العاديات ١٠
ترجمه
العاديات ٩ | آیه ١٠ | العاديات ١١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«حُصِّلَ»: به دست آورده شد. جمع گردید.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً «1» فَالْمُورِياتِ قَدْحاً «2» فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً «3» فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً «4» فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً «5» إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ «6» وَ إِنَّهُ عَلى ذلِكَ لَشَهِيدٌ «7» وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ «8» أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ «9» وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ «10» إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ «11»
تفسير نور(10جلدى) ج10 568 سوره العاديات، آيه 11 - 1 ..... ص : 568
1) سوگند به اسبان دونده كه (در ميدان جهاد) نفسشان به شماره افتاد. «2» و (به هنگام تاختن، از برخورد نعل اسبان با سنگهاى بيابان) به شدّت برق افروزند.
«3» و صبحگاهان بر دشمن هجوم برند. «4» و گرد و غبار برانگيزند. «5» و در ميان معركه و جمع دشمنان در آمدهاند. «6» همانا انسان نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس است. «7» و بىشك بر اين (ناسپاسى) گواه است. «8» و همانا او علاقه شديدى به مال دارد. «9» آيا انسان نمىداند كه وقتى آنچه در گورهاست برانگيخته شود. «10» و آنچه در سينههاست فاش شود. «11» همانا خداوند در آن روز به كارشان آگاه است.
نکته ها
«عدو» به معناى تجاوز است. چون دويدن، تجاوز از حدّ حركت عادى است، به آن «عدو»
جلد 10 - صفحه 569
گفته مىشود. «ضبح» به معناى صداى نفس اسب است. «قدح» به معناى خروج آتش از سنگ چخماق، «المغيرات» از «اغارة» به معناى تاختن سريع، «صُبْحاً» كنايه از غافلگير كردن دشمن و پنهان كردن زمان هجوم است.
«أثرن» از «اثارة» به معناى منتشر ساختن، «نقع» به معناى غبار و «كنود» به معناى كَفور است.
در كلمه «بُعْثِرَ» معناى بعث و اثاره نهفته است يعنى بيرون كشيدن و زيرو رو كردن.
«حُصِّلَ» به معناى استخراج مغز از پوسته و متمايز شدن خصلتهاى نيك و بد در آن روز از يكديگر است.
قرآن در برخى آيات، انسان را به خاطر برخى صفات، مورد سرزنش قرار داده و او را «ظَلُوماً جَهُولًا» «1» (ستمگر و نادان)، «هَلُوعاً» «2» (حريص)، «يَؤُساً» «3» (نااميد)، «كَفُوراً» «4»* (ناسپاس)، «جَزُوعاً» «5» (بى صبر)، «مَنُوعاً» «6» (بخيل) خوانده است. ولى از سوى ديگر درباره انسان مىفرمايد: «كَرَّمْنا» «7» (گرامى داشتيم)، «فَضَّلْنا» «8»* (برترى داديم)، «أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» «9» (بهترين قوام را به او داديم)، «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» «10»* (روح الهى در او دميديم) و اين دوگانگى به خاطر آن است كه در انسان دو نوع عامل حركت وجود دارد: يكى عقل و يكى غريزه. اگر در مسير بندگى خدا و تربيت اولياى خدا قرار گيرد، به گونهاى است و اگر در مسير هوسها و طاغوتها و وسوسهها قرار گيرد، به گونه ديگر.
در قرآن از علاقه شديد و حريصانه به مال دنيا كه سبب فراموش كردن آخرت و محرومان شود، انتقاد شده است. «إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ»
قرآن از مال دنيا به «خير» تعبير كرده است: «لِحُبِّ الْخَيْرِ» تا بفهماند مال بايد از راه خير بدست آيد و در راه خير با نيت خير و با شيوه خير مصرف گردد.
«1». احزاب، 72.
«2». معارج، 19.
«3». اسراء، 83.
«4». اسراء، 67.
«5». معارج، 20.
«6». معارج، 21.
«7». اسراء، 70.
«8». اسراء، 70.
«9». تين، 4.
«10». حجر، 29.
جلد 10 - صفحه 570
پیام ها
1- جهاد و دفاع به قدرى ارزش دارد كه خداوند به نفس اسبهاى زير پاى جهادگران سوگند ياد مىكند. «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً»
2- مسلمانان بايد اسب سوار و چابك باشند. (در سوگند به نفس اسب، نوعى تشويق به اسب سوارى هدفدار است.) «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً»
3- اسبان در راه خدا مىدوند، ولى انسان در برابر خدا سرسختى مىكند.
وَ الْعادِياتِ ... إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ
4- در جهاد با دشمن، سرعت عمل يك ارزش است. «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً»
5- هنگام غفلت دشمن براى حمله استفاده كنيد. «فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً»
6- دشمن را چنان غافلگير كنيد كه ناگاه در وسط آنان باشيد تا فرصت مقابله با شما را نداشته باشند. «فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً»
7- ناسپاسى و مال دوستى انسان را در برابر جبهه حق قرار مىدهد. وَ الْعادِياتِ ...
إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ ... لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ
8- شهداى جبههها و امدادهاى الهى را فراموش نكنيد. «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»
9- پيروزى و امنيّت انسان را مغرور مىكند، هشدار لازم است. «لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»
10- وجدان انسان آگاه است؛ حتى در مواردى كه عذر و بهانه مىآورد خود مىداند كه چه كاره است. «وَ إِنَّهُ عَلى ذلِكَ لَشَهِيدٌ»
11- در فرهنگ اسلامى، ثروت و مال خير است. «إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ»
12- علاقه به مال، امرى فطرى است، آنچه مذموم است علاقه افراطى است كه انسان از يك سو دست به هر نوع درآمدى مىزند و از سوى ديگر حقوق واجب الهى را نمىپردازد. «لَشَدِيدٌ»
13- معاد جسمانى است زيرا سخن از قبر است. «بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ» (در آيهاى
جلد 10 - صفحه 571
ديگر مىفرمايد: «يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ» «1»)
14- ياد قيامت، عامل هشدار به ناسپاسان و مال پرستان است. «أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ»
15- روز قيامت اسرار درونى كشف وحسابرسى خواهد شد. «حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ»
16- خداوند بر افكار و اعمال ما آگاهى كامل دارد. ( «خبير» به معناى آگاهى از ظاهر و باطن است) إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ ... لَخَبِيرٌ
17- خداوند در دنيا نيز به امور مردم آگاه است، امّا در قيامت، اين خبير بودن براى همه ظاهر مىشود. «يَوْمَئِذٍ»
18- چون خداوند خبير است، حسابرسى او نيز دقيق است. «يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ»
19- انسان در برابر ديگران اين همه سركشى ندارد، كفر و ناسپاسى شديد انسان تنها در برابر پروردگارش است. «لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
«1». حج، 7.
جلد 10 - صفحه 574
سوره قارعه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ «10»
وَ حُصِّلَ: و حاصل كرده و جمع گردانيده شود در صحف، يعنى ظاهر سازند در آن، ما فِي الصُّدُورِ: آنچه در سينههاست، از خير و شرّ. يا تبيين و تمييز كرده شود آنچه در سينههاست، از بد و نيك و آن را از يكديگر جدا گردانند.
مراد آن است كه درونهها و پنهانىهاى سينهها كه اعتقادات حق و باطل و نيّات ريا و اخلاص است، ظاهر سازند و از يكديگر مميز گردانند و بر وفق آن جزا دهند. همچنان كه بر اعمال ظاهر مجازات و مكافات دهند.
«1» منهج الصادقين، (چ سوم) ج 10 ص 327.
جلد 14 - صفحه 317
نكته- تخصيص صدور، به جهت آن است كه اعتقاد اصل است و اعمال متفرّع بر آن باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً «1» فَالْمُورِياتِ قَدْحاً «2» فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً «3» فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً «4»
فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً «5» إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ «6» وَ إِنَّهُ عَلى ذلِكَ لَشَهِيدٌ «7» وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ «8» أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ «9»
وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ «10» إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ «11»
ترجمه
سوگند به اسبان دونده كه صداى نفس آنها شنيده شود
پس بيرون آورندگان آتش باشند بزدن نعل بر سنگ
پس غارت كنندگان باشند در وقت صبح
پس برانگيختند در آنجا غبار را
پس بميان در آمدند بوسيله آن جماعت دشمن را
همانا آدمى براى پروردگار خود هر آينه ناسپاس است
و همانا او بر اين آگاه و گواه است
و همانا او براى محبت مال دنيا هر آينه سختى دارد
آيا نميداند وقتى كه برانگيخته شوند آنچه در قبرها هستند
و فراهم كرده شود آنچه در سينهها باشد
همانا پروردگار آنان بآنان در چنين روزى مطّلع و آگاه است.
تفسير
قمّى ره از امام صادق عليه السّلام در شأن نزول اين سوره شريفه حديث مفصلى نقل نموده كه خلاصه آن آنست كه اهل وادى يا بس دوازده هزار سوار جمع و متّحد و هم قسم شدند كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام را بكشند و معاهده نمودند كه از جنگ فرار نكنند تا فتح نمايند يا تمامى كشته شوند و جبرئيل به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر داد و آنحضرت ابو بكر را با چهار هزار سوار مأمور سر كوبى آنها فرمود و دستور فرمود كه اسلام را بر آنها عرضه دارد و اگر قبول ننمودند مردان آنها را بكشد و زنان و فرزندان آنان را اسير و اموالشان را غارت و ديارشان را ويران نمايد و ابو بكر بسوى آنها روانه شد و چون نزديك گرديد دويست سوار از آن گروه مسلّح بيرون آمدند و مسلمانان را تهديد نمودند و ابو بكر جرئت بر جنگ
جلد 5 صفحه 423
با آنها ننمود و بنهى مجاهدين از مخالفت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم منتهى نشد و مراجعت نمود و حضرت ملول گشت و عمر را رئيس قشون فرمود و دستور سابق را باو داد و بجانب آن قوم روانه فرمود و آنها معامله سابق را با او تكرار كردند و او هم مانند برادرش ترسيد و نزديك بود زهرهاش آب شود و بجانب مدينه فرار نمود و جبرئيل به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر داد و مقرر شد كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را مأمور بجنگ با آنها فرمايد تا موفق بفتح و فيروزى گردد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم واقعه را بمسلمانان اعلام و آن دو را ملامت بسيار فرمود و امير المؤمنين عليه السّلام را با همان عدّه روانه كرد و او چون بآنها رسيد باسلام دعوتشان فرمود و چون قبول ننمودند بنابر جنگ شد پس شب را توقف فرمود و لشگر را آماده براى جنگ نمود و اول صبح بعد از نماز بآنها حمله كرد و مردانشان را كشت و زنان و كودكانشان را اسير و ديارشان را ويران و اموالشان را غارت فرمود و با غنائم بسيارى كه جز در فتح خيبر بدست مسلمانان نيامده بود بمدينه مراجعت فرمود و جبرئيل به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر داد و آن حضرت با تمام اهل مدينه تا يك فرسخى استقبال نمودند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميان دو چشم امير المؤمنين را بوسيد و همه خوشحال شدند و اين سوره نازل گرديد و بنابر اين روايت و آنچه بنظر اظهر است از معانى منقوله در تفسير اين آيات آنست كه خداوند متعال قسم ياد فرموده به اسبان دونده مجاهدين اسلام كه در حال دويدن از تندى صداى نفس آنها شنيده شود و بيرون آورندگان باشند آتش را از سنگها بنعلهاى خودشان در وقت سير در سنگلاخها و غارت كنندگان باشند سوارانشان در وقت صبح كه مرسوم عرب بوده و بر انگيختند در آن سرزمين گرد و غبار را پس بآن تاخت و تاز در وسط جماعت دشمنان واقع شدند و جواب قسم آنست كه آدمى بالطّبع نسبت بپروردگار خود ناسپاس و حق ناشناس است و بعضى كنود را به بخيل و گنهكار تفسير نمودهاند و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه كنود آن كسى است كه تنها ميخورد و عطا نميكند و غلام خود را ميزند و خداوند فرموده و همانا او بر حال خود اطلاع دارد و بآثار آن در وجودش بر صفت خود شهادت ميدهد و بعضى گفتهاند مراد آنست كه خداوند بر آن صفت گواه است و همانا او
جلد 5 صفحه 424
بزندگى و مال دنيا محبت شديد و فراوانى دارد يا براى محبت زندگى و مال دنيا بخيل ميباشد چون بعضى گفتهاند شديد بمعناى بخيل است آيا نميداند وقتى مبعوث شوند امواتى كه در قبورند و جمع كرده و آشكار گردد آنچه در سينهها و ضمائر خلق مستور است از عقائد و اخلاق فاسده همانا پروردگار آنها بظاهر و باطنشان خبير و بصير است و بحسب آن مجازات مينمايد آنان را و اين آيات كه در جواب قسم واقع شده در ذيل حديث سابق بكفران نعمت آن دو و مشاهده وادى يا بس و حرص بزندگى دنيا و نيت سوئشان و عمل بآن و اخبار خداوند از آن به پيغمبر خود تفسير شده و در مجمع و امالى صدر آن خبر كه بنحو اختصار ذكر شد اجمالا نقل شده و علاوه در مجمع فرموده كه اين غزوه را ذات السّلاسل خواندهاند براى آنكه بازوى اسيران بريسمان مانند زنجير بسته بهم شده بود و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فوسّطن بتشديد قرائت فرموده و شايد مقصود بيان احاطه مسلمانان بر كفّار باشد يا به دو نيم نمودن ايشان آنها را در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت سوره و العاديات خداوند او را با امير المؤمنين عليه السّلام مبعوث ميفرمايد در روز قيامت مخصوصا و در كنار او و از رفقاء او خواهد بود و الحمد للّه رب العالمين.
جلد 5 صفحه 425
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ فَلا يَعلَمُ إِذا بُعثِرَ ما فِي القُبُورِ «9» وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ «10» إِنَّ رَبَّهُم بِهِم يَومَئِذٍ لَخَبِيرٌ «11»
آيا پس از اينکه بيانات نميداند انسان اينكه مبعوث ميگردد آنچه در قبور هستند و تمام اسرار و اعمال و اخلاق و گفتار آنها آنچه در سينه دارند و مستور
جلد 18 - صفحه 206
كردهاند فرداي قيامت رو ميافتد که يوم تبلي السرائر است محققا پروردگار آنها بآنها در يك همچو روزي هر آينه با خبر است.
أَ فَلا يَعلَمُ إِذا بُعثِرَ ما فِي القُبُورِ در اينکه آيه تعبير بما فرموده و در سوره حج تعبير به من فرموده: وَ أَنَّ اللّهَ يَبعَثُ مَن فِي القُبُورِ آيه 7. سرّش اينکه است که در سوره حج در مقام اثبات معاد است که ميفرمايد بعد از بيان خلقت انسان و مراحلي که طي ميكند ميفرمايد: يا أَيُّهَا النّاسُ إِن كُنتُم فِي رَيبٍ مِنَ البَعثِ فَإِنّا خَلَقناكُم مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ ثُمَّ مِن عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُضغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُم وَ نُقِرُّ فِي الأَرحامِ ما نَشاءُ إِلي أَجَلٍ مُسَمًّي ثُمَّ نُخرِجُكُم طِفلًا ثُمَّ لِتَبلُغُوا أَشُدَّكُم وَ مِنكُم مَن يُتَوَفّي وَ مِنكُم مَن يُرَدُّ إِلي أَرذَلِ العُمُرِ- الي قوله تعالي- ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الحَقُّ وَ أَنَّهُ يُحيِ المَوتي وَ أَنَّهُ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيبَ فِيها وَ أَنَّ اللّهَ يَبعَثُ مَن فِي القُبُورِ و اما در اينکه سوره راجع باموال اندوخته که بخل كرده و در سبيل اللّه صرف نكرده ميفرمايد که همين اموال را که ذخيره كرديد و زير زمين كنز كرديد همينها را هم فرداي قيامت ميآورند و آنچه در زير زمين است که بمنزله قبر است مدفون است از زير زمين بيرون ميآيد که شرحش در سوره قبل در آيه: وَ أَخرَجَتِ الأَرضُ أَثقالَها گذشت و ميفرمايد:
وَ الَّذِينَ يَكنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّةَ وَ لا يُنفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ أَلِيمٍ يَومَ يُحمي عَلَيها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكوي بِها جِباهُهُم وَ جُنُوبُهُم وَ ظُهُورُهُم هذا ما كَنَزتُم لِأَنفُسِكُم فَذُوقُوا ما كُنتُم تَكنِزُونَ توبه آيه 34 و 35 که قبلا بيان شد.
وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ و فراهم ميشود آنچه در سينهها است امور قلبيه بسيار است. «1» ايمان و كفر که ايمان تحقق پيدا نميكند مگر بچهار چيز اول يقين که خالي از شك و ريب و ظن باشد بجميع آنچه در ايمان مدخليت دارد. دوم: اعتقاد که بمعني دلبستگي و دربند دين باشد زيرا اعتقاد از عقد است بمعني گره زدن که اينکه امور بسته بقلب باشد و رسوخ در قلب كرده باشد که ايمان راسخ ميگويند بخلاف ايمان مستودع که ميفرمايد: قالَتِ الأَعرابُ آمَنّا قُل لَم تُؤمِنُوا وَ لكِن قُولُوا أَسلَمنا وَ لَمّا يَدخُلِ الإِيمانُ فِي قُلُوبِكُم حجرات آيه 14. سوم: اقرار قلبي که كفر جحودي نباشد و اقرار
جلد 18 - صفحه 207
زباني اگر چه باعث جريان احكام بر او ميشود تا مادامي که كشف خلاف نشده لكن منافق است نه مؤمن که ميفرمايد: وَ جَحَدُوا بِها وَ استَيقَنَتها أَنفُسُهُم نمل آيه 14.
چهارم: تسليم زير بار دين رفتن.
«2» از امور قلبيه اخلاق و صفات و ملكات حسنه و سيئه است.
«3» حب و بغض که سؤال كردند که: هل الحب و البغض من الايمان!- حضرت فرمود:
هل ايمان الا الحب و البغض!
- حب الهي و انبياء و ائمه اطهار و مؤمنين، و بغض اعداء دين.
«4» خيالات نفساني و خطورات قلبي و الهامات ملكي و وساوس شيطاني و نيّات قلبي و نحو اينها تمام روز قيامت مكشوف ميشود يَومَ تُبلَي السَّرائِرُ طارق آيه 9.
إِنَّ رَبَّهُم بِهِم يَومَئِذٍ لَخَبِيرٌ خداوند متعال از كليه آنها و از نيات آنها و از اخلاق آنها و از صفات آنها و از ايمان و كفر و ضلالت و نفاق و خيالات و خطورات آنها با خبر است و خبير بودن خدا مثل خبير بودن بندگان نيست بندگان تا امري واقع نشود و بآنها خبر نرسد مطلع و خبير نميشوند اما خداوند قبل از خلقت عالم در ازل بتمام آنچه الي الابد واقع ميشود با خبر است.
تنبيه: ميان حكماء قديم و جديد در موضوع علم الهي اقوال زيادي است که در منظومه سبزواري ميگويد:
و قيل لا علم له بذاتهبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 10)- «و آنچه در درون سینهها (از کفر و ایمان، اخلاص و ریا، کبر و تواضع، نیات خیر و سوء) است آشکار میگردد» (و حصل ما فی الصدور).
نکات آیه
۱ - اسرار سینه ها (ملکات و صفات نفسانى، علاقه ها، نیت ها و افکار)، در قیامت بیرون ریخته و آشکار خواهد شد. (و حصّل ما فى الصدور) «تحصیل»، به معناى استخراج مغز از پوسته و پوشش آن است; مانند استخراج طلا از سنگ معدنى آن و اخراج گندم از کاه (مفردات). برخى آن را با تمییز، مرادف مى دانند و بر همین اساس آنچه را بیته شود، «محصّل» مى گویند (کشاف). در این صورت، مراد از آن، متمایز شدن اسرار نیک و بد خواهد بود.
۲ - آشکار شدن اسرار درونى انسان در قیامت، قهرى و بیرون از اختیار او است. (حصّل) مجهول بودن «حصّل»، دلالت بر نکته یاد شده دارد.
۳ - قیامت، روز حسابرسى نیت ها، خصلت ها و اسرار درونى است. (و حصّل ما فى الصدور) تهدید به ظهور اسرار درونى در قیامت، کنایه از تأثیر آنها در فرجام اخروى است. بنابراین انسان ها، براساس رازهاى سینه خود نیز، محاسبه و کیفر خواهند شد.
۴ - توجّه به برملا شدن خصلت ها و علاقه ها در قیامت، بازدارنده انسان از خوى ناسپاسى، بخل و دل بستگى به ثروت (لکنود ... أفلایعلم إذا ... و حصّل ما فى الصدور)
۵ - صحنه برملا شدن رازها و نیت هاى پنهان، هول انگیز و تهدیدى براى ناسپاسان و مال دوستان (أفلایعلم إذا ... و حصّل ما فى الصدور)
۶ - غفلت از فرجام اخروى و لحظه برملا شدن اسرار آدمى، شگفت آور و حالتى نکوهیده است. (أفلایعلم إذا ... و حصّل ما فى الصدور) مفعول «أفلایعلم» یا محذوف است; یعنى: «أفلایعلم مآله؟» و یا کلمه «إذا» از ظرفیة خارج شده و مفعول به قرار گرفته است; یعنى: «أفلایعلم وقت ... تحصیل ما فى الصدور؟». در این صورت مراد، توبیخ بر غفلت از حوادث آن زمان است.
موضوعات مرتبط
- انسان: حتمیت افشاى راز انسان ها ۲; حسابرسى راز انسان ها ۳
- بخل: موانع بخل ۴
- تذکر: تذکر افشاى رازها در قیامت ۴
- رازها: ترسناکى افشاى رازها ۵; شگفتى وقت افشاى رازها ۶
- سینه: راز سینه ها ۱
- علایق: موانع علاقه به ثروت ۴
- غفلت: سرزنش غفلت از فرجام اخروى ۶; شگفتى غفلت از فرجام اخروى ۶
- قیامت: افشاى رازها در قیامت ۱، ۲; افشاى علایق در قیامت ۱; افشاى نیات در قیامت ۱; اهوال قیامت ۵; حسابرسى در قیامت ۳; حسابرسى نیات در قیامت ۳; ویژگیهاى قیامت ۱، ۲، ۳، ۴، ۵
- کفران: موانع کفران ۴
- کفران کنندگان: عوامل تهدید کفران کنندگان ۵
- مال دوستان: عوامل تهدید مال دوستان ۵