سُلْطَان: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/سُلْطَان | آیات شامل این کلمه ]]'''
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/سُلْطَان | آیات شامل این کلمه ]]'''
«سلطان» در اصل، از مادّه «سَلاطة» (بر وزن مقاله) به معناى قدرت بر مقهور ساختن دیگرى، گرفته شده است. کلمه «سلطان» معناى اسم مصدرى را دارد و به هر گونه «تسلط» اطلاق مى شود، و به همین جهت به «دلیل» که باعث تسلط انسان بر دیگرى است نیز «سلطان» گفته مى شود.
و گاهى به صاحبان قدرت نیز «سلطان» گفته مى شود; ولى در سوره «نساء»، «سلطان» به همان معناى دلیل و حجت است.
و از آنجا که دلیل و برهان، باعث پیروزى مى شود، گاهى به آن «سلطان» گفته مى شود. و در سوره «انعام» به همین معناست یعنى هیچ گونه دلیلى بر اجازه پرستش بت ها وجود ندارد و این در حقیقت مطلبى بود که هیچ بت پرستى نمى توانست آن را انکار کند; زیرا چنین دستورى باید از طریق عقل یا وحى و نبوت اعلام شود و هیچ یک از این دو وجود ندارد.
اما «سلطان» در سوره «یونس» از کلمه «دلیل»، هم پرمعناتر، و هم رساتر است; زیرا دلیل به معناى راهنما است، اما سلطان به معناى چیزى است که انسان را بر طرف مقابل مسلّط مى سازد، و متناسب موارد بحث و مجادله و گفتگو، و اشاره به دلیل کوبنده است.
«سُلْطان» که به معناى تسلط است، گاهى در سلطه ظاهرى و زمانى در سلطه منطقى به کار مى رود. سلطه اى که مخالف را در بن بست قرار دهد، به گونه اى که هیچ راهى براى فرار نیابد!
به نظر مى رسد «سلطان» در سوره «هود» در همان معناى دوم به کار رفته، و آیات، اشاره به معجزات روشن موسى است (مفسران احتمالات دیگرى نیز درباره این دو کلمه داده اند).
درست است که «سُلْطان» به معناى چیزى است که مایه سلطه و پیروزى مى گردد، ولى بعضى از مفسران، احتمال داده اند: «سلطان» در سوره «روم» به معناى فرشته اى است صاحب قدرت، که در این صورت تکلم به معناى حقیقى خواهد بود; یعنى ما فرشته اى که پیام آور شرک باشد، براى آنها نفرستادیم، تا با آنها در این زمینه سخن گوید. ولى تفسیر اول روشن تر است.


=== ریشه کلمه ===
=== ریشه کلمه ===

نسخهٔ ‏۱۰ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۳۴

آیات شامل این کلمه

«سلطان» در اصل، از مادّه «سَلاطة» (بر وزن مقاله) به معناى قدرت بر مقهور ساختن دیگرى، گرفته شده است. کلمه «سلطان» معناى اسم مصدرى را دارد و به هر گونه «تسلط» اطلاق مى شود، و به همین جهت به «دلیل» که باعث تسلط انسان بر دیگرى است نیز «سلطان» گفته مى شود.

و گاهى به صاحبان قدرت نیز «سلطان» گفته مى شود; ولى در سوره «نساء»، «سلطان» به همان معناى دلیل و حجت است.

و از آنجا که دلیل و برهان، باعث پیروزى مى شود، گاهى به آن «سلطان» گفته مى شود. و در سوره «انعام» به همین معناست یعنى هیچ گونه دلیلى بر اجازه پرستش بت ها وجود ندارد و این در حقیقت مطلبى بود که هیچ بت پرستى نمى توانست آن را انکار کند; زیرا چنین دستورى باید از طریق عقل یا وحى و نبوت اعلام شود و هیچ یک از این دو وجود ندارد.

اما «سلطان» در سوره «یونس» از کلمه «دلیل»، هم پرمعناتر، و هم رساتر است; زیرا دلیل به معناى راهنما است، اما سلطان به معناى چیزى است که انسان را بر طرف مقابل مسلّط مى سازد، و متناسب موارد بحث و مجادله و گفتگو، و اشاره به دلیل کوبنده است.

«سُلْطان» که به معناى تسلط است، گاهى در سلطه ظاهرى و زمانى در سلطه منطقى به کار مى رود. سلطه اى که مخالف را در بن بست قرار دهد، به گونه اى که هیچ راهى براى فرار نیابد!

به نظر مى رسد «سلطان» در سوره «هود» در همان معناى دوم به کار رفته، و آیات، اشاره به معجزات روشن موسى است (مفسران احتمالات دیگرى نیز درباره این دو کلمه داده اند).

درست است که «سُلْطان» به معناى چیزى است که مایه سلطه و پیروزى مى گردد، ولى بعضى از مفسران، احتمال داده اند: «سلطان» در سوره «روم» به معناى فرشته اى است صاحب قدرت، که در این صورت تکلم به معناى حقیقى خواهد بود; یعنى ما فرشته اى که پیام آور شرک باشد، براى آنها نفرستادیم، تا با آنها در این زمینه سخن گوید. ولى تفسیر اول روشن تر است.

ریشه کلمه