روایت:الکافی جلد ۱ ش ۲۸۰: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جز (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۱ ش ۲۸۰ را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۱ ش ۲۸۰ منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۰
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ
احمد بن ادريس عن محمد بن عبد الجبار عن صفوان بن يحيي عن علي بن ابي حمزه قال :
الکافی جلد ۱ ش ۲۷۹ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۲۸۱ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۳۰۱
على بن أبى حمزه گويد: به امام صادق (ع) گفتم: من از هشام بن حكم شنيدم كه از شما روايت كرده است، خدا جسمى است، تو پر و نورانى، و شناختن او بديهى و ذوقى است و خدا به هر كدام بندگانش كه بخواهد بدان منت مىنهد، فرمود: منزه باد كسى كه هيچ كس نداند او چگونه است جز ذات او، نيست به مانندش چيزى و او است شنوا و آگاه، نه حدى دارد و نه محسوس گردد و نه بسيده شود و نه (ديدهها و نه) حواس او را دريابند، نه در چيزى گنجد و نه جسم است و نه صورت، نه در معرض نقشه بندى است و نه محدوديت.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۴۰
ابن ابى حمزة گويد: بامام صادق عليه السلام عرضكردم: من از هشام بن حكم شنيدم كه از شما روايت ميكرد كه: خدا جسمى است، توپر، نورانى شناختنش ضرورى، بهر كس از مخلوقش كه خواهد منت نهد، حضرت فرمود: منزه باد، آنكه كسى جز او نداند كه او چگونه است، چيزى مانندش نيست و او شنوا و بيناست. محدود نگردد، بحس در نيايد، سوده نشود، حواس دركش نكنند، چيزى بر او احاطه نكند نه جسم است و نه صورت و نه ترسيم و نه محدود.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۳۳۵
احمد بن ادريس، از محمد بن عبدالجبّار، از صفوان بن يحيى، از على بن ابى حمزه روايت كرده است كه گفت: به خدمت امام جعفر صادق عليه السلام عرض كردم كه از هشام بن حكم شنيدم كه از شما روايت مىكرد كه: خدا جسمى است توپر (كه ميان ندارد)، و نورانى است، و معرفتش بديهى است (كه احتياج به نظر و استدلال ندارد). و خدا به آن منت مىگذارد بر هر كه مىخواهد از خلق خويش. حضرت فرمود كه: «پاك و منزه است آنكه هيچكس نمىداند كه او چگونه است، مگر خودش و چيزى مانند او نيست. و اوست شنوا و بينا. و به اندازه در نمىآيد، و محسوس نمىشود، و حواس او را در نمىيابد. و چيزى به او احاطه نمىكند، و جسم و صورت نيست و خط (يا سطحى كه خطها بر آن فرض شود) نيست (يا جوان نو خط نمىباشد)، و او را محدود نمىتوان ساخت» (با اينكه جسم توپر يا غير آن است).