فَاکِهِين: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
=== ریشه کلمه ===
=== ریشه کلمه ===
*[[ریشه فکه‌ | فکه‌]] (۱۹ بار) [[کلمه با ریشه:: فکه‌| ]]
*[[ریشه فکه‌ | فکه‌]] (۱۹ بار) [[کلمه با ریشه:: فکه‌| ]]
=== قاموس قرآن ===
هر چيز خوردنى سرور آور. عده‏اى فاكهه را ميوه معنى كرده‏اند در قاموس گفته: «اَلْفاكِهَةُ: اَلثَّمَرُ كُّلُهُ» راغب گويد: فاكهة به قولى همه ميوه‏ها و به قولى همه آنها به استئناء انگور و انار است. ولى فيومى در مصباح گويد: فاكهه هر آنچيزى است كه با خوردن آن متنعم شوند خشك باشد ياتر... در اقرب از كتاب مغرب نقل كرده «اَلْفاكِهَةُ مايَتَنَعَّمُ بِاَكْلِهِ اَلْجَمْعُ فَواكِهُ». اين معنى با اصطلاح قرآن بسيار سازگار است مثلا در آيه [صافات:41-42]. «فواكه» بيان رزق است و در آيه [دخان:27]. «فاكَهين» راجع به مطلق نعمت است نه فقط ميوه. و اينكه در آن سرور و انبساط را قيد كرديم در ذيل روشن خواهد شد. به نعمت بهشتى از آن فاكهه و فواكه گفته شده كه انسان از آن متنعم و ملتذ و مسرور مى‏شود. واللَّه العالم. فاكه: متنعم و كسى كه فاكهه در اختيار اوست آن را صاحب فاكهه و بذله گو «ذوالفكاهة» گفته‏اند [طور:18]. اهل بهشت با نعمتى كه پروردگارشان داده متنعم اند. [دخان:27]. و نعمتى كه در آن متنعم بودند. تفّكه: به معنى خوردن فاكهه، ندامت، تمتع و تعجب آمده چنانكه در قاموس و مصباح و اقرب هست به نظر نگارنده معنى آن در آيه ذيل تعجب است [واقعة:65-66]. يعنى اگر مى‏خواستيم زرع را خشك مى‏كرديم پس تعجب مى‏كرديد و مى‏گفتيد: ما غرامت زدگانيم. طبرسى نيز آن را از عطاء و كلبى و مقاتل نقل كرده است. فَكِه: (به فتح اول و كسر دوم) را بذله گو و متكبر گفته‏اند و آن در صورت اول از فُكاهة (به ضم اول) است كه راغب آن را گفتگوى هم انسها و طبرسى مزاح و بذله گوئى معنى كرده است. [مطفّفين:31]. يعنى كفار (پس از تحقير مؤمنان) چون نزد كسانشان مى‏رفتند شادمان و بذله گو مى‏رفتند (از اينكه اهل ايمان را تحقير كرده‏اند). *** بنابر آنكه فاكهه را مطلق خوردنى گفتيم ذكر بعضى از خوردنيها در رديف فاكهه از بابت اهميت و ذكر خاص بعد از عام است مثل [طور:22]. [رحمن:68]. واللَّه‏العالم.


[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ ‏۳۱ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۳:۴۲

آیات شامل این کلمه

«فاکهین»، گاه، به معناى استفاده کردن از «فواکه» و میوه ها، گاه، به معناى گفتگوهاى فکاهى و سرورانگیز، و گاه، به معناى هر گونه تنعم و تلذذ تفسیر شده است، و معناى اخیر از همه جامع تر است.

از مادّه «فکه» (بر وزن نظر)، به معناى مسرور و خندان بودن و دیگران را با سخنان شیرین و مزاح مسرور کردن است، بعضى احتمال داده اند که: جمله: «فاکِهِینَ بِمَا آتاهُمْ رَبُّهُمْ» اشاره به تناول انواع میوه ها است، ولى این معنا بعید به نظر مى رسد.

ریشه کلمه

قاموس قرآن

هر چيز خوردنى سرور آور. عده‏اى فاكهه را ميوه معنى كرده‏اند در قاموس گفته: «اَلْفاكِهَةُ: اَلثَّمَرُ كُّلُهُ» راغب گويد: فاكهة به قولى همه ميوه‏ها و به قولى همه آنها به استئناء انگور و انار است. ولى فيومى در مصباح گويد: فاكهه هر آنچيزى است كه با خوردن آن متنعم شوند خشك باشد ياتر... در اقرب از كتاب مغرب نقل كرده «اَلْفاكِهَةُ مايَتَنَعَّمُ بِاَكْلِهِ اَلْجَمْعُ فَواكِهُ». اين معنى با اصطلاح قرآن بسيار سازگار است مثلا در آيه [صافات:41-42]. «فواكه» بيان رزق است و در آيه [دخان:27]. «فاكَهين» راجع به مطلق نعمت است نه فقط ميوه. و اينكه در آن سرور و انبساط را قيد كرديم در ذيل روشن خواهد شد. به نعمت بهشتى از آن فاكهه و فواكه گفته شده كه انسان از آن متنعم و ملتذ و مسرور مى‏شود. واللَّه العالم. فاكه: متنعم و كسى كه فاكهه در اختيار اوست آن را صاحب فاكهه و بذله گو «ذوالفكاهة» گفته‏اند [طور:18]. اهل بهشت با نعمتى كه پروردگارشان داده متنعم اند. [دخان:27]. و نعمتى كه در آن متنعم بودند. تفّكه: به معنى خوردن فاكهه، ندامت، تمتع و تعجب آمده چنانكه در قاموس و مصباح و اقرب هست به نظر نگارنده معنى آن در آيه ذيل تعجب است [واقعة:65-66]. يعنى اگر مى‏خواستيم زرع را خشك مى‏كرديم پس تعجب مى‏كرديد و مى‏گفتيد: ما غرامت زدگانيم. طبرسى نيز آن را از عطاء و كلبى و مقاتل نقل كرده است. فَكِه: (به فتح اول و كسر دوم) را بذله گو و متكبر گفته‏اند و آن در صورت اول از فُكاهة (به ضم اول) است كه راغب آن را گفتگوى هم انسها و طبرسى مزاح و بذله گوئى معنى كرده است. [مطفّفين:31]. يعنى كفار (پس از تحقير مؤمنان) چون نزد كسانشان مى‏رفتند شادمان و بذله گو مى‏رفتند (از اينكه اهل ايمان را تحقير كرده‏اند). *** بنابر آنكه فاكهه را مطلق خوردنى گفتيم ذكر بعضى از خوردنيها در رديف فاكهه از بابت اهميت و ذكر خاص بعد از عام است مثل [طور:22]. [رحمن:68]. واللَّه‏العالم.