رُءُوس: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
=== ریشه کلمه ===
=== ریشه کلمه ===
*[[ریشه رئس‌ | رئس‌]] (۱۸ بار) [[کلمه با ریشه:: رئس‌| ]]
*[[ریشه رئس‌ | رئس‌]] (۱۸ بار) [[کلمه با ریشه:: رئس‌| ]]
=== قاموس قرآن ===
سر. [اعراف:150]. يعنى الواح را انداخت و سر برادرش را گرفت به سوى خود مى‏كشيد [دخان:48]. جمع آن رؤس است نحو [بقره:279]. * [صافات:65]. در اين آيه ميوه درخت زقوم به سرهاى شياطين تشبيه شده است به عقيده الميزان اين تشبيه به عنايت آن است كه در اوهام مردم شياطين در اقبح صورت مصوّر است چنان كه ملك در احسن صورت. على هذا معنى آيه آنست كه ميوه آن هر چه بيشتر كريه و ناخوش آيند و نفرت آور است و نيز به عقيده الميزان مشبّه به در اذهان مردم مصّور به شيى‏ء نا معلوم نيست. اين نظر، سوّمين وجهى است كه مجمع البيان در توجيه تشبيه فوق آورده است و نيز در مجمع نقل شده كه رؤس الشياطين ميوه درختى است كه استن نام دارد و آن شبيه به انسان است. كشاف نيز همينطور گفته است. ناگفته نماند: در اشعار عرب هست كه امرءالقيس گفته: ايقتلنى و المشرفّى مضاجعى و منسونة زرق كانياب اغوال‏ يعنى آيا آن مرد مرا مى‏كشد حال آن كه شمشير مشرفى و نيزه كبودسنان همچون دندان غول‏ها همخوابه من و در كنار من است. در اين شعر سنان نيزه به دندان غول را نديده است ولى چون نيش غول در اذهان مجسّم است، آن مصحح ذيل آيه فوق و نيز در كتاب وطّول تفتازانى مذكور است.


[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ ‏۲۶ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۳:۴۳

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

سر. [اعراف:150]. يعنى الواح را انداخت و سر برادرش را گرفت به سوى خود مى‏كشيد [دخان:48]. جمع آن رؤس است نحو [بقره:279]. * [صافات:65]. در اين آيه ميوه درخت زقوم به سرهاى شياطين تشبيه شده است به عقيده الميزان اين تشبيه به عنايت آن است كه در اوهام مردم شياطين در اقبح صورت مصوّر است چنان كه ملك در احسن صورت. على هذا معنى آيه آنست كه ميوه آن هر چه بيشتر كريه و ناخوش آيند و نفرت آور است و نيز به عقيده الميزان مشبّه به در اذهان مردم مصّور به شيى‏ء نا معلوم نيست. اين نظر، سوّمين وجهى است كه مجمع البيان در توجيه تشبيه فوق آورده است و نيز در مجمع نقل شده كه رؤس الشياطين ميوه درختى است كه استن نام دارد و آن شبيه به انسان است. كشاف نيز همينطور گفته است. ناگفته نماند: در اشعار عرب هست كه امرءالقيس گفته: ايقتلنى و المشرفّى مضاجعى و منسونة زرق كانياب اغوال‏ يعنى آيا آن مرد مرا مى‏كشد حال آن كه شمشير مشرفى و نيزه كبودسنان همچون دندان غول‏ها همخوابه من و در كنار من است. در اين شعر سنان نيزه به دندان غول را نديده است ولى چون نيش غول در اذهان مجسّم است، آن مصحح ذيل آيه فوق و نيز در كتاب وطّول تفتازانى مذكور است.