مَنَاکِبِهَا: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
*[[ریشه نکب‌ | نکب‌]] (۲ بار) [[کلمه با ریشه:: نکب‌| ]]
*[[ریشه نکب‌ | نکب‌]] (۲ بار) [[کلمه با ریشه:: نکب‌| ]]
*[[ریشه ها | ها]] (۱۳۹۹ بار) [[کلمه با ریشه:: ها| ]]
*[[ریشه ها | ها]] (۱۳۹۹ بار) [[کلمه با ریشه:: ها| ]]
=== قاموس قرآن ===
عدول. انحراف «نَكَبَ عَنْهُ :عدل» در نهج البلاغه خطبه 123 در باره اهل صفين فرموده:«نُكُبٍ عَنِ الطَّريقِ» از راه حق منحرف اند. [مؤمنون:74]. آنانكه به آخرت تسليم نمى‏شوند از راه راست منحرف اند. * [ملك:15]. مَنكِب به معنى شانه انسان و نيز به معنى ناحيه هرچيز است جمع آن مناكب است اگر مناكب زمين به معنى شانه‏هاى آن باشد از اين مى‏توان به كرويت زمين استدلال كرد و در اين صورت همه جاى زمين شانه آن است و آن مفيد كرويت مى‏باشد واگر مراد نواحى زمين باشد ربطى به كرويت نخواهد داشت يعنى: اوست كه زمين را براى شما رام كرد در اطراف آن راه برويد. منظور از آيه مسخر ورام بودن زمين است نسبت به انسان و تصرفاتش. راغب كه منكب را به معنى شانه مى‏داند گويد: استعاره بودن مناكب به زمين مانند استعاره بودن ظهر است بر آن در [فاطر:45]. اين لفظ فقط دوبار در كلام الله آمده است.


[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ ‏۳ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۱۴

آیات شامل این کلمه

«مناکب» از مادّه «نَکْب ـ نُکُوب» جمع «منکب» (بر وزن مغرب) به معناى شانه است، گویى انسان پا بر شانه زمین مى گذارد و چنان زمین آرام است که، مى تواند تعادل خود را حفظ کند.

ریشه کلمه

قاموس قرآن

عدول. انحراف «نَكَبَ عَنْهُ :عدل» در نهج البلاغه خطبه 123 در باره اهل صفين فرموده:«نُكُبٍ عَنِ الطَّريقِ» از راه حق منحرف اند. [مؤمنون:74]. آنانكه به آخرت تسليم نمى‏شوند از راه راست منحرف اند. * [ملك:15]. مَنكِب به معنى شانه انسان و نيز به معنى ناحيه هرچيز است جمع آن مناكب است اگر مناكب زمين به معنى شانه‏هاى آن باشد از اين مى‏توان به كرويت زمين استدلال كرد و در اين صورت همه جاى زمين شانه آن است و آن مفيد كرويت مى‏باشد واگر مراد نواحى زمين باشد ربطى به كرويت نخواهد داشت يعنى: اوست كه زمين را براى شما رام كرد در اطراف آن راه برويد. منظور از آيه مسخر ورام بودن زمين است نسبت به انسان و تصرفاتش. راغب كه منكب را به معنى شانه مى‏داند گويد: استعاره بودن مناكب به زمين مانند استعاره بودن ظهر است بر آن در [فاطر:45]. اين لفظ فقط دوبار در كلام الله آمده است.