اللاّت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
=== قاموس قرآن === | === قاموس قرآن === | ||
[ص:3]. لات همان لاء نافيه است كه تاء به آن لاحق شده به نظر جمهور اهل لغت آن دو كلمه است لاء و تاء تأنيث، مثل ثمّت و ربّت و عملش مانند «ليس» رفع اسم و نصب خبر است (از ا قرب الموارد) اسم لات در آيه فوق محذوف است به تقدير «لاتَ الْوَقْتُ حينَ مَناصٍ» يعنى چه بسيار از گذشتگان كه هلاكشان كرديم و ناله و استغاثه كردندو نيست آنوقت وقت مهلت. ظاهرا لات يكبار بيشتر در قرآن نيامده است. | [ص:3]. لات همان لاء نافيه است كه تاء به آن لاحق شده به نظر جمهور اهل لغت آن دو كلمه است لاء و تاء تأنيث، مثل ثمّت و ربّت و عملش مانند «ليس» رفع اسم و نصب خبر است (از ا قرب الموارد) اسم لات در آيه فوق محذوف است به تقدير «لاتَ الْوَقْتُ حينَ مَناصٍ» يعنى چه بسيار از گذشتگان كه هلاكشان كرديم و ناله و استغاثه كردندو نيست آنوقت وقت مهلت. ظاهرا لات يكبار بيشتر در قرآن نيامده است. | ||
[نجم:20-19]. روشن است كه هر سه بت از اصنام جاهليت مىباشد. ابن كلبى در كتاب الاصنام مىگويد: لات سنگ مكعبى بود در طائف كه بنى عتاب بن مالك نگهبان آن بوده و بتخانهاى بر آن بنا كرده بودند، قريش و تمام عرب آن را تعظيم مىنمودند بدان مناسبت فرزندان خويش را «زيدلات» - و «تيم لات» نام مىگذاشتند. اين صنم همانطور پابرجا بود تا آنكه قبيله ثقيف دين اسلام را قبول كردند، رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» مغيرة بن شعبه را مأمور فرمود تا لات را منهدم كرد و به آتش كشيد. نگارنده گويد: به نظر مىآيد: مشركين معتقد بودند كه لات و مناة دختران بت عُزى هستند در سيره ابن هشام منقول است: آنگاه كه زيد بن عمرو بن نفيل مسلمان شد درباره گذشته خود چنين گفت: عَزَلْتُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى جَميعاً كَذلِكَ يَفْعَلُ الْجِلْدُ الصَّبُورُ فَلَا الْعُزَّى اَدينُ وَ لا ابْنَتَيْها وَ لا صَنَمَىْ بَنى عَمْرٍو اَزُورُ در اين شعر براى عزى و دو دختر ياد شده گفتيم كه: ظاهراً همان لات و مناة هستند متن آيه در «مناة» ببينيد. | |||
*[[ال]] | *[[ال]] | ||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ ۳ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۰۳
«اللاّت» به معناى «الهه»، مؤنثِ «اللّه» است.
ریشه کلمه
- لات (۲ بار)
قاموس قرآن
[ص:3]. لات همان لاء نافيه است كه تاء به آن لاحق شده به نظر جمهور اهل لغت آن دو كلمه است لاء و تاء تأنيث، مثل ثمّت و ربّت و عملش مانند «ليس» رفع اسم و نصب خبر است (از ا قرب الموارد) اسم لات در آيه فوق محذوف است به تقدير «لاتَ الْوَقْتُ حينَ مَناصٍ» يعنى چه بسيار از گذشتگان كه هلاكشان كرديم و ناله و استغاثه كردندو نيست آنوقت وقت مهلت. ظاهرا لات يكبار بيشتر در قرآن نيامده است.
[نجم:20-19]. روشن است كه هر سه بت از اصنام جاهليت مىباشد. ابن كلبى در كتاب الاصنام مىگويد: لات سنگ مكعبى بود در طائف كه بنى عتاب بن مالك نگهبان آن بوده و بتخانهاى بر آن بنا كرده بودند، قريش و تمام عرب آن را تعظيم مىنمودند بدان مناسبت فرزندان خويش را «زيدلات» - و «تيم لات» نام مىگذاشتند. اين صنم همانطور پابرجا بود تا آنكه قبيله ثقيف دين اسلام را قبول كردند، رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» مغيرة بن شعبه را مأمور فرمود تا لات را منهدم كرد و به آتش كشيد. نگارنده گويد: به نظر مىآيد: مشركين معتقد بودند كه لات و مناة دختران بت عُزى هستند در سيره ابن هشام منقول است: آنگاه كه زيد بن عمرو بن نفيل مسلمان شد درباره گذشته خود چنين گفت: عَزَلْتُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى جَميعاً كَذلِكَ يَفْعَلُ الْجِلْدُ الصَّبُورُ فَلَا الْعُزَّى اَدينُ وَ لا ابْنَتَيْها وَ لا صَنَمَىْ بَنى عَمْرٍو اَزُورُ در اين شعر براى عزى و دو دختر ياد شده گفتيم كه: ظاهراً همان لات و مناة هستند متن آيه در «مناة» ببينيد.