تفسیر:نمونه جلد۲۳ بخش۲۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
'''{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۲۳ بخش۲۱ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۲۳ بخش۲۳}}
__TOC__
__TOC__


خط ۷: خط ۹:
<span id='link201'><span>
<span id='link201'><span>
==آيه و ترجمه ==
==آيه و ترجمه ==
أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِب اللَّهُ عَلَيهِم مَّا هُم مِّنكُمْ وَ لا مِنهُمْ وَ يحْلِفُونَ عَلى الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ(۱۴)
أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِب اللَّهُ عَلَيهِم مَّا هُم مِّنكُمْ وَ لا مِنهُمْ وَ يحْلِفُونَ عَلى الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ(۱۴)
أَعَدَّ اللَّهُ لهَُمْ عَذَاباً شدِيداً إِنَّهُمْ ساءَ مَا كانُوا يَعْمَلُونَ(۱۵)
أَعَدَّ اللَّهُ لهَُمْ عَذَاباً شدِيداً إِنَّهُمْ ساءَ مَا كانُوا يَعْمَلُونَ(۱۵)
اتخَذُوا أَيْمَنهُمْ جُنَّةً فَصدُّوا عَن سبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ(۱۶)
اتخَذُوا أَيْمَنهُمْ جُنَّةً فَصدُّوا عَن سبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ(۱۶)
لَّن تُغْنىَ عَنهُمْ أَمْوَلهُُمْ وَ لا أَوْلَدُهُم مِّنَ اللَّهِ شيْئاً أُولَئك أَصحَب النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(۱۷)
لَّن تُغْنىَ عَنهُمْ أَمْوَلهُُمْ وَ لا أَوْلَدُهُم مِّنَ اللَّهِ شيْئاً أُولَئك أَصحَب النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(۱۷)
يَوْمَ يَبْعَثهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يحْلِفُونَ لَكمْ وَ يحْسبُونَ أَنهُمْ عَلى شىْءٍ أَلا إِنهُمْ هُمُ الْكَذِبُونَ(۱۸)
يَوْمَ يَبْعَثهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يحْلِفُونَ لَكمْ وَ يحْسبُونَ أَنهُمْ عَلى شىْءٍ أَلا إِنهُمْ هُمُ الْكَذِبُونَ(۱۸)
استَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشيْطنُ فَأَنساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَئك حِزْب الشيْطنِ أَلا إِنَّ حِزْب الشيْطنِ هُمُ الخَْسِرُونَ(۱۹)
استَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشيْطنُ فَأَنساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَئك حِزْب الشيْطنِ أَلا إِنَّ حِزْب الشيْطنِ هُمُ الخَْسِرُونَ(۱۹)
<center> تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۵۶ </center>
<center> تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۵۶ </center>
ترجمه :
ترجمه :
خط ۷۷: خط ۷۹:
<span id='link204'><span>
<span id='link204'><span>
==آيه و ترجمه ==
==آيه و ترجمه ==
إِنَّ الَّذِينَ يحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ أُولَئك فى الاَذَلِّينَ(۲۰)
إِنَّ الَّذِينَ يحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ أُولَئك فى الاَذَلِّينَ(۲۰)
كتَب اللَّهُ لاَغْلِبنَّ أَنَا وَ رُسلى إِنَّ اللَّهَ قَوِىُّ عَزِيزٌ(۲۱)
كتَب اللَّهُ لاَغْلِبنَّ أَنَا وَ رُسلى إِنَّ اللَّهَ قَوِىُّ عَزِيزٌ(۲۱)
لا تجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسولَهُ وَ لَوْ كانُوا ءَابَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَنَهُمْ أَوْ عَشِيرَتهُمْ أُولَئك كتَب فى قُلُوبهِمُ الايمَنَ وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا رَضىَ اللَّهُ عَنهُمْ وَ رَضوا عَنْهُ أُولَئك حِزْب اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْب اللَّهِ هُمُ المُْفْلِحُونَ(۲۲)
لا تجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسولَهُ وَ لَوْ كانُوا ءَابَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَنَهُمْ أَوْ عَشِيرَتهُمْ أُولَئك كتَب فى قُلُوبهِمُ الايمَنَ وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا رَضىَ اللَّهُ عَنهُمْ وَ رَضوا عَنْهُ أُولَئك حِزْب اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْب اللَّهِ هُمُ المُْفْلِحُونَ(۲۲)
ترجمه :
ترجمه :
۲۰ - كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى مى كنند آنها در زمره ذليل ترين افرادند.
۲۰ - كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى مى كنند آنها در زمره ذليل ترين افرادند.
خط ۱۶۶: خط ۱۶۸:
بارالها! تو وعده پيروزى به مؤ منان راستين داده اى و آنها را حزب الله شمرده اى ، اجازه ورود در اين حزب را به ما مرحمت فرما و پيروزيت را شامل حال ما گردان (آمين رب العالمين ).
بارالها! تو وعده پيروزى به مؤ منان راستين داده اى و آنها را حزب الله شمرده اى ، اجازه ورود در اين حزب را به ما مرحمت فرما و پيروزيت را شامل حال ما گردان (آمين رب العالمين ).


'''{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۲۳ بخش۲۱ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۲۳ بخش۲۳}}


[[رده:تفسیر نمونه]]
[[رده:تفسیر نمونه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۴۷

→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۵۵

آيه ۱۴-۱۹

آيه و ترجمه

أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِب اللَّهُ عَلَيهِم مَّا هُم مِّنكُمْ وَ لا مِنهُمْ وَ يحْلِفُونَ عَلى الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ(۱۴) أَعَدَّ اللَّهُ لهَُمْ عَذَاباً شدِيداً إِنَّهُمْ ساءَ مَا كانُوا يَعْمَلُونَ(۱۵) اتخَذُوا أَيْمَنهُمْ جُنَّةً فَصدُّوا عَن سبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ(۱۶) لَّن تُغْنىَ عَنهُمْ أَمْوَلهُُمْ وَ لا أَوْلَدُهُم مِّنَ اللَّهِ شيْئاً أُولَئك أَصحَب النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(۱۷) يَوْمَ يَبْعَثهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يحْلِفُونَ لَكمْ وَ يحْسبُونَ أَنهُمْ عَلى شىْءٍ أَلا إِنهُمْ هُمُ الْكَذِبُونَ(۱۸) استَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشيْطنُ فَأَنساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَئك حِزْب الشيْطنِ أَلا إِنَّ حِزْب الشيْطنِ هُمُ الخَْسِرُونَ(۱۹)

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۵۶

ترجمه : ۱۴ - آيا نديدى كسانى را كه طرح دوستى با جمعيتى كه مورد خشم خدا بود ريختند؟ اينها نه از شما هستند و نه از آنان ! آنها سوگند دروغ ياد مى كنند (كه از شما هستند) در حالى كه خودشان مى دادند (دروغ مى گويند). ۱۵ - خداوند عذاب شديدى براى آنها فراهم ساخته ، زيرا اعمالى را كه انجام مى دهند بد است . ۱۶ - آنها سوگندهاى خود را سپرى قرار دادند و مردم را از راه خدا بازداشتند، لذا براى آنها عذاب خوار كننده اى است . ۱۷ - اموال و اولادشان به هيچوجه آنها را از عذاب الهى حفظ نمى كند، آنها اصحاب آتشند و جاودانه در آن مى مانند. ۱۸ - به خاطر بياوريد روزى را كه خدا همه آنها را برمى انگيزد آنها براى خدا نيز سوگند (دروغ ) ياد مى كنند همانگونه كه (امروز) براى شما سوگند مى خورند، و گمان مى كنند (با اين سوگندهاى دروغ ) كارى مى توانند انجام دهند بدانيد آنها دروغگويانند. ۱۹ - شيطان بر آنها چيره شده و ياد خدا را از خاطر آنها برده است ، آنها حزب شيطانند بدانيد حزب شيطان زيانكارانند. تفسير : حزب شيطان ! اين آيات بخشى از توطئه هاى منافقان را برملا مى سازد، و آنها را با نشانه هايشان به مسلمانان معرفى مى كند، و ذكر اين معنى بعد از آيات نجوى شايد به اين

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۵۷

مناسبت است كه در ميان نجوى كنندگان با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) افراد منافقى نيز وجود داشتند كه از اين كار به عنوان پوششى براى توطئه هاى خود و اظهار نزديكى به پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) استفاده مى كردند و همين امر سبب شد كه قرآن به صورت يك امر كلى با آن برخورد كند. نخست مى فرمايد: «آيا نديدى كسانى را كه با قومى كه خداوند آنها را غضب كرده بود طرح دوستى ريختند»؟! (ا لم تر الى الذين تولوا قوما غضب الله عليهم ). اين قوم «مغضوب عليهم » ظاهرا همان قوم يهود است كه در آيه ۶۰ سوره مائده به همين عنوان معرفى شده ، آنجا كه درباره يهود مى گويد: قل هل انبئكم بشر من ذلك مثوبة عند الله من لعنه الله و غضب عليه ... «بگو آيا شما را از كسانى كه وضعشان از اين هم بدتر است با خبر كنم آنها كسانى هستند كه خداوند آنها را لعنت كرده و مورد غضب قرار داده ...». سپس مى افزايد: «اينها نه از شما هستند و نه از آنان » (يهود) (ما هم منكم و لا منهم ). نه در مشكلات و گرفتاريها ياور شما هستند، و نه دوست صميمى آنها، بلكه منافقانى هستند كه هر روز چهره عوض مى كنند، و هر لمحه به شكلى در مى آيند. البته اين تعبير منافاتى با آيه ۵۱ سوره مائده ندارد كه مى گويد: و من يتولهم منكم فانه منهم : «هر كس از شما آنها را دوست دارد از آنها است » زيرا منظور از آن اين است كه آنها در حكم دشمنان شما محسوب مى شوند هر چند حقيقتا جزء آنها هم نباشد. باز در ادامه همين سخن مى افزايد: «آنها براى اثبات وفادارى خود نسبت به شما قسم ياد مى كنند اما سوگندى دروغ كه خودشان هم مى دادند»!

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۵۸

(و يحلفون على الكذب و هم يعلمون ). اين راه و رسم منافقان است كه پيوسته براى پوشانيدن چهره زشت و منفور خود به سوگندهاى دروغ پناه مى برند، در حالى كه عملشان بهترين معرف آنها است . بعد به عذاب دردناك اين منافقان لجوج اشاره كرده ، مى فرمايد: «خداوند عذاب شديدى براى آنها فراهم ساخته است » (اعد الله لهم عذابا شديدا). و بدون شك اين عذاب عادلانه است «چرا كه آنها اعمال بدى انجام مى دادند» (انهم ساء ما كانوا يعملون ). سپس براى توضيح بيشتر در مورد نشانه هاى اين منافقان مى گويد: آنها سوگندهاى خود را سپرى قرار داده اند تا مردم را از راه خدا باز دارند (اتخذوا ايمانهم جنة فصدوا عن سبيل الله ). قسم ياد مى كنند كه مسلمانند و هدفى جز اصلاح ندارند در حالى كه زير پوشش اين قسم به انواع فساد و خرابكارى و توطئه مشغولند، و در حقيقت از نام مقدس خدا براى جلوگيرى از راه خدا بهره ميگيرند. آرى سوگندهاى دروغ يكى از نشانه هاى منافقان است كه علاوه بر اينجا در سوره منافقين نيز ضمن بيان اوصاف آنها ذكر شده است (سوره منافقين آيه ۲). و در پايان آيه مى افزايد: «به همين دليل براى آنها عذاب خوار كننده اى است » (فلهم عذاب مهين ).

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۵۹

آنها مى خواستند با اين سوگندهاى دروغين آبرو براى خود فراهم كنند ولى خدا آنها را به عذاب خوار كنندهاى مبتلا مى سازد و قبلا فرمود «عذاب شديد» براى آنها است (آيه ۱۵ همين سوره ) زيرا قلوب مؤ منان راستين را شديدا به درد مى آورند. ظاهر اين است كه هر دو عذاب مربوط به آخرت است و چون با دو وصف مختلف (مهين و شديد) ذكر شده تكرار نيست ، زيرا توصيف عذاب به اين دو وصف در قرآن مجيد معمولا در عذابهاى آخرت است هر چند بعضى از مفسران احتمال داده اند كه اولى مربوط به دنيا يا عذاب قبر و دومى مربوط به عذاب آخرت مى باشد. و از آنجا كه منافقان غالبا به اموال و فرزندان (سرمايه هاى اقتصادى و نيروهاى انسانى ) خود براى حل مشكلات تكيه مى كنند قرآن در آيه بعد مى گويد: «اموال و اولادشان ، آنها را به هيچوجه از عذاب الهى حفظ نمى كند» (لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شيئا). بلكه همين اموال طوق لعنتى بر گردن آنها مى شود و مايه عذاب دردناكشان چنانكه در آيه ۱۸۰ آل عمران مى خوانيم : سيطوقون ما بخلوا به يوم القيامة و همچنين فرزندان گمراه آنها باعث عذاب آنها مى گردد، و اگر در ميان آنها افرادى مؤ من و نيكوكار باشند از آنها بيزارى مى جويند. آرى روز قيامت روزى است كه هيچ پناهگاهى جز خدا نيست ، و هر چه

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۶۰

غير او است از كار مى افتد، چنانكه در آيه ۱۶۶ بقره مى خوانيم : و تقطعت بهم الاسباب «دست آنها از هر گونه وسيله و سببى قطع مى شود». و باز در پايان آيه آنها را با اين جمله تهديد مى كند: «آنها اصحاب دوزخند و جاودانه در آن مى مانند» (اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون ). و به اين ترتيب گاهى عذاب آنها را به عنوان «شديد» توصيف كرده و گاهى مهين و خوار كننده ، و گاه جاودانه بودن كه هر يك از اين اوصاف به تناسب وصفى از اوصاف آنها و اعمالشان است . و عجب اينكه اين منافقان در قيامت هم دست از منافقگرى خود بر نمى دارند چنانكه در آيه بعد آمده است : «به خاطر بياوريد روزى را كه خدا همه آنها را برمى انگيزد، و اعمالشان را بر آنها عرضه مى دارد، و در دادگاه عدلش از آنها سؤ ال مى كند، ولى آنان براى خدا نيز سوگند دروغ ياد مى كنند همانگونه كه براى شما سوگند مى خورند» (يوم يبعثهم الله جميعا فيحلفون له كما يحلفون لكم ). قيامت تجليگاه اعمال و روحيات انسان در اين دنيا است ، و از آنجا كه منافقان اين روحيه را همراه خود به قبر و برزخ برده اند در صحنه قيامت نيز آشكار مى شود، و با اينكه مى دادند خداوند علام الغيوب است ، و چيزى بر او مخفى نيست ، ولى باز بر طبق عادت گذشته سوگند دروغين ياد مى كند. البته اين منافات با اعتراف آنها به گناهانشان در بعضى از مواقف آن دادگاه عدل الهى ندارد، چرا كه قيامت منزلگاهها و مواقف مختلفى دارد، و در هر كدام

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۶۱

برنامه اى است . سپس مى افزايد: «آنها گمان مى كنند كه با اين سوگندهاى دروغ مى توانند سودى براى خود جلب كنند و يا زيانى را دفع نمايند» (و يحسبون انهم على شى ء). البته اين يك پندار موهوم و خيال خام بيش نيست ، ولى از آنجا كه در دنيا به اين كار عادت كرده بودند كه خطرات و ضررها را با سوگندهاى دروغين از خود دفع نمايند و منافعى براى خود كسب كنند اين ملكات زشت در آنجا نيز جان مى گيرد و خودنمائى مى كند. و سرانجام آيه را با اين جمله پايان مى دهد: «بدانيد آنها دروغگويانند» (الا انهم هم الكاذبون ). اين اعلام ممكن است مربوط به دنيا باشد و يا مربوط به قيامت ، و يا هر دو و به اين ترتيب كوس رسوائى آنها را همه جا مى زنند. در آخرين آيه مورد بحث سرنوشت نهائى اين منافقان تيره دل را چنين بيان مى كنند: «شيطان بر آنها مسلط شده ، و آنها را به سرعت مى راند، و به همين جهت ياد خدا را از خاطر آنها برده است » (استحوذ عليهم الشيطان فانساهم ذكر الله ). به همين دليل «آنها حزب شيطانند» (اولئك حزب الشيطان ). «بدانيد حزب شيطان زيانكارانند» (الا ان حزب الشيطان هم الخاسرون ) «استحوذ» از ماده «حوذ» (بر وزن موز) در اصل به معنى قسمت پشت ران شتر است ، و از آنجا كه ساربان به هنگام راندن شترها بر پشت رانهاى آنها مى زند اين واژه به معنى تسلط يافتن و به سرعت راندن آمده است . آرى منافقان دروغگو و مغرور به مال و مقام سرنوشتى جز اين ندارند كه

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۶۲

در بست در اختيار شيطان و وسوسه هاى او قرار مى گيرند، و خدا را به كلى فراموش مى كنند، نه تنها منحرف مى شوند كه در زمره عمال شيطان و اعوان و انصار و لشكر و حزب او براى گمراه ساختن ديگران قرار مى گيرند. امير مؤ منان على (عليه السلام ) درباره آغاز وقوع فتنه ها و اختلافها مى فرمايد: ايها الناس ! انما بداء وقوع الفتن اهواء تتبع ، و احكام تبتدع ، يخالف فيها كتاب الله ، يتولى فيها رجال رجالا، فلو ان الباطل خلص لم يخف على ذى حجى ، و لو ان الحق خلص لم يكن اختلاف ، ولكن يؤ خذ من هذا ضغث ، و من هذا ضغث ، فيمزجان ، فيجيئان معا فهنالك استحوذ الشيطان على اوليائه ، و نجى الذين سبقت لهم من الله الحسنى : اى مردم آغاز وقوع فتنه ها آراء باطلى است كه از آن پيروى مى كنند، و بدعتهائى است كه بر خلاف حكم قرآن گذارده مى شود، و گروهى از مردم به دوستى گروهى ديگر، و تبعيت آنها در اين امور مى پردازند، اگر باطل به صورت خالص خودنمائى مى كرد از ديده هيچ صاحب عقلى پنهان نمى ماند، و هرگاه حق از آميزش به باطل خالص مى شد اختلافى رخ نمى داد، ولى بخشى از اين مى گيرند و بخشى از آن ، و ممزوج مى كنند، اينجا است كه شيطان بر دوستان خود چيره مى شود، و آنهائى كه توفيق الهى يارشان شده رهائى مى يابند. همين تعبير در كلام امام حسين سيد الشهداء (عليه السلام ) در كربلا ديده مى شود كه وقتى صفوف اهل كوفه را همچون شب تاريك ، و سيل خروشانى ، در مقابل خود ديد، فرمود: عجب بندگان بدى هستيد! اظهار اطاعت خدا و ايمان به رسول كرديد ولى اكنون آمده ايد ذريه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) را به قتل برسانيد، لقد استحوذ عليكم الشيطان فانساكم ذكر الله العظيم : «شيطان بر شما چيره شده ، ياد

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۶۳

خداى بزرگ را از خاطرتان برده ، سپس افزود مرگ بر شما و بر آنچه مى خواهيد، انا لله و انا اليه راجعون ». درباره حزب شيطان و حزب الله ذيل آيات آينده به خواست خدا مشروحا بحث خواهيم كرد.

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۶۴

آيه ۲۰-۲۲

آيه و ترجمه

إِنَّ الَّذِينَ يحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ أُولَئك فى الاَذَلِّينَ(۲۰) كتَب اللَّهُ لاَغْلِبنَّ أَنَا وَ رُسلى إِنَّ اللَّهَ قَوِىُّ عَزِيزٌ(۲۱) لا تجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسولَهُ وَ لَوْ كانُوا ءَابَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَنَهُمْ أَوْ عَشِيرَتهُمْ أُولَئك كتَب فى قُلُوبهِمُ الايمَنَ وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا رَضىَ اللَّهُ عَنهُمْ وَ رَضوا عَنْهُ أُولَئك حِزْب اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْب اللَّهِ هُمُ المُْفْلِحُونَ(۲۲) ترجمه : ۲۰ - كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى مى كنند آنها در زمره ذليل ترين افرادند. ۲۱ - خداوند چنين مقرر داشته كه من و رسولانم پيروز مى شويم چرا كه خداوند قوى و شكست ناپذير است . ۲۲ - هيچ قومى را كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد نمى يابى كه با دشمنان خدا و رسولش

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۶۵

دوستى كنند، هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندان آنها باشند، آنها كسانى هستند كه خدا ايمان را بر صفحه قلوبشان نوشته و با روحى از ناحيه خودش آنها را تقويت فرموده ، آنها را در باغهائى از بهشت داخل مى كند كه نهرها از زير درختانش جارى است ، جاودانه در آن مى مانند خدا از آنها خشنود و آنها نيز از خدا خشنودند آنها حزب الله اند بدانيد حزب الله پيروز است . تفسير : حزب الله پيروز است ! در آيات گذشته سخن از منافقان و دشمنان خدا و بخشى از صفات و نشانه هاى آنها بود. در ادامه همين بحث در اين آيات كه آخرين آيات سوره مجادله است نشانه هاى ديگرى از آنها را مطرح مى كند، و سرنوشت حتمى آنها را كه شكست و نابودى است روشن مى سازد. نخست مى فرمايد «كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى مى كنند آنها در زمره ذليل ترين افرادند» (ان الذين يحادون الله و رسوله اولئك فى الاذلين ). آيه بعد در حقيقت دليلى است براى اين معنى ، مى فرمايد: «خدا چنين مقرر داشته كه من و رسولانم پيروز مى شويم » (كتب الله لاغلبن انا و رسلى ). «چرا چنين نباشد، در حالى كه خداوند قوى و شكست ناپذير است » (ان الله قوى عزيز).

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۶۶

به همان اندازه كه خداوند قدرتمند است دشمنانش ضعيف و ذليلند، و اگر مى بينيم در آيه قبل تعبير به «اذلين » (ذليل ترين افراد) شده دليلش همين بوده است . تعبير به «كتب » (نوشته است ) تاكيدى است بر قطعى بودن اين پيروزى ، و جمله «لاغلبن » با «لام تاءكيد» و «نون تاءكيد ثقليه » نشانه مؤ كد بودن اين پيروزى است به گونه اى كه هيچ جاى شك و ترديد براى هيچكس نداشته باشد. اين شبيه همان چيزى است كه در آيه ۱۷۳ - ۱۷۱ سوره «صافات » آمده است ، و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين - انهم لهم المنصورون - و ان جندنا لهم الغالبون : ((وعده قطعى ما براى بندگان مرسل ما از قبل مسلم شده كه آنها يارى مى شوند، و لشكر ما در تمام صحنه ها پيروزند! در طول تاريخ اين پيروزى فرستادگان الهى در چهره هاى گوناگونى نمايان شده : در عذابهاى مختلفى همچون طوفان نوح ، و صاعقه عاد و ثمود، و زلزله هاى ويرانگر قوم لوط، و مانند آن ، و در پيروزى در جنگهاى مختلف ، مانند غزوات بدر و حنين و فتح مكه و ساير غزوات پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله ). و از همه مهمتر در پيروزى منطقى آنها بر مكاتب شيطانى و دشمنان حق و عدالت بوده است ، و از اينجا پاسخ سؤ ال كسانى كه مى گويند: اگر اين وعده قطعى است پس چرا بسيارى از رسولان الهى و امامان معصوم (عليهم السلام ) و مؤ منان راستين را شهيد كردند و هرگز پيروز نشدند؟! روشن مى شود. اين ايراد كنندگان در حقيقت معنى «پيروزى » را درست تشخيص ‍ نداده اند فى المثل ممكن است تصور كنند امام حسين (عليه السلام ) در كربلا شكست خورد، زيرا خود و يارانش شهيد شدند، در حالى كه مى دانيم او به هدف نهائيش كه رسوائى بنى اميه و بنيان گذاردن مكتب آزادگى ، و درس دادن به همه آزادگان جهان بود رسيد، و هم اكنون به عنوان سرور شهيدان عالم (سيد الشهداء) و سر سلسله

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۶۷

آزادگان جهان انسانيت ، برافكار قشر عظيمى از انسانها با پيروزى حكومت مى كند. اين نيز لازم به يادآورى است كه همين حكم ، يعنى پيروزى قطعى ، طبق وعده خداوند در مورد پيروان خط انبياء و اولياء نيز ثابت است ، يعنى پيروزى آنها نيز از سوى خدا تضمين شده است چنانكه در آيه ۵۱ مؤ من مى خوانيم : انا لننصر رسلنا و الذين آمنوا فى الحياة الدنيا و يوم يقوم الاشهاد: ((ما قطعا رسولان خود و كسانى را كه ايمان آورده اند در زندگى دنيا و روزى كه گواهان بپا مى خيزند (روز رستاخيز) يارى مى دهيم ))، مسلما هر كس را خدا يارى دهد پيروز است . ولى نبايد فراموش كرد كه اين وعده حتمى خداوند بى قيد و شرط نيست ، شرط آن ايمان و آثار ايمان است ، شرط آن اين است كه سستى به خود راه ندهند، و از مشكلات نهراسند و غمگين نشوند، چنانكه در آيه ۱۳۹ آل عمران مى فرمايد: و لاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤ منين . شرط ديگر آن اين است كه دگرگونيها را از خود شروع كنند چرا كه خداوند نعمتهاى هيچ قوم و ملتى را تغيير نمى دهد مگر تغييرى در خود آنها پيدا شود، ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمة انعمها على قوم حتى يغيروا ما بانفسهم (انفال ۵۳). بايد دست به رشته محكم الهى بزنند و صفوف خود را متحد كنند، نيروهاى خود را بسيج نمايند، نيات را خالص گردانند و مطمئن باشند دشمن هر قدر قوى و نيرومند و آنها هر قدر به ظاهر كم جمعيت و كم توان باشند سرانجام با جهاد

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۶۸

و كوشش و توكل بر پروردگار پيروز مى شوند. جمعى از مفسران شان نزولى براى آيه فوق ذكر كرده اند كه : گروهى از مسلمانان هنگامى كه فتح بعضى از آباديهاى حجاز را ديدند گفتند به زودى خداوند روم و ايران را براى ما نيز فتح خواهد كرد، منافقان گفتند: تصور مى كنيد ايران و روم مانند بعضى از روستاهاى حجازند كه شما آنها را فتح كرديد؟ آيه فوق نازل شد و اين پيروزى را به آنها وعده داد! در آخرين آيه مورد بحث كه آخرين آيه از سوره مجادله ، و از كوبنده ترين آيات قرآن است ، به مؤ منان هشدار مى دهد كه جمع ميان «محبت خدا» و «محبت دشمنان خدا» در يك دل ممكن نيست ، و بايد از ميان اين دو يكى را برگزينند، اگر راستى مؤ منند بايد از دوستى دشمنان خدا بپرهيزند و الا ادعاى مسلمانى نكنند مى فرمايد: «هيچ گروهى را كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد نمى يابى كه با دشمنان خدا و رسولش دوستى كنند، هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندان آنها باشند» (لاتجد قوما يؤ منون بالله و اليوم الاخر يوادون من حاد الله و رسوله و لو كانوا آبائهم او ابنائهم او اخوانهم او عشيرتهم ). آرى در يك دل دو محبت متضاد نمى گنجد، و آنها كه دم از هر دو مى زنند يا ضعيف الايمانند، و يا منافق ، و لذا مى بينيم كه در غزوات اسلامى در صف مخالف جمعى از بستگان و خويشاوندان مسلمين بودند، ولى چون خطشان را از خط الهى جدا كرده ، و به صفوف دشمنان حق پيوسته بودند، با آنها پيكار كردند، و حتى جمعى از آنها را كشتند. محبت پدران و فرزندان و برادران و اقوام بسيار خوب است ، و نشانه زنده

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۶۹

بودن عواطف انسانى است ، اما هنگامى كه اين محبت رو در روى محبت خدا قرار گيرد ارزش خود را از دست مى دهد. البته افراد مورد علاقه انسان تنها اين چهار گروه كه در آيه ذكر شده اند نمى باشد، ولى اينها نزديكترين افراد انسانند، و با توجه به آنها حال بقيه نيز روشن مى شود. لذا در آيه مورد بحث سخنى از همسران و اموال و تجارت و خانه هاى مورد علاقه به ميان نيامده ، در حالى كه «در آيه ۲۴ سوره توبه » همه اينها مورد توجه قرار گرفته ، مى فرمايد: «قل ان كان آبائكم و ابنائكم و اخوانكم و ازواجكم و عشيرتكم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون كسادها و مساكن ترضونها احب اليكم من الله و رسوله و جهاد فى سبيله فتربصوا حتى ياتى الله بامره و الله لايهدى القوم الفاسقين »: «بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قبيله شما، و اموالى كه به دست آورده ايد ، و تجارتى كه از كسادش مى ترسيد، و مساكن مورد علاقه شما، در نظرتان از خدا و پيامبرش و جهاد در راه او محبوبتر است در انتظار اين باشيد كه خدا عذابش را بر شما نازل كند، خدا جمعيت نافرمانبردار را هدايت نمى كند». دليل ديگر عدم ذكر امور ديگر در آيه مورد بحث ممكن است شان نزولهائى باشد كه براى آيه ذكر كرده اند، از جمله اينكه حاطب بن ابى بلتعه نامه اى به اهل مكه نوشت و به آنها هشدار داد كه ممكن است رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) براى فتح مكه حركت كند، هنگامى كه اين مساءله برملا شد عذر آورد كه من اقوامى در مكه در چنگال كفار دارم خواستم به مردم مكه خدمتى كنم تا اقوامم در امان باشند!.

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۷۰

بعضى نيز گفته اند: آيه درباره «عبد الله بن ابى » نازل شده كه فرزندى با ايمان داشت ، روزى ديد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) آب مى نوشد عرض كرد كمى از آب را در ظرف بگذاريد تا به پدرم بدهم شايد خدا قلبش را پاك كند، هنگامى كه نيم خورده آب نوشيدنى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) را براى او آورد او از نوشيدن خوددارى كرد و حتى جمله بسيار زشت و زننده و توهين آميزى نسبت به رسول الله (صلى اللّه عليه و آله ) گفت ، پسرش نزد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) آمد و اجازه قتل پدر را خواست ، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) اجازه نداد و فرمود: با او مدارا كن (ولى در دل از اعمال او بيزار باش ). سپس به پاداشهاى بزرگ اين گروه كه قلبشان به طور كامل در اختيار عشق خدا است پرداخته ، و پنج موضوع را كه بعضى به صورت امداد و توفيق است ، و بعضى به صورت نتيجه و سرانجام كار بيان مى كند: در بيان قسمت اول و دوم مى فرمايد: «آنها كسانى هستند كه خدا خط ايمان را بر صفحه قلوبشان نوشته ، و با روحى از ناحيه خودش آنان را تقويت فرموده است » (اولئك كتب فى قلوبهم الايمان و ايدهم بروح منه ). بديهى است اين امداد و لطف الهى هرگز با اصل آزادى اراده و اختيار انسان منافات ندارد، چرا كه گامهاى نخستين يعنى «ترك محبت دشمنان خدا» از سوى خود آنان برداشته شده ، سپس امدادهاى الهى به صورت «استقرار ايمان » كه از آن تعبير به «كتابت » و نوشتن شده به سراغ آنان مى آيد. آيا اين روح الهى كه خداوند مؤ منان را با آن تاييد مى كند تقويت پايه هاى ايمان است يا دلائل عقلى يا قرآن و يا فرشته بزرگ خدا كه روح نام دارد؟ احتمالات و تفسيرهاى مختلفى ذكر شده ولى جمع ميان همه اينها نيز امكان پذير است خلاصه اين روح يكنوع حيات معنوى جديد است كه خداوند بر مؤ منان افاضه مى كند. و در سومين مرحله مى فرمايد: «خداوند آنها را در باغهائى از بهشت

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۷۱

داخل مى كند كه نهرها از زير درختان و قصورش جارى است ، و جاودانه در آن مى مانند» (و يدخلهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها). و در چهارمين مرحله مى افزايد: «خداوند از آنها خشنود است و آنها نيز از خدا خشنودند» (رضى الله عنهم و رضوا عنه ). در برابر مواهب مادى قيامت و جنات و حور و قصور اين بزرگترين پاداش روحانى است كه به اين گروه از مؤ منان داده مى شود، آنها احساس مى كنند كه خدا از آنان راضى است و اين رضايت مولا و معبودشان كه آنها را پذيرفته ، و در كنف حمايت خويش قرار داده ، و بر بساط قربش آنها را نشانده ، لذتبخش ترين احساسى است كه به آنها دست مى دهد، و نتيجه اش خشنودى كامل آنها از خدا است . آرى هيچ نعمتى به پايه اين خشنودى دو جانبه نمى رسد، و اين كليدى است براى مواهب و نعمتهاى ديگر، چرا كه وقتى خدا از كسى خشنود باشد هر چه تقاضا كند به او مى دهد كه او هم كريم است و هم قادر و توانا. چه تعبير جالبى ؟ مى فرمايد «هم خدا از آنها راضى است و هم آنها از خدا راضى » يعنى مقامشان به قدرى بالا رفته است كه نامشان در كنار نام خدا، و رضايتشان در كنار رضايت او قرار گرفته است . و در آخرين مرحله به صورت يك اعلام عمومى كه حاكى از نعمت و موهبت ديگرى است مى فرمايد: «آنها حزب الله اند، بدانيد حزب الله پيروز است » (اولئك حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون ). نه تنها پيروزى در سراى ديگر و نيل به انواع نعمتهاى مادى و معنوى در قيامت ، بلكه همانگونه كه در آيات قبل نيز آمد در اين دنيا نيز به لطف الهى بر دشمنان پيروزند، و در پايان جهان نيز حكومت حق و عدالت در دست آنها است .

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۷۲

نكته ها :

نشانه اصلى حزب الله و حزب شيطان

در دو آيه از قرآن مجيد اشاره به «حزب الله » شده (آيه مورد بحث و آيه ۵۶ سوره مائده ) و در يك آيه اشاره به «حزب شيطان »، در هر دو مورد كه از حزب خدا سخن مى گويد روى مساءله «حب فى الله و بغض فى الله » و ولايت اولياى حق تكيه كرده است ، در آيه سوره مائده بعد از بيان مساءله «ولايت » و حكم به وجوب اطاعت خدا و اطاعت رسول و آنكس كه در حال نماز زكات پرداخته (امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد: و من يتول الله و رسوله و الذين آمنوا فان حزب الله هم الغالبون . در آيات مورد بحث نيز روى قطع رابطه دوستى از دشمنان خدا تكيه مى كند، بنابراين خط حزب الله همان خط ولايت و بريدن از غير خدا و پيامبر و اوصياى او است . در مقابل به هنگام توصيف «حزب شيطان » كه در آيات قبل در همين سوره به آن اشاره شده ، بارزترين نشانه هاى آنها را همان نفاق و دشمنى با حق و فراموشى ياد خدا و دروغ و نيرنگ مى شمرد. قابل توجه اين است كه در يك مورد مى گويد: «فان حزب الله هم الغالبون » و در مورد ديگر مى فرمايد: «الا ان حزب الله هم المفلحون » و با توجه به اينكه «فلاح » نيز همراه با پيروزى و غلبه بر دشمن است هر دو آيه به يك معنى باز مى گردد، با اين قيد كه «فلاح و رستگارى » مفهومى عميقتر از مفهوم «غلبه و پيروزى » دارد، چرا كه وصول به هدف را نيز مشخص مى كند. و بر عكس حزب شيطان را به زيانكارى و شكست و ناكامى در برنامه ها

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۷۳

و بازماندن از مقصد توصيف مى نمايد. مساءله ولايت به معنى خاص ، و حب فى الله و بغض فى الله به معنى عام ، مساءله اى است كه در روايات اسلامى روى آن تاءكيد فراوان شده است ، تا آنجا كه سلمان فارسى به امير مؤ منان على (عليه السلام ) عرض مى كند: هر زمان خدمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) رسيدم دست بر شانه من زد و اشاره به تو كرد و فرمود: «اى سلمان اين مرد و حزبش پيروزند»! (يا ابالحسن ما اطلعت على رسول الله الا ضرب بين كتفى و قال يا سلمان هذا و حزبه هم المفلحون ). و در مورد دوم يعنى ولايت عامه در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله ) مى خوانيم : ود المؤ من للمؤ من فى الله من اعظم شعب الايمان : «دوستى مؤ من نسبت به مؤ من براى خدا از مهمترين شعبه هاى ايمان است ». و در حديث ديگرى آمده است كه «خداوند به موسى وحى فرستاد آيا هرگز عملى براى من انجام داده اى ؟ عرض كرد: آرى براى تو نماز خوانده ام ، روزه گرفته ام ، انفاق كرده ام ، و به ياد تو بوده ام ، فرمود: اما نماز براى تو نشانه حق است ، و روزه سپر آتش ، و انفاق سايه اى در محشر، و ذكر نور است ، كدام عمل را براى من بجا آورده اى اى موسى ؟! عرض ‍ كرد: خداوندا خودت مرا در اين مورد راهنمائى فرما، فرمود: هل واليت لى وليا؟ و هل عاديت لى عدوا قط؟ فعلم موسى ان افضل الاعمال الحب فى الله و البغض فى الله ! ((آيا هرگز به خاطر من كسى را دوست داشته اى ؟ و به خاطر من كسى را دشمن داشته اى ؟ اينجا بود كه موسى دانست برترين اعمال حب فى الله و بغض فى الله است » (دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا).

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۷۴

و در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود: لا يمحض رجل الايمان بالله حتى يكون الله احب اليه من نفسه و ابيه و امه و ولده و اهله و ماله و من الناس كلهم : «هيچكس ايمانش به خدا خالص نمى شود مگر آن زمانى كه خداوند در نظرش محبوبتر از جانش ‍ و پدر و مادر و فرزند و خانواده و مالش و همه مردم باشد». روايات در اين رابطه ، هم در جانب مثبت (دوستى دوستان خدا) و هم در طرف منفى (دشمنى با دوستان خدا) بسيار است كه ذكر همه آنها به طول مى انجامد، بهتر است اين سخن را با حديث پرمعناى ديگرى از امام باقر (عليه السلام ) پايان دهيم ، فرمود: اذا اردت ان تعلم ان فيك خيرا، فانظر الى قلبك فان كان يحب اهل طاعة الله عزوجل و يبغض اهل معصيته ففيك خير، و الله يحبك ، و اذا كان يبغض اهل طاعة الله ، و يحب اهل معصيته ، ليس فيك خير، و الله يبغضك ، و المرء مع من احب : «اگر بخواهى بدانى آدم خوبى هستى نگاهى به قلبت كن ، اگر اهل طاعت خدا را دوست دارى ، و اهل معصيتش را دشمن ، بدان آدم خوبى هستى ، و خدا تو را دوست دارد، و اگر اهل طاعتش را دشمن دارى و اهل معصيتش را دوست ، چيزى در تو نيست ، و خدا تو را دشمن دارد، و انسان هميشه با كسى است كه او را دوست دارد»!. ۲ - پاداش «حب فى الله » و «بغض فى الله » چنانكه در آيات فوق ديديم خداوند براى كسانى كه عشق او را بر همه چيز مقدم شمرند و هر علاقه اى را تحت الشعاع علاقه به او قرار دهند، دوستان او را

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۷۵

دوست دارند و دشمنان او را دشمن ، پنج پاداش بزرگ مقرر داشته كه سه پاداشش را در همين جهان به آنها مى دهد و دو پاداش را در قيامت . نخستين موهبت در اين جهان ، استقرار و ثبات ايمان آنها است . چنان نقش ايمان را بر قلوبشان مى زند كه دست حوادث و طوفانهاى زندگى نتواند آنرا محو سازد، و از اين گذشته با روح تازه اى آنها را تاءييد و تقويت مى كند، و در مرحله سوم آنها را در حزب خويش جاى مى دهد و بر دشمنان پيروز مى سازد. در آخرت نيز بهشت جاويدان با تمام نعمتهايش در اختيار آنها قرار مى دهد، و علاوه بر آن ، خشنودى مطلق خويش را از آنان اعلام مى دارد. در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : ما من مؤ من الا و لقلبه اذنان فى جوفه : اذن ينفث فيها الوسواس الخناس ! و اذن ينفث فيها الملك ! فيؤ يد الله المؤ من بالملك ، فذلك قوله و ايدهم بروح منه : «هر مؤ منى قلبش دو گوش دارد، گوشى كه در آن ((وسواس ‍ خناس » مى دمد، و گوشى كه فرشته در آن مى دمد، خداوند مؤ من را به وسيله فرشته تقويت مى كند، و اين همان است كه مى فرمايد: «و ايدهم بروح منه ». و در حديث ديگرى از امام باقر (عليه السلام ) در تفسير كلام پيامبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله ) كه مى فرمايد: اذا زنى الرجل فارقه روح الايمان (هنگامى كه انسان زنا كند روح ايمان در آن حال از او جدا مى شود) آمده است : اين روح ايمان همان است كه خداوند در قرآن فرموده : و ايدهم بروح منه از احاديث فوق ، گستردگى معنى «روح ايمان » و شمول آن نسبت به فرشته و مرتبه عالى روح انسانى روشن مى شود، در ضمن اين حقيقت را نيز نشان

تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۴۷۶

مى دهد كه با وجود اين مرحله از روح ايمان انسان آلوده گناهانى همچون زنا و شرب خمر و امثال آن نمى شود. خداوندا! اگر اين روح ايمان را به ما عنايت كنى بزرگترين لطف را در حق اين بندگان ضعيفت فرموده اى و ديگر غمى ندارند. پروردگارا! ما را به دوستى دوستانت و دشمنى دشمنانت موفق دار، و از دوستى با دشمنانت و دشمنى با دوستانت بر كنار فرما! بارالها! تو وعده پيروزى به مؤ منان راستين داده اى و آنها را حزب الله شمرده اى ، اجازه ورود در اين حزب را به ما مرحمت فرما و پيروزيت را شامل حال ما گردان (آمين رب العالمين ).


→ صفحه قبل صفحه بعد ←