أُذُن: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
«أُذُن» در اصل به معناى گوش است، ولى به اشخاصى که زیاد به حرف مردم گوش مى دهند، و به اصطلاح «گوشى» هستند نیز، این کلمه اطلاق مى شود.
«أُذُن» در اصل به معناى گوش است، ولى به اشخاصى که زیاد به حرف مردم گوش مى دهند، و به اصطلاح «گوشى» هستند نیز، این کلمه اطلاق مى شود.


=== ریشه کلمه ===
*[[ریشه اذن‌ | اذن‌]] (۱۰۲ بار) [[کلمه با ریشه:: اذن‌| ]]
=== قاموس قرآن ===
(بر وزن عُنُق) گوش. [مائده:45]. جمع آن آذان است نحو [اعراف:195] و به كسى كه بهر سخن گوش دهد و باور كند اُذُن گويند مثل [توبه:61] يعنى بعضى از آنها پيغمبر را اذيّت مى‏كنند مى‏گويند: او گوش است (زود باور است) بگو براى شما گوش خوبى است خدا را تصديق مى‏كند و مؤمنان را تصديق مى‏كند. در مجمع البيان مى‏گويد: اين تسميه شخص است به اسم عضو مخصوص براى مبالغه. همچنان كه به جاسوس مى‏گويند: عين. گويا وجودش يكپارچه چشم است نا گفته نماند مراد از اُذُن در آيه صرف شنيدن و گوش دادن نيست بلكه منظور عمده باور كردن است، مراد منافقان آن بود كه حضرت بسيار زود باور است، آنچه مى‏شنود تصديق مى‏كند چنانچه «يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمؤْمِنينَ» مؤيد آن است. در تفسير المنار نقل شده: عده‏اى از منافقان كه از آن جمله جلاس بن سويد، مخشى بن حمير و وديعة بن ثابت بود، جمع شدند و خواستند در غياب حضرت رسول «صلى اللّه عليه و آله وسلم» از او بدگوئى كند بعضى گفتند: محمد يكپارچه گوش است اگر به او خبر دادند قسم مى‏خوريم تصديقمان مى‏كند. در نتيجه آيه فوق نازل شد. مخفى نماند: كفّار به اين كلمه قصد اهانت داشتند، ولى قرآن آنرا بصورت مدح آورده و مى‏گويد: پيغمبر زياد گوش مى‏دهد و باور مى‏كند امّا نه بهر كس بلكه بوحى خدا و سخن مؤمنان گوش مى‏دهد و باور مى‏كند و اين گوش دادن و باور كردن بخير و صلاح شماست كه شما را راهنمايى مى‏كند. از اين ماده فعل «اَذِنَ يَأْذَنُ» از باب «عَلِمَ يَعْلَمُ» بمعنى گوش دادن و اطاعت كردن آمده است مانند [انشقاق:1] آنگاه كه آسمان شكافته شود و از فرمان پروردگارش پيروى كند و اطاعت آن حتمى است در تفسير كشّاف ذيل آيه فوق و درالفائق و نهايه ماده اذن از حضرت «رسول صلى اللّه عليه وآله و سلم» منقول است «ما اَذِنَ اللّهُ لِشَيىٍ كَاِذْنِهِ لِنَبّىٍ بِالقُرآنِ» خدا به چيزى گوش نداده مانند گوش دادنش به پيغمبرى كه قرآن را با صوت حزين و رقيق مى‏خواند. در فائق گويد: مراد از تغنّى تحزين و ترقيق صوت است. به نظر مى‏آيد كه بجاى «لِنَبىٍّ» «لِرَجُلٍ» باشد چون از «لنبىٍ» استفاده مى‏شود قرآن به بسيارى از پيامبران نازل شده حال آنكه چنين نيست. و از همين ماده «اِذن» به معنى علم استعمال شده در صورتى كه متعدى با باء باشد مثل [بقره:279] يعنى يقين كنيد بجنگ با خدا و رسول. بنظر مى‏آيد كه معناى علم به آن اشراب شده است و يا علمى كه از شنيدن حاصل شود، يعنى گوش كنيد و بدانيد كه با خدا و رسول در جنگيد. ناگفته نماند: فرق ما بين اذن به معنى گوش دادن و اطاعت و اذن به معنى علم، آن است كه اوّلى بالام والى و دوّمى با باء متعدّى مى‏شود براى مزيد توضيح به «اِذن» بر وزن عِلم رجوع شود.
(بر وزن عُنُق) گوش. [مائده:45]. جمع آن آذان است نحو [اعراف:195] و به كسى كه بهر سخن گوش دهد و باور كند اُذُن گويند مثل [توبه:61] يعنى بعضى از آنها پيغمبر را اذيّت مى‏كنند مى‏گويند: او گوش است (زود باور است) بگو براى شما گوش خوبى است خدا را تصديق مى‏كند و مؤمنان را تصديق مى‏كند. در مجمع البيان مى‏گويد: اين تسميه شخص است به اسم عضو مخصوص براى مبالغه. همچنان كه به جاسوس مى‏گويند: عين. گويا وجودش يكپارچه چشم است نا گفته نماند مراد از اُذُن در آيه صرف شنيدن و گوش دادن نيست بلكه منظور عمده باور كردن است، مراد منافقان آن بود كه حضرت بسيار زود باور است، آنچه مى‏شنود تصديق مى‏كند چنانچه «يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمؤْمِنينَ» مؤيد آن است. در تفسير المنار نقل شده: عده‏اى از منافقان كه از آن جمله جلاس بن سويد، مخشى بن حمير و وديعة بن ثابت بود، جمع شدند و خواستند در غياب حضرت رسول «صلى اللّه عليه و آله وسلم» از او بدگوئى كند بعضى گفتند: محمد يكپارچه گوش است اگر به او خبر دادند قسم مى‏خوريم تصديقمان مى‏كند. در نتيجه آيه فوق نازل شد. مخفى نماند: كفّار به اين كلمه قصد اهانت داشتند، ولى قرآن آنرا بصورت مدح آورده و مى‏گويد: پيغمبر زياد گوش مى‏دهد و باور مى‏كند امّا نه بهر كس بلكه بوحى خدا و سخن مؤمنان گوش مى‏دهد و باور مى‏كند و اين گوش دادن و باور كردن بخير و صلاح شماست كه شما را راهنمايى مى‏كند. از اين ماده فعل «اَذِنَ يَأْذَنُ» از باب «عَلِمَ يَعْلَمُ» بمعنى گوش دادن و اطاعت كردن آمده است مانند [انشقاق:1] آنگاه كه آسمان شكافته شود و از فرمان پروردگارش پيروى كند و اطاعت آن حتمى است در تفسير كشّاف ذيل آيه فوق و درالفائق و نهايه ماده اذن از حضرت «رسول صلى اللّه عليه وآله و سلم» منقول است «ما اَذِنَ اللّهُ لِشَيىٍ كَاِذْنِهِ لِنَبّىٍ بِالقُرآنِ» خدا به چيزى گوش نداده مانند گوش دادنش به پيغمبرى كه قرآن را با صوت حزين و رقيق مى‏خواند. در فائق گويد: مراد از تغنّى تحزين و ترقيق صوت است. به نظر مى‏آيد كه بجاى «لِنَبىٍّ» «لِرَجُلٍ» باشد چون از «لنبىٍ» استفاده مى‏شود قرآن به بسيارى از پيامبران نازل شده حال آنكه چنين نيست. و از همين ماده «اِذن» به معنى علم استعمال شده در صورتى كه متعدى با باء باشد مثل [بقره:279] يعنى يقين كنيد بجنگ با خدا و رسول. بنظر مى‏آيد كه معناى علم به آن اشراب شده است و يا علمى كه از شنيدن حاصل شود، يعنى گوش كنيد و بدانيد كه با خدا و رسول در جنگيد. ناگفته نماند: فرق ما بين اذن به معنى گوش دادن و اطاعت و اذن به معنى علم، آن است كه اوّلى بالام والى و دوّمى با باء متعدّى مى‏شود براى مزيد توضيح به «اِذن» بر وزن عِلم رجوع شود.


=== ریشه کلمه ===
*[[ریشه اذن‌ | اذن‌]] (۱۰۲ بار) [[کلمه با ریشه:: اذن‌| ]]


[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ ‏۱۹ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۸:۲۶

آیات شامل این کلمه

«أُذُن» در اصل به معناى گوش است، ولى به اشخاصى که زیاد به حرف مردم گوش مى دهند، و به اصطلاح «گوشى» هستند نیز، این کلمه اطلاق مى شود.

ریشه کلمه

قاموس قرآن

(بر وزن عُنُق) گوش. [مائده:45]. جمع آن آذان است نحو [اعراف:195] و به كسى كه بهر سخن گوش دهد و باور كند اُذُن گويند مثل [توبه:61] يعنى بعضى از آنها پيغمبر را اذيّت مى‏كنند مى‏گويند: او گوش است (زود باور است) بگو براى شما گوش خوبى است خدا را تصديق مى‏كند و مؤمنان را تصديق مى‏كند. در مجمع البيان مى‏گويد: اين تسميه شخص است به اسم عضو مخصوص براى مبالغه. همچنان كه به جاسوس مى‏گويند: عين. گويا وجودش يكپارچه چشم است نا گفته نماند مراد از اُذُن در آيه صرف شنيدن و گوش دادن نيست بلكه منظور عمده باور كردن است، مراد منافقان آن بود كه حضرت بسيار زود باور است، آنچه مى‏شنود تصديق مى‏كند چنانچه «يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمؤْمِنينَ» مؤيد آن است. در تفسير المنار نقل شده: عده‏اى از منافقان كه از آن جمله جلاس بن سويد، مخشى بن حمير و وديعة بن ثابت بود، جمع شدند و خواستند در غياب حضرت رسول «صلى اللّه عليه و آله وسلم» از او بدگوئى كند بعضى گفتند: محمد يكپارچه گوش است اگر به او خبر دادند قسم مى‏خوريم تصديقمان مى‏كند. در نتيجه آيه فوق نازل شد. مخفى نماند: كفّار به اين كلمه قصد اهانت داشتند، ولى قرآن آنرا بصورت مدح آورده و مى‏گويد: پيغمبر زياد گوش مى‏دهد و باور مى‏كند امّا نه بهر كس بلكه بوحى خدا و سخن مؤمنان گوش مى‏دهد و باور مى‏كند و اين گوش دادن و باور كردن بخير و صلاح شماست كه شما را راهنمايى مى‏كند. از اين ماده فعل «اَذِنَ يَأْذَنُ» از باب «عَلِمَ يَعْلَمُ» بمعنى گوش دادن و اطاعت كردن آمده است مانند [انشقاق:1] آنگاه كه آسمان شكافته شود و از فرمان پروردگارش پيروى كند و اطاعت آن حتمى است در تفسير كشّاف ذيل آيه فوق و درالفائق و نهايه ماده اذن از حضرت «رسول صلى اللّه عليه وآله و سلم» منقول است «ما اَذِنَ اللّهُ لِشَيىٍ كَاِذْنِهِ لِنَبّىٍ بِالقُرآنِ» خدا به چيزى گوش نداده مانند گوش دادنش به پيغمبرى كه قرآن را با صوت حزين و رقيق مى‏خواند. در فائق گويد: مراد از تغنّى تحزين و ترقيق صوت است. به نظر مى‏آيد كه بجاى «لِنَبىٍّ» «لِرَجُلٍ» باشد چون از «لنبىٍ» استفاده مى‏شود قرآن به بسيارى از پيامبران نازل شده حال آنكه چنين نيست. و از همين ماده «اِذن» به معنى علم استعمال شده در صورتى كه متعدى با باء باشد مثل [بقره:279] يعنى يقين كنيد بجنگ با خدا و رسول. بنظر مى‏آيد كه معناى علم به آن اشراب شده است و يا علمى كه از شنيدن حاصل شود، يعنى گوش كنيد و بدانيد كه با خدا و رسول در جنگيد. ناگفته نماند: فرق ما بين اذن به معنى گوش دادن و اطاعت و اذن به معنى علم، آن است كه اوّلى بالام والى و دوّمى با باء متعدّى مى‏شود براى مزيد توضيح به «اِذن» بر وزن عِلم رجوع شود.