گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۸۵: خط ۱۸۵:
<span id='link226'><span>
<span id='link226'><span>


==بيان اينكه خداوند عالم به هر كوچك و بزرگ است ==
==بيان اين كه خداوند، عالِم به هر كوچك و بزرگ است ==
«'''إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنزِّلُ الْغَيْث وَ يَعْلَمُ مَا فى الاَرْحَامِ وَ مَا تَدْرِى نَفْسٌ مَّا ذَا تَكسِبُ غَدًا وَ مَا تَدْرِى نَفْسٌ بِأَىِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ'''»
«'''إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ مَا فى الاَرْحَامِ وَ مَا تَدْرِى نَفْسٌ مَّا ذَا تَكسِبُ غَدًا وَ مَا تَدْرِى نَفْسٌ بِأَىِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ'''»


كلمۀ «غيث» به معناى باران مى باشد، و معناى جمله هاى آيه روشن است.
كلمۀ «غيث» به معناى باران مى باشد، و معناى جمله هاى آيه روشن است.


چيزى كه در تفسير اين آيه لازم است گفته شود، اين است كه در اين آيه سه مورد از مواردى كه علم خدا متعلق بدانها است بر شمرده ، يكى علم به قيام قيامت ، كه از مسائلى است كه خداوند علم بدان را به خود اختصاص داده ، و احدى جز او از تاريخ وقوع آن خبر ندارد، همچنان كه جمله ((ان الله عنده علم الساعه - به درستى خدا نزد او است علم به قيامت ((، نيز اين انحصار را مى رساند
چيزى كه در تفسير اين آيه لازم است گفته شود، اين است كه: در اين آيه، سه مورد از مواردى كه علم خدا متعلق بدان ها است، بر شمرده.
دوم مساءله فرستادن باران ، و سوم علم بدانچه در رحم زنان است ، از پسر و دختر، كه خداوند اين دو را نيز به خود اختصاص داده مگر آنكه خودش تعليم كسى كند
 
يكى: علم به «قيام قيامت»، كه از مسائلى است كه خداوند، علم بدان را به خود اختصاص داده، و احدى جز او، از تاريخ وقوع آن خبر ندارد. همچنان كه جملۀ «إنَّ اللهَ عِندَهُ عِلمُ السَّاعَة: به درستى خدا نزد او است، علم به قيامت»، نيز اين انحصار را مى رساند.
 
دوم: مسأله «فرستادن باران».
 
و سوم: علم «بدانچه در رحم زنان» است، از پسر و دختر، كه خداوند اين دو را نيز، به خود اختصاص داده، مگر آن كه خودش تعليم كسى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۵۷ </center>
و دو چيز ديگر هم شمرده ، كه انسان از آن اطلاعى ندارد، و به خاطر همين از حوادث آينده خود بى خبر است ، اول اينكه : ((و ما تدرى نفس ماذا تكسب غدا - هيچ كس نمى داند كه فردا چه به دستش مى آيد((، دوم اينكه : ((و ما تدرى نفس باى ارض تموت - و هيچ كس نمى داند در چه سرزمينى مى ميرد((
و دو چيز ديگر هم شمرده، كه انسان از آن اطلاعى ندارد، و به خاطر همين، از حوادث آينده خود بى خبر است.
و گويا مراد از تذكر اين دو نكته ، يادآورى اين معنا باشد، كه خداى تعالى ، عالم به هر كوچك و بزرگ است ، حتى مثل مساءله قيامت را مى داند، كه علمش براى خلق فراهم نمى شود، و خود شما به آن كه مهمترين مساله است علمى نداريد، پس خدا مى داند و شما نمى دانيد، و چون چنين است ، پس زنهار كه به وى شرك ورزيد، و از اوامرش تمرد كنيد، و از پذيرفتن دعوتش رو گردانيد، و در نتيجه به خاطر نادانى خود هلاك شويد
 
اول اين كه: «وَ مَا تَدِرى نَفسٌ مَاذَا تَكسِبُ غَداً: هيچ كس نمى داند كه فردا چه به دستش مى آيد».
 
دوم اين كه: «وَ مَا تَدرِى نَفسٌ بِأىِّ أرضٍ تَمُوتُ: و هيچ كس نمى داند در چه سرزمينى مى ميرد».
 
و گويا مراد از تذكر اين دو نكته، يادآورى اين معنا باشد كه: خداى تعالى، عالِم به هر كوچك و بزرگ است. حتى مثل مسأله قيامت را مى داند، كه علمش براى خلق فراهم نمى شود، و خود شما به آن كه مهمترين مسأله است، علمى نداريد. پس خدا مى داند و شما نمى دانيد، و چون چنين است، پس زنهار كه به وى شرك ورزيد، و از اوامرش تمرد كنيد، و از پذيرفتن دعوتش رو گردانيد، و در نتيجه به خاطر نادانى خود، هلاك شويد.




۱۶٬۹۴۶

ویرایش