غَسّاقا: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
=== ریشه کلمه === | === ریشه کلمه === | ||
*[[ریشه غسق | غسق]] (۴ بار) [[کلمه با ریشه:: غسق| ]] | *[[ریشه غسق | غسق]] (۴ بار) [[کلمه با ریشه:: غسق| ]] | ||
=== قاموس قرآن === | |||
[اسراء: 78]. راغب غسق را شدت ظلمت گفته و گويد «غَسَقُ اللَّيْلُ: شِدَّةُ ظُلْمَتِهِ» در نهج البلاغه خطبه 48 آمده: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ كُلَّما وَقَبَ لَيْلٌ وَ غَسَقَ» حمد خدا را هر وقت كه شبى درآيد و تيره شود. ولى مجمع، قاموس و اقرب آن را تاريكى اول شب گفتهاند به هر حال معنى آن تاريكى است خواه شديد باشد يا خفيف. معانى ديگرى نيز از قبيل پر شدن و سيلان دارد طبرسى اصل آن را جريان با ضرر گفته است يعنى: نماز را از ظهر تا تاريكى شب (نصف شب) به جاى آور همچنين نماز فجر را به جاى آور. رجوع شود به «دلوك» كه معنى آيه در آنجا توضيح داده شده. [فلق:1-3]. «غاسق» را شب تاريك، ماه گرفته شده و هجوم كننده با ضرر گفتهاند در نهايه و كشاف هست: عايشه گويد: رسول خدا «صلى اللَّه و عليه و آله» دست مرا گرفت به ماه اشاره كرده فرمود: «تَعَوَّذى بِاللَّهِ مِنْ شَرِّ هذا فَاِنَّهُ الْغاسِقُ اِذا وَقَبَ وَ وُقُوبُهُ دُخُولُهُ فَىالْكُسُوفِ وَاسْوِدادُهُ». ناگفته نماند: «الفلق» اعم و شامل هر شكافته شده است و نيز «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» اعم و شامل همه مخلوقات است، بايد «غاسق» را نيز اعم گرفت تا در رديف ماقبل بوده باشد چنانكه «النَّفَّاثاتِ» در مابعد نيز اعم است. لزومى ندارد كه آن را شب تاريك معنى كنيم و اگر شب و غيره بالخصوص مراد بود لازم بود «الغاسق» گفته شود بهتر است آن را هاجم با ضرر، چنانكه طبرسى فرموده يا هاجم مخفى معنى كنيم زيرا غسق به معنى تاريكى است و آن توأم با پنهانى و خفا است و از مطلق غاسق به خدا پناه برده نشده بلكه با قيد «اِذا وَقَبَ» ميليونها دردها، ميكروبها، سرطانها، طاعونها، تصادفات، ضررها و غيره هست كه همه مخفى و بى خبر به انسان هجوم مىكنند و انسان آن وقت متوجه مىشود كه وارد شده و كار خود را كردهاند جلوگيرى از آنها فقط با پناه بردن به خداست كه قادر بر دفع همه آنهاست معنى آيات چنين مىشود: بگو پناه مىبرم به پروردگار فلق (مخلوق) از شر هر آنچه آفريده و از شر مهاجم پنهانى كه داخل شود. رجوع شود به «فلق». *** [نباء:24-25]. [ص:57]. غساق فقط دو بار در قرآن مجيد به كار رفته و روشن است كه از طعام اهل آتش مىباشد طبرسى رحمهاللَّه آن را چرك بدبو گفته و علت تسميه را جريان چرك ذكر كرده است گويند: «غَسَقَتِ الْقُرْحَةُ» يعنى چرك زخم جارى شد. راغب گويد: آنچه از پوست اهل آتش متقاطر شود. بعضىها غساق را آب كدر و كثيف گفتهاند و چون غساق در آيه مقابل «شراب» آمده ممكن است مراد از آن آب كثيف باشد. | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۶:۴۵
ریشه کلمه
- غسق (۴ بار)
قاموس قرآن
[اسراء: 78]. راغب غسق را شدت ظلمت گفته و گويد «غَسَقُ اللَّيْلُ: شِدَّةُ ظُلْمَتِهِ» در نهج البلاغه خطبه 48 آمده: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ كُلَّما وَقَبَ لَيْلٌ وَ غَسَقَ» حمد خدا را هر وقت كه شبى درآيد و تيره شود. ولى مجمع، قاموس و اقرب آن را تاريكى اول شب گفتهاند به هر حال معنى آن تاريكى است خواه شديد باشد يا خفيف. معانى ديگرى نيز از قبيل پر شدن و سيلان دارد طبرسى اصل آن را جريان با ضرر گفته است يعنى: نماز را از ظهر تا تاريكى شب (نصف شب) به جاى آور همچنين نماز فجر را به جاى آور. رجوع شود به «دلوك» كه معنى آيه در آنجا توضيح داده شده. [فلق:1-3]. «غاسق» را شب تاريك، ماه گرفته شده و هجوم كننده با ضرر گفتهاند در نهايه و كشاف هست: عايشه گويد: رسول خدا «صلى اللَّه و عليه و آله» دست مرا گرفت به ماه اشاره كرده فرمود: «تَعَوَّذى بِاللَّهِ مِنْ شَرِّ هذا فَاِنَّهُ الْغاسِقُ اِذا وَقَبَ وَ وُقُوبُهُ دُخُولُهُ فَىالْكُسُوفِ وَاسْوِدادُهُ». ناگفته نماند: «الفلق» اعم و شامل هر شكافته شده است و نيز «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» اعم و شامل همه مخلوقات است، بايد «غاسق» را نيز اعم گرفت تا در رديف ماقبل بوده باشد چنانكه «النَّفَّاثاتِ» در مابعد نيز اعم است. لزومى ندارد كه آن را شب تاريك معنى كنيم و اگر شب و غيره بالخصوص مراد بود لازم بود «الغاسق» گفته شود بهتر است آن را هاجم با ضرر، چنانكه طبرسى فرموده يا هاجم مخفى معنى كنيم زيرا غسق به معنى تاريكى است و آن توأم با پنهانى و خفا است و از مطلق غاسق به خدا پناه برده نشده بلكه با قيد «اِذا وَقَبَ» ميليونها دردها، ميكروبها، سرطانها، طاعونها، تصادفات، ضررها و غيره هست كه همه مخفى و بى خبر به انسان هجوم مىكنند و انسان آن وقت متوجه مىشود كه وارد شده و كار خود را كردهاند جلوگيرى از آنها فقط با پناه بردن به خداست كه قادر بر دفع همه آنهاست معنى آيات چنين مىشود: بگو پناه مىبرم به پروردگار فلق (مخلوق) از شر هر آنچه آفريده و از شر مهاجم پنهانى كه داخل شود. رجوع شود به «فلق». *** [نباء:24-25]. [ص:57]. غساق فقط دو بار در قرآن مجيد به كار رفته و روشن است كه از طعام اهل آتش مىباشد طبرسى رحمهاللَّه آن را چرك بدبو گفته و علت تسميه را جريان چرك ذكر كرده است گويند: «غَسَقَتِ الْقُرْحَةُ» يعنى چرك زخم جارى شد. راغب گويد: آنچه از پوست اهل آتش متقاطر شود. بعضىها غساق را آب كدر و كثيف گفتهاند و چون غساق در آيه مقابل «شراب» آمده ممكن است مراد از آن آب كثيف باشد.