نَبّئ: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
=== ریشه کلمه === | === ریشه کلمه === | ||
*[[ریشه نبء | نبء]] (۸۰ بار) [[کلمه با ریشه:: نبء| ]] | *[[ریشه نبء | نبء]] (۸۰ بار) [[کلمه با ریشه:: نبء| ]] | ||
=== قاموس قرآن === | |||
اين لفظ كه بر وزن فعيل است اگر به معنى فاعل باشد معنايش خبر دهنده است زيرا كه نبى از جانب خدا خبر مىدهد مثل [حجر:49]. به بندگان من خبرده كه فقط منم غفور رحيم و نيز از [حج:52]. معلوم مىشود كه نبى رسالت دارد نه فقط حامل خبر است. و اگر به معنى مفعول باشد معنايش خبرداده شده است كه نبى از جانب خدا خبر داده مىشود مثل [تحريم:3]. خداى عليم و خبير به من خبر داد ولى ظاهرا مراد از آن در قرآن مجيد معناى فاعلى است لذا آن را در صحاح و قاموس و مصباح و اقرب الموارد «اَلْمُخْبِرُ عَنِ اللهِ» معنى كردهاند پس فرق رسول و نبى همان است كه در «رسل» گفته شد و آن اينكه: به رسول وحى مىرسد و صدا را مىشنود و فرشته وحى پيش او آيد و نبى آن است كه با وحى يا خواب و يا ايجاد صدا، فرمان خدا به او رسد وگرنه رسول و نبى هردو مأمور تبليغ اند و از قرآن مجيد نمىشود به دست آورد كه كسى نبى باشد ولى مأمور تبليغ نباشد بحث مفصل اين مطلب در «رسل» گذشته است. *** نبى در اصل نَبىء است همزه آن مبدل به ياء شده و ادغام گرديده است بعضى آن را از نبوت گرفتهاند كه به معنى رفعت و بلندى است راغب گويد: نبى با تشديد از نبىء با همزه ابلغ است كه آن به رفعت دلالت دارد. جمع نبى نبيون و انبياء آمده مثل [آل عمران:84]. [مائده:20]. فرق بين نبى و رسول در «رسل» فرق مابين رسول و نبى مشروحا گفته شد، غرض در اينجا بيان نسبت ميان رسول و نبى است در مجمع ذيل آيه 52 حج و در الميزان ج 2 ص 150 گفته نسبت رسول و نبى اعم و اخص مطلق است هر رسول نبى است ولى لازم نيست هر نبى رسول باشد. ناگفته نماند: قطع نظر از آنكه در فرق ما بين رسول و نبى گفته شد و در «رسل» گذشت، پيامبران به عنوان اولى همه نبى اند و همه مُخْبِر عَنِ اللهاند و اين وصف به همه آنها اعم از رسول و نبى شامل است مثلا در آيات: [بقره:177]. [بقره:213]. [زمر:69]. ايضا [آل عمران:81]. [نساء:69]. لفظ «اَلنَّبيينَ» شامل همه پيامبران است اعم از رسول و نبى، آنچه رسول دارد و نبى ندارد فقط ديدن فرشته وحى است ولى نبى به عنوان اولى شامل همه است، از لحاظ مصداق اگر كسى نبى نباشد رسول هم نيست. به خلاف عكس آن على هذا آيه [احزاب:40]. معنى اش آن است كه بعد از آنحضرت مُخْبِرعَنِ الله و پيامبرى نخواهد آمد نه اينكه خاتم النبيين است نه خاتم الرسولان زيرا چنانكه گفتيم نبى نبودن توأم با رسول نبودن است. در كافى باب الْفَرْقِ بَيْنَ الرَّسُولِ وَ النَّبِىِ... از امام باقر «عليهالسلام» در باره آيه [مريم:51]. نقل شده: «اَلنَّبِىٌُ الَّذى يَرى فى مَنامِهِ وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لايُعا يِنُ الْمَلَكَ. وَ الرَّسُولُ الَّذى يَسْمَعُ الَّصْوتَ وَيَرىَ فِى الْمَنامِ وَ يُعايِنُ الْمَلَكَ» بنابراين روايت صحيح، خاصه رسول فقط ديدن ملك است و لذا آن اخص از نبى است. | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ ۴ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۳:۴۸
ریشه کلمه
- نبء (۸۰ بار)
قاموس قرآن
اين لفظ كه بر وزن فعيل است اگر به معنى فاعل باشد معنايش خبر دهنده است زيرا كه نبى از جانب خدا خبر مىدهد مثل [حجر:49]. به بندگان من خبرده كه فقط منم غفور رحيم و نيز از [حج:52]. معلوم مىشود كه نبى رسالت دارد نه فقط حامل خبر است. و اگر به معنى مفعول باشد معنايش خبرداده شده است كه نبى از جانب خدا خبر داده مىشود مثل [تحريم:3]. خداى عليم و خبير به من خبر داد ولى ظاهرا مراد از آن در قرآن مجيد معناى فاعلى است لذا آن را در صحاح و قاموس و مصباح و اقرب الموارد «اَلْمُخْبِرُ عَنِ اللهِ» معنى كردهاند پس فرق رسول و نبى همان است كه در «رسل» گفته شد و آن اينكه: به رسول وحى مىرسد و صدا را مىشنود و فرشته وحى پيش او آيد و نبى آن است كه با وحى يا خواب و يا ايجاد صدا، فرمان خدا به او رسد وگرنه رسول و نبى هردو مأمور تبليغ اند و از قرآن مجيد نمىشود به دست آورد كه كسى نبى باشد ولى مأمور تبليغ نباشد بحث مفصل اين مطلب در «رسل» گذشته است. *** نبى در اصل نَبىء است همزه آن مبدل به ياء شده و ادغام گرديده است بعضى آن را از نبوت گرفتهاند كه به معنى رفعت و بلندى است راغب گويد: نبى با تشديد از نبىء با همزه ابلغ است كه آن به رفعت دلالت دارد. جمع نبى نبيون و انبياء آمده مثل [آل عمران:84]. [مائده:20]. فرق بين نبى و رسول در «رسل» فرق مابين رسول و نبى مشروحا گفته شد، غرض در اينجا بيان نسبت ميان رسول و نبى است در مجمع ذيل آيه 52 حج و در الميزان ج 2 ص 150 گفته نسبت رسول و نبى اعم و اخص مطلق است هر رسول نبى است ولى لازم نيست هر نبى رسول باشد. ناگفته نماند: قطع نظر از آنكه در فرق ما بين رسول و نبى گفته شد و در «رسل» گذشت، پيامبران به عنوان اولى همه نبى اند و همه مُخْبِر عَنِ اللهاند و اين وصف به همه آنها اعم از رسول و نبى شامل است مثلا در آيات: [بقره:177]. [بقره:213]. [زمر:69]. ايضا [آل عمران:81]. [نساء:69]. لفظ «اَلنَّبيينَ» شامل همه پيامبران است اعم از رسول و نبى، آنچه رسول دارد و نبى ندارد فقط ديدن فرشته وحى است ولى نبى به عنوان اولى شامل همه است، از لحاظ مصداق اگر كسى نبى نباشد رسول هم نيست. به خلاف عكس آن على هذا آيه [احزاب:40]. معنى اش آن است كه بعد از آنحضرت مُخْبِرعَنِ الله و پيامبرى نخواهد آمد نه اينكه خاتم النبيين است نه خاتم الرسولان زيرا چنانكه گفتيم نبى نبودن توأم با رسول نبودن است. در كافى باب الْفَرْقِ بَيْنَ الرَّسُولِ وَ النَّبِىِ... از امام باقر «عليهالسلام» در باره آيه [مريم:51]. نقل شده: «اَلنَّبِىٌُ الَّذى يَرى فى مَنامِهِ وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لايُعا يِنُ الْمَلَكَ. وَ الرَّسُولُ الَّذى يَسْمَعُ الَّصْوتَ وَيَرىَ فِى الْمَنامِ وَ يُعايِنُ الْمَلَكَ» بنابراين روايت صحيح، خاصه رسول فقط ديدن ملك است و لذا آن اخص از نبى است.