أَحَد: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/أَحَد | آیات شامل این کلمه ]]'''
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/أَحَد | آیات شامل این کلمه ]]'''
[اخلاص:1] اين كلمه در اصل «وحد» با واو است و داراى دو استعمال مى‏باشد يكى آنكه اسم استعمال مى‏شود در اين صورت بمعنى يكى و يكنفر است [بقره:180] آنگاه كه مرگ يكى از شما رسيد و چون در سياق نفى واقع شود افاده عموم مى‏كند مثل [بقره:102] به هيچ كس جز به اذن خدا بواسطه آن سحر ضرر نمى‏زند و اكثراستعمال آن در قرآن مجيد در سياق نفى است. زمخشرى در فائق و ابن اثير در نهايه نقل مى‏كنند كه يكى از صحابه در وقت دعا بدو انگشت به خدا اشاره مى‏كرد حضرت رسول «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: اَحِّد اَحِّد: يكى كن يكى كن يعنى با يك انگشت اشاره كن خدائى كه تو او را مى‏خوانى يكى است. مؤنّث احد، اِحْدَى است مثل [توبه:52] و در قرآن بضمائر، كم ،كما، هم، هما،هنّ و نا و نيز باسم ظاهر اضافه شده و هم مقطوع از اضافه شده و هم مقطوع از اضافه آمده است. استعمال دوم آنست كه وصف باشد بمعنى يكتا و بى همتا و در اين استعمال فقط بذات بارى تعالى اطلاق ميشود چنانكه در مفردات و قاموس تصريح شده است.


=== ریشه کلمه ===
=== ریشه کلمه ===

نسخهٔ ‏۱۹ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۳۶

آیات شامل این کلمه

[اخلاص:1] اين كلمه در اصل «وحد» با واو است و داراى دو استعمال مى‏باشد يكى آنكه اسم استعمال مى‏شود در اين صورت بمعنى يكى و يكنفر است [بقره:180] آنگاه كه مرگ يكى از شما رسيد و چون در سياق نفى واقع شود افاده عموم مى‏كند مثل [بقره:102] به هيچ كس جز به اذن خدا بواسطه آن سحر ضرر نمى‏زند و اكثراستعمال آن در قرآن مجيد در سياق نفى است. زمخشرى در فائق و ابن اثير در نهايه نقل مى‏كنند كه يكى از صحابه در وقت دعا بدو انگشت به خدا اشاره مى‏كرد حضرت رسول «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: اَحِّد اَحِّد: يكى كن يكى كن يعنى با يك انگشت اشاره كن خدائى كه تو او را مى‏خوانى يكى است. مؤنّث احد، اِحْدَى است مثل [توبه:52] و در قرآن بضمائر، كم ،كما، هم، هما،هنّ و نا و نيز باسم ظاهر اضافه شده و هم مقطوع از اضافه شده و هم مقطوع از اضافه آمده است. استعمال دوم آنست كه وصف باشد بمعنى يكتا و بى همتا و در اين استعمال فقط بذات بارى تعالى اطلاق ميشود چنانكه در مفردات و قاموس تصريح شده است.

ریشه کلمه