تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۴۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳: خط ۱۳:
==بحث روايتى ==
==بحث روايتى ==
<span id='link359'><span>
<span id='link359'><span>
==(روايتى در ذيل آيه گذشته ) ==
در تفسير قمى به سند خود از ابى بصير از امام صادق (عليه السلام) روايت آورده كه در ذيل اين آيه فرموده: به توخبر مى دهم كه كلام خدا نه آخر دارد و نه غايت ، و تا ابد انقطاع نمى پذيرد.
در تفسير قمى به سند خود از ابى بصير از امام صادق (عليهالسلام ) روايت آورده كه در ذيل اين آيه فرموده : به توخبر مى دهم كه كلام خدا نه آخر دارد ونه غايت ، وتا ابد انقطاع نمى پذيرد.
 
مؤ لف : اينكه كلمات خداى را به كلام تفسير فرموده گفتار گذشته ما را تاييد مى كند.
مؤلف: اينكه كلمات خداى را به كلام تفسير فرموده گفتار گذشته ما را تاييد مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۵۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۵۶ </center>
<span id='link360'><span>
<span id='link360'><span>
==آيه ۱۱۰ سوره كهف ==
==آيه ۱۱۰ سوره كهف ==
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشرٌ مِّثْلُكمْ يُوحَى إِلىَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَحِدٌ فَمَن كانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صلِحاً وَ لايُشرِك بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا(۱۱۰)
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشرٌ مِّثْلُكمْ يُوحَى إِلىَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَحِدٌ فَمَن كانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صلِحاً وَ لايُشرِك بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا(۱۱۰)

نسخهٔ ‏۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۳۹

→ صفحه قبل صفحه بعد ←



پس معناى اينكه فرمود: ((قل لوكان البحر مدادا لكلمات ربى (( اين است كه اگر درياها مركب باشد وبا آن ، كلمات خدا را كه دلالت به خدا مى كنند بنويسم هر آينه آب دريا تمام مى شود وكلمات پروردگار تمام نمى شود. ومعناى ((ولوجئنا بمثله مددا(( اين است كه حتى اگر غير درياهاى دنيا درياى ديگرى هم تهيه كنيم آن نيز خشك خواهد شد، قبل از اينكه كلمات پروردگار من تمام شود. بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ((بمثله (( جنس مثل است ، نه يك مثل ، چون كلمه مثل هر وقت اضافه به اصل شود از تناهى بيرون نمى رود، وچون كلمات خداى تعالى - يعنى معلوماتش - غير متناهى است ، لذا متناهى نمى تواند غير متناهى را ضبط كند - اين خلاصه گفتار مفسر مذكور است . اين گفته در جاى خود صحيح است ليكن نه به خاطر تناهى وعدم تناهى ، واينكه كلمات خدا غير متناهى است . بلكه به اين جهت است كه حقايقى كه كلمات بر آن دلالت مى كند از حيث دلالتش غلبه بر مقادير دارد، وچگونه چنين نباشد با اينكه هر ذره از ذرات دريا هر قدر هم بسيار فرض شود وافى نيست كه دلالتهايش را بر جمال وجلال خدا در طول وجود خودش ثبت كند تا چه رسد به اينكه غير درياها از موجودات ديگر هم به درياها اضافه شود.

ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۵۵

واينكه كلمه ((بحر(( در آيه شريفه تكرار شده ، وهمچنين كلمه ((ربى ((كه اسم ظاهر است در جاى ضمير به كار رفته تثبيت وتاكيد را مى رساند. وهمچنين اينكه از اسامى خداى تعالى فقط ((رب (( ذكر شده وبه ضمير متكلم اضافه گرديده نيز تاكيد را مى رساند به اضافه اينكه به مضاف اليه شرافت هم مى دهد.

بحث روايتى

در تفسير قمى به سند خود از ابى بصير از امام صادق (عليه السلام) روايت آورده كه در ذيل اين آيه فرموده: به توخبر مى دهم كه كلام خدا نه آخر دارد و نه غايت ، و تا ابد انقطاع نمى پذيرد.

مؤلف: اينكه كلمات خداى را به كلام تفسير فرموده گفتار گذشته ما را تاييد مى كند.

ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۵۶

آيه ۱۱۰ سوره كهف

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشرٌ مِّثْلُكمْ يُوحَى إِلىَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَحِدٌ فَمَن كانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صلِحاً وَ لايُشرِك بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا(۱۱۰)

«ترجمه آیه»

بگو من فقط بشرى هستم همانند شما، كه به من وحى مى شود، حق اين است كه خداى شما يگانه است پس هر كه اميد دارد كه به پيشگاه پروردگار خويش رود بايد عمل شايسته كند وهيچكس را در عبادت پروردگارش شريك نكند (۱۱۰)

«بیان آیه»

اين آيه آخرين آيه سوره است كه غرض از بيان سوره را خلاصه مى كند، ودر آن اصول سهگانه دين را كه توحيد ونبوت ومعاد است جمع كرده .

جمله ((انما الهكم اله واحد مساله توحيد را، وجمله انما انا بشر مثلكم يوحى الى وجمله فليعمل عملا صالحا...(( مساله نبوت را، و جمله ((فمن كان يرجوا لقاء ربه (( مساله معاد را متعرض است.

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشرٌ مِّثْلُكمْ يُوحَى إِلىَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَحِدٌ

كلمه ((انما(( ى اولى رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) را منحصر در بشريت ودر مانندى ساير بشرها مى سازد، به طورى كه هيچ چيزى زائد بر آنچه آنان دارند ندارد وهيچ زيادتى براى خود ادعا نمى كند. واين در حقيقت رد پندار مردم است كه خيال مى كنند كه ادعاى نبوت كرد ادعاى الوهيت وقدرت غيبى كرده است ،

ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۵۷

و بر اساس همين پندار است كه از انبياء توقع هايى دارند كه جز خدا كسى علم وقدرت بر آنها را ندارد. در انحصار اول به امر خدا همه اينها را از خود نفى مى كند، وبراى خود اثبات نمى كند مگر تنها وتنها مساله وحى را.

و انحصار دوم معبود را كه معبود ايشان هم هست منحصر در يكى مى كند، واين همان توحيد است كه مى گويد اله تمامى عالم يك اله است .

جمله ((فمن كان يرجولقأ ربه فليعمل ...(( مشتمل بر اجمال دعوت دينى است كه همان عمل صالح براى رضاى خداى واحد بى شريك است ، وآنگاه اين معنا را متفرع كرده بر رجأ لقأ پروردگار متعال و بازگشت به سوى اوچون اگر حساب وجزائى در كار نباشد هيچ داعى و ملزمى نيست كه افراد را به پيروى از دين وبه دست آوردن اعتقاد وعمل صحيح وادار سازد همچنانكه خود خداى تعالى فرموده : ((ان الذين يضلون عن سبيل الله لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب ((

و اگر عمل صالح وشرك نورزيدن در عبادت رب را متفرع بر اعتقاد به معاد نموده بدين جهت است كه اعتقاد به وحدانيت خدا با شرك در عمل جمع نمى شوند، وبا هم متناقضند. پس اگر اله واحد باشد در همه صفاتش كه يكى هم معبوديت است واحد است ، ودر آن نيز شريك ندارد.

و اگر پيروى از دين را متفرع بر رجأ معاد كرد نه بر يقين به معاد بدين جهت بوده كه تنها احتمال بودن معاد كافى است كه آدمى را به پيروى از دين وادار سازد چون دفع ضرر محتمل واجب است ، هر چند بعضيها گفته اند: كه مراد از لقأ ، لقأ كرامت وثواب است واين تنها مورد رجأ است نه مورد قطع .

و اگر رجأ لقاى خداى را متفرع بر جمله ((انما الهكم اله واحد(( كرد بدين جهت بود كه بازگشت بندگان به سوى خداى سبحان از تماميت معناى الوهيت است ، زيرا خداى تعالى هر كمال مطلوب وهر وصف جميلى را دارد كه يكى از آنها فعل حق وحكم به عدل است واين دو اقتضأ مى كند كه دوباره بندگان را به سوى خود بازگرداند وميان آنان حكم كند همچنان كه خودش فرموده :

ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۵۸

((وما خلقنا السمأ والارض وما بينهما باطلاذلك ظن الذين كفروا فويل للذين كفروا من النار ام نجعل الذين امنوا وعملوا الصالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتقين كالفجار((

بحث روايتى

(رواياتى درباره اخلاص در عمل وپرهيز از رياكارى )

در الدر المنثور است كه ابن منذر وابونعيم - در كتاب صحابه - وابن عساكر از طريق سدى صغير از كلبى از ابوصالح از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت : جند بن زهير را عادت چنين بود كه وقتى نماز مى خواند يا روزه مى گرفت يا تصدق مى داد، ومردم تعريفش مى كردند خيلى خوشحال مى شد وبه همين جهت اين كارها را بيشتر مى كرد تا مردم بيشتر تعريفش كنند. خداى تعالى در مذمتش اين آيه را فرستاد: ((فمن كان يرجوا لقأ ربه فليعمل عملاصالحا ولايشرك بعبادْ ربه احدا(( مؤ لف : نظير اين روايت روايات ديگرى بدون ذكر اسم شخص معينى وارد شده ، وجا دارد كه همه آنها حمل بر انطباق آيه بر مورد شود نه اينكه نزول آيه را در خصوص مورد بدانيم ، زيرا بعيد به نظر مى رسد كه خاتمه يك سوره از سوره هاى قرآنى به خاطر سبب خاصى نازل شده باشد. ودر همان كتاب از ابن ابى حاتم از سعيد بن جبير روايت شده كه در تفسير آيه مورد بحث گفته است : رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) فرمود پروردگار شما مى فرمايد: من بهترين شريكم ، پس هر كس در عمل خودش احدى از خلق مرا شريك من قرار دهد من همه عمل اورا به شريكم واگذار مى كنم تا همه اش مال اوباشد وهيچ عملى را از بندهام قبول نمى كنم مگر آنچه را كه خالص براى من بياورد، آنگاه اين آيه را خواندند: ((فمن كان يرجوا لقأ ربه فليعمل عملاصالحا ولايشرك بعبادْ ربه احدا(( ودر تفسير عياشى از على بن سالم از امام صادق (عليهالسلام ) روايت كرده كه فرمود:

ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۵۹

خداى تبارك وتعالى فرموده : من بهترين شريكم ، هر كس در عمل خويش كسى را شريك من كند من آن را قبول نمى كنم ، مگر آنچه را كه خالص براى من آورده باشد. عياشى مى گويد: در روايت ديگرى از آن جناب آمده ، كه خداى تعالى فرموده : من بهترين شريكم ، هر كس عملى را هم براى من وهم براى غير من بجا آورد آن عمل مال آن كسى است كه وى با من شريكش كرده . ودر الدر المنثور است كه احمد وابن ابى الدنيا وابن مردويه وحاكم (وى حديث را صحيح دانسته ) وبيهقى از شداد بن اوس روايت كرده اند كه گفت : من از رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) شنيدم كه فرمود: هر كس نماز بخواند وريأ كند شرك كرده وهر كه روزه بگيرد وريأ كند شرك ورزيده وهر كه صدقه دهد وريأ كند شرك ورزيده آنگاه اين آيه را خواند: ((فمن كان يرجولقأ ربه ...(( ودر تفسير عياشى از زراره وحمران از امام باقر وامام صادق (عليهالسلام ) روايت كرده كه فرمودند: اگر بندهاى عملى كند كه با آن رحمت خدا وخانه آخرت را طلب كند آنگاه رضاى احدى از مردم را هم در آن دخالت دهد مشرك است . مؤ لف : روايات در اين باب از طرق شيعه بالله الاوهم مشركون (( پس ‍ آيه شريفه با باطن خود شامل شرك خفى مى شود نه به ظاهرش . ودر الدر المنثور است كه طبرانى وابن مردويه از ابى حكيم روايت كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) فرمود: اگر از قرآن غير از آيه آخر سوره كهف بر من نازل نشده بود همان يك آيه براى امت من كافى بود. مؤ لف : وجه اين روايت در سابق گذشت .


→ صفحه قبل صفحه بعد ←