الحجر ٦٧
کپی متن آیه |
---|
وَ جَاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ |
ترجمه
الحجر ٦٦ | آیه ٦٧ | الحجر ٦٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَسْتَبْشِرُونَ»: شادمان گشتند. خوشحالی نمودند.
تفسیر
- آيات ۴۹ - ۸۴،سوره حجر
- بشارت و انذار در يك داستان و ارتباط آن با داستانهاىقبل
- از مغفرت خدا ماءيوس و از رحمت او نااميد نباشيد
- بيان آيات مربوط به ورود مهمانان ابراهيم (ع )
- تعجب ابراهيم از بشارت داده شدن به فرزند، بر اساس استبعاد عادى بوده است
- معناى ((غابر)) و مراد از اينكه همسر لوط از ((غابرين )) بوده است
- وارد شدن ملائكه بر ((لوط)) عليه السلام و گفتگوى بين ايشان و آن حضرت
- قضاى الهى به قطع نسل و انقراض قوم لوط
- معناى آيه ((لعمرك انهم لفى سكرتهم يعمهون ...))
- توضيحى در مورد ((اصحاب ايكه )) و ((اصحاب حجر))
- (چند روايت در ذيل برخى از آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ «67»
واهل شهر شادىكنان (براى تعرض به مهمانان به سراغ خانه لوط) آمدند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ (67)
خلاصه پس از ورود ملائكه به خانه لوط، زن او نمكنشناسى و حق ناشناسى نموده، قوم را خبردار كرد:
وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ: و آمدند اهل شهر به در خانه لوط. يَسْتَبْشِرُونَ: در حالى كه بشارت مىدادند يكديگر را به نزول واردين به لوط، و خوشحالى مىنمودند به طمع رسيدن به عمل شنيع. حضرت لوط عليه السّلام زبان به نصيحت و موعظه گشود.
«1» سوره هود آيه 81.
جلد 7 - صفحه 128
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ (61) قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ (62) قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ (63) وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (64) فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ (65)
وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ (66) وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ (67) قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ (68) وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ (69) قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ (70)
قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (71) لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ (72)
ترجمه
پس چون آمدند خانواده لوط را فرستادگان
گفت همانا شمائيد گروهى ناشناخته شدگان
گفتند بلكه آمديم تو را بآنچه بودند كه در آن شك ميكردند
و آورديم تو را براستى و بدرستيكه ماهر آينه راستگويانيم
پس بيرون
جلد 3 صفحه 259
بر خانواده خود را در پارهاى از شب و متابعت نما پشتهاشان را و نبايد روى بر گرداند از شما احدى و برويد بجائيكه مأمور ميشويد
و فرمان فرستاديم بسوى او اين امر را كه دنباله اينها است بريده شده در حاليكه صبح كنندگانند
و آمدند اهل شهر كه مژده ميدادند بيكديگر
گفت همانا اينها مهمانان منند پس رسوا مكنيد مرا
و بترسيد از خدا و خوار مسازيد مرا
گفتند آيا منع نكرديم تو را از اهل عالم
گفت اينها دختران منند اگر باشيد بجا آورندگان
بجان تو كه آنها هر آينه در مستيشان حيران ميزيستند.
تفسير
شرح ورود ملائكه بعنوان مهمانى بر حضرت لوط و نشناختن او ايشانرا و بيم او از تعرّض قوم خود بايشان و اطلاع قوم و تعرض آنها و عجز آنحضرت از دفاع و كيفيت اضطرار و التماس او بآنها و اجابت ننمودن قوم و پس از اين وقايع شناختن حضرت ملائكه را و نزول عذاب در سوره هود گذشت و تكرار نميشود ولى اينجا شمّهاى از وقايع قبل از شناختن حضرت لوط ملائكه را بعدا ذكر شده و چون ذكر نشناختن حضرت ايشانرا در اوّل قصّه شده بود معرّفى ملائكه از خودشان و مأموريّتشان بملاحظه مطابقه جواب با سؤال قبلا ذكر شده است و قضاياى قبل، تعرّض اهل شهر بآنحضرت و مهمانها است كه از فرشتگان بودند و اجمال قصه بطوريكه حلّ مشكلات اين مقام شود آنستكه چون فرستادگان خدا كه ملائكه بودند بر لوط عليه السّلام و خانواده او وارد شدند حضرت لوط ايشانرا نشناخت و چون اطمينان كامل از قصد آنها نداشت كه خير است يا شرّ معرفى ايشان از خودشان و غرضشان از ورود بر خودش را خواستار گشت و آنها در جواب عرضه داشتند كه ما فرستادگان خداونديم و آمدهايم براى عذاب قومت كه شك داشتند در آن نزد تو بامر خدا كه بر حقّ و يقينى است و ما راستگويانيم پس خودت با اهل خانهات بعد از نصف شب حركت كن آنها جلو بروند و تو در دنبال باش كه متوجّه و نگهبان آنها باشى و كسى از شما متوجّه به پشت سر خود نشود تا متأثر شود از كيفيت عذاب قوم و بجانب مأموريّت خودتان سير كنيد تا بمكانيكه براى شما تعيين شده كه بعضى گفتهاند شام بوده برسيد و خداوند حكم فرمود و فرستاد بسوى حضرت لوط اين امر را و آن آنست كه نسل قوم او قطع شود و تا صبح يكنفر از آنها باقى نماند و چون خبر ورود مهمانهاى خوب صورت بر او بقوم رسيد كه اهل شهر سدوم بودند بيكديگر
جلد 3 صفحه 260
مژده دادند و براى فجور و عمل ناشايسته بخانه حضرت لوط روى نمودند و او بآنها فرمود اينها مهمانان منند مرا براى اين عمل ناشايسته با آنها رسوا و مفتضح نكنيد و از خدا بترسيد و مرا خوار و خجل ننمائيد و آنها جواب گفتند آيا ما تو را نهى ننموديم كه از كسى مهمانى نكنى و از ورود اهل عالم بر خود امتناع نمائى و او در جواب فرمود اين دختران شهر كه بمنزله دختران منند كه پدر روحانى آنها هستم چه عيب دارند كه شما بخيال پسران افتادهايد يا بچند نفر از رؤساء آنها كه قبلا خواستگارى از دختران آنحضرت كرده بودند و اجابت نفرموده بود فرمود كه اينها دختران منند حاضرم آنها را برسم زنيّت بشما بدهم اگر حاضريد بشرط آنكه دست از مهمانان من بكشيد و آنها قبول ننمودند لذا خداوند بجان پيغمبر خود قسم ياد فرموده كه آنها در مستى و غفلت و غوايت متحيّر و سرگردان بودند و اين مثبت فضيلتى براى حضرت ختمى مرتبت است بر ساير انبياء چون خداوند بعمر و جان هيچيك از انبياء قسم ياد نفرموده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ جاءَ أَهلُ المَدِينَةِ يَستَبشِرُونَ (67)
و آمدند اهل شهر و بيك ديگر بشارت ميدادند که جوانهاي خوش صورت و زيبا در خانه لوط آمدهاند برويم آنها را بگيريم و تصرف كنيم و آن عمل شنيع را
جلد 12 - صفحه 58
با آنها بنمائيم و لذت ببريم زن لوط رفت بالاي بام و آتش افروخت قوم لوط خبر شدند ريختند در خانه لوط (وَ جاءَ أَهلُ المَدِينَةِ) حضرت لوط بسيار مضطرب شد ديد آنها بيكديگر بشارت ميدهند (يستبشرون) و حمله كردند بطرف ملائكه حضرت بآنها
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 67)- سپس قرآن داستان را در اینجا رها کرده و به آغاز باز میگردد، و بخشی را که در آنجا ناگفته مانده بود به مناسبتی که بعدا اشاره خواهیم کرد بیان میکند و میگوید: «مردم شهر (از ورود میهمانان تازه وارد لوط آگاه شدند) و به سوی خانه او حرکت کردند، و در راه به یکدیگر بشارت میدادند» (وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ یَسْتَبْشِرُونَ).
آنها در آن وادی گمراهی و ننگین خود فکر میکردند طعمه لذیذی به چنگ آوردهاند، جوانانی زیبا و خوشرو، آن هم در خانه لوط!
نکات آیه
۱- قوم لوط، پس از اطلاع از ورود مهمانان به خانه لوط(ع) شادى کنان به سراغ آنان شتافتند. (و جاء أهل المدینة یستبشرون)
۲- وجود شهر و تمدن شهرى در عصر حضرت لوط(ع) (و جاء أهل المدینة)
۳- قوم لوط انحرافات جنسى (لواط و همجنس بازى) را، کارى خوب مى پنداشتند و به آن علاقه و تمایل شدیدى داشتند. (و جاء أهل المدینة یستبشرون) از اظهار شادمانى و شادباش گویى قوم لوط به هنگام باخبر شدن از مهمانان حضرت لوط(ع)، استفاده مى شود که آنان از تجاوز جنسى خوشحال و آن را امرى پسندیده مى انگاشتند. گفتنى است که طبق آیه ۷۸ «هود» و نیز اشاراتى که در آیات بعد (۶۸، ۶۹ و ۷۱) آمده است، آنان مردمانى آلوده به انحراف جنسى بودند.
۴- انحرافات جنسى (لواط و همجنس بازى) عملى رایج و علنى در میان قوم لوط (و جاء أهل المدینة یستبشرون) تصریح به آمدن «اهل مدینه» که شامل همه یا عموم مردم مى شود، حاکى از نکته فوق است.
موضوعات مرتبط
- تمدن: تاریخ تمدن ۲
- قوم لوط: انحراف جنسى قوم لوط ۳، ۴; بینش قوم لوط ۳; تاریخ قوم لوط ۳، ۴; تمایلات قوم لوط ۳; سرور قوم لوط ۱; قوم لوط و ملائکه ۱; قوم لوط و مهمانان لوط(ع) ۱; لواط در قوم لوط ۳، ۴; همجنس بازى در قوم لوط ۳، ۴
- لوط(ع): تمدن در دوران لوط(ع) ۲; شهرنشینى در دوران لوط(ع) ۲; قصه لوط(ع) ۱
منابع