لِيَطْمَئِن: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
*[[ریشه طمئن‌ | طمئن‌]] (۱۳ بار) [[کلمه با ریشه:: طمئن‌| ]]
*[[ریشه طمئن‌ | طمئن‌]] (۱۳ بار) [[کلمه با ریشه:: طمئن‌| ]]
*[[ریشه ل‌ | ل‌]] (۳۸۴۲ بار) [[کلمه با ریشه:: ل‌| ]]
*[[ریشه ل‌ | ل‌]] (۳۸۴۲ بار) [[کلمه با ریشه:: ل‌| ]]
=== قاموس قرآن ===
اطمينان به معنى سكون و آرامش خاطر است به نظر راغب آن آرامش خاطر بعد از پريشانى است [مائده:113]. گفتند مى‏خواهيم از آن بخوريم و قلبمان آرام گيرد كه آمدن مائده ممكن است. [بقره:260]. آيه درباره سؤال حضرت ابراهيم عليه السلام است راجع به معاينه احياء اموات. نا گفته نماند علم با شنيدن غير از علم با ديدن است، انسان اگر به وقوع چيزى علم پيدا كرد چون به رأى العين آن را نديده آن اطمينان و آرامش را كه با ديدن حاصل مى‏شود نخواهد داشت. لذا آن حضرت گفت: اى خدا آرى ايمان آورده‏ام ولى مى‏خواهم با چشم به بينم تا خاطرم آرام باشد. واللّه العالم. ممكن است سؤال راجع به كيفيّت باشد مثلاً. بنائى ادعاى ساختن هفتاد مرتبه ساختمان مى‏كند. چون راستگو ايت به گفته‏اش ايمان مى‏آوريم ولى مى‏خواهيم با چشم خود ساختن آن را ببينم. * [رعد:28]. به نظر مى‏آيد باء «بِذِكْر» در هر دو مورد براى سبب باشد يعنى آنانكه ايمان آورده‏اند و قلبشان به واسطه ياد خدا آرام مى‏گيرد بدان، به واسطه ياد خدا قلوب آرام مى‏شوند. انسان چون خدا را ياد كند و زمام همه امور و دفع شرّ و جلب نفع را مطلقا در دست او بداند، به خدا رو مى‏آوردو قلبش آرام مى‏شود. و شايد مراد از ذكر ياد آورى و عبادت باشد، شخص در اثر ذكر دائمى و عبادت خداوند به تمام مقدرات مؤمن شده و در حال سختى و رفاه چون به خدا اميدوار است قلبش مطمئن آرام مى‏شود و آن عبارت اخراى سكينه است كه فرموده: [فتح:4]. * [نحل:106]. ظاهراً باء در بالايمان به معنى سبب است يعنى مگرآن كه كسى به كار خلاف مجبور شود در حلى كه قلبش به واسطه ايمان آرام و بى دغدغه است. * [فجر:27-30]. در آيات ما قبل سخن از ندامت بد كار در وقت ديدن جهنّم است لذا عنان صحبت به طرف مؤمن برگشته كه: اى نفس آرام و اى مؤمن مطمئن به سوى خداى خويش برگرد در حاليكه تو از خدا و رحمت خدا خشنود و خدا از تو خشنود و راضى است. شايد مراد از آن وقت مرگ باشد در صافى از كافى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه سؤال شد آيا مؤمن قبض روحش را مكروه مى‏دارد؟ فرمود: نه واللّ چون ملك الموت براى قبض روحش آيد ناله مى‏كند، ملك الموت فرمايد: دوست خدا جزع نكن به خدائيكه محمد را پيامبرى داده من به تو از پدرى كه نزد تو آيد نيكوكارتر و مهربان ترم چشمانت را باز كن و ببين فرمود آن وقت دسول خدا و امير المؤمنين و فاطمه و حسن و حسين و ساير امامان عليهم السلام بر وى نمودار مى‏شوند، گويند: اين رسول خدا و امير المؤمنين و فاطمه و حسن و حسين و امامان رفقاء تواند، آن وقت چشم باز كرده و نگاه مى‏كند. پس از جانب خداى عزيز مناديى روح او را ندا كرده گويد: «يا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمِئَنَّةُ اِلَى مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَيْتِهِ ارْجِعى اِلى رَبِّكِ راضِيَّةً بِالْمِلايَةِ مَرْضِيَّةً بِالثَّوابِ فَادْخُلى فى عِبادى يَعْنى مُحَمَّداً وَ اَهْلِ بَيْتِهِ وَ ادْخُلى جَنَّتى» فرمود هيچ چيز آن وقت پيش او محبوب‏تر از آن نيست كه روحش قبض و به منادى لاحق شود. درباره ديدار امامان وقت مرگ روايت زياد وارد شده و آيه [واقعة:83-85]. آن را روشن مى‏كند.


[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ ‏۲۹ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۶:۱۶

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

اطمينان به معنى سكون و آرامش خاطر است به نظر راغب آن آرامش خاطر بعد از پريشانى است [مائده:113]. گفتند مى‏خواهيم از آن بخوريم و قلبمان آرام گيرد كه آمدن مائده ممكن است. [بقره:260]. آيه درباره سؤال حضرت ابراهيم عليه السلام است راجع به معاينه احياء اموات. نا گفته نماند علم با شنيدن غير از علم با ديدن است، انسان اگر به وقوع چيزى علم پيدا كرد چون به رأى العين آن را نديده آن اطمينان و آرامش را كه با ديدن حاصل مى‏شود نخواهد داشت. لذا آن حضرت گفت: اى خدا آرى ايمان آورده‏ام ولى مى‏خواهم با چشم به بينم تا خاطرم آرام باشد. واللّه العالم. ممكن است سؤال راجع به كيفيّت باشد مثلاً. بنائى ادعاى ساختن هفتاد مرتبه ساختمان مى‏كند. چون راستگو ايت به گفته‏اش ايمان مى‏آوريم ولى مى‏خواهيم با چشم خود ساختن آن را ببينم. * [رعد:28]. به نظر مى‏آيد باء «بِذِكْر» در هر دو مورد براى سبب باشد يعنى آنانكه ايمان آورده‏اند و قلبشان به واسطه ياد خدا آرام مى‏گيرد بدان، به واسطه ياد خدا قلوب آرام مى‏شوند. انسان چون خدا را ياد كند و زمام همه امور و دفع شرّ و جلب نفع را مطلقا در دست او بداند، به خدا رو مى‏آوردو قلبش آرام مى‏شود. و شايد مراد از ذكر ياد آورى و عبادت باشد، شخص در اثر ذكر دائمى و عبادت خداوند به تمام مقدرات مؤمن شده و در حال سختى و رفاه چون به خدا اميدوار است قلبش مطمئن آرام مى‏شود و آن عبارت اخراى سكينه است كه فرموده: [فتح:4]. * [نحل:106]. ظاهراً باء در بالايمان به معنى سبب است يعنى مگرآن كه كسى به كار خلاف مجبور شود در حلى كه قلبش به واسطه ايمان آرام و بى دغدغه است. * [فجر:27-30]. در آيات ما قبل سخن از ندامت بد كار در وقت ديدن جهنّم است لذا عنان صحبت به طرف مؤمن برگشته كه: اى نفس آرام و اى مؤمن مطمئن به سوى خداى خويش برگرد در حاليكه تو از خدا و رحمت خدا خشنود و خدا از تو خشنود و راضى است. شايد مراد از آن وقت مرگ باشد در صافى از كافى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه سؤال شد آيا مؤمن قبض روحش را مكروه مى‏دارد؟ فرمود: نه واللّ چون ملك الموت براى قبض روحش آيد ناله مى‏كند، ملك الموت فرمايد: دوست خدا جزع نكن به خدائيكه محمد را پيامبرى داده من به تو از پدرى كه نزد تو آيد نيكوكارتر و مهربان ترم چشمانت را باز كن و ببين فرمود آن وقت دسول خدا و امير المؤمنين و فاطمه و حسن و حسين و ساير امامان عليهم السلام بر وى نمودار مى‏شوند، گويند: اين رسول خدا و امير المؤمنين و فاطمه و حسن و حسين و امامان رفقاء تواند، آن وقت چشم باز كرده و نگاه مى‏كند. پس از جانب خداى عزيز مناديى روح او را ندا كرده گويد: «يا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمِئَنَّةُ اِلَى مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَيْتِهِ ارْجِعى اِلى رَبِّكِ راضِيَّةً بِالْمِلايَةِ مَرْضِيَّةً بِالثَّوابِ فَادْخُلى فى عِبادى يَعْنى مُحَمَّداً وَ اَهْلِ بَيْتِهِ وَ ادْخُلى جَنَّتى» فرمود هيچ چيز آن وقت پيش او محبوب‏تر از آن نيست كه روحش قبض و به منادى لاحق شود. درباره ديدار امامان وقت مرگ روايت زياد وارد شده و آيه [واقعة:83-85]. آن را روشن مى‏كند.