادنت فقط برای کسی ثمربخش است که از قرآن پیروی کند و در نهان از خدای رحمان بترسد، پس او را به آمرزش و پاداشی نیکو و باارزش مژده ده.
تنها، تو كسى را بيم مىدهى كه از قرآن پيروى كند و از خداى رحمان در نهان بترسد. چنين كس را به آمرزش و مزد كرامند مژده بده.
تنها کسی را توانی هشدار داد که از پند [/ کتاب آسمانی] پیروی کند و به نادیده از خدای رحمان بهراسد، پس او را به آمرزش و پاداشی ارجمند بشارت ده
جز اين نيست كه تو كسى را هشدار و بيم مىدهى- بيمدادن تو كسى را سود دارد- كه اين ذكر- قرآن- را پيروى كند و از خداى رحمان در نهان بترسد پس او را به آمرزش و مزدى بزرگوارانه نويد ده.
تو تنها کسی را میترسانی (و با بیم دادنت بدو سود میرسانی) که از قرآن پیروی کند، و پنهانی از (خداوند) مهربان هراس داشته باشد. چنین کسی را به گذشت و پاداش ارزشمندی مژده بده.
تو تنها کسی را هشدار میدهی که این یادواره را پیروی کرد و در پنهانی از خدای رحمانِ پنهان هراسید. پس او را به پوشش و اجری پرکرامت [:بیشمار و پدیدار] نوید ده.
جز این نیست که میترسانی آن را که پیروی ذکر کند و بترسد خدای مهربان را به نهان پس مژده ده او را به آمرزشی و مزدی گرامی
You warn only him who follows the Message, and fears the Most Gracious inwardly. So give him good news of forgiveness, and a generous reward.
معنی کلمات و عبارات
«إِنَّمَا تُنذِرُ مَنْ ...»: تو تنها کسی را بیم خواهی داد. مراد این است که تنها کسی از بیم دادن تو سود میبرد و از آن استفاده میکند که. «بِالْغَیْبِ»: در نهان. در خلوت (نگا: فاطر / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ «11»
تنها كسى را (مىتوانى) هشدار دهى كه از ذكر (قرآن) پيروى كند و در درون و نهان از خداى رحمان بترسد، پس او را به آمرزش و پاداشى پر ارزش بشارت ده.
جلد 7 - صفحه 523
نکته ها
مراد از «الذِّكْرَ» با توجّه به آيات ديگر، قرآن است. چنانكه در آيه 9 سورهى حجر مىخوانيم: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»
گروهى از كفّار و مشركان هرگز قابل هدايت نيستند و هشدار پيامبر در مورد آنان بىاثر است. امّا كفّار: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» «1» امّا مشركان: «سَواءٌ عَلَيْكُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُونَ» «2»
مراد از «خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ» يا ترس از خدا در درون است. يا ترس از خدا در مكانهاى پنهان از چشم مردم و يا ترس از خداوند نسبت به دادگاه قيامت كه از امور غيبى است.
هرگاه انسان در برابر شخصيّتى بزرگ قرار گيرد، هيبت و شوكت او باعث مىشود كه به انسان حالى دست دهد كه به آن خشيت گويند و اين با حالت خوف و ترسى كه ناشى از كيفر و عذاب باشد، متفاوت است.
پیام ها
1- بر سيه دل چه سود خواندن وعظ، نرود ميخ آهنين در سنگ. سَواءٌ عَلَيْهِمْ ...
2- حساب اتمام حجّت، از حساب تأثيرگزارى سخن و تأثيرپذيرى مردم جداست. (با اين كه در مورد گروهى، احتمال تأثير نيست ولى بايد پيامبر با آنان اتمام حجت كند و هشدار دهد.) سَواءٌ عَلَيْهِمْ ...
3- قرآن، مايهى ذكر است و پيروى از آن، وسيلهى يادآورى فراموش شدهها و بيدارگرى فطرت خفته انسان است. «اتَّبَعَ الذِّكْرَ»
4- رحمت گستردهى الهى، نبايد موجب بىپروايى ما شود. «خَشِيَ الرَّحْمنَ»
5- نشانهى ايمان و خشيت واقعى، پروا داشتن در نهان است. «بِالْغَيْبِ»
6- بيم و اميد در كنار هم لازم است. در جمله «خَشِيَ الرَّحْمنَ» هم خشيت است و هم رحمت.
«1». بقره، 6.
«2». اعراف، 193.
جلد 7 - صفحه 524
7- ترس از خدا در خلوت و درون مهم است نه در ظاهر و حضور در برابر مردم.
«خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ»
8- وظيفه انبيا هم انذار و هشدار است، إِنَّما تُنْذِرُ ... هم اميد وبشارت. «فَبَشِّرْهُ»
9- كسى بشارت بهشت را دريافت مىكند كه هشدار پيامبران او را متذكّر كرده باشد. تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ ... فَبَشِّرْهُ ...
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ «11»
إِنَّما تُنْذِرُ: جز اين نيست مىترسانى بر وجهى كه مفيد باشد بر اثر مترتب باشد، مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ: كسى را كه پيروى نمايد قرآن را و به سمع قبول مواعظ آن را بشنود، وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ: و بترسد خدا را به آنچه از او پوشيده است از امور اخروى، يا بترسد از خدا در حال غيبت او از مردمان بر خلاف منافقين كه در ظاهر اظهار ايمان كنند و چون از نظر مؤمنان غايب شوند انكار كنند. فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ: پس بشارت بده اى پيغمبر تابع قرآن و ترسان از حضرت رحمان را به آمرزش گناهان، و وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ: و پاداش و جزاى بزرگوار در آن جهان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
يس «1» وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ «2» إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ «3» عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ «4»
تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ «5» لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ «6» لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ «7» إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ «8» وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ «9»
وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ «10» إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ «11» إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ «12»
ترجمه
اى سيّد بشر
قسم بقرآن محكم
كه همانا تو هر آينه از فرستادگانى
بر راه راست نازل نمود
نازل نمودنى خداوند ارجمند مهربان
تا بيم دهى گروهى را كه بيم داده نشدند پدرانشان پس آنها غافلانند
هر آينه بتحقيق واجب شد وعده عذاب بر بيشترشان پس آنها نميگروند
همانا ما قرار داديم در گردنهاشان غلهائى پس آن تا چانهها است پس آنها چشم بسته سر در هوا ماندگانند
و قرار داديم از پيش رويشان سدّى و از پشت سرشان سدّى پس فرو پوشانديم چشمهاشان را پس آنها نمىبينند
و يكسان است بر آنها يا بيم دهى آنها را يا بيم ندهى آنها را ايمان نميآورند
جز اين نيست كه بيم ميدهى كسى را كه پيروى كند قرآن را و بترسد از خداى بخشنده با پنهانى پس مژده ده او را بآمرزش و پاداشى خوب
همانا ما زنده ميكنيم مردگانرا و مينويسيم آنچه را پيش فرستادند و اثرهاى باقى آنها را و هر چيز احصاء نموديم ما آنرا در پيشوائى بيان كننده.
تفسير
اگر چه در اوّل سوره بقره شرحى راجع بكليّه فواتح السّور گذشت ولى در اين سوره بملاحظه روايات عديده از ائمه اطهار و خطاب خداوند به پيغمبر
جلد 4 صفحه 397
صلّى اللّه عليه و اله و سلّم انّك لمن المرسلين مراد آنوجود مبارك است يا براى آنكه ياء حرف ندا و سين اشاره بانسان كامل يا سيّد البشر و سيّد الأنبياء است چنانچه گفتهاند يا اشاره بسامع وحى است چنانچه از امام صادق عليه السّلام نقل شده يا جمعا يكى از اسماء مقدّسه آنحضرت است چنانچه در چند روايت بآن تصريح شده و آنكه آل يس كه خداوند فرموده سلام على آل ياسين ائمّه اطهارند و در سوره احزاب ذيل آيه شريفه انّ اللّه و ملائكته يصلّون على النّبىّ حديث مفصّلى از حضرت رضا عليه السّلام در اين باب گذشت كه علماء عصر همه اقرار نموده بودند كه مراد از يس پيغمبر خاتم صلى اللّه عليه و اله است و خداوند متعال بعد از اثبات رسالت آنحضرت بأدلّه محكمه در سابق و بقاء كفّار بر انكار براى تأكيد و تسجيل امر و ردّ انكار آنها قسم ياد فرموده بمؤكّدترين قسم خود يعنى ببزرگترين كتاب محكم خود كه ناسخ كتب سابقه و معجزه باقيه براى امم لاحقه است و باطلى در آن راه نيافته و نخواهد يافت و حاكم در اختلافات و فارق بين حق و باطل است و مشتمل بر مطالب حكميّه و مواعظ حكمتآميز ميباشد و حكيم بتمام معانى است كه تو از پيمبرانى و ثابت بر دين حق و راه روشن اسلامى يا از فرستاده شدگانى بر راه راست توحيد و تعيين امام كه راهنماى انام باشد و آن قرآن فرستاده و نازل شده از طرف خداوند عزيز مهربان است بنابر قرائت تنزيل برفع كه خبر هو يا هذا باشد يا فرستاده شد فرستادن خداى عزيز مهربان در صورتى كه بنصب قرائت شود و در هر حال فرستادن آن و تو براى آن بود كه بترسانى از خدا و روز جزا قومى را كه تو در بين آنهائى چنانچه ترسانده شدند پدران آنها چون غافلند از ياد خدا و پيغمبر او و مواعيدش چنانچه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده ولى در مجمع فرموده بهتر آنستكه ما نافيه باشد و جمله در موضع نصب است بنابر صفت بودن براى قوم چنانچه ترجمه شد و انصاف آنستكه اين معنى اگر چه بنظر بدوى اظهر است ولى با قول خداوند كه در سوره قبل بيان شد ان من امّة الّا خلافيها نذير منافات دارد و توجيهاتى كه در مجمع براى آن ذكر شده موجّه نيست خصوصا با آنكه قدر متيقّن از آن قوم قريشند كه در پدران آنها حضرت اسمعيل و ابراهيم عليهما السلام وجود داشتهاند و بتحقيق واجب و لازم شد وعده عذاب خدا بر بيشتر آنها كه با نصب امام مخالفند و اقرار بولايت امير المؤمنين و ائمه
جلد 4 صفحه 398
معصومين ندارند پس آنها بآنذوات مقدّسه ايمان نميآورند چنانچه در روايت سابق الذّكر از امام صادق عليه السّلام نقل شده و غريزه تكبّر و نخوت و عصبيّت كه ما براى مصالحى در طبيعت آنها قرار داده بوديم چنان بر آنها مسلط گشته كه مانند غلهائى كه از سينه تا چانه آنها گرفته باشد گردن گيرشان شده و سر آنها را بالا برده و چشمشانرا از ديدن معجزات تو بسته است كه گردنكشى ميكنند و نظر در آنها نمينمايند و چون كليّه صفات رذيله ناشى از غرائزى است كه خداوند در طبع بشر قرار داده براى آنكه با مراجعه بعقل تعديل و صرف در محل لازم شود آثار آنها جائز است اسناد بخدا داده شود باعتبار مبدء آن مثلا تكبّر و نخوت و حسد ناشى از حسّ عزت طلبى است كه بايد در بشر باشد براى ارتقاء بمدارج كمال ولى بايد با مراجعه بعقل و شرع تعديل و صرف در محل لازم شود و اگر بيجا و بىاندازه بكار برده شود ضرر آن بانسان ميرسد و خودش مقصّر است و لذا ميتوان گفت خدا آن غلها را بگردن آنها نهاده بود و ميتوان گفت خودشان مقصّر بودند كه تكبّر و عصبيّت را با متكبّر و در دين حقّ بكار نبردند و با پيغمبر و امام و در دين باطل آباء خودشان ابراز نمودند و خدا آنها را در آخرت باين كيفيّت عذاب خواهد فرمود و همان صفت تكبّر در مقابل آنها و صفت تعصّب در دين اسلاف از پشت سرشان مانند دو سدّ كشيده شده و از طرف راست و چپشان متّصل بهم گشته و ساير صفات رذيله از قبيل حسد و كينه و عناد و نفاق و شقاق بر آنها احاطه نموده و مانند روپوشى براى بالاى سرشان شده و چشمهاشان را از ديدار آيات الهى كور كرده ديگر راه راست و طريق هدايت الهى را نمىبينند و از جاى خود نميتوانند حركت كنند تا پيروى از تو نمايند چون در مطموره جهل و اغراض فاسده محبوسند و راهى از پيش و پس ندارند اين در صورتى است كه كلام مبنى بر تمثيل و تشبيه باشد چنانچه گفته شده است و الّا مراد معناى حقيقى آنست چنانچه قمّى ره فرموده كه نازل شد در باره ابو جهل و چند نفر از كسان او و اين در وقتى بود كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله ايستاده بود بنماز و ابو جهل قسم خورده بود كه اگر به بيند پيغمبر نماز ميخواند مغز او را خرد نمايد پس آمد و در دستش سنگى بود و پيغمبر مشغول نماز بود پس هر چه خواست سنگ را بجانب حضرت پرتاب كند دستش بگردنش چسبيد و سنگ بدستش و
جلد 4 صفحه 399
چون نزد يارانش آمد سنگ از دستش افتاد بعد يكى از كسانش برخاست و گفت من او را ميكشم و چون نزديك شد بقدريكه قرائت حضرت را ميشنيد مرعوب شد و برگشت نزد يارانش و گفت چيزى مانند حيوان نرى كه دمش را ميجنبانيد بين من و او حائل شد و ترسيدم جلو بروم و بنابراين مراد از سدّ حائل و مانع الهى است بين كفار و پيغمبر كه بواسطه آن نميتوانستند باو نزديك شوند و مراد از اغشاء كشيدن پرده است بر روى چشمهاشان كه آنحضرت را نمىديدند چنانچه نديدند او را بعد از تلاوت اين آيه و بيرون آمدن از بين آنها براى هجرت بمدينه از خانه خود و در غير اينموقع از مواقع ديگرى كه ذكر نمودهاند در هر حال خداوند ميفرمايد از ايمان آنها مأيوس باش فرق نميكند بحال آنها چه موعظه و نصيحت و انذار و تخويف بنمائى آنها را چه ننمائى ايمان نخواهند آورد نه بتو و نه بخدا و نه بولايت امير المؤمنين و اولاد طاهرين او عليهم السلام چنانچه در حديث سابق از امام صادق عليه السّلام نقل شده و جز اين نيست كه انذار و تخويف تو نافع است بحال كسيكه دور است از تعصّب و عناد و بديده انصاف در قرآن و امام نظر نموده و بنا بر پيروى از آن دو گذارده و از خداى مهربان پنهان از انظار ترسيده يا وقتى كه خود از انظار مردم پنهان است ترسيده پس بشارت ده چنين شخصى را بآمرزش گناهان سابقهاش و ثواب خوب خالص رضايت بخش در آخرت و بدانكه ما تمام بندگانرا در قيامت زنده ميكنيم و اعمال سابقه و آثار خيريّه باقيه آنها را در دنيا تا باقى است مينويسيم و در دفتر اعمالشان ثبت مينمائيم و هر چه در دنيا وجود دارد از جواهر و اعراض و آنچه بايد بوجود آيد از افعال و احوال خوب و بد بندگان و حوادث ايّام ما در لوح محفوظ تمام را احصاء و ضبط نمودهايم و آن در مقابل ملائكه است كه بايد بر طبقش عمل نمايند و لذا امام مبين خوانده شده چنانچه گفتهاند و در مجمع نقل نموده كه بنى سلمه در كنار مدينه منزل داشتند و به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله شكايت نمودند از دورى منازلشان بمسجد براى آمدن بنماز پس اين آيه نازل شد و بنابراين مراد از آثار ظاهرا جاى قدمهاى آنها باشد كه هر يك ثبت ميشود براى ثواب و در چند روايت معتبر امام مبين كه خداوند علم اوّلين و آخرين را در وجود او احصاء نموده بامير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده و ظاهرا مراد از احصاء جمع
جلد 4 صفحه 400
و درج و ثبت است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّما تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكرَ وَ خَشِيَ الرَّحمنَ بِالغَيبِ فَبَشِّرهُ بِمَغفِرَةٍ وَ أَجرٍ كَرِيمٍ «11»
منحصرا و جز اينکه نيست که انذار بفرمايي كسي را که متابعت كند ذكر را و بترسد از خداي رحمن در پنهاني پس بشارت ده او را بآمرزش گناهانش و اجر با اكرام و احترام.
إِنَّما تُنذِرُ پيغمبر اگر چه براي انذار جميع جن و انس آمده چنانچه قبلا فرمود لِتُنذِرَ قَوماً ما أُنذِرَ آباؤُهُم لكن تأثير انذار و منذر بفتح شدن منحصر است بكسي که: مَنِ اتَّبَعَ الذِّكرَ ذكر قران مجيد است که يكي از اسامي قرآن ذكر است چنانچه ميفرمايد وَ هذا ذِكرٌ مُبارَكٌ أَنزَلناهُ انبياء آيه 51 وَ ما هُوَ إِلّا ذِكرٌ لِلعالَمِينَ قلم آيه 52 إِن هُوَ إِلّا ذِكرٌ لِلعالَمِينَ تكوير آيه 27 و متابعت
جلد 15 - صفحه 52
قرآن عمل بدستورات آنست که امروزه بسياري از دستورات قرآن را كنار گذاردهاند از حدود و قصاص و ربا و حجاب و بسياري ديگر.
وَ خَشِيَ الرَّحمنَ بِالغَيبِ باطنا و قلبا نه مثل منافقين و باحوال قيامت و عالم آخرت.
فَبَشِّرهُ بِمَغفِرَةٍ اسباب مغفرت بسيار است اولا اسلام و ايمان که فرمود:
(الاسلام يجبّ ما قبله)
ثانيا توبه
(التّائب من الذّنب كمن لا ذنب له)
- ثالثا اعمال صالحه (إِنَّ الحَسَناتِ يُذهِبنَ السَّيِّئاتِ) رابعا بليّات دنيوي كفّاره گناهان است خامسا دعاء مؤمنين سادسا شفاعت شافعين و غير اينها و از همه بالاتر و بيشتر سعه مغفرت الهي.
وَ أَجرٍ كَرِيمٍ البته هر عمل صالحي اجري دارد چه امور اعتقاديه که ايمان كامل باشد و مثوبات که براي مؤمنين هست در حين نزع و در قبر و عقبات بعد از مرگ و عالم قيامت و صحراي محشر و دخول در بهشت و چه اخلاق فاضله و صفات حميده و ملكات حسنه و چه اعمال صالحه از عبادات، فرائض الهيه، تلاوت قرآن، اذكار وارده، ادعيه مرويّه، خدمت بجامعه، اعلاء كلمه اسلام، هدايت و ارشاد بندگان و غير اينها.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 11)- چه کسانی انذار تو را میپذیرند؟ در آیات گذشته سخن از گروهی در میان بود که به هیچ وجه آمادگی پذیرش انذارهای الهی را ندارند، اما در اینجا از گروه دیگری که درست در نقطه مقابل آنها قرار گرفتهاند سخن میگوید، تا با مقایسه با یکدیگر- همان گونه که روش قرآن در بحث است- مسأله روشنتر شود.
میفرماید: «تو تنها کسی را انذار میکنی که از ذکر پیروی کند، و از خداوند
ج4، ص85
رحمان در پنهان بترسد» و از طریق برهان و استدلال او را بشناسد (إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ). کسی که گوش شنوا و قلب آماده دارد.
«و کسی که چنین است او را بشارت به مغفرت و پاداش پر ارزش ده» (فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ کَرِیمٍ).
نکات آیه
۱ - انذارها و اخطارهاى پیامبر(ص)، تنها در افرادى که آماده پذیرش بودند و مى خواستند از پیروان قرآن و اهل خشیت باشند، مؤثر بود. (إنّما تنذر من اتّبع الذکر و خشى الرحمن)
در آیات گذشته، سخن از گروهى بود که هرگز آمادگى پذیرش ایمان و سخن حق را نداشتند; ولى در این آیه شریفه از گروه دیگرى یاد مى کند که در نقطه مقابل گروه اول قرار دارند که آماده پذیرش کلام حق (قرآن) بوده و از خداى رحمان مى ترسند. گفتنى است مقصود از «ذکر» - طبق نظر بیش تر مفسران - قرآن است.
۲ - آمادگى براى ایمان به قرآن و برخوردارى از روح خشیت، از زمینه هاى لازم براى تأثیرپذیرى از انذارها و اخطارهاى الهى (إنّما تنذر من اتّبع الذکر و خشى الرحمن)
۳ - تأثیر انذارها و اخطارهاى به حقّ، در گرو وجود شایستگى ها و زمینه هاى لازم براى پذیرش آن در نهاد آدمى است. (إنّما تنذر من اتّبع الذکر و خشى الرحمن)
۴ - «ذکر» از نام هاى قرآن است. (من اتّبع الذکر)
۵ - قرآن، عامل یادآورى دانستنى هاى فراموش شده و بیدارگر فطرت خفته انسان ها است. (إنّما تنذر من اتّبع الذکر)
«ذکر» به معناى استحضار و یادآورى اندوخته ها و دانستنى ها است. توصیف قرآن به «ذکر» مى تواند بدین جهت باشد که این کتاب، یادآور دانستنى هاى فراموش شده است و یا بیدارگر فطرت خفته انسان هایى است که از دانسته هاى فطرى خود غافل اند.
۶ - لزوم پیروى از تعالیم قرآن (إنّما تنذر من اتّبع الذکر)
برداشت یاد شده، از آمدن قید «اتّباع» به دست مى آید.
۷ - ارزشمندى و برترى ترس از خدا و دورى از گناه در خلوت، بر ترس و تحفظ از نافرمانى خدا در انظار دیگران (و خشى الرحمن بالغیب)
برداشت یاد شده، از مقید شدن ترس از خدا به «غیب» (نهان) به دست مى آید.
۸ - لزوم وجود خوف و رجا و بیم و امید در جان آدمى (و خشى الرحمن بالغیب)
از توأم شدن ترس از خدا با صفت رحمانیت خدا - که مظهر لطف و مهربانى او است - برداشت یاد شده به دست مى آید.
۹ - «رحمان» از اوصاف خداوند است. (و خشى الرحمن)
۱۰ - عظمت و برجستگى صفت رحمانیت خداوند (و خشى الرحمن)
یادکرد صفت «رحمانیت» خدا از میان دیگر اوصاف الهى، مى تواند گویاى برداشت یاد شده باشد.
۱۱ - پیامبر(ص) مأمور بشارت دادن پیروان قرآن و خداترسان به مغفرت و اجر ارزشمند و پربهاى الهى (من اتّبع الذکر و خشى الرحمن بالغیب فبشّره بمغفرة و أجر کریم)
۱۲ - آمرزش و اجر ارزشمند و پربها، پاداش پیروان قرآن و خداترسان (من اتّبع الذکر و خشى الرحمن بالغیب فبشّره بمغفرة و أجر کریم)
۱۳ - انذار و بشارت، از روش هاى تبلیغى - هدایتى پیامبراسلام(ص) (إنّما تنذر من اتّبع الذکر ... فبشّره بمغفرة و أجر کریم)
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: رحمان ۹
- امیدوارى: اهمیت امیدوارى ۸
- انذار: شرایط تأثیر انذار ۳
- ایمان: آثار ایمان به قرآن ۲
- بشارت: بشارت آمرزش ۱۱; بشارت پاداش ۱۱
- پاداش: مراتب پاداش ۱۱
- تبلیغ: انذار در تبلیغ ۱۳
- تذکر: عوامل تذکر ۵
- ترس: اهمیت ترس ۸
- خدا: خشیت از خدا ۱; رحمانیت خدا ۱۰; زمینه تأثیر انذارهاى خدا ۲
- خشیت: آثار خشیت ۲; آمرزش اهل خشیت ۱۲; ارزش خشیت در خلوت ۷; ارزش خلاص در خشیت ۷; بشارت به اهل خشیت ۱۱; پاداش اهل خشیت ۱۲; هدایت پذیرى اهل خشیت ۱
- ذکر :۴
- صلاحیت: آثار صلاحیت ۳
- فطرت: عوامل تنبه فطرت ۵
- قرآن: آمرزش پیروان قرآن ۱۲; بشارت به پیروان قرآن ۱۱; پاداش پیروان قرآن ۱۲; پیروى از قرآن ۶; نامهاى قرآن ۴; نقش قرآن ۵; هدایت پذیرى پیروان قرآن ۱
- گناه: ارزش ترک گناه در خلوت ۷
- محمد(ص): آثار انذارهاى محمد(ص) ۱; انذارهاى محمد(ص) ۱۳; بشارتهاى محمد(ص) ۱۱; رسالت محمد(ص) ۱۱; روش تبلیغ محمد(ص) ۱۳; هدایتگرى محمد(ص) ۱۳
- هدایت: روش هدایت ۱۳
منابع