گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۴۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۴۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۴۳}}
__TOC__
__TOC__


خط ۴: خط ۶:
<span id='link363'><span>
<span id='link363'><span>
==توضيحى در مورد منافع دنيوى و اخروى حج ==
==توضيحى در مورد منافع دنيوى و اخروى حج ==
لِّيَشهَدُوا مَنَفِعَ لَهُمْ وَ يَذْكرُوا اسمَ اللَّهِ فى أَيَّامٍ مَّعْلُومَتٍ....
لِّيَشهَدُوا مَنَفِعَ لَهُمْ وَ يَذْكرُوا اسمَ اللَّهِ فى أَيَّامٍ مَّعْلُومَتٍ....
لام بر سر جمله مورد بحث لام تعليل ، و يا لام غايت است . و اين جار و مجرور متعلق است به جمله ((ياتوك (( يعنى اگر اعلام كنى مى آيند، به سوى تو، براى اينكه منافع خود را مشاهده كنند. و بنابراين كه لام غايت باشد معنا اين مى شود كه : مى آيند به سوى تو و منافع خود را مشاهده مى كنند.
لام بر سر جمله مورد بحث لام تعليل ، و يا لام غايت است . و اين جار و مجرور متعلق است به جمله ((ياتوك (( يعنى اگر اعلام كنى مى آيند، به سوى تو، براى اينكه منافع خود را مشاهده كنند. و بنابراين كه لام غايت باشد معنا اين مى شود كه : مى آيند به سوى تو و منافع خود را مشاهده مى كنند.
در اين جمله ((منافع (( مطلق ذكر شده ، و نفرموده منافع دنيايى ، و يا اخروى ، چون منافع دو نوع است يكى دنيوى كه در همين زندگى اجتماعى دنيا سود بخشيده ، و زندگى آدمى را صفا مى دهد و حوائج گوناگون او را بر آورده ، نواقص مختلف آن را بر طرف مى سازد، مانند تجارت ، سياست ، امارت ، تدبير، و اقسام رسوم و آداب و سنن ، و عادات ، و انواع تعاون و ياريهاى اجتماعى ، و غير آن .
در اين جمله ((منافع (( مطلق ذكر شده ، و نفرموده منافع دنيايى ، و يا اخروى ، چون منافع دو نوع است يكى دنيوى كه در همين زندگى اجتماعى دنيا سود بخشيده ، و زندگى آدمى را صفا مى دهد و حوائج گوناگون او را بر آورده ، نواقص مختلف آن را بر طرف مى سازد، مانند تجارت ، سياست ، امارت ، تدبير، و اقسام رسوم و آداب و سنن ، و عادات ، و انواع تعاون و ياريهاى اجتماعى ، و غير آن .
خط ۱۳: خط ۱۵:
در سابق هم گفتيم كه عمل حج با اركان و اجزايى كه دارد يك دوره كامل مسير ابراهيم خليل (عليه السلام ) در مراحل توحيد، و نفى شرك ، و اخلاص عبوديت او را مجسم مى سازد.
در سابق هم گفتيم كه عمل حج با اركان و اجزايى كه دارد يك دوره كامل مسير ابراهيم خليل (عليه السلام ) در مراحل توحيد، و نفى شرك ، و اخلاص عبوديت او را مجسم مى سازد.
به همين بيان روشن مى شود كه چرا فرمود: ((در ميان مردم حج را اعلام كن تا به سويت بيايند((، چون معناى آمدن مردم به سوى ابراهيم ، اين است كه مردم به سوى خانه اى كه او بنا كرده بيايند و آن را زيارت كنند. و آمدنشان مستلزم اين است كه اين منافع اخروى و دنيوى را مشاهده كنند، و وقتى مشاهده كردند، علاقمند به آن خانه مى شوند، چون خلقت انسان به گونه اى است كه منفعت را دوست دارد.
به همين بيان روشن مى شود كه چرا فرمود: ((در ميان مردم حج را اعلام كن تا به سويت بيايند((، چون معناى آمدن مردم به سوى ابراهيم ، اين است كه مردم به سوى خانه اى كه او بنا كرده بيايند و آن را زيارت كنند. و آمدنشان مستلزم اين است كه اين منافع اخروى و دنيوى را مشاهده كنند، و وقتى مشاهده كردند، علاقمند به آن خانه مى شوند، چون خلقت انسان به گونه اى است كه منفعت را دوست دارد.
وَ يَذْكرُوا اسمَ اللَّهِ فى أَيَّامٍ مَّعْلُومَتٍ عَلى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الاَنْعَمِ
وَ يَذْكرُوا اسمَ اللَّهِ فى أَيَّامٍ مَّعْلُومَتٍ عَلى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الاَنْعَمِ
<span id='link364'><span>
<span id='link364'><span>
==توضيح مفردات و جملات آيات مربوط به مناسك حج ==
==توضيح مفردات و جملات آيات مربوط به مناسك حج ==
خط ۲۸: خط ۳۰:
فَكلُوا مِنهَا وَ أَطعِمُوا الْبَائس الْفَقِيرَ
فَكلُوا مِنهَا وَ أَطعِمُوا الْبَائس الْفَقِيرَ
كلمه ((بائس (( از ((بوس (( است كه به معناى شدت فقر و احتياج است . و اين آيه شريفه مشتمل بر دو نوع حكم است يكى ترخيصى كه همان امر به خوردن از قربانى است و يكى الزامى كه عبارت است از اطعام به فقير.
كلمه ((بائس (( از ((بوس (( است كه به معناى شدت فقر و احتياج است . و اين آيه شريفه مشتمل بر دو نوع حكم است يكى ترخيصى كه همان امر به خوردن از قربانى است و يكى الزامى كه عبارت است از اطعام به فقير.
ثُمَّ لْيَقْضوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ
ثُمَّ لْيَقْضوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ
كلمه ((تفث (( به معناى چرك بدن است . و ((قضاى تفث (( به معناى زايل كردن هر چيزى است كه به خاطر احرام در بدن پيدا شده ، مانند ناخن ، مو، و امثال آن . و قضاى تفث ، كنايه است از بيرون شدن از احرام و مقصود از جمله ((و ليوفوا نذورهم (( اتمام هر تكليفى است كه با نذر و امثال آن به گردنشان آمده . و مراد از ((و ليطوفوا بالبيت العتيق (( بنابر آنچه در تفسير ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) آمده ، طواف نساء است ، چون خروج از احرام به طورى كه همه محرمات احرام حلال شود جز با طواف نساء صورت نمى گيرد و طواف نساء آخرين عمل حج است كه بعد از آن تمامى محرمات حلال مى شود.
كلمه ((تفث (( به معناى چرك بدن است . و ((قضاى تفث (( به معناى زايل كردن هر چيزى است كه به خاطر احرام در بدن پيدا شده ، مانند ناخن ، مو، و امثال آن . و قضاى تفث ، كنايه است از بيرون شدن از احرام و مقصود از جمله ((و ليوفوا نذورهم (( اتمام هر تكليفى است كه با نذر و امثال آن به گردنشان آمده . و مراد از ((و ليطوفوا بالبيت العتيق (( بنابر آنچه در تفسير ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) آمده ، طواف نساء است ، چون خروج از احرام به طورى كه همه محرمات احرام حلال شود جز با طواف نساء صورت نمى گيرد و طواف نساء آخرين عمل حج است كه بعد از آن تمامى محرمات حلال مى شود.
و منظور از ((بيت عتيق (( كعبه است كه به خاطر قديمى بودنش به اين نام ناميده شده ، چون اولين خانه اى كه براى عبادت خدا در زمين ساخته شد همين كعبه بوده همچنانكه قرآن كريم هم فرموده : ((ان اول بيت وضع للناس للذى ببكه مباركا و هدى للعالمين (( و امروز قريب چهار هزار سال از عمر اين خانه مى گذرد و هنوز آباد و معمور است . و در آن روزهايى كه آيات مورد بحث نازل مى شود بيش از دو هزار و پانصد سال از عمر آن گذشته بود.
و منظور از ((بيت عتيق (( كعبه است كه به خاطر قديمى بودنش به اين نام ناميده شده ، چون اولين خانه اى كه براى عبادت خدا در زمين ساخته شد همين كعبه بوده همچنانكه قرآن كريم هم فرموده : ((ان اول بيت وضع للناس للذى ببكه مباركا و هدى للعالمين (( و امروز قريب چهار هزار سال از عمر اين خانه مى گذرد و هنوز آباد و معمور است . و در آن روزهايى كه آيات مورد بحث نازل مى شود بيش از دو هزار و پانصد سال از عمر آن گذشته بود.
<span id='link365'><span>
<span id='link365'><span>
==تحريك و تشويق مردم به تعظيم حرمات خدا ==
==تحريك و تشويق مردم به تعظيم حرمات خدا ==
ذَلِك وَ مَن يُعَظمْ حُرُمَتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ
ذَلِك وَ مَن يُعَظمْ حُرُمَتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ
كلمه ((حرمت (( به معناى هر چيزى است كه هتك و اهانت به آن جايز نباشد، و رعايت حرمتش لازم باشد. و كلمه ((اوثان (( جمع ((وثن (( است كه به معناى ((بت (( مى باشد. و كلمه ((زور(( به معناى انحراف از حق است ، و به همين جهت دروغ را نيز ((زور(( مى گويند، و همچنين هر سخن باطل ديگرى را.
كلمه ((حرمت (( به معناى هر چيزى است كه هتك و اهانت به آن جايز نباشد، و رعايت حرمتش لازم باشد. و كلمه ((اوثان (( جمع ((وثن (( است كه به معناى ((بت (( مى باشد. و كلمه ((زور(( به معناى انحراف از حق است ، و به همين جهت دروغ را نيز ((زور(( مى گويند، و همچنين هر سخن باطل ديگرى را.
و كلمه ((ذلك (( در تقدير ((الامر ذلك (( است ، يعنى آنچه ما براى ابراهيم و مردم بعد از وى تشريع كرديم و مناسكى كه براى حج مقرر داشتيم اين ها است كه ذكر كرده و بدان اشاره نموديم . و به عبارت ساده تر بعد از آنكه بيان كرد كه مناسك حج عبارت است از
و كلمه ((ذلك (( در تقدير ((الامر ذلك (( است ، يعنى آنچه ما براى ابراهيم و مردم بعد از وى تشريع كرديم و مناسكى كه براى حج مقرر داشتيم اين ها است كه ذكر كرده و بدان اشاره نموديم . و به عبارت ساده تر بعد از آنكه بيان كرد كه مناسك حج عبارت است از
خط ۴۹: خط ۵۱:
از آنچه گذشت روشن گرديد كه كلمه ((من (( در جمله ((من الاوثان (( بيانيه است ، ولى بعضى از مفسرين آنرا ابتدايى گرفته و گفته اند: معناى آيه اين است كه رجس را كه از پرستش بتها شروع مى شود اجتناب كنيد، (و خلاصه اولين رجسى كه اجتنابش واجب است پرستش بتها است )
از آنچه گذشت روشن گرديد كه كلمه ((من (( در جمله ((من الاوثان (( بيانيه است ، ولى بعضى از مفسرين آنرا ابتدايى گرفته و گفته اند: معناى آيه اين است كه رجس را كه از پرستش بتها شروع مى شود اجتناب كنيد، (و خلاصه اولين رجسى كه اجتنابش واجب است پرستش بتها است )
بعضى ديگر آن را تبعيضى گرفته ، گفته اند معناى آيه اين است كه : بعضى از جهات اوثان را كه همان عبادت آنها است اجتناب كنيد. ولى در اين دو وجه تكلفى است كه بر خواننده پوشيده نيست ، و معناى آيه را از استقامت و روانى مى اندازد.
بعضى ديگر آن را تبعيضى گرفته ، گفته اند معناى آيه اين است كه : بعضى از جهات اوثان را كه همان عبادت آنها است اجتناب كنيد. ولى در اين دو وجه تكلفى است كه بر خواننده پوشيده نيست ، و معناى آيه را از استقامت و روانى مى اندازد.
حُنَفَاءَ للَّهِ غَيرَ مُشرِكِينَ بِهِ وَ مَن يُشرِك بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السمَاءِ فَتَخْطفُهُ الطيرُ...
حُنَفَاءَ للَّهِ غَيرَ مُشرِكِينَ بِهِ وَ مَن يُشرِك بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السمَاءِ فَتَخْطفُهُ الطيرُ...
((حنفاء(( جمع ((حنيف (( است و حنيف به معناى چيزهايى است كه از دو طرف
((حنفاء(( جمع ((حنيف (( است و حنيف به معناى چيزهايى است كه از دو طرف
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۲۷ </center>
خط ۵۶: خط ۵۸:
((و من يشرك باللّه فكانما خر من السماء فتخطفه الطير(( - يعنى مرغ شكارى آن را به سرعت بگيرد. در اين جمله مشرك را در شرك ورزيدن و سقوطش از درجات انسانيت ، به هاويه ضلالت و شكار شيطان شدنش را، تشبيه كرد به كسى كه دارد از آسمان سقوط مى كند و عقاب لاشخور او را به سرعت بگيرد.
((و من يشرك باللّه فكانما خر من السماء فتخطفه الطير(( - يعنى مرغ شكارى آن را به سرعت بگيرد. در اين جمله مشرك را در شرك ورزيدن و سقوطش از درجات انسانيت ، به هاويه ضلالت و شكار شيطان شدنش را، تشبيه كرد به كسى كه دارد از آسمان سقوط مى كند و عقاب لاشخور او را به سرعت بگيرد.
((او تهوى به الريح فى مكان سحيق (( - و يا باد او را به (( مكانى ((سحيق (( يعنى بسيار دور پرتاب كند. اين جمله عطف است بر جمله ((تخطفه الطير((، و تشبيه ديگرى است از مشركين از نظر دورى از راه حق .
((او تهوى به الريح فى مكان سحيق (( - و يا باد او را به (( مكانى ((سحيق (( يعنى بسيار دور پرتاب كند. اين جمله عطف است بر جمله ((تخطفه الطير((، و تشبيه ديگرى است از مشركين از نظر دورى از راه حق .
ذَلِك وَ مَن يُعَظمْ شعَئرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ
ذَلِك وَ مَن يُعَظمْ شعَئرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ
كلمه ((ذلك (( خبر است براى مبتدايى كه حذف شده ، و تقدير آن ((الامر ذلك - قضيه از اين قرار است (( بوده . و كلمه ((شعائر(( جمع ((شعيره (( است ، و شعيره به معناى علامت است ، و شعائر خدا علامتهايى است كه خداوند آنها را براى اطاعتش نصب فرموده ، همچنانكه خودش فرمود: ((ان الصفا و المروه من شعائر اللّه (( و نيز فرموده : ((و البدن جعلناها لكم من شعائر اللّه ...((
كلمه ((ذلك (( خبر است براى مبتدايى كه حذف شده ، و تقدير آن ((الامر ذلك - قضيه از اين قرار است (( بوده . و كلمه ((شعائر(( جمع ((شعيره (( است ، و شعيره به معناى علامت است ، و شعائر خدا علامتهايى است كه خداوند آنها را براى اطاعتش نصب فرموده ، همچنانكه خودش فرمود: ((ان الصفا و المروه من شعائر اللّه (( و نيز فرموده : ((و البدن جعلناها لكم من شعائر اللّه ...((
و مراد از آن ، شترى است كه براى قربانى سوق داده مى شود، و با شكافتن كوهانش از طرف راست آن را علامت گذارى مى كنند تا معلوم شود كه اين شتر قربانى است - ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) آيه را چنين تفسير كرده اند. ظاهر جمله ((لكم فيها منافع (( كه بعد از
و مراد از آن ، شترى است كه براى قربانى سوق داده مى شود، و با شكافتن كوهانش از طرف راست آن را علامت گذارى مى كنند تا معلوم شود كه اين شتر قربانى است - ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) آيه را چنين تفسير كرده اند. ظاهر جمله ((لكم فيها منافع (( كه بعد از
خط ۶۴: خط ۶۶:
اشاره به اينكه ((تقوى (( امرى معنوى و قلبى است و قائم بهاعمال خارجى نيست
اشاره به اينكه ((تقوى (( امرى معنوى و قلبى است و قائم بهاعمال خارجى نيست
و اضافه تقوى به قلوب اشاره است به اينكه حقيقت تقوى و احتراز و اجتناب از غضب خداى تعالى و تورع از محارم او، امرى است معنوى كه قائم است به دلها. و منظور از قلب ، دل و نفوس است . پس تقوى ، قائم به اعمال - كه عبارت است از حركات و سكنات بدنى - نيست ، چون حركات و سكنات در اطاعت و معصيت مشترك است ، مثلا دست زدن و لمس كردن بدن جنس مخالف در نكاح و زنا، و همچنين بى جان كردن در جنايت و در قصاص ، و نيز نماز براى خدا و براى ريا، و امثال اينها از نظر اسكلت ظاهرى يكى است ، پس اگر يكى حلال و ديگرى حرام ، يكى زشت و ديگرى معروف است ، به خاطر همان امر معنوى درونى و تقواى قلبى است ، نه خود عمل و نه عناوينى كه از افعال انتزاع مى شود، مانند احسان و اطاعت و امثال آن .
و اضافه تقوى به قلوب اشاره است به اينكه حقيقت تقوى و احتراز و اجتناب از غضب خداى تعالى و تورع از محارم او، امرى است معنوى كه قائم است به دلها. و منظور از قلب ، دل و نفوس است . پس تقوى ، قائم به اعمال - كه عبارت است از حركات و سكنات بدنى - نيست ، چون حركات و سكنات در اطاعت و معصيت مشترك است ، مثلا دست زدن و لمس كردن بدن جنس مخالف در نكاح و زنا، و همچنين بى جان كردن در جنايت و در قصاص ، و نيز نماز براى خدا و براى ريا، و امثال اينها از نظر اسكلت ظاهرى يكى است ، پس اگر يكى حلال و ديگرى حرام ، يكى زشت و ديگرى معروف است ، به خاطر همان امر معنوى درونى و تقواى قلبى است ، نه خود عمل و نه عناوينى كه از افعال انتزاع مى شود، مانند احسان و اطاعت و امثال آن .
لَكمْ فِيهَا مَنَفِعُ إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى ثُمَّ محِلُّهَا إِلى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ
لَكمْ فِيهَا مَنَفِعُ إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى ثُمَّ محِلُّهَا إِلى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ
كلمه ((محل (( - به كسره حاء - اسم زمان و به معناى وقت حلول ، و سر رسيد مدت است . و ضمير ((فيها(( به شعائر بر مى گردد. و بنابراين كه معناى شعائر شتر قربانى باشد، معنا چنين مى شود: براى شما در اين شعائر- اين شتران قربانى - منافعى است ، از قبيل سوار شدن بر پشت آنها، و نوشيدن شير آنها در موقع احتياج تا مدتى معين ، و آن وقتى است كه ديگر بايد قربانى شوند، و سپس وقت رسيدن اجل آن براى ذبح تا رسيدن به خانه كعبه منتهى مى شود. و اين جمله معناى جمله ((هديا بالغ الكعبه (( را مى دهد. البته اين معنا بنا به رواياتى است كه از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) رسيده .
كلمه ((محل (( - به كسره حاء - اسم زمان و به معناى وقت حلول ، و سر رسيد مدت است . و ضمير ((فيها(( به شعائر بر مى گردد. و بنابراين كه معناى شعائر شتر قربانى باشد، معنا چنين مى شود: براى شما در اين شعائر- اين شتران قربانى - منافعى است ، از قبيل سوار شدن بر پشت آنها، و نوشيدن شير آنها در موقع احتياج تا مدتى معين ، و آن وقتى است كه ديگر بايد قربانى شوند، و سپس وقت رسيدن اجل آن براى ذبح تا رسيدن به خانه كعبه منتهى مى شود. و اين جمله معناى جمله ((هديا بالغ الكعبه (( را مى دهد. البته اين معنا بنا به رواياتى است كه از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) رسيده .
و اما بنابر قول به اينكه مراد از شعائر مناسك حج است ، بعضى گفته اند: مقصود
و اما بنابر قول به اينكه مراد از شعائر مناسك حج است ، بعضى گفته اند: مقصود
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۲۹ </center>
منافعى است كه در آن ايام از راه خريد و فروش عايد حاج مى شود، كه سر آمد مناسك حج كنار خانه خدا است ، چون آنجا آخرين عمل ، كه همان طواف است انجام مى شود.
منافعى است كه در آن ايام از راه خريد و فروش عايد حاج مى شود، كه سر آمد مناسك حج كنار خانه خدا است ، چون آنجا آخرين عمل ، كه همان طواف است انجام مى شود.
وَ لِكلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسكاً لِّيَذْكُرُوا اسمَ اللَّهِ عَلى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الاَنْعَمِ...
وَ لِكلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسكاً لِّيَذْكُرُوا اسمَ اللَّهِ عَلى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الاَنْعَمِ...
كلمه ((منسك (( مصدر ميمى ، و اسم زمان و مكان است از ((نسك (( و در اينجا از ظاهر جمله ((ليذكروا اسم اللّه (( بر مى آيد كه مصدر ميمى و به معناى عبادت باشد، عبادتى كه مشتمل بر قربانى و ذبح هم هست .
كلمه ((منسك (( مصدر ميمى ، و اسم زمان و مكان است از ((نسك (( و در اينجا از ظاهر جمله ((ليذكروا اسم اللّه (( بر مى آيد كه مصدر ميمى و به معناى عبادت باشد، عبادتى كه مشتمل بر قربانى و ذبح هم هست .
و معنايش اين است كه : ما در امتهاى گذشته آنهايى كه ايمان داشتند، عبادتى با پيشكش قربانى قرار داده بوديم تا آنان نيز نام خدا را بر بهيمه انعام كه خدايشان روزى كرده بود ببرند. و خلاصه شما پيروان ابراهيم اولين امتى نيستيد كه قربانى برايتان مقرر شده بلكه براى قبل از شما هم مقرر شده بود.
و معنايش اين است كه : ما در امتهاى گذشته آنهايى كه ايمان داشتند، عبادتى با پيشكش قربانى قرار داده بوديم تا آنان نيز نام خدا را بر بهيمه انعام كه خدايشان روزى كرده بود ببرند. و خلاصه شما پيروان ابراهيم اولين امتى نيستيد كه قربانى برايتان مقرر شده بلكه براى قبل از شما هم مقرر شده بود.
((فالهكم اله واحد فله اسلموا(( - يعنى وقتى خداى شما همان خدايى باشد كه براى امتهاى گذشته نيز احكام شما را تشريع كرده ، پس ‍ بدانيد كه معبود شما و آن امتها يكى است پس اسلام بياوريد، تسليمش ‍ شويد به اينكه عمل خود را خالص و تنها براى او به جا بياوريد، و در قربانيهاى خود به خدايى ديگر تقرب مجوييد. بنابراين ، حرف ((فاء(( در جمله ((فالهكم (( براى تفريع سبب بر مسبب ، و در جمله ((فله اسلموا(( براى تفريع مسبب بر سبب است .
((فالهكم اله واحد فله اسلموا(( - يعنى وقتى خداى شما همان خدايى باشد كه براى امتهاى گذشته نيز احكام شما را تشريع كرده ، پس ‍ بدانيد كه معبود شما و آن امتها يكى است پس اسلام بياوريد، تسليمش ‍ شويد به اينكه عمل خود را خالص و تنها براى او به جا بياوريد، و در قربانيهاى خود به خدايى ديگر تقرب مجوييد. بنابراين ، حرف ((فاء(( در جمله ((فالهكم (( براى تفريع سبب بر مسبب ، و در جمله ((فله اسلموا(( براى تفريع مسبب بر سبب است .
((و بشر المخبتين (( - در اين جمله اشاره اى است به اينكه هر كه براى خدا در حج خود اسلام و اخلاص داشته باشد او از ((مخبتين (( است ، و آن وقت خود قرآن كريم ((مخبتين (( را چنين تفسير فرموده : ((الذين اذا ذكر اللّه و جلت قلوبهم و الصابرين على ما اصابهم و المقيمى الصلوه و مما رزقناهم ينفقون (( و انطباق اين چند صفتى كه در آيه شريفه در تفسير ((اخبات (( آمده با كسى كه حج خانه خدا را با اسلام و تسليم به جا مى آورد، روشن است چون صفات مذكور عبارت است از: ترس از خدا، صبر، به پا داشتن نماز و انفاق كه همه اش در حج هست .
((و بشر المخبتين (( - در اين جمله اشاره اى است به اينكه هر كه براى خدا در حج خود اسلام و اخلاص داشته باشد او از ((مخبتين (( است ، و آن وقت خود قرآن كريم ((مخبتين (( را چنين تفسير فرموده : ((الذين اذا ذكر اللّه و جلت قلوبهم و الصابرين على ما اصابهم و المقيمى الصلوه و مما رزقناهم ينفقون (( و انطباق اين چند صفتى كه در آيه شريفه در تفسير ((اخبات (( آمده با كسى كه حج خانه خدا را با اسلام و تسليم به جا مى آورد، روشن است چون صفات مذكور عبارت است از: ترس از خدا، صبر، به پا داشتن نماز و انفاق كه همه اش در حج هست .
وَ الْبُدْنَ جَعَلْنَهَا لَكم مِّن شعَئرِ اللَّهِ لَكمْ فِيهَا خَيرٌ...
وَ الْبُدْنَ جَعَلْنَهَا لَكم مِّن شعَئرِ اللَّهِ لَكمْ فِيهَا خَيرٌ...
كلمه ((بدن (( - به ضم باء و سكون دال - جمع ((بدنه (( - به دو فتحه كه عبارت است از شتر چاق و درشت . و در سابق گفتيم كه اگر آن را از شعائر خوانده به اعتبار اين است كه قربانى خدا شده است .
كلمه ((بدن (( - به ضم باء و سكون دال - جمع ((بدنه (( - به دو فتحه كه عبارت است از شتر چاق و درشت . و در سابق گفتيم كه اگر آن را از شعائر خوانده به اعتبار اين است كه قربانى خدا شده است .
((فاذكروا اسم اللّه عليها صواف (( كلمه ((صواف (( جمع ((صافه (( است . و معناى صافه بودن آن اين است كه ايستاده باشد دستها و پاهايش برابر هم و دستهايش بسته باشد.
((فاذكروا اسم اللّه عليها صواف (( كلمه ((صواف (( جمع ((صافه (( است . و معناى صافه بودن آن اين است كه ايستاده باشد دستها و پاهايش برابر هم و دستهايش بسته باشد.
خط ۸۲: خط ۸۴:
<span id='link367'><span>
<span id='link367'><span>
==حكمت قربانى كردن براى خدا (... و لكن يناله التقوى منكم ) ==
==حكمت قربانى كردن براى خدا (... و لكن يناله التقوى منكم ) ==
لَن يَنَالَ اللَّهَ لحُُومُهَا وَ لا دِمَاؤُهَا وَ لَكِن يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنكُمْ....
لَن يَنَالَ اللَّهَ لحُُومُهَا وَ لا دِمَاؤُهَا وَ لَكِن يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنكُمْ....
اين جمله به منزله دفع دخل است . به عبارت ساده تر: پاسخ از سؤ الى است كه ممكن است بشود، چون ممكن است ساده لوحى توهم كند كه خدا از اين قربانى استفاده مى كند و بهره اى از گوشت و يا خون آن عايدش مى شود، لذا جواب داد، كه : نه ، چيزى از اين قربانى ها و گوشت و خون آنها عايد خدا نمى شود، چون خدا منزه است از جسميت و از هر حاجتى . تنها تقواى شما به او مى رسد، آن هم به اين معنا كه دارندگان تقوى به او تقرب مى جويند.
اين جمله به منزله دفع دخل است . به عبارت ساده تر: پاسخ از سؤ الى است كه ممكن است بشود، چون ممكن است ساده لوحى توهم كند كه خدا از اين قربانى استفاده مى كند و بهره اى از گوشت و يا خون آن عايدش مى شود، لذا جواب داد، كه : نه ، چيزى از اين قربانى ها و گوشت و خون آنها عايد خدا نمى شود، چون خدا منزه است از جسميت و از هر حاجتى . تنها تقواى شما به او مى رسد، آن هم به اين معنا كه دارندگان تقوى به او تقرب مى جويند.
و يا ممكن است كسى كه آنطور ساده لوح نيست چنين توهم كند كه با اينكه خدا منزه از جسميت و از هر نقص و حاجتى است و از گوشت و خون قربانى ها بهره اى نمى برد ديگر چه معنا دارد كه ما حيوانات خود را به نام او قربانى كنيم ؟.
و يا ممكن است كسى كه آنطور ساده لوح نيست چنين توهم كند كه با اينكه خدا منزه از جسميت و از هر نقص و حاجتى است و از گوشت و خون قربانى ها بهره اى نمى برد ديگر چه معنا دارد كه ما حيوانات خود را به نام او قربانى كنيم ؟.
خط ۱۱۳: خط ۱۱۵:
مؤ لف : اثبات يكى از اين دو نوع منافع ، منافاتى با عموم آيه ندارد.
مؤ لف : اثبات يكى از اين دو نوع منافع ، منافاتى با عموم آيه ندارد.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۴۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۴۳}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش