الغاشية ٢٣
ترجمه
الغاشية ٢٢ | آیه ٢٣ | الغاشية ٢٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِلاّ»: لیکن. امّا. استثناء منقطع است (نگا: نساء / ، انعام / شوری / ). برخی استثناء را متّصل میدانند و مستثنیمنه را مفعول محذوف فعل (فَذَکِّرْ) میشمارند. در این صورت معنی چنین است: ای پیغمبر! همهکس را اندرز بده، مگر آنان که میروند و روی میگردانند و به ایمان و قرآن پشت میکنند (نگا: زخرف / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ لٰکِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّى (۱)
وَ إِنْ مَا نُرِيَنَّکَ بَعْضَ... (۰) فَلاَ صَدَّقَ وَ لاَ صَلَّى (۰)
تفسیر
- آيات ۱ - ۲۶، سوره غاشيه
- وجه تسميه قيامت به ((غاشيه فراگيرنده )) و معناى اينكه در قيامت وجوهى خاشعه اندو ((عاملة و ناصبة ))
- وصف جنّت عاليه اى كه چهره هاى ناعمه در قيامت در آن جاى دارند
- دعوت به نظر در مظهر تدبير الهى
- توضيحى راجع به استثناء ((الّا من تولّى و كغر)) از ((فذّكر انّما انت مذّكر))
- (رواياتى در ذيل آيات ((عاملة ناصبة )) ((فذّكر انّما انت مذكر)) و درباره حساباعمال )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ «21» لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ «22» إِلَّا مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ «23» فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَكْبَرَ «24» إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ «25» ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ «26»
«21» پس تذكّر بده كه همانا تو تذكّر دهندهاى، «22» و بر آنان سيطره و تسلّطى ندارى (كه به ايمان آوردن مجبورشان كنى). «23» مگر آن كس كه روى گرداند و كفر پيشه كرد. «24» كه خداوند او را به بزرگترين عذاب مجازات مىكند. «25» همانا بازگشت آنان به سوى ماست. «26» آنگاه حسابشان بر ماست.
نکته ها
تذكّر براى اتمام حجت است تا كافران در قيامت نگويند: «لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ» «1»* خدايا! چرا براى ما هشدار دهندهاى نفرستادى، كه از او پيروى كنيم. البتّه جز صاحبان خرد از اين تذكّرها پند نمىگيرد. «إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» «2»*
در سوره قبل (سوره اعلى) خداوند به پيامبرش دستور تذكّر داد و فرمود: تو تذكّر بده كه هر كس خشيت دارد متذكّر مىشود و افراد شقى از تذكّر دورى خواهند كرد و به بزرگترين عذاب گرفتار خواهند شد. «يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرى»
در اين سوره نيز مىفرمايد: تو تذكّر بده ولى بدان كه گروهى اعراض خواهند كرد و به عذاب اكبر گرفتار خواهند شد. «إِلَّا مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَكْبَرَ» به هر حال «نار كبرى» در سوره اعلى و «عذاب اكبر» در اين سوره، كيفر كسانى است كه تذكّرپذير نيستند و پند و اندرز الهى را پشت گوش مىاندازند.
«مصيطر» از «سطر» و «سيطائره» به كسى گفته مىشود كه افراد تحت امر خود را به بند مىكشد و آنان را در جهتى كه خود مىخواهد تنظيم مىكند.
امام صادق عليه السلام فرمود: «كلّ امّة يحاسبها امام زمانها و يعرف الائمة اوليائهم و اعدائهم
«1». طه، 134.
«2». رعد، 19.
جلد 10 - صفحه 467
بسيماهم» «1» حساب هر امت به عهده امام زمان آنهاست و امامان، دوستان و دشمنان خود را از سيمايشان مىشناسند، همان گونه كه در سوره اعراف چنين آمده است: «وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ» «2»
در زيارت جامعه خطاب به معصومين عليهم السلام نيز مىخوانيم: «و اياب الخلق اليكم و حسابهم عليكم» «3» رجوع مردم به سوى شماست و حساب مردم با شماست.
از امام كاظم و امام باقر و امام هادى عليهم السلام نيز اين معنا نقل شده است. «4»
جمله «إِلَّا مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ»، استثناء از جملهى «إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ» است. يعنى اى پيامبر! تو تذكّر دهندهاى، جز آن كه كفر ورزد كه تذكّر تو در او اثرى ندارد.
امام باقر عليه السلام فرمود: مراد از عذاب اكبر، عذاب شديد و ابدى است. «5»
پیام ها
1- پيامبر، مأمور به وظيفه است نه نتيجه. «إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ» (پيامبر صلى الله عليه و آله براى هدايت مردم اهتمام وحرص داشت و خداوند به او فرمود: وظيفه تو فقط تذكّر است.)
2- وظيفه پيامبران، تذكّر است نه تسلط و تحميل عقيده. «لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ»
3- بىاعتنايى مردم، وظيفه را ساقط نمىكند. «إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ»
4- منشأ كفر، عناد و لجاجت و روى گردانى از حق و حقيقت است. «مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ»
5- قهر خدا درجاتى دارد. «الْعَذابَ الْأَكْبَرَ»
6- فرار از قهر الهى براى هيچكس امكان ندارد. «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ»
7- حسابرسى از سنّتهايى است كه خداوند بر خود واجب كرده است. «إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ»
«والحمد لله رب العالمين»
«1». بحار، ج 8، ص 339.
«2». اعراف، 46.
«3». مفاتيح الجنان.
«4». تفسير الميزان.
«5». تفسير نورالثقلين.
جلد 10 - صفحه 470
سوره فجر
اين سوره سى آيه دارد و در مكّه نازل شده است.
نام آن برگرفته از آيه اول و به معناى سپيده دم است.
همانند ديگر سورههاى مكّى، آيات آن، كوتاه و كوبنده و انذار دهنده است.
اين سوره بخشهاى متعددى دارد كه با سوگند به زمانهايى همچون شب، سحر و سپيده دم آغاز مىشود و با اشاره به سرگذشت اقوامى طغيان گرو سركش ادامه مىيابد.
سنّت آزمايش و ابتلا از سوى خداوند و عكس العملهاى متفاوت انسان در برابر آن و همچنين حضور انسان در دادگاه قيامت و اظهار حسرت و پشيمانىِ ناپاكان و ابراز خشنودى در رضايتِ پاكان، ادامه آيات اين سوره را تشكيل مىدهد.
جلد 10 - صفحه 471
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِلاَّ مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ «23»
إِلَّا مَنْ تَوَلَّى: (استثناء منقطع) يعنى تو مستولى نيستى بر ايشان، لكن هر كه روى بگرداند بعد از تذكر و پشت نمايد، وَ كَفَرَ: و كافر گردد به حق، و حق را بپوشاند؛
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ «1» وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ «2» عامِلَةٌ ناصِبَةٌ «3» تَصْلى ناراً حامِيَةً «4»
تُسْقى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ «5» لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَرِيعٍ «6» لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ «7» وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ «8» لِسَعْيِها راضِيَةٌ «9»
فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ «10» لا تَسْمَعُ فِيها لاغِيَةً «11» فِيها عَيْنٌ جارِيَةٌ «12» فِيها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ «13» وَ أَكْوابٌ مَوْضُوعَةٌ «14»
وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ «15» وَ زَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ «16» أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ «17» وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ «18» وَ إِلَى الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ «19»
وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ «20» فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ «21» لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ «22» إِلاَّ مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ «23» فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَكْبَرَ «24»
إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ «25» ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ «26»
ترجمه
آيا رسيد بتو خبر داهيه فرا گيرنده
رويهائى در آن روز خوار و شرمسارند
كار كنندگان و رنج برندگانند
در آورده شوند در آتش سوزان
آشامانده شوند از چشمهاى در نهايت گرمى
نيست براى آنها خوراكى مگر از ضريع
نه فربه ميكند و نه بىنياز از گرسنگى
رويهائى در آن روز خرّم و خندانند
براى كار خودشان خشنودند
در بهشت بلند مرتبه باشند
نشنوند در آن سخن بيهودهاى
در آن چشمهاى است روان
در آن تختهائى بلند است
و تنگهائى گذارده شده
و بالشها و پشتيهاى مرتّب شده
و فرشهاى اعلاى گسترده شده
آيا نمينگرند بسوى شتر كه چگونه آفريده شده
و بسوى آسمان كه چگونه افراشته شده
و بسوى كوهها كه چگونه منصوب و مستقرّ گشته
و بسوى زمين كه چگونه مسطّح و مبسوط گرديده
پس پند ده جز اين نيست كه تو پند دهندهاى
نيستى بر آنها تسلّط دارنده
ولى كسيكه روى گرداند و كافر شود
پس عذاب ميكند او را خداوند عذاب بزرگترى
همانا بسوى ما است بازگشت آنها
پس همانا بر عهده ما است رسيدگى بحسابشان.
تفسير
خداوند متعال براى اهميّت دادن باخبار از واقعه هايله قيامت
جلد 5 صفحه 380
كبرى خبر ميدهد آنرا به پيغمبر خود بصورت سؤال و ميفرمايد آيا آمد تو را و رسيد بتو خبر و حديث آمدن روزى كه ميپوشاند و فرو ميگيرد اهوال و شدائد آن اهل عالم را كه در آنروز مردمى ذليل و خوار و غمگين و شرمسارند بقدريكه آثار انكسار از رويهاى آنان نمايان است و آنها كسانى هستند كه در دنيا اعمال زيادى بجا آورند و رنج و زحمت بسيارى از اين راه بر خود راه دهند و نفعى از آن براى آنان حاصل نشود از قبيل رهبانان و صومعه نشينان و رياكاران و دشمنان ائمه اطهار چنانچه قمى ره فرموده كه آنها كسانى هستند كه مخالفت نمودند با دين خدا و نماز خواندند و روزه گرفتند و عداوت نمودند با امير المؤمنين عليه السّلام و اعمالى بجا آوردند و در آن زحمت بسيارى كشيدند و چيزى از اعمال آنها قبول نشده داخل در آتش سوزان شوند و در روايات متعدّده باين معنى و نزول اين آيات در شأن نواصب و دشمنان ائمه اطهار تصريح شده و آنها داخل و ملازم با آتش سوزان جهنّم كه بنهايت حرارت رسيده خواهند شد و از چشمهاى كه آب آن بنهايت حرارت رسيده بآنها مىآشامانند و نيست خوراكى براى آنها مگر از ضريع كه در مجمع آن را به يك نوع از خار كه چون خشك شود باين اسم خوانده گردد و پليدتر و بد طعمترين طعامها باشد كه هيچ چرندهاى آنرا نچرد تفسير فرموده و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه آن چيزى است در آتش شبيه به خار تلختر از صبر و بدبوتر از مردار و پر حرارتتر از آتش خداوند آنرا ضريع ناميده و با اين همه پليدى و بد طعمى نه جزء بدن ميشود كه فربه كند خورنده را و نه دفع ميكند از او الم گرسنگى را پس هيچ اثر خيرى ندارد و در آن روز مردمى در ناز و نعمتند بقدريكه اثر تنعّم و بهجت و سرور و انبساط و شادى از رويهاى ايشان نمايان است و از سعى و عمل خودشان كه در دنيا نمودند خوشنود و راضى ميباشند كه موجب خوشنودى خداوند از آنان شده و جزاى خير كه بهشت عنبر سرشت باشد در مقابل آن اعمال بايشان كرامت فرموده و آنها در آن مقام عالى و قصور عاليه آن جاى دارند و بهيچ وجه سخن لغو و بيهوده و ناروائى در آن نميشنوند و قمّى ره نقل فرموده كه هزل و دروغ نميشنوند و در آن بهشت چشمهاى است كه هميشه جريان دارد
جلد 5 صفحه 381
و قطع نميشود و تختهاى بلند قدر و رفيع منزلتى است كه اهل ايمان بر آنها بنشينند و مناظر با صفاى بىمنتهاى بهشت را تماشا كنند و لذت برند و آنجا تنگهائى است از شراب طهور در اطراف و جوانب تختها گذارده شده كه هر وقت مايل باشند بنوشند و بالشها و پشتيها روى تختها مرتّب چيده شده پهلوى يكديگر كه هر طور بخواهند تكيه كنند و فرشهاى عالى و گرانمايه بر تختها و كنار نهرها گسترده شده كه هر گونه تنزّه و تفريح بخواهند بنمايند و پس از اينها مىفرمايد چرا كفّار مكّه چنين روزى را باور ندارند و با آنكه قدرت خدا را ميبينند بعيد ميشمارند آيا فكر و تأمّل نميكنند در خلقت همين شترى كه مهمترين اموال آنها و هميشه در مرئى و منظر آنان است كه خداوند چگونه خلق فرموده آنرا كه دلالت بر كمال قدرت و حسن تدبير و تقدير او دارد حيوانى با اين عظمت جثّه و قوّت بدن را چنان رام و مسخّر آنان فرموده كه براى باربردارى و سوارى بر آن خود ميخوابد و بعد با بار گران برميخيزد و بيابانهاى بىآب عربستان را براى تحمّل بسيارى كه از تشنگى دارد بسهولت طى مينمايد و هيچگونه زحمتى نگهدارى آن براى آنان ندارد خار ميخورد و بار ميكشد و شير ميدهد و نتاج ميآورد و از پشم و پوست و گوشت و ساير منافع آن برخوردار ميگردند و كودكى مهار قطار آنها را در دست گرفته هر جا خواسته باشد ميبرد و ميخواباند و هيچ حيوانى اين قدر پر منفعت و بىضرر و رام و آرام در كردار و رفتار نيست و لذا مخصوص بذكر شده براى تنبّه اعراب باديه نشين و اهالى مكّه معظمه كه محلّ نزول اين سوره مباركه است و آنان غالبا با شتر مسافرت مينمودند و جز آن حيوان و آسمان و زمين و كوه در اوقات فراغت خودشان براى تفكّر و تذكّر چيزى نميديدند و لذا خداوند بعد از اين فرموده و آيا نظر بسوى آسمان و فكر در آن نميكنند كه چگونه سقف مزيّنى بىستون بر سر آنها افراشته و بلند شده و بسوى كوهها كه چگونه منصوب و راسخ و ثابت گرديده و نميگذارد زمين متزلزل گردد و بسوى زمين كه چگونه مبسوط و ممهّد براى آسايش و آرامش و كشت و زرع و سير و سلوك گشته است اينها همه مصنوعات الهى است كه بايد در آنها فكر نمود و بعظمت صانع پى برد و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام
جلد 5 صفحه 382
نقل نموده كه اواخر اين چهار آيه را بصيغه متكلّم وحده قرائت فرموده است و در خاتمه ميفرمايد پس تذكّر ده اى پيغمبر و آگاه نما آنها را بعظمت صنع و صانع تا سهل شود بر آنان اقرار بمعاد و خدا ترس شوند و در بند آن مباش كه آنها قبول ميكنند و متذكّر ميشوند و ايمان ميآورند يا نه چون وظيفه تو فقط تذكّر و دعوت است اجابت و قبول با خود آنها است تو از اين جهت مسئوليّتى ندارى و مسلّط بر آنها نيستى كه بتوانى بزور ايمان را در دل آنها جاى دهى و قمّى ره نقل فرموده كه تو حافظ و نويسنده اعمال آنها نيستى ولى كسانيكه پشت نمايند بدعوت تو و اعراض كنند از ذكر خدا و كافر شوند خداوند آنها را ببزرگترين عذاب كه خلود در آتش جهنّم است معذّب خواهد فرمود و بنابر اين استثناء منقطع است و محتمل است مراد آن باشد كه متذكّر نما چون تو متذكّر كنندهاى مگر كسى را كه روى گردان است و بتذكّر تو متذكّر نميشود و بنابر اين استثناء متّصل است و در هر حال تو گرد ملال بخاطر راه مده رجوع و بازگشت همه بعد از مرگ و در روز قيامت بحكم ما است پس بحساب آنها ميرسيم و بجزاى كاملشان ميرسانيم و مستفاد از چند روايت معتبر در اين مقام آنست كه خداوند در روز قيامت حساب خلق را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام رجوع ميفرمايد و آن دو بائمه اطهار ارجاع مينمايند و ايشان كفّار را محكوم بخلود در آتش مينمايند و شيعيان را محكوم ببهشت باين وسيله كه اگر گناه كار باشند و حقوق الهى در گردن آنها باشد شفاعت ميكنند و قبول ميشود و اگر حقّ النّاس باشد عوض ميدهند و از آنها رضايت ميطلبند و اگر حق خودشان باشد از آن ميگذرند و ايشان را با خودشان ببهشت ميبرند خداوند ما را از شيعيان قرار دهد انشاء اللّه تعالى در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت هل أتاك حديث الغاشيه در نماز واجب يا مستحب خداوند فرا ميگيرد او را برحمت خود در دنيا و آخرت و ايمن ميفرمايد او را در روز قيامت از عذاب آتش و الحمد للّه رب العالمين
جلد 5 صفحه 383
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِلاّ مَن تَوَلّي وَ كَفَرَ «23»
مگر آنكه پشت كند و اعراض كند و كافر گردد. در كلمه استثناء بعض مفسرين وجوهي گفتند که بنظر تمام نيست و آنچه بنظر ميرسد اينكه بعض كفار هستند که دوري ميكنند و نزديك نميآيند که فرمايشات تو را نشنوند که اينها را لازم نيست که حتما متذكر فرمايي زيرا بر فرض آنها را تذكر دهي متذكر نميشوند چنانچه ميفرمايد: إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلبابِ رعد آيه 19 وَ ما يَتَذَكَّرُ إِلّا مَن يُنِيبُ مؤمن آيه 13. بايد از اينها اعراض كرد که ميفرمايد: اتَّبِع ما أُوحِيَ إِلَيكَ مِن رَبِّكَ لا إِلهَ إِلّا هُوَ وَ أَعرِض عَنِ المُشرِكِينَ انعام آيه 106، و ميفرمايد: وَ أَعرِض عَنِ الجاهِلِينَ اعراف آيه 199.
بعينه مثل قضيه نوح است که در پيشگاه احديت عرض كرد: وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوتُهُم لِتَغفِرَ لَهُم جَعَلُوا أَصابِعَهُم فِي آذانِهِم وَ استَغشَوا ثِيابَهُم وَ أَصَرُّوا وَ استَكبَرُوا استِكباراً نوح آيه 7.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 23)- در این آیه به صورت یک استثنا، میفرماید: «مگر کسی که پشت کند و کافر شود» (الا من تولی و کفر). که در برابر آنها به زور متوسل شو و مقابله کن.
نکات آیه
۱ - پیامبر(ص)، پس از عمل به وظیفه ارشاد همگان، در خصوص تداوم بخشیدن به ارشاد اعراض کنندگان کافر، تکلیفى ندارد. (فذکّر ... إلاّ من تولّى و کفر) فعل «تولّى»، بیانگر این نکته است که تذکّرات پیامبر(ص) به روى گردانان رسیده است و آنان پندها را نپذیرفته، از آن اعراض کرده اند. بنابراین تذکّر دادن در مرحله اول، عمومى است و به همه مردم باید ابلاغ گردد; ولى پس از تولّى و اعراض گروهى از آنان، پیامبر(ص) درباره تکرار تذکّر و ارشاد آن گروه، تکلیفى ندارد.
۲ - رهبران الهى، باید همواره به ارشاد پندپذیران ادامه دهند و هیچگاه آنان را، از پندها و اندرزهاى خود محروم نسازند. (فذکّر ... إلاّ من تولّى و کفر) استثنا در «إلاّ من تولّى...»، ناظر به تکرار تذکر است. بنابراین فرمان «ذکّر»، درباره کسانى که اعراض و کفر ندارند، همچنان باقى است.
۳ - حق گریزى و کفر، از میان برنده زمینه هاى تأثیرپذیرى از تعالیم دین و پندهاى آن است. (فذکّر ... إلاّ من تولّى و کفر) استثناى اعراض کنندگان کافر از مجموعه کسانى که پیامبر(ص) به تذکر دادن آنان مکلف شده است، نشانگر بى اثر بودن تذکرات آن حضرت، در آنان است.
۴ - پیامبر(ص)، به الزام مخالفان بر ایمان- در صورت بى اعتنایى و کفر ورزیدن آنان - مجاز است. (لست علیهم بمصیطر . إلاّ من تولّى و کفر) حرف «إلاّ»، ممکن است براى استثناى حقیقى از ضمیر «علیهم» باشد.
۵ - مردم، گرچه نباید بر ایمان مجبور شوند; ولى بر اعراض و کفر مؤاخذه شده و در آخرت عذاب خواهند دید. (لست علیهم بمصیطر . إلاّ من تولّى و کفر) حرف «إلاّ» در یک احتمال براى استثناى منقطع است. در نتیجه مفاد این آیه و آیه بعد، این است که: «تو بر هیچ کس سیطره ندارى; لکن اعراض کنندگان کافر در آخرت به عذاب خداوند گرفتار خواهند شد».
روایات و احادیث
۶ - «عن أبى جعفر(ع) فى قوله «إلاّ من تولّى و کفر» یرید من لم یتعظ و لم یصدّقک و جحد ربوبیتى و کفر نعمتى...;[۱] از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند «إلاّ من تولّى و کفر» روایت شده است: مقصود کسى است که موعظه نمى پذیرد و تو را [اى محمد] تصدیق نمى کند و پروردگارى مرا منکر است و نعمت من را کفران مى کند...».
موضوعات مرتبط
- ایمان: اجبار به ایمان ۴
- حق: آثار حق ناپذیرى ۳
- خدا: تکذیب خدا ۶
- دین: اکراه در دین ۴; زمینه تأثیرناپذیرى از تعالیم دین ۳; زمینه عبرت ناپذیرى از تعالیم دین ۳; کیفر اعراض از دین ۵; نفى اکراه در دین ۵
- رهبران دینى: مسؤولیت رهبران دینى ۲
- عبرت: اهمیت هدایت عبرت پذیران ۲
- کافران: اجبار کافران ۴
- کفر: آثار کفر ۳; عذاب اخروى کفر ۵; کفر به محمد(ص) ۶
- کفران: کفران نعمت ۶
- محمد(ص): اختیارات محمد(ص) ۴; محدوده مسؤولیت محمد(ص) ۱; محمد(ص) و کافران ۱، ۴; محمد(ص) و معرضان ۱; هدایتگرى محمد(ص) ۱
منابع
- ↑ تفسیرقمى، ج ۲، ص ۴۱۹; نورالثقلین، ج ۵، ص ۵۶۸- ، ح ۲۸.