تفسیر:نمونه جلد۲۲ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
'''{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۲۲ بخش۱۹ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۲۲ بخش۲۱}}
__TOC__
__TOC__


خط ۷: خط ۹:
<span id='link184'><span>
<span id='link184'><span>
==آيه و ترجمه ==
==آيه و ترجمه ==
فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظلَمُوا ذَنُوباً مِّثْلَ ذَنُوبِ أَصحَبهِمْ فَلا يَستَعْجِلُونِ(۵۹)
فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظلَمُوا ذَنُوباً مِّثْلَ ذَنُوبِ أَصحَبهِمْ فَلا يَستَعْجِلُونِ(۵۹)
فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كفَرُوا مِن يَوْمِهِمُ الَّذِى يُوعَدُونَ(۶۰)
فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كفَرُوا مِن يَوْمِهِمُ الَّذِى يُوعَدُونَ(۶۰)
ترجمه :
ترجمه :
۵۹ - براى كسانى كه ستم كردند سهم بزرگى از عذاب است همانند سهم يارانشان (از اقوام ستمگر پيشين ) بنابراين عجله نكنند.
۵۹ - براى كسانى كه ستم كردند سهم بزرگى از عذاب است همانند سهم يارانشان (از اقوام ستمگر پيشين ) بنابراين عجله نكنند.
خط ۷۱: خط ۷۳:
<span id='link188'><span>
<span id='link188'><span>
==آيه و ترجمه ==
==آيه و ترجمه ==
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَ الطورِ(۱)
وَ الطورِ(۱)
وَ كِتَبٍ مَّسطورٍ(۲)
وَ كِتَبٍ مَّسطورٍ(۲)
فى رَقٍّ مَّنشورٍ(۳)
فى رَقٍّ مَّنشورٍ(۳)
وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ(۴)
وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ(۴)
وَ السقْفِ الْمَرْفُوع (۵)
وَ السقْفِ الْمَرْفُوع (۵)
وَ الْبَحْرِ المَْسجُورِ(۶)
وَ الْبَحْرِ المَْسجُورِ(۶)
إِنَّ عَذَاب رَبِّك لَوَقِعٌ(۷)
إِنَّ عَذَاب رَبِّك لَوَقِعٌ(۷)
مَّا لَهُ مِن دَافِعٍ(۸)
مَّا لَهُ مِن دَافِعٍ(۸)
ترجمه :
ترجمه :
۱ - سوگند به «'''كوه طور'''»!
۱ - سوگند به «'''كوه طور'''»!
خط ۱۴۳: خط ۱۴۵:
«'''تشريح '''» دور مى زند بيانگر اين است كه چنين كسى به خوبى قادر است مردگان را بار ديگر به زندگى و حيات بازگرداند، و قيامت را بر پا كند، اين همان چيزى است كه سوگندها به خاطر آن ياد شده ، همان گونه كه در آخرين آيات خوانديم «'''ان عذاب ربك لواقع ما له من دافع '''».
«'''تشريح '''» دور مى زند بيانگر اين است كه چنين كسى به خوبى قادر است مردگان را بار ديگر به زندگى و حيات بازگرداند، و قيامت را بر پا كند، اين همان چيزى است كه سوگندها به خاطر آن ياد شده ، همان گونه كه در آخرين آيات خوانديم «'''ان عذاب ربك لواقع ما له من دافع '''».


'''{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۲۲ بخش۱۹ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۲۲ بخش۲۱}}


[[رده:تفسیر نمونه]]
[[رده:تفسیر نمونه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۵۹

→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۳۹۹

آيه ۵۹-۶۰

آيه و ترجمه

فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظلَمُوا ذَنُوباً مِّثْلَ ذَنُوبِ أَصحَبهِمْ فَلا يَستَعْجِلُونِ(۵۹) فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كفَرُوا مِن يَوْمِهِمُ الَّذِى يُوعَدُونَ(۶۰) ترجمه : ۵۹ - براى كسانى كه ستم كردند سهم بزرگى از عذاب است همانند سهم يارانشان (از اقوام ستمگر پيشين ) بنابراين عجله نكنند. ۶۰ - واى بر آنها كه كافر شدند از روزى كه به آنها وعده داده مى شود. تفسير : اينها نيز در عذاب الهى سهيمند دو آيه فوق كه آخرين آيات سوره «ذاريات » است در حقيقت يك نوع نتيجه گيرى از آيات مختلف اين سوره است ، مخصوصا آياتى كه پيرامون سرنوشت اقوام پيشين همچون قوم فرعون و قوم لوط و عاد و ثمود سخن مى گويد، همچنين آيات گذشته كه از هدف آفرينش سخن مى گفت . مى گويد: «اكنون كه معلوم شد اين قوم مشرك و گناهكار از هدف اصلى آفرينش منحرف گشته اند بايد بدانند كه آنها نيز سهم بزرگى از عذاب الهى دارند، همچون سهمى كه ياران آنها در اقوام پيشين داشتند» (فان للذين ظلموا ذنوبا مثل ذنوب اصحابهم ). «بنابراين عجله نكنند» و پى درپى نگويند اگر عذاب الهى حق است چرا به سراغ ما نمى آيد؟ (فلا يستعجلون ).

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۰۰

تعبير به ظلم درباره اين گروه به خاطر آن است كه «شرك » و كفر بزرگترين ظلم است ، زيرا حقيقت ظلم اين است كه چيزى را در غير محل شايسته قرار دهند، و مسلما بت را بجاى خدا قرار دادن مهمترين مصداق ظلم محسوب مى شود، و به همين دليل آنها هم مستحق همان سرنوشتى هستند كه اقوام مشرك پيشين داشتند. «ذنوب » (بر وزن قبول ) در اصل به معنى اسبى است كه دمش ‍ طولانى باشد، و همچنين دلوهاى بزرگى كه دنباله دارد. در سابق براى كشيدن آب از چاه به وسيله حيوانات دلوهاى عظيمى تهيه مى كردند كه دنباله اى داشت ، و علاوه بر دهانه دلو، طنابى هم به دنباله آن متصل بود كه براى خالى كردن آن دلو عظيم از آن استفاده مى كردند. و از آنجا كه گاهى براى تقسيم آب در ميان چند گروه از اين دلوها استفاده مى شد و به هر كدام يك يا چند دلو مى دادند اين واژه به معنى سهميه نيز به كار مى رود، و در آيه مورد بحث به همين معنى استعمال شده ، منتهى اشاره به سهميه بزرگ است . آيا منظور در اين آيه تهديد به عذاب دنيا است ، يا عذاب آخرت ؟ گروهى از مفسران معنى دوم را پذيرفته اند، در حالى كه بعضى احتمال معنى اول را داده اند. به عقيده ما قرائن گواهى بر عذاب دنيا مى دهد، زيرا اولا عجله اى كه بعضى از كفار داشتند بيشتر براى اين بود كه به پيامبر مى گفتند: اگر راست مى گوئى پس چرا عذاب الهى بر ما نازل نمى شود و اين مسلما اشاره به عذاب

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۰۱

دنيا است . ديگر اينكه تعبير به «مثل ذنوب اصحابهم » ظاهرا اشاره به سرنوشت اقوامى است كه در اين سوره از آنها ياد شده ، مانند قوم لوط و قوم فرعون و عاد و ثمود كه هر يك به نوعى از عذاب دنيا گرفتار شدند و از ميان رفتند. در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه اگر آيه مربوط به عذاب دنيا است ، پس چرا اين وعده الهى درباره آنها تحقق نيافت ؟ اين سؤ ال دو پاسخ دارد: ۱ - اين وعده درباره بسيارى از آنها مانند ابوجهل و جمعى ديگر در غزوه بدر و غير آن تحقق يافت . ۲ - نزول اين عذاب براى همه آنها مشروط به عدم بازگشت به سوى خدا و عدم توبه از شرك بوده ، و هنگامى كه غالب آنها در فتح مكه ايمان آوردند، اين شرط منتفى شد و عذاب الهى برطرف گشت . و در آخرين آيه تهديد به عذاب دنيا را با تهديد بعذاب آخرت تكميل كرده ، مى گويد: «واى بر كسانى كه كافر شدند از روزى كه به آنها وعده داده مى شود» (فويل للذين كفروا من يومهم الذى يوعدون ). همانگونه كه اين سوره از مساءله معاد و رستاخيز آغاز شد، با تاءكيد بر همين مساءله پايان مى گيرد.

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۰۲

«ويل » در لغت عرب در مواردى گفته مى شود كه فرد يا افرادى به هلاكت بيفتند، و معنى عذاب و بدبختى را مى دهد، و به گفته بعضى مفهومى شديدتر از عذاب دارد. واژه هاى «ويل » و «ويس » و «ويح » در لغت عرب در مواردى به كار مى رود كه شخصى به حال ديگرى تاءسف مى خورد، منتها «ويل » در موارد كارهاى زشت و قبيح گفته مى شود و «ويس » در مقام تحقير، و «ويح » در مقام ترحم . جمعى گفته اند: «ويل » چاه يا دره اى است در دوزخ ، ولى منظور اين گويندگان اين نيست كه در لغت به اين معنى آمده بلكه در حقيقت بيان يكنوع مصداق است . اين تعبير در قرآن مجيد در موارد زيادى از جمله درباره كفار، مشركان ، دروغگويان ، تكذيب كنندگان ، گنهكاران ، كم فروشان ، و نمازگزاران بيخبر به كار رفته است ، ولى بيشترين مورد استعمال آن در قرآن مجيد، تكذيب كنندگان است ، از جمله در سوره مرسلات اين جمله ده بار تكرار شده : ويل يومئذ للمكذبين : «واى در روز قيامت براى كسانى كه پيامبران و آيات الهى را تكذيب كردند». خداوندا! ما را از عذاب آن روز عظيم و رسوائى وحشتناكش در پناه لطفت محفوظ دار. بارالها! به ما آمادگى پذيرش ، و توفيق عبوديت و افتخار بندگى خويش ‍ را مرحمت فرما. پروردگارا! ما را به سرنوشت دردناك اقوامى كه پيامبران و آيات تو را

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۰۳

تكذيب كردند يا پشت سر انداختند، مبتلا مساز، و پيش از فوت فرصت از خواب غفلت بيدار كن . آمين يا رب العالمين .

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۰۵

سوره طور

مقدمه

اين سوره در مكه نازل شده و داراى ۴۹ آيه است

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۰۷

محتواى سوره طور اين سوره نيز از سوره هائى است كه سنگينى بحثهاى آن روى مساءله معاد و سرنوشت نيكان و پاكان از يكسو، و بدان و مجرمان در آن روز عظيم از سوى ديگر است ، هر چند مطالب ديگرى در زمينه هاى مختلف عقيدتى نيز در آن ديده مى شود. روى هم رفته مى توان محتواى اين سوره را به شش بخش تقسيم كرد. ۱ - آيات نخستين سوره كه با سوگندهاى پى درپى شروع مى شود بحث از عذاب الهى و نشانه هاى قيامت و آتش دوزخ و كيفر كافران مى كند (آيه ۱ تا آيه ۱۶). ۲ - بخش ديگرى از اين سوره نعمتهاى بهشتى و مواهب الهى را در قيامت كه در انتظار پرهيزگاران است مشروحا برمى شمرد، و يكى را پس از ديگرى مورد توجه قرار مى دهد، و در حقيقت به غالب نعمتهاى بهشتى در اين بخش از سوره اشاره شده است (از آيه ۱۷ تا ۲۸). ۳ - در بخش ديگرى از اين سوره از نبوت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) سخن مى گويد، و اتهاماتى را كه دشمنان براى او ذكر مى كردند برمى شمرد، و به طور فشرده به آن پاسخ مى دهد (از آيه ۲۹ تا ۳۴). ۴ - در بخش چهارمين سخن از توحيد است ، و با استدلالى روشن اين مساءله را تعقيب مى كند (از آيه ۳۵ تا ۴۳). ۵ - در بخش ديگر سوره باز به مساءله معاد و پاره اى از مشخصات روز قيامت بازمى گردد (از آيه ۴۴ تا ۴۷). ۶ - سرانجام در آخرين بخش سوره كه دو آيه بيشتر نيست با دستوراتى

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۰۸

به پيامبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله ) در زمينه صبر و استقامت و تسبيح و حمد پروردگار و وعده حمايت او از سوى خداوند بحثهاى گذشته را پايان مى بخشد، و به اين ترتيب يك مجموعه منسجم گيراى منطقى و عاطفى را تشكيل مى دهد كه قلوب شنوندگان را مسخر خود مى سازد. ضمنا نامگذارى اين سوره به «طور» به تناسب نخستين آيه آن است . فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى آمده كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود: من قراء سورة الطور كان حقا على الله ان يؤ منه من عذابه و ان ينعمه فى جنته : هر كس ‍ سوره طور را بخواند بر خدا است كه او را از عذابش ايمن سازد، و او را در بهشتش متنعم دارد. در حديث ديگرى از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم : «من قرء سورة الطور جمع الله له خير الدنيا و الاخرة »: «كسى كه سوره طور را تلاوت كند خداوند، خير دنيا و آخرت را براى او جمع مى كند». روشن است كه اينهمه اجر و پاداش عظيم در دنيا و آخرت از آن كسانى است كه اين «تلاوت » را وسيله اى براى «تفكر»، و آنرا نيز به نوبه خود وسيله اى در راه عمل قرار دهد.

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۰۹

آيه ۱-۸

آيه و ترجمه

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ الطورِ(۱) وَ كِتَبٍ مَّسطورٍ(۲) فى رَقٍّ مَّنشورٍ(۳) وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ(۴) وَ السقْفِ الْمَرْفُوع (۵) وَ الْبَحْرِ المَْسجُورِ(۶) إِنَّ عَذَاب رَبِّك لَوَقِعٌ(۷) مَّا لَهُ مِن دَافِعٍ(۸) ترجمه : ۱ - سوگند به «كوه طور»! ۲ - و كتابى كه نوشته شده است .

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۱۰

۳ - در صفحه اى گسترده . ۴ - و سوگند به بيت المعمور. ۵ - و سقف برافراشته . ۶ - و درياى مملو و برافروخته . ۷ - كه عذاب پروردگارت واقع مى شود! ۸ - و چيزى از آن مانع نخواهد بود. تفسير : سوگند به درياى برافروخته ! اين سوره يكى ديگر از سوره هائى است كه با سوگند شروع مى شود، سوگندهائى براى بيان يك واقعيت مهم يعنى مساءله قيامت و معاد و رستاخيز و محاسبه اعمال انسانها. اهميت اين مساءله به قدرى است كه خداوند در آيات مختلف قرآن ، به قسمتهاى بسيارى از مقدسات سوگند ياد كرده تا عظمت آن روز و وقوع حتمى آن را روشن سازد. پنج سوگندى كه در آغاز اين سوره به چشم مى خورد، معانى سربسته و تفكرانگيزى دارد كه مفسران در تفسير آنها به همه جا دست افكنده اند. مى فرمايد: «سوگند به كوه طور» (و الطور). «و سوگند به كتابى كه نوشته شده است ...» (و كتاب مسطور). «در صفحه اى گسترده » (فى رق منشور).

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۱۱

«و سوگند به بيت المعمور» (و البيت المعمور). «و سقف برافراشته » (و السقف المرفوع ). «و سوگند به درياى مملو برافروخته »! (و البحر المسجور). «كه عذاب پروردگارت حتما واقع مى شود» (ان عذاب ربك لواقع ). «و چيزى از آن مانع نمى گردد» (ما له من دافع ). «طور» در لغت به معنى «كوه » است ، ولى با توجه به اينكه اين كلمه در ۱۰ آيه از قرآن مجيد مطرح شده كه در ۹ مورد سخن از «طور سينا» همان كوهى كه در آنجا وحى بر موسى نازل مى شد به ميان آمده ، معلوم مى شود كه در آيه مورد بحث (مخصوصا با توجه به الف و لام عهد) در اينجا نيز همان معنى است . بنابراين خداوند در نخستين مرحله ، به يكى از مكانهاى مقدس روى زمين كه وحى الهى در آنجا نازل مى گشت سوگند ياد كرده است . در تفسير «كتاب مسطور» نيز احتمالات گوناگونى داده اند: بعضى آنرا اشاره به لوح محفوظ، و بعضى به قرآن مجيد، و بعضى به نامه اعمال ، و بعضى به تورات كه بر موسى نازل شد، مى دانند. ولى به تناسب سوگندى كه قبل از آن آمده اين تعبير يا اشاره به تورات است و يا همه كتب آسمانى . واژه «رق » از ماده «رقت » در اصل به معنى نازك و لطيف بودن است ،

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۱۲

و به كاغذ يا پوست نازكى كه مطلبى بر آن مى نويسند نيز گفته مى شود، و «منشور» به معنى گسترده است . (بعضى معتقدند اين واژه معنى درخشندگى و لمعان را نيز در بردارد). بنابراين سوگند به كتابى خورده شده كه بر صفحه اى از بهترين صفحات نگاشته شده و در عين حال باز و گسترده است و نه پيچيده ! در مورد «بيت المعمور» نيز تفسيرهاى گوناگونى شده ، بعضى آنرا اشاره به خانه اى مى دانند كه در آسمانها محاذى خانه كعبه است ، و با عبادت فرشتگان ، معمور و آباد است ، اين معنى در روايات متعددى كه در منابع مختلف اسلامى آمده است ديده مى شود. طبق روايتى هر روز هفتاد هزار فرشته به زيارت آن مى آيند و هرگز بار ديگر به سوى آن باز نمى گردند. بعضى آنرا به «كعبه » و خانه خدا در زمين تفسير كرده اند كه بوسيله زوار و حاجيان همواره معمور و آباد است ، و مى دانيم نخستين خانه اى است كه براى عبادت ، در روى زمين ساخته و آباد شده است . بعضى نيز گفته اند منظور از آن ، خانه قلب مؤ من است كه با ايمان و ذكر خدا، آباد است . ولى ظاهر آيه يكى از دو معنى اول است ، و با توجه به تعبيرات مختلفى كه در قرآن ، از «كعبه » به عنوان «بيت » آمده ، معنى دوم از همه مناسبتر به نظر مى رسد. اما «سقف مرفوع »، منظور از آن آسمان است ، چرا كه در آيه ۳۲ سوره انبياء مى خوانيم : و جعلنا السماء سقفا محفوظا: «ما آسمان را سقف

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۱۳

محفوظى قرار داديم » و در آيه ۲۷ و ۲۸ سوره نازعات آمده «اءانتم اشد خلقا ام السماء بناها»: «آيا آفرينش مجدد شما مهمتر است ، يا آفرينش آسمان كه خداوند آن را بر پا ساخته است ، سقفش را برافراشته و آن را منظم و مرتب ساخته ». تعبير به «سقف » ممكن است از اين نظر باشد كه ستارگان و كرات آسمانى آنچنان سراسر آسمان را پوشانده اند و به سقفى مى مانند، و نيز ممكن است اشاره به «جو اطراف زمين » باشد كه قشر فشرده اى از هوا همچون سقف محكمى اطراف آن را فراگرفته و آنرا در برابر هجوم سنگهاى آسمانى و اشعه زيانبار كيهانى به خوبى حفظ مى كند. براى «مسجور» دو معنى در لغت ذكر شده : يكى «برافروخته » و ديگرى «مملو»، راغب در مفردات مى گويد: «سجر» (بر وزن فجر) به معنى شعله ور ساختن آتش است ، و آيه فوق را نيز به همين معنى مى داند، او سخنى از معنى دوم به ميان نياورده ، ولى مرحوم «طبرسى » در «مجمع البيان » نخستين معنى را همين معنى ذكر مى كند، و در بعضى از كتب لغت نيز به آن اشاره شده است . آيات ديگر قرآن ، نيز معنى اول را تاييد مى كند، چنانكه در آيه ۷۱ و ۷۲ سوره مؤ من مى خوانيم يسحبون فى الحميم ثم فى النار يسجرون : «آنها را در آب سوزان مى كشند، سپس در آتش مشتعل خواهند شد». در سخنان امير مؤ منان على (عليه السلام ) در داستان «حديده محماة » به برادرش عقيل نيز مى خوانيم كه فرمود: اءتان من حديدة احماها انسانها للعبه و تجرنى الى نار سجرها جبارها لغضبه : «آيا از آهنى كه انسانى به صورت بازيچه آنرا گداخته است ناله مى كنى ، ولى مرا به سوى آتشى مى كشانى كه

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۱۴

پروردگار آنرا از خشمش برافروخته »؟!. اما اين «بحر مسجور» و درياى برافروخته كجاست ؟ بعضى گفته اند همين اقيانوسهاى كره زمين ما است كه در آستانه قيامت ، برافروخته مى شود و سپس منفجر مى گردد، چنانكه در آيه ۶ سوره تكوير آمده : و اذ البحار سجرت : «هنگامى كه درياها برافروخته مى شود» و در آيه ۳ سوره انفطار مى خوانيم : و اذ البحار فجرت : «هنگامى كه درياها منفجر و شكافته مى شود». ولى بعضى ديگر آنرا به دريائى از مواد مذاب كه در دل كره زمين است تفسير كرده اند، در حديثى كه در تفسير عياشى از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده نيز شاهدى بر اين معنى است ، در اين حديث آمده است كه «قارون » در «بحر مسجور» عذاب مى شود در حالى كه مى دانيم كه قرآن مجيد مى گويد «قارون و خانه و گنجهايش در اعماق زمين فرو رفت »: فخسفنا به و بداره الارض (قصص ۸۱). اين دو تفسير با يكديگر منافات ندارد و ممكن است آيه فوق قسم به هر دو باشد، چرا كه هر دو از آيات خداوند و شگفتيهاى بزرگ اين جهان است . قابل توجه اينكه در چگونگى ارتباط مفهوم اين پنج سوگند با يكديگر مفسران چندان بحث نكرده اند، ولى چنين به نظر مى رسد كه سه سوگند نخست رابطه نزديكى با يكديگر دارند چرا كه همه از وحى و خصوصيات آن سخن مى گويند «كوه طور» محل نزول وحى بود، و «كتاب مسطور» نيز اشاره به كتاب آسمانى است ، خواه تورات باشد يا قرآن ، و «بيت المعمور» محل رفت

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۱۵

و آمد فرشتگان و پيك وحى خدا است . و اما دو سوگند ديگر از آيات «تكوينى » سخن مى گويد (در برابر سه سوگند نخست كه از آيات تشريعى سخن مى گفت ) اين دو سوگند يكى اشاره به مهمترين نشانه ى توحيد يعنى آسمان باعظمت است ، و ديگرى به يكى از نشانه هاى مهم معاد كه در آستانه رستاخيز رخ مى دهد. بنابراين «توحيد» و «نبوت » و «معاد» در اين پنج سوگند جمع است . بعضى كه همه اين آيات را اشاره به «موسى » و سرگذشت او مى دانند پيوند آيات را چنين ذكر كرده اند: طور همان كوهى است كه در آن به موسى وحى نازل مى شد، و كتاب مسطور تورات است ، بيت المعمور مركز رفت و آمد فرشته وحى (و احتمالا منظور بيت المقدس ) است ، و سقف مرفوع همان است كه در داستان بنى اسرائيل آمده : و اذ نتقنا الجبل فوقهم كانه ظلة : «به خاطر بياوريد هنگامى كه كوه را همچون سايبان بالاى سر بنى اسرائيل بلند كرديم » (اعراف ۱۷۱). و «بحر مسجور» درياى آتشين است كه قارون به خاطر مخالفت با آئين موسى در آن مجازات مى شود. ولى اين تفسير بعيد به نظر مى رسد و با رواياتى كه در منابع اسلامى نقل شده نيز سازگار نيست ، و چنانكه گفتيم سقف مرفوع به گواهى آيات ديگر قرآن و رواياتى كه در تفسير آيه نقل شده اشاره به آسمان است . نكته اى كه در اينجا باقى مى ماند اين است كه ارتباط اين قسمها و موضوعى كه براى آن سوگند ياد شده چگونه است ؟ پاسخ اين سؤ ال با توجه به مطالبى كه در بالا گفته شد روشن مى شود، و آن اينكه سوگندهاى فوق كه بر محور قدرت خداوند در عالم «تكوين » و

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۱۶

«تشريح » دور مى زند بيانگر اين است كه چنين كسى به خوبى قادر است مردگان را بار ديگر به زندگى و حيات بازگرداند، و قيامت را بر پا كند، اين همان چيزى است كه سوگندها به خاطر آن ياد شده ، همان گونه كه در آخرين آيات خوانديم «ان عذاب ربك لواقع ما له من دافع ».


→ صفحه قبل صفحه بعد ←