روایت:الکافی جلد ۲ ش ۶۳۷: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جز (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۲ ش ۶۳۷ را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۲ ش ۶۳۷ منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۸
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد عن ابن فضال عن ثعلبه بن ميمون عن يحيي بن زكريا عن ابي عبيده قال :
الکافی جلد ۲ ش ۶۳۶ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۶۳۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۵۳۱
از أبى عبيده، گويد: من با امام باقر (ع) هم كجاوه بودم و نخست من سوار مىشدم و سپس او سوار مىشد و چون در كجاوه جا به جا مىشديم سلام مىكرد و احوال پرسى مفصلى مىنمود چون مردى كه مدّتها است رفيق خود را نديده است و دست مىداد و مصافحه مىكرد، گويد: و چون پياده مىشديم، آن حضرت پيش از من پياده مىشد و چون من با آن حضرت روى زمين استوار مىشديم، سلام مىكرد و احوال پرسى كسى را مىكرد كه از رفيق خود خبرى نداشته، من گفتم: يا ابن رسول اللَّه، شما كارى مىكنيد كه نمىكنند آن را كسانى كه نزد ما هستند و اگر يك بار هم بكنند باز بسيار است. امام فرمود: مگر تو نمىدانى در مصافحه چه فضيلتى است؟ به راستى دو مؤمن به هم بر مىخورند و يكى با ديگرى دست مىدهد و مصافحه مىكند و پيوسته گناه آنها فرو مىريزد از آنها چنانچه برگ درخت فرو مىريزد و خدا به هر دو نظر دارد تا از هم جدا شوند.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۲۵۹
ابو عبيده گويد: من همكجاوه امام باقر عليه السّلام بودم و اول من سوار ميشدم و سپس آن حضرت، چون قرار ميگرفتيم حضرت بمن سلام ميكرد و مانند مرديكه رفيقش را بتازگى نديده احوال پرسى و مصافحه ميفرمود و هنگام پياده شدن او پيش از من پياده ميشد، چون بر زمين قرار ميگرفتيم سلام ميكرد و مانند كسى كه رفيقش را بتازگى نديده احوال پرسى مينمود. من گفتم يا ابن رسول اللَّه شما كارى ميكنى كه هيچ كس از مردم نزد ما نميكند و اگر يك بار هم بكند زياد است؟ فرمود: مگر ثواب مصافحه را نميدانى؟ دو مؤمن بهم بر ميخورند و يكى بديگرى دست ميدهد، پس همواره گناهان آن دو ميريزد، چنان كه برگ از درخت ميريزد، و خدا بآنها توجه ميفرمايد تا از يك ديگر جدا شوند.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۴۵۳
چند نفر از اصحاب ما روايت كردهاند، از احمد بن محمد، از ابنفضّال، از ثعلبة بن ميمون، از يحيى بن زكريّا، از ابوعبيده كه گفت: همكجاوه امام محمد باقر عليه السلام بودم و من به سوارى آغاز مىكردم. بعد از آن، آن حضرت سوار مىشد، و چون درست مىنشستيم و قرار مىگرفتيم، سلام مىكرد و احوال مىپرسيد؛ مانند احوال پرسيدن مردى كه هيچ خبر از حال صاحب و يار خود نداشته باشد و او را نديده باشد، و مصافحه مىفرمود. ابوعبيده مىگويد: و چون فرود مىآمد، پيش از من فرود مىآمد، و چون من و آن حضرت بر بالاى زمين قرار مىگرفتيم، سلام مىكرد و احوال مىپرسيد، چون احوال پرسيدن كسى كه هيچ خبر از صاحب خود نداشته باشد و او را نديده باشد. به آن حضرت عرض كردم كه: يابنرسول اللَّه! تو كارى مىكنى كه كسى كه در نزد ما است، آن را نمىكند، و اگر يك مرتبه به فعل آورد، بسيار است. فرمود كه: «آيا نمىدانى كه در مصافحه چه ثواب است؟ به درستى كه دو مؤمن به هم مىرسند، پس يكى از آنها با صاحب خود مصافحه مىكند، و به سبب آن پيوسته گناهان از ايشان فرو ريزد، چنانكه برگ از درخت فرو مىريزد، و خدا نظر رحمتبه ايشان مىكند، تا از يكديگر جدا شوند».