خَلَصُوا: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
=== ریشه کلمه ===
=== ریشه کلمه ===
*[[ریشه خلص‌ | خلص‌]] (۳۱ بار) [[کلمه با ریشه:: خلص‌| ]]
*[[ریشه خلص‌ | خلص‌]] (۳۱ بار) [[کلمه با ریشه:: خلص‌| ]]
=== قاموس قرآن ===
خلوص به معنى صاف شدن و بى خلط شدن است. طبرسى ذيل آيه 94 بقره مى‏گويد: اصل خلوص آن است كه شى‏ء از هر آلودگى صاف باشد راغب مى‏گويد: خالص مثل صاف است با اين فرق كه خالص آن است آميختگى آن از بين رفته باشد ولى صاف گاهى به آن گويند كه اصلا آميختگى ندارد. [يوسف:80] يعنى چون از ديگران خالص شدند و فقط خودشان ماندند كه برادر بودند و از اهل مصرجدا شدند. معنى آيه چنين مى‏شود: چون برادران يوسف از يوسف كه برادرشان را رها كند مأيوس شدند از مردم كنار گشتند در حاليكه ميان خود به نحوى و گفتگو مشغول بودند. * [نحل:66] مى‏نوشانيم به شما از آنچه در شكم حيوانات هست از ميان گياه خورده شده و خون، شير خالص را كه به خون و گياه آميخته است. نا گفته نماند سرگين را تا وقتى كه در شكمبه است، فرث گويند لذا بهتر است آن را گياه جويده ترجمه كنيم. * [زمر:3] بدان دين خالص و پاك شده از شرك براى خداست و خداوند فقط عبادت خالص را مى‏پذيردنه عبادت غير خدا را (الميزان) * [ص:46] در الميزان مى‏گويد: «خالصه» صفت موصوف محذوفى است و «باء» براى سببيّت است يعنى: ما آنها را خالص كرديم به سبب خصلت خالصى كه تذكّر و يادآورى دار آخرت باشد. * اخلاص دين براى خدا، آن است كه دين را از شرك بت پرستان و تثليت نصارى و تشبيه يهود و مطلق غير خدا، خالص و پاك و صاف كنيم. صيغه‏هاى ماضى و اسم فاعل آن همه راجع به اين معنى است. مثل [نساء:146]، [بقره:139]، [اعراف:29] و مخلص چهار بار، مخلصون يك بار، مخلصين هفت بار در قرآن مجيد آمده و همه درباره اخلاص دين اند. امّا مخلص و مخلصين به صيغه اسم مفعول به معنى آن است كه خدا او را براى خود خالص كرده است و غير خدا را در آن نصيبى نيست چنانكه شيطان درباره آنها مى‏گويد: كه باغواء آنها راهى ندارم مثل [حجر:39-40]مخلصين هشت بار در قرآن مجيد تكرار شده است [مريم:51] موسى را در كتاب ياد كن كه او بنده خالص شده بود و غير خدا را در او راهى نبود و پيامبر فرستاده بود. همچنين است [يوسف:24] و غيره. مخلصين ابتدا با پيامبران تطبيق مى‏شوند كه خدا آنها را برگزيده و انتخاب كرده و مخصوص خدايند، شيطان و هواى نفس را در آنها راهى نيست چنانكه درباره آنها فرموده [آل عمران:33]، [نمل:59]، [ص:47]. بندگانى‏اند پاك، منزّه، بى عيب، سارع در خيرات، عابد، نيكوكار. گذشته از پيامبران و ائمه عليهم السلام ممكن است پاكانى در اثر ايمان قوى و اعمال نيك همواره رضاى خدا را هدف خويش قرار دهند و خدا قرار دهند و خدا نيز آنها را مخصوص خود قرار دهد و از بندگان خالص كرده باشد و غير خدا را در آنها نصيبى نباشد.


[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ ‏۲۵ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۲۴

آیات شامل این کلمه

«خَلَصُوا» به معناى خالص شدن، کنایه از جدا شدن از دیگران و تشکیل جلسه خصوصى است.

ریشه کلمه

قاموس قرآن

خلوص به معنى صاف شدن و بى خلط شدن است. طبرسى ذيل آيه 94 بقره مى‏گويد: اصل خلوص آن است كه شى‏ء از هر آلودگى صاف باشد راغب مى‏گويد: خالص مثل صاف است با اين فرق كه خالص آن است آميختگى آن از بين رفته باشد ولى صاف گاهى به آن گويند كه اصلا آميختگى ندارد. [يوسف:80] يعنى چون از ديگران خالص شدند و فقط خودشان ماندند كه برادر بودند و از اهل مصرجدا شدند. معنى آيه چنين مى‏شود: چون برادران يوسف از يوسف كه برادرشان را رها كند مأيوس شدند از مردم كنار گشتند در حاليكه ميان خود به نحوى و گفتگو مشغول بودند. * [نحل:66] مى‏نوشانيم به شما از آنچه در شكم حيوانات هست از ميان گياه خورده شده و خون، شير خالص را كه به خون و گياه آميخته است. نا گفته نماند سرگين را تا وقتى كه در شكمبه است، فرث گويند لذا بهتر است آن را گياه جويده ترجمه كنيم. * [زمر:3] بدان دين خالص و پاك شده از شرك براى خداست و خداوند فقط عبادت خالص را مى‏پذيردنه عبادت غير خدا را (الميزان) * [ص:46] در الميزان مى‏گويد: «خالصه» صفت موصوف محذوفى است و «باء» براى سببيّت است يعنى: ما آنها را خالص كرديم به سبب خصلت خالصى كه تذكّر و يادآورى دار آخرت باشد. * اخلاص دين براى خدا، آن است كه دين را از شرك بت پرستان و تثليت نصارى و تشبيه يهود و مطلق غير خدا، خالص و پاك و صاف كنيم. صيغه‏هاى ماضى و اسم فاعل آن همه راجع به اين معنى است. مثل [نساء:146]، [بقره:139]، [اعراف:29] و مخلص چهار بار، مخلصون يك بار، مخلصين هفت بار در قرآن مجيد آمده و همه درباره اخلاص دين اند. امّا مخلص و مخلصين به صيغه اسم مفعول به معنى آن است كه خدا او را براى خود خالص كرده است و غير خدا را در آن نصيبى نيست چنانكه شيطان درباره آنها مى‏گويد: كه باغواء آنها راهى ندارم مثل [حجر:39-40]مخلصين هشت بار در قرآن مجيد تكرار شده است [مريم:51] موسى را در كتاب ياد كن كه او بنده خالص شده بود و غير خدا را در او راهى نبود و پيامبر فرستاده بود. همچنين است [يوسف:24] و غيره. مخلصين ابتدا با پيامبران تطبيق مى‏شوند كه خدا آنها را برگزيده و انتخاب كرده و مخصوص خدايند، شيطان و هواى نفس را در آنها راهى نيست چنانكه درباره آنها فرموده [آل عمران:33]، [نمل:59]، [ص:47]. بندگانى‏اند پاك، منزّه، بى عيب، سارع در خيرات، عابد، نيكوكار. گذشته از پيامبران و ائمه عليهم السلام ممكن است پاكانى در اثر ايمان قوى و اعمال نيك همواره رضاى خدا را هدف خويش قرار دهند و خدا قرار دهند و خدا نيز آنها را مخصوص خود قرار دهد و از بندگان خالص كرده باشد و غير خدا را در آنها نصيبى نباشد.