الشمس ٧: تفاوت میان نسخهها
(QRobot edit) |
(افزودن جزییات آیه) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::نَفْس|نَفْسٍ]] [[کلمه غیر ربط::نَفْس| ]] [[شامل این ریشه::نفس| ]][[ریشه غیر ربط::نفس| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::سَوّاهَا|سَوَّاهَا]] [[کلمه غیر ربط::سَوّاهَا| ]] [[شامل این ریشه::سوى| ]][[ریشه غیر ربط::سوى| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[ریشه غیر ربط::ها| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::نَفْس|نَفْسٍ]] [[کلمه غیر ربط::نَفْس| ]] [[شامل این ریشه::نفس| ]][[ریشه غیر ربط::نفس| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::سَوّاهَا|سَوَّاهَا]] [[کلمه غیر ربط::سَوّاهَا| ]] [[شامل این ریشه::سوى| ]][[ریشه غیر ربط::سوى| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[ریشه غیر ربط::ها| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=سوگند به نَفْسی و آنچه سازمانش داد. | |-|صادقی تهرانی=سوگند به نَفْسی و آنچه سازمانش داد. | ||
|-|معزی=و به روان و آنچه راست آوردش | |-|معزی=و به روان و آنچه راست آوردش | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">And the soul and He who proportioned it.</div> | ||
|-|</tabber> | |||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/091007.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/091007.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره الشمس | نزول = [[نازل شده در سال::1|١ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::7|٧]] | قبلی = الشمس ٦ | بعدی = الشمس ٨ | کلمه = [[تعداد کلمات::5|٥]] | حرف = }} | {{آيه | سوره = سوره الشمس | نزول = [[نازل شده در سال::1|١ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::7|٧]] | قبلی = الشمس ٦ | بعدی = الشمس ٨ | کلمه = [[تعداد کلمات::5|٥]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
خط ۲۷۹: | خط ۲۸۷: | ||
[[رده:خالقیت خدا]][[رده:نشانه هاى عظمت خدا]][[رده:اعتدال روح]][[رده:شگفتى اعتدال روح]][[رده:عظمت روح]][[رده:ویژگیهاى روح]][[رده:سوگند به اعتدال روح]][[رده:سوگند به تعدیل کننده روح]][[رده:سوگند به جان انسان ها]][[رده:سوگند به خدا]][[رده:سوگند به روح]][[رده:سوگندهاى قرآن]] | [[رده:خالقیت خدا]][[رده:نشانه هاى عظمت خدا]][[رده:اعتدال روح]][[رده:شگفتى اعتدال روح]][[رده:عظمت روح]][[رده:ویژگیهاى روح]][[رده:سوگند به اعتدال روح]][[رده:سوگند به تعدیل کننده روح]][[رده:سوگند به جان انسان ها]][[رده:سوگند به خدا]][[رده:سوگند به روح]][[رده:سوگندهاى قرآن]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الشمس ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الشمس ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 7 سوره شمس | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 7 سوره شمس,شمس 7,وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا,خالقیت خدا,نشانه هاى عظمت خدا,اعتدال روح,شگفتى اعتدال روح,عظمت روح,ویژگیهاى روح,سوگند به اعتدال روح,سوگند به تعدیل کننده روح,سوگند به جان انسان ها,سوگند به خدا,سوگند به روح,سوگندهاى قرآن,آیات قرآن سوره الشمس | |||
|description=وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ ۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۵۴
کپی متن آیه |
---|
وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا |
ترجمه
الشمس ٦ | آیه ٧ | الشمس ٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نَفْسٍ»: نفس انسان. منظور انسانیّت آدمی با دو بعد روح و جسم است که مملوّ از شگفتیها و اسرار است. نکره آمدن نفس، میتواند اشاره به عظمت و اهمّیّت مافوق تصوّر و آمیخته با ابهام انسان، این اعجوبه و شاهکار عالم آفرینش باشد که دانشمندان به حق او را «موجود ناشناخته» نامیدهاند. «سَوَّاهَا»: ساخته و پرداختهاش کرده است. بدین نحو که هر یک از اندامهای بدن انسان را برای کاری، و هر یک از نیروهای آن را جهت امری آفریده است و اندازه و تناسب نماد و نهاد دستگاه تن را مراعات فرموده است (نگا: قیامه / ، کهف / ، انفطار / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۵، سوره شمس
- مضمون سوره شمس
- چند وجه درباره مرجع ضمير در ((والنّهار اذا جلّها))
- وجه اينكه در آيه : ((والسّماء و ما بنيها)) از بانى آسمانى تعبير به ((ما)) شده است
- معناى ((فجور)) و ((تقوى )) و مراد از اينكه خداوند فجور و تقواى نفس را به او الهامكرده
- زكّيها و قد خاب من دسّيها
- طغيان قوم ثمود و پى كردن ناقه صالح (عليه السّلام )، نمونه اى از ((و خاب من دسّيه ا)
- (رواياتى درباره الهام فجور و تقوى ، اشقاى اولّين و اشقاى آخرين )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها «1» وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها «2» وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها «4» وَ السَّماءِ وَ ما بَناها «5» وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها «6» وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها «7» فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها «8»
«1» به خورشيد سوگند و گسترش نور آن. «2» به ماه سوگند، آنگاه كه از پى خورشيد در آيد. «3» به روز سوگند آنگاه كه زمين را روشن سازد. «4» به شب سوگند، آنگاه كه زمين را بپوشاند. «5» به آسمان سوگند و آنكه آن را بنا كرد.
«6» به زمين سوگند و آنكه آن را گسترانيد. «7» به نفس سوگند و آنكه آن را سامان داد. «8» پس پليدىها و پاكىهايش را به او الهام كرد.
نکته ها
شايد رمز سوگند به خورشيد و ماه و شب و روز و ... آن است كه آنچه را كه براى آن سوگند ياد شده (تزكيه نفس) به مقدار عظمت خورشيد و ماه ارزش دارد.
ارزش خورشيد و ماه و شب و روز، بر كسى پوشيده نيست. حيات جانداران و پيدايش ابر و بارش باران و رويش گياهان و درختان و تغذيه حيوانات و انسان، همه مرهون تابش خورشيد است.
در قرآن، گاهى به خورشيد بزرگ سوگند ياد شده و گاهى به انجير و زيتون كوچك و اين شايد به خاطر آن باشد كه براى قدرت خداوند فرقى ميان خورشيد و انجير نيست. همانگونه
جلد 10 - صفحه 496
كه ديدن كاه و كوه براى چشم انسان يكسان است و ديدن كوه براى چشم، زحمتى اضافه بر ديدن كاه ندارد. البتّه بالاترين سوگندها، سوگند به ذات خداوند است، آنهم درباره تسليم بودن مردم در برابر رهبرى آسمانى. «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ» «1»
پرسوگندترين سورهها، همين سوره شمس است كه طبيعتاً بايد در مورد مهمترين مسائل باشد و آن تزكيه روح از هرگونه پليدى و آلودگى است. شايد اين همه سوگند براى بيان اينكه رستگارى در سايه تهذيب است، به خاطر آن باشد كه خداوند به انسان بفهماند كه من تمام مقدّمات را براى تو آماده كردم، با نور آفتاب و ماه صحنه زندگى را روشن و با گردش شب و روز، زمينه تلاش و استراحت شما را فراهم كردم. زمين را براى شما گستردم و آسمان را برافراشتم و درك خوبىها و بدىها را به روح شما الهام كردم تا به اختيار خود، راه تزكيه نفس را بپيماييد.
ابر و باد و مه و خرشيد و فلك در كارند
تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى
«فجورها» از فجر به معناى شكافتن است.
برافراشتگى آسمانها و گستردگى زمين، با اراده مستقيم الهى يا از طريق نيروها و عوامل طبيعى است و لذا قرآن مىفرمايد: «وَ السَّماءِ وَ ما بَناها» و نفرمود: «من بناها» زيرا كلمه «ما» شامل غير خداوند نيز مىشود. يعنى آنچه آسمان را بنا كرد از نيروها و جاذبهها و دافعههاى طبيعى است كه خداوند حاكم كرده و اگر مراد از كلمه «ما» در «وَ ما بَناها» خداوند باشد، به خاطر آن است كه در لفظ «ما» نوعى ابهام برخاسته از عظمت نهفته و به همين دليل به جاى كلمه «من» كلمه «ما» گفته شده است. (واللّه العالم)
جهان هستى، گويا در ابتدا يك مجموعه متراكم بوده، سپس بخشى برافراشته و آسمان شده و بخشى گسترده و زمين شده است. «بَناها- طَحاها» مؤيد اين سخن آيهاى است كه مىفرمايد: آسمان و زمين رتق بود و فتق كرديم، يعنى بسته بود و بازش كرديم. «رَتْقاً
«1». نساء، 65.
جلد 10 - صفحه 497
فَفَتَقْناهُما» «1»
بعضى كلمه «طَحاها» را اشاره به حركت زمين دانستهاند، چون يكى از معانى «طحو» راندن و حركت دادن است.
اسلام، فكر انسان مادى را از شكم و شهوت و شمشير و شراب، به تأمّل در عمق آسمانها و زمين و گردش كرات و پيدايش ايام وا داشته است.
در تفاوت ميان وحى و الهام، گفتهاند كه الهام، دركى است كه انسان سرچشمه آن را نمىشناسد، در حالى كه گيرنده وحى، سرچشمه وحى را مىشناسد. «2»
پیام ها
1- بسيارى از موجودات هستى، پديدههايى شگفتانگيز، روشنگر، مقدّس و ارزشمند هستند و مىتوان به آنها سوگند ياد كرد. «وَ الشَّمْسِ- وَ الْقَمَرِ- وَ النَّهارِ»
2- ماه به دنبال خورشيد و تابع آن است. «إِذا تَلاها»
3- اجرام آسمانى با يكديگر پيوند دارند «وَ الشَّمْسِ- وَ الْقَمَرِ- وَ السَّماءِ- وَ الْأَرْضِ»
4- خورشيد و ماه و ستاره را خدا نپنداريد، همه آنها آثار قدرت و تدبير موجود ديگرى هستند. «تَلاها- بَناها- طَحاها»
5- خواستهها و تمايلات و غرايز انسان به طور حكيمانه تعديل شده است. «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها»
6- گناه، نوعى شكافتن پرده عفّت و ديانت است. «فُجُورَها»
7- فهم و درك خوبيها و بديها به صورت فطرى، در عمق روح انسانها نهاده شده است. «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»
8- ابتدا بايد پليدىها را بشناسيم، سپس راه گريز و پرهيز از آنها را. (كلمه «فجور» قبل از «تقوا» آمده است.) «فُجُورَها وَ تَقْواها»
«1». انبياء، 30.
«2». تفسير نمونه.
تفسير نور(10جلدى)، ج10، ص: 498
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها «7»
وَ نَفْسٍ: و سوگند به نفس حضرت آدم عليه السّلام كه ابو البشر است، يا مطلق نفوس، وَ ما سَوَّاها: و آنچه حكيم غالب الحكمه تسويه فرمود اعضاى او را و مستوى الخلقة و منتصب القامه گردانيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها «1» وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها «2» وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها «4»
وَ السَّماءِ وَ ما بَناها «5» وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها «6» وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها «7» فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها «8» قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها «9»
وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها «10» كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها «11» إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها «12» فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْياها «13» فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها «14»
وَ لا يَخافُ عُقْباها «15»
ترجمه
سوگند بخورشيد و انبساط نورش
و بماه وقتى كه در پى در آيد آنرا
و بروز وقتى كه جلوه دهد آنرا
و بشب وقتى كه بپوشاند آنرا
و بآسمان و آنكه بنا نموده آنرا
و بزمين و آنكه گسترده آنرا
و بجان آدمى و آنكه راست و درست نمود او را
پس الهام نمود باو كارهاى بد او و پرهيزكارى او را
بتحقيق رستگار شد كسيكه پاك كرد آنرا
و بتحقيق بىبهره ماند كسيكه آلوده كرد آنرا
تكذيب نمودند قوم ثمود براى طغيانشان
در وقتى كه برانگيخته شد بدبختترين آنها
پس گفت بآنها پيغمبر خدا واگذاريد شتر خدا و آبخورش را
پس تكذيب نمودند او را پس پى نمودند آنرا پس فرو پوشاند بر آنها عذاب را پروردگارشان براى گناهشان پس با خاك يكسان نمود آنها را
و نميترسد از عاقبت كار خود.
تفسير
خداوند متعال در اين سوره مباركه قسم ياد فرموده بآفتاب عالمتاب و امتداد شعاع و انبساط نورش و قبلا گوشزد شد كه خداوند بهر چه خواسته باشد قسم ياد ميفرمايد ولى بندگان بايد بنام خدا قسم بخورند و البتّه آنچه خداوند بآن قسم ياد ميفرمايد شريف و محترم است و نيز سوگند ياد فرموده بماه منير وقتى كه در پى در آيد آفتاب را بطلوعش بعد از غروب آن و اكتسابش از نور آن و نيز قسم ياد نموده بروز وقتى كه جلوه دهد و آشكارا نمايد قرص خورشيد را به
جلد 5 صفحه 394
انبساط خود و ارتفاع آن و بشب وقتى كه بپوشاند بخورشيد لباس سياه تاريكى را و بآسمان و قدرت قادريكه بنا نموده است آنرا با اين عظمت و بزمين و اراده صانعى كه گسترده است آنرا با اين وسعت و بجان آدمى و امر خداوندى كه تسويه و تعديل نموده قوى و اجزاء او را و متناسب و متعادل قرار داده اعضاء و جوارح و اندام او را و منقوش و مزيّن فرموده صورت او را پس الهام و اعلام فرموده باو بتوسط عقل و شرع محرّمات و واجبات او را كه كارهاى بد و كارهاى خوب است و اين يازده قسم براى آنست كه بنده بداند بتحقيق رستگار شده و بسعادت ابدى رسيده كسيكه پاك نموده نفس و جان خود را از عقائد فاسده و اخلاق رذيله و آثار اعمال قبيحه و بتحقيق محروم از خير و سعادت شده و بىبهره مانده كسيكه جان خود را غرق در شهوات و پنهان در كثافات عقائد و اخلاق فاسده نموده و در حديثى از امام صادق عليه السّلام از براى من زكّيها بامير المؤمنين عليه السّلام مثال آورده شده و از براى من دسّيها باوّلى و دوّمى در بيعت با آن حضرت و لامى كه معمولا در جواب قسم ميآورند براى طول كلام حذف شده و بعضى جواب قسم را مقدّر دانستهاند براى دلالت معامله خداوند با قوم ثمود بر معامله او با كفّار مكّه چون هر دو قوم تكذيب پيغمبر مرسل بر خودشان را نمودند و بنظر حقير خلاف ظاهر است با آنكه اصل عدم تقدير است و در هر حال قوم ثمود تكذيب نمودند پيغمبر خودشان را كه حضرت صالح بوده است براى تجاوز و طغيان از حدّ خودشان وقتى كه منبعث شد به بعث آنها و برخاست شقىترين آن قوم كه قدّار نام داشت براى عقر ناقهاى كه حضرت صالح از كوه به اعجاز براى آنها بيرون آورده بود و شرح آن در سور سابقه مفصّلا گذشته است و در روايت نبوى عاقر ناقه معرّفى به اشقى الاوّلين شده و ابن ملجم مرادى قاتل امير المؤمنين عليه السّلام باشقى الاخرين پس حضرت صالح بآنها فرمود بگذاريد بحال خود شتر خدا را و تعدّى ننمائيد بنوبتى كه براى آن از رودخانه مقرّر شده بامر خداوند و در صورت تخلّف بدانيد كه عذاب بر شما نازل خواهد شد و اضافه آن بخدا ظاهرا تشريفى باشد چون بامر خداوند بدون اسباب ظاهرى بوجود آمده بود و آيت بزرگى بوده از آيات الهى براى قوم پس باور نكردند
جلد 5 صفحه 395
قول آنحضرت را و تكذيب نمودند وعده نزول عذاب را پس پى نمودند و كشتند آن حيوان پر خير و بركت را پس فرود آورد و احاطه داد بر آنها عذاب را پروردگارشان براى گناهشان پس يكسان نمود صغير و كبيرشان را در شمول عذاب و احدى را از آنها باقى نگذارد يا همه را با خاك يكسان فرمود و خدا از عاقبت معاملهاى كه با قومى ميكند نميترسد و باكى ندارد چون ميداند كسى قدرت معارضه با او را ندارد و قمى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه كسيكه بعد از اين قوم هلاك شده ميباشد از عاقبت آنها نميترسد و آنكه فلا يخاف عقبيها قرائت شده و در مجمع آنرا از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و بمصاحف اهل مدينه و شام نسبت داده است و بنابر اين ظاهرا مراد بعضى از كفّار جسور مكه باشند كه از وعده عذاب خدا نميترسيدند در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسى كه زياد قرائت نمايد سوره الشمس و اللّيل و الضّحى و الم نشرح را در روز يا شب هر چه نزد او باشد و تمام اعضاء و جوارح آن حتّى مو و پوست و گوشت و خون و عروق و اعصاب و استخوانهايش شهادت ميدهند براى او در روز قيامت و خدا ميفرمايد قبول نمودم شهادت شما را براى بنده خود و مؤثر كردم آنرا براى او و ميفرمايد ببريد او را ببهشت من هر جا ميخواهد اختيار نمايد بدون منّت بمقتضاى فضل و رحمت من و گوارا باد آن بر بنده من و الحمد للّه ربّ العالمين و الصلوة و السّلام على سيّدنا محمد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 396
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ نَفسٍ وَ ما سَوّاها «7»
نفس آن روح مجرد انساني است که خداوند متعال پس از خلقت انسان در رحم
جلد 18 - صفحه 130
مادرها و تماميت اسكلت او فخر و مباهات ميكند: ثُمَّ أَنشَأناهُ خَلقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللّهُ أَحسَنُ الخالِقِينَ مؤمنون آيه 14. و اينکه روح و لو در ابتدا خالي از كمالات است لكن قابليت تمام فيوضات را دارد چه در عالم مجردات قبل از تعلق ببدن و چه در عالم دنيا که در حق حضرت آدم ميفرمايد بجميع ملائكه: وَ إِذ قُلنا لِلمَلائِكَةِ اسجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلّا إِبلِيسَ بقره آيه 34. و فرمود: فَإِذا سَوَّيتُهُ وَ نَفَختُ فِيهِ مِن رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ حجر آيه 29. و خداوند در همان موقع علم اسماء را تعليم آدم كرد. بلكه پيغمبر اكرم همان موقع که نور مقدس او را خلق فرمود تمام علوم و كمالات را باو افاضه فرمود.
(وَ ما سَوّاها) تسويه نفس اينکه است که جميع قوي را باو عنايت كرده چه قواي ظاهريه باصره سامعه ذائقه لامسه ناطقه، و چه قوه باطنيه متخيله ذاكره متفكره مدركه و غير اينها.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 7)- سر انجام به دهمین و یازدهمین سوگند که آخرین قسمها در این سلسله است پرداخته، میفرماید: «و قسم به جان آدمی، و آن کس که آن را (آفریده و) منظم ساخته» (و نفس و ما سواها).
همان انسانی که عصاره عالم خلقت، و چکیده جهان ملک و ملکوت، و گل سرسبد عالم آفرینش است.
منظور از «نفس» جسم و روح هر دو میباشد و مراد از «سوّیها» (از ماده تسویه) هم تنظیم و تعدیل قوای روحی انسان است، از حواس ظاهر گرفته، تا نیروی ادراک، حافظه، انتقال، تخیل، ابتکار، عشق، اراده و تصمیم، و مانند آن که در مباحث «علم النفس» مطرح شده است.
و هم تمام شگفتیهای نظامات بدن و دستگاههای مختلف آن را که در علم «تشریح» و «فیزیولوژی» (وظایف الاعضاء) بطور گسترده مورد بحث قرار گرفته شامل میشود چرا که شگفتیهای قدرت خداوند هم در جسم است و هم در جان و اختصاص به یکی از این دو ندارد.
نکات آیه
۱ - سوگند خداوند به جان انسان ها (و نفس) «نفس»، به معناى روح و نیز جسد آمده است (صحاح اللغة). آیات بعد - که ویژگى هاى روح انسان را مطرح مى کند - قرینه بر اراده معناى اول است. کلمه «نفس» گرچه نکره است; ولى بر ابهام دلالت ندارد. بلکه مراد جنس نفس است; زیرا آنچه بعد از آن، درباره نفس ذکر شده مربوط به تمام نفس ها است. نکره در این موارد، مفید تفخیم است.
۲ - روح، موجودى با عظمت و شایسته سوگند خداوند (و نفس)
۳ - سوگند خداوند، به آفرینش متعادل و به دور از افراط و تفریط نفس انسان (و ما سوّیها) حرف «ما» در «ماسوّاها» مصدرى بوده و مفاد آیه شریفه، سوگند به تسویه نفس است. برخى آن را موصول و تعبیر «و ما سوّاها» را سوگند به خداوند دانسته اند. سیاق آیات - که نمودار سوگند به مخلوقات است - با احتمال اول مناسب تر است.
۴ - تعادل توانمندى هاى روح انسان و دور بودن آنها از هر گونه افراط و تفریط، وصفى شگفت و نشانه عظمت خداوند است. (و ما سوّیها)
۵ - خداوند، جان انسان ها را متعادل و به دور از افراط و تفریط آفریده است. (سوّیها) «سوّاه»; یعنى، آن را «سوىّ» قرار داد (قاموس). «سوىّ» درباره چیزى گفته مى شود که از افراط و تفریط، در مقدار و کیفیت مصون باشد. (مفردات)
۶ - سوگند خداوند، به تعدیل کننده و سامان دهنده قواى روحى انسان (و ما سوّیها) چنانچه مراد از «ما» در «ما سوّاها» خداوند باشد، جایگزین ساختن آن به جاى «من»، به جهت ابهام عظمت آمیزى است که در «ما» وجود دارد.
۷ - سوگند خداوند به خود (و ما سوّیها)
موضوعات مرتبط
- خدا: خالقیت خدا ۵; نشانه هاى عظمت خدا ۴
- روح: اعتدال روح ۵; شگفتى اعتدال روح ۴; عظمت روح ۲; ویژگیهاى روح ۵
- سوگند: سوگند به اعتدال روح ۳; سوگند به تعدیل کننده روح ۶; سوگند به جان انسان ها ۱; سوگند به خدا ۷; سوگند به روح ۲
- قرآن: سوگندهاى قرآن ۱، ۲، ۳، ۶، ۷
منابع