المدثر ٣٢: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۶: خط ۲۶:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۱#link95 | آيات ۳۲ - ۴۸، سوره مدثّر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۱#link95 | آيات ۳۲ - ۴۸، سوره مدثّر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۲#link96 | چند وجه درباره مقصود از((انّها لا حدى الكبر)) و ((نذيرا للبشر))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۲#link96 | چند وجه درباره مقصود از((انّها لا حدى الكبر)) و ((نذيرا للبشر))]]
خط ۳۲: خط ۳۳:
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۲#link99 | مقصود از ((يقين )) كه در جواب مجرمين به سؤال بهشتيان (ما سلككم فى سقر) آمده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۲#link99 | مقصود از ((يقين )) كه در جواب مجرمين به سؤال بهشتيان (ما سلككم فى سقر) آمده است]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۵_بخش۱۱#link116 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۵_بخش۱۱#link116 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
كَلَّا وَ الْقَمَرِ «32» وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ «33» وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ «34» إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ «35» نَذِيراً لِلْبَشَرِ «36» لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ «37»
جلد 10 - صفحه 293
به ماه سوگند، چنين نيست (كه كفّار مى‌پندارند). به شب، آنگاه كه پشت مى‌كند سوگند. به صبح، آنگاه كه آشكار مى‌شود سوگند. كه اين (دوزخ)، يكى از بزرگترين پديده هاست. هشدارى، براى بشر است. براى هركس از شما كه بخواهد (در كار خير) مقدّم شود يا متأخر باشد.
===نکته ها===
«أَسْفَرَ» از «سفر» به معناى پرده برداشتن و آشكار كردن است و به زنان بى حجاب، «سافرات» مى‌گويند.
«كبر» جمع «كبرى» به معناى بزرگتر است، يعنى اين عذابى كه در آيات قبل بيان شد، تنها يكى از عذابهاى بزرگ الهى است و عذابهاى بزرگ ديگرى نيز وجود دارد.
ماه، به خاطر حركت به دور زمين، نور رسانى در شب، زيبايى و تقويم طبيعى بودن، ايجاد جزر و مدّ و نقش‌هاى ديگر آن در هستى، يكى از آيات بزرگ الهى است كه سزاوار است به آن سوگند ياد شود.
خداوند در قرآن به تمام بخش‌هاى زمان يك‌بار سوگند ياد كرده است ولى به هنگام سحر سه بار سوگند ياد مى‌كند. «وَ الْفَجْرِ» «1»، «وَ الصُّبْحِ» «2»*، «وَ الضُّحى‌» «3»، «وَ الْعَصْرِ» «4» هر كدام يك بار آمده، امّا آنگاه كه شب پايان مى‌پذيرد و سحر مى‌شود، با سه تعبير آمده است: «وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ» «5»، «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» «6»، «وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ» «7»
امام كاظم عليه السلام فرمود: هركس به سوى پذيرفتن ولايت ما پيشى گرفت، از دوزخ دور مى‌شود و هركس از پذيرش ولايت ما عقب افتاد، در رفتن به دوزخ جلو مى‌افتد. «8» «لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ»
----
«1». فجر، 1.
«2». مدثر، 34.
«3». ضحى، 1.
«4». عصر، 1.
«5». مدثر، 33.
«6». فجر، 4.
«7». تكوير، 17.
«8». تفسير نورالثقلين.
جلد 10 - صفحه 294
===پیام ها===
1- آفريده‌هاى خداوند در طبيعت از چنان اهميّتى برخوردارند كه قابل سوگند هستند. وَ الْقَمَرِ، وَ اللَّيْلِ‌ ... وَ الصُّبْحِ‌
2- هشدارهاى پيامبر اسلام براى همه بشر است. «نَذِيراً لِلْبَشَرِ»
3- براى هدايت آنان، هشدار دادن امرى ضرورى است. «نَذِيراً لِلْبَشَرِ»
4- انسان داراى اختيار و اراده است. «لِمَنْ شاءَ»
5- انسان ديندار از ديگران جلوتر است و فرد بى‌دين عقب مانده است. «لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
كَلاَّ وَ الْقَمَرِ (32)
كَلَّا: (ردع است مر منكر سقر، يا انكار بر عدم تدبر در آيات قرآن) يعنى نه چنين است كه انكار سقر يا دفع خزنه توان نمود، يا چرا تدبر در قرآن نكنند تا مهتدى شوند، وَ الْقَمَرِ: سوگند به ماه كه از آيات عجيبه است در طلوع و غروب و زياده و نقصان و معرفت اوقات و آجال به وى باز بسته.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
كَلاَّ وَ الْقَمَرِ (32) وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ (33) وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ (34) إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ (35) نَذِيراً لِلْبَشَرِ (36)
لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ (37) كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ (38) إِلاَّ أَصْحابَ الْيَمِينِ (39) فِي جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ (40) عَنِ الْمُجْرِمِينَ (41)
ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ (42) قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ (43) وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ (44) وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ (45) وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ (46)
حَتَّى أَتانَا الْيَقِينُ (47) فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ (48) فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ (49) كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ (50) فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ (51)
بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى‌ صُحُفاً مُنَشَّرَةً (52) كَلاَّ بَلْ لا يَخافُونَ الْآخِرَةَ (53) كَلاَّ إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ (54) فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ (55) وَ ما يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوى‌ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ (56)
ترجمه‌
نه چنين است سوگند بماه‌
و سوگند بشب وقتى كه پشت كند و منقضى گردد
و سوگند بصبح چون روشن شود
همانا آن يكى از بزرگترين موجبات تذكّر است‌
بيم دهنده‌اى است براى انسان‌
براى هر كه بخواهد از شما كه مقدّم شود در ايمان يا مؤخر گردد
هر كس بآنچه كسب كرده در گرو است‌
مگر ياران دست راست‌
در بهشتهائى ميپرسند
از گناهكاران‌
چه چيز در آورد شما را در دوزخ‌
گويند نبوديم از نماز گزاران‌
و نبوديم كه اطعام كنيم درويش را
و بوديم كه وارد در باطل و بيهوده گوئى ميشديم با بيهوده گويان‌
و بوديم كه تكذيب مينموديم‌
----
جلد 5 صفحه 305
روز جزا را
تا آنكه آمد ما را يقين‌
پس سود نمى‌بخشد آنها را شفاعت شفاعت‌كنندگان‌
پس چيست آنها را كه از موجبات تذكّر و پند رو گردانند
گوئيا آنها خرهاى رمنده‌اند
كه گريخته باشند از شير
بلكه ميخواهد هر مردى از آنها كه باو داده شود نامه‌هاى گشاده‌
نه چنين است بلكه نميترسند از آخرت‌
نه چنين است همانا آن مايه پند است‌
پس هر كه بخواهد پند ميگيرد از آن‌
و پند نميگيرند از آن مگر آنكه بخواهد خدا او سزاوار است كه بترسند مردم از او و سزاوار بآمرزش است.
تفسير
خداوند متعال ردع و منع فرموده است كسانيرا كه منكر سقر و زبانيه و موجب تذكر بودن آيات قرآنيه شدند ميفرمايد نه چنين است كه شما تصوّر نموديد يا انكار فرموده متذكّر شدن آنانرا بمواعظ الهيه و ميفرمايد نه چنين است كه شما متذكّر شويد قسم بماه تابان كه رفعت و عظمت آن مشهود است و قسم بشب وقتى كه پشت كند كه زمان راز و نياز با خدا است و منقضى شود يا بيايد در دنبال روز و موجب آسايش خلق گردد چون اذا دبر با الف و بى‌همزه نيز قرائت شده است و آن با معناى اخير انسب است و قسم بصبح وقتى كه عالم را بنور خود منوّر نمايد كه آن سقر يا آيات قرآنيه يكى از بزرگترين موجبات تذكّر بشر متذكّر است و در حديث سابق كه ذكرى بولايت امير المؤمنين عليه السّلام در آن تفسير شده بود احدى الكبر هم بآن تفسير شده و كبر جمع كبرى بمعناى عظمى است و آن موجب ترس و بيم انسان از خدا است نه تمامى بلكه كسانيكه بخواهند پيش قدم در امر خير شوند يا پيروى از ايشان نمايند و در رتبه متأخره بآنها ملحق گردند و زود يا دير قبول اسلام نمايند و در حديث سابق بكسانيكه تقدّم يافتند بولايت و مؤخر شدند از سقر و كسانيكه تأخر يافتند از ولايت و مقدّم شدند بسقر تفسير شده و بعضى تقدّم را عبارت از ايمان و اطاعت و تأخر را عبارت از كفر و معصيت دانسته و گفته‌اند مؤمن و مطيع مقدّم است در عقول و درجات و كافر و عاصى مؤخر است در آنها و هر نفسى گرو اعمال خود نزد خدا است و تا از عهده تكاليف الهيّه برنيايد خلاصى براى او متصوّر نيست مگر كسانيكه نامه اعمالشان بدست راستشان داده شد كه برات آزادى از جهنّم را از خدا گرفته و خود را از گرو بيرون‌
----
جلد 5 صفحه 306
آورده‌اند و در حديث سابق بشيعيان اهل بيت اطهار با تأكيد بقسم تفسير شده و قمّى ره آنرا تأييد نموده است و ايشان در بهشتها از يكديگر سؤال مينمايند از حال گناهكاران يا در آنجا سؤال ميكنند از گناهكاران كه در جهنمند چون ميبينند آنها را كه چه موجب شد كه شما جهنمى شديد و آنها جواب ميدهند كه ما در دنيا از نماز گزاران نبوديم و در بعضى از روايات به اين معنى تصريح شده و در بعضى بترك تبعيّت از ائمه اطهار چون مراد از سابقون در قول خداوند و السّابقون السّابقون اولئك المقرّبون ايشانند و اينجا مراد از مصلّى تابع است و در بعضى بترك تولّاى ايشان و ترك صلوات بر آن ذوات مقدّسه تفسير يا تأويل شده است و از اطعامات واجبه بمساكين و فقرا خوددارى مينموديم و قمّى ره آنرا از قول امام عليه السّلام به نپرداختن خمس آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تفسير نموده است و شايد مراد بيان تعميم آن باشد و ما با اهل معصيت همكارى مينموديم و با اينهمه خطا و گناه منكر روز جزا هم بوديم كه بالاتر از همه است و از اينجا ميتوان استدلال نمود بر آنكه كفار معاقبند بفروع چنانچه معاقبند باصول و به اين باقى بوديم تا آنكه مرگ گريبان ما را گرفت و يقين كرديم آنچه انبيا و اوليا فرمودند و ما باور نميكرديم راست بود خدا ميفرمايد پس هيچ يك از شفعاء روز جزا از انبيا و اوليا و علما و صلحا از چنين اشخاصى شفاعت نميكنند و بر فرض هم بنمايند پذيرفته نخواهد شد و بحال آنها فائده ندارد پس چه ميشود آنها را كه از قرآن رو گردان شدند و در بعضى از روايات تذكره بولايت مولى تفسير شده گويا آنها خرهاى وحشى هستند كه از شير فرار نموده‌اند تشبيه فرموده كسانيرا كه اعراض از حق و تنفّر از استماع آيات قرآن نمودند بخرهاى وحشى كه از مشاهده شير فرار ميكنند و اگر مراد از تذكره ولايت مولى باشد كه ذكر شد تشبيه از دو طرف است يعنى آنها بخرها و مولى بشير تشبيه شده و لطفش زيادتر خواهد بود و چون گفته‌اند آنها از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خواسته بودند كه براى هر يك نامه‌اى از خدا بياورد كه در آن نوشته باشد اى فلان بمحمد ايمان بياور تا ايمان بياورند خدا فرموده اينها بمعجزاتى كه از تو در اينمدت ظاهر شده ايمان نميآورند بلكه‌
----
جلد 5 صفحه 307
هر يك از آنها منتظرند از آسمان بر ايشان نامه‌هاى سر گشاده‌اى باسم و رسم بيايد و بخوانند آنها را و ايمان بياورند چنين نخواهد شد خدا تقاضاى بيجا را نمى‌پذيرد اينها بهانه است جهت اعراض آنها آنستكه ترس از آخرت ندارند و براى اين از قرآن اعراض نمودند و چنين نيست كه آنها ميگويند كه قرآن كافى براى تذكّر ما نيست همانا موجب تذكّر و تنبّه بنحو اتمّ و اكمل همان قرآن است پس كسيكه طالب تذكّر باشد متذكّر و متّعظ ميشود بآن و متذكّر و متّعظ نشوند بآن مگر آنانكه بخواهد خدا تذكّر و اتّعاظ آنها را بآن باراده و اختيار خودشان چون اراده الهيّه سابق بر اراده خلق است و هر عمل خيرى بايد بتوفيق الهى انجام يابد و جبر و تفويض نيست بلكه امر بين امرين است و خداوند سزاوار است كه بندگان از او بترسند و از معصيت او پرهيز نمايند و سزاوار است كه اگر توبه نمايند از تقصير آنها بگذرد و آنانرا بيامرزد در توحيد از امام صادق عليه السّلام در اين آيه نقل شده كه خدا فرموده من سزاوارم كه بندگان از من بترسند و چيزى را با من شريك قرار ندهند و من سزاوارم كه اگر آنها چيزى را با من شريك قرار ندادند داخل نمايم آنانرا در بهشت و آنكه خداوند قسم ياد فرموده بعزّت و جلال خود كه اهل توحيد را هيچوقت معذّب بآتش نفرمايد در ثواب الاعمال و مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره مدّثر را در نماز واجب خود قرائت نمايد حق است بر خدا كه قرار دهد او را با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در درجه آنحضرت و هيچوقت او را در دنيا بدبخت نفرمايد و الحمد للّه ربّ العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطاهرين.
----
جلد 5 صفحه 308
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
كَلاّ وَ القَمَرِ (32) وَ اللَّيل‌ِ إِذ أَدبَرَ (33) وَ الصُّبح‌ِ إِذا أَسفَرَ (34) إِنَّها لَإِحدَي‌ الكُبَرِ (35) نَذِيراً لِلبَشَرِ (36)
چنين‌ نيست‌ قسم‌ بماه‌ و شب‌ چون‌ پشت‌ ميكند و صبح‌ زماني‌ ‌که‌ ظاهر ميشود بدرستي‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ بيانات‌ ‌در‌ احوال‌ قيامت‌ يكي‌ ‌از‌ آيات‌ بزرگ‌ الهي‌ ‌است‌ ‌براي‌ انذار بشر و الا آيات‌ الهي‌ بسيار ‌است‌.
جلد 17 - صفحه 282
و ‌في‌ ‌کل‌ شي‌ء ‌له‌ آيه ||  تدل‌ ‌علي‌ انه‌ واحد
كلا ‌يعني‌ چنين‌ نيست‌ ‌که‌ كفار گمان‌ كرده‌اند ‌که‌ ‌اينکه‌ نوع‌ عذابها حقيقت‌ ندارد و نيست‌ و انكار ميكنند.
وَ القَمَرِ قسم‌ ياد كردن‌ خداوند باين‌ امور ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ آثار قدرت‌ الهي‌ ‌است‌ مثل‌ ماه‌ ‌که‌ خداوند ‌او‌ ‌را‌ يك‌ جسم‌ شفاف‌ خلق‌ فرموده‌ هميشه‌ نصف‌ ‌آن‌ مقابل‌ شمس‌ ‌است‌ نور شمس‌ ‌در‌ ‌او‌ ميتابد روشن‌ ميشود و نصف‌ ديگر تاريك‌ ‌است‌، و مقدر فرمود قريب‌ يك‌ ماه‌ دور كره شمس‌ ميگردد بيست‌ و هشت‌ روز و كسري‌، و ‌در‌ ‌اينکه‌ سير ابتدا گوشه‌اي‌ ‌از‌ نصف‌ مقابل‌ شمس‌ ‌در‌ زمين‌ ظاهر ميشود ‌که‌ هلال‌ ميگويند و بتدريج‌ زياد ميشود ‌تا‌ آنكه‌ تمام‌ نصف‌ مقابل‌ ‌در‌ زمين‌ ظاهر ميشود ‌که‌ بدر ميگويند سپس‌ كم‌ ميشود ‌تا‌ نصف‌ ‌غير‌ مقابل‌ رو بزمين‌ ‌است‌ ‌که‌ محاق‌ ميشود، و عدد ماههاي‌ قمري‌ و سال‌ قمري‌ باين‌ سير تحقق‌ پيدا ميكند و ‌اينکه‌ كره قمر و ساير كرات‌ جويه‌ بقدرت‌ كامله حق‌ ‌در‌ فضاء ‌اينکه‌ عالم‌ نگاه‌ داشته‌ ‌شده‌ مثل‌ كره‌ زمين‌ و آب‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ فضا دارد دور ‌خود‌ ميچرخد و ‌هر‌ قسمتش‌ ‌که‌ رو بشمس‌ ‌است‌ تشكيل‌ روز ميدهد و ‌هر‌ قسمت‌ ‌که‌ ‌بر‌ خلاف‌ ‌است‌ تشكيل‌ شب‌ ميدهد ‌که‌ ميفرمايد:
وَ اللَّيل‌ِ إِذ أَدبَرَ وَ الصُّبح‌ِ إِذا أَسفَرَ شب‌ بيايد و پشت‌ ميكند ‌تا‌ موقعي‌ ‌که‌ سفيده‌ صبح‌ ظاهر شود ‌که‌ ميفرمايد: وَ الصُّبح‌ِ إِذا أَسفَرَ إِنَّها لَإِحدَي‌ الكُبَرِ كبر جمع‌ كبري‌ ‌است‌ و مرجع‌ ‌آنها‌ بعضي‌ گفتند: عذابهايي‌ ‌که‌ ‌در‌ آيات‌ قبل‌ بيان‌ فرموده‌ اشاره‌ باين‌ ‌که‌ عذاب‌ جهنم‌ منحصر باينها نيست‌ ‌اينکه‌ يكي‌ ‌از‌ عذاب‌هاي‌ بزرگ‌ الهي‌ ‌است‌ عذاب‌هاي‌ ديگري‌ مثل‌ حميم‌ و غسّاق‌ و زقوم‌ و ‌غير‌ اينها بلكه‌ اينها عذابهاي‌ جسماني‌ ‌است‌ عذابهاي‌ روحاني‌ سخت‌تر و شديدتر ‌است‌، و بعضي‌ گفتند: آيات‌ شريفه‌ قرآن‌، ‌اينکه‌ قسمت‌ ‌از‌ آيات‌ يك‌ قسمت‌ ‌از‌ آيات‌ قرآني‌ ‌است‌ ‌که‌ تمام‌ آيات‌ شريفه‌ بزرگ‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ مجيد بزرگترين‌ معجزات‌ انبياء ‌است‌ و اعجاز قرآن‌ ‌را‌ ‌در‌ مجلد اول‌ ‌اينکه‌ تفسير ‌در‌ مقدمه‌ مفصلا بيان‌ ‌شده‌، و بعضي‌ گفتند: مرجع‌ ‌اينکه‌ مذكورات‌ ‌که‌ مورد قسم‌ واقع‌ ‌شده‌ مثل‌ قمر و ليل‌ و صبح‌
جلد 17 - صفحه 283
يك‌ قسمت‌ ‌از‌ قدرت‌ نمايي‌ الهي‌ ‌است‌ و الا آثار قدرت‌ ‌در‌ عوالم‌ جسماني‌ و روحاني‌ و عالم‌ مجردات‌ عالم‌ عقول‌ و نفوس‌ عالم‌ دنيا عالم‌ آخرت‌ و عالم‌ جن‌ و انس‌ و ملائكه‌ بسيار ‌است‌ و تمام‌ اينها:
نَذِيراً لِلبَشَرِ ‌است‌ ‌که‌ بشر ‌از‌ خواب‌ غفلت‌ بيدار شود و متنبه‌ شود و خداشناس‌ شود و رو بخدا رود و تحصيل‌ سعادت‌ كند و ‌از‌ عذاب‌ الهي‌ پرهيز كند و ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ معرض‌ عذاب‌ نيندازد لكن‌ هيهات‌ هيهات‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ اعمال‌ زشت‌ و صفات‌ خبيثه‌ و هواهاي‌ نفساني‌ و رفقاء سوء و سياهي‌ قلب‌ كي‌ بيدار ميشويم‌ و متنبه‌ ميگرديم‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 32)- در ادامه بحث با منکران نبوت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله، و انکار رستاخیز، در اینجا سوگندهای متعددی یاد کرده، و بر مسأله قیامت و رستاخیز و دوزخ و عذاب آن تأکید می‌نماید.
می‌فرماید: «این چنین نیست که آنها تصور می‌کنند، سوگند به ماه» (کلا و القمر).
ذکر سوگند به «ماه» به خاطر آن است که یکی از آیات بزرگ الهی است، هم از نظر خلقت، و هم گردش منظم، و هم نور و زیبائی، و هم تغییرات تدریجی که خود، تقویم زنده‌ای برای مشخص ساختن روزهاست.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۷


ترجمه

اینچنین نیست که آنها تصوّر می‌کنند سوگند به ماه،

|نه چنين است [كه مى‌پندارند]، سوگند به ماه
نه چنين است [كه مى‌پندارند!] سوگند به ماه،
چنین (که کافران گویند) نیست، قسم به ماه تابان.
این چنین نیست [که کافران می پندارند که این حقایق افسانه است،] سوگند به ماه
آرى، سوگند به ماه.
چنین نیست [که گویند]، سوگند به ماه‌
نه چنان است [كه كافران و منكران گويند] سوگند به ماه،
این چنین نیست که ایشان می‌پندارند! سوگند به ماه!
نه چنین است (که می‌پندارند)! سوگند به ماه،
نه چنین است سوگند به ماه‌


المدثر ٣١ آیه ٣٢ المدثر ٣٣
سوره : سوره المدثر
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَالْقَمَرِ»: سوگند خداوند به آفریده‌های خود از جمله ماه، به خاطر جلب توجّه بدانها از نظر خِلقت است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


كَلَّا وَ الْقَمَرِ «32» وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ «33» وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ «34» إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ «35» نَذِيراً لِلْبَشَرِ «36» لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ «37»

جلد 10 - صفحه 293

به ماه سوگند، چنين نيست (كه كفّار مى‌پندارند). به شب، آنگاه كه پشت مى‌كند سوگند. به صبح، آنگاه كه آشكار مى‌شود سوگند. كه اين (دوزخ)، يكى از بزرگترين پديده هاست. هشدارى، براى بشر است. براى هركس از شما كه بخواهد (در كار خير) مقدّم شود يا متأخر باشد.

نکته ها

«أَسْفَرَ» از «سفر» به معناى پرده برداشتن و آشكار كردن است و به زنان بى حجاب، «سافرات» مى‌گويند.

«كبر» جمع «كبرى» به معناى بزرگتر است، يعنى اين عذابى كه در آيات قبل بيان شد، تنها يكى از عذابهاى بزرگ الهى است و عذابهاى بزرگ ديگرى نيز وجود دارد.

ماه، به خاطر حركت به دور زمين، نور رسانى در شب، زيبايى و تقويم طبيعى بودن، ايجاد جزر و مدّ و نقش‌هاى ديگر آن در هستى، يكى از آيات بزرگ الهى است كه سزاوار است به آن سوگند ياد شود.

خداوند در قرآن به تمام بخش‌هاى زمان يك‌بار سوگند ياد كرده است ولى به هنگام سحر سه بار سوگند ياد مى‌كند. «وَ الْفَجْرِ» «1»، «وَ الصُّبْحِ» «2»*، «وَ الضُّحى‌» «3»، «وَ الْعَصْرِ» «4» هر كدام يك بار آمده، امّا آنگاه كه شب پايان مى‌پذيرد و سحر مى‌شود، با سه تعبير آمده است: «وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ» «5»، «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» «6»، «وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ» «7»

امام كاظم عليه السلام فرمود: هركس به سوى پذيرفتن ولايت ما پيشى گرفت، از دوزخ دور مى‌شود و هركس از پذيرش ولايت ما عقب افتاد، در رفتن به دوزخ جلو مى‌افتد. «8» «لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ»


«1». فجر، 1.

«2». مدثر، 34.

«3». ضحى، 1.

«4». عصر، 1.

«5». مدثر، 33.

«6». فجر، 4.

«7». تكوير، 17.

«8». تفسير نورالثقلين.

جلد 10 - صفحه 294

پیام ها

1- آفريده‌هاى خداوند در طبيعت از چنان اهميّتى برخوردارند كه قابل سوگند هستند. وَ الْقَمَرِ، وَ اللَّيْلِ‌ ... وَ الصُّبْحِ‌

2- هشدارهاى پيامبر اسلام براى همه بشر است. «نَذِيراً لِلْبَشَرِ»

3- براى هدايت آنان، هشدار دادن امرى ضرورى است. «نَذِيراً لِلْبَشَرِ»

4- انسان داراى اختيار و اراده است. «لِمَنْ شاءَ»

5- انسان ديندار از ديگران جلوتر است و فرد بى‌دين عقب مانده است. «لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



كَلاَّ وَ الْقَمَرِ (32)

كَلَّا: (ردع است مر منكر سقر، يا انكار بر عدم تدبر در آيات قرآن) يعنى نه چنين است كه انكار سقر يا دفع خزنه توان نمود، يا چرا تدبر در قرآن نكنند تا مهتدى شوند، وَ الْقَمَرِ: سوگند به ماه كه از آيات عجيبه است در طلوع و غروب و زياده و نقصان و معرفت اوقات و آجال به وى باز بسته.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


كَلاَّ وَ الْقَمَرِ (32) وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ (33) وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ (34) إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ (35) نَذِيراً لِلْبَشَرِ (36)

لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ (37) كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ (38) إِلاَّ أَصْحابَ الْيَمِينِ (39) فِي جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ (40) عَنِ الْمُجْرِمِينَ (41)

ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ (42) قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ (43) وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ (44) وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ (45) وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ (46)

حَتَّى أَتانَا الْيَقِينُ (47) فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ (48) فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ (49) كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ (50) فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ (51)

بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى‌ صُحُفاً مُنَشَّرَةً (52) كَلاَّ بَلْ لا يَخافُونَ الْآخِرَةَ (53) كَلاَّ إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ (54) فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ (55) وَ ما يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوى‌ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ (56)

ترجمه‌

نه چنين است سوگند بماه‌

و سوگند بشب وقتى كه پشت كند و منقضى گردد

و سوگند بصبح چون روشن شود

همانا آن يكى از بزرگترين موجبات تذكّر است‌

بيم دهنده‌اى است براى انسان‌

براى هر كه بخواهد از شما كه مقدّم شود در ايمان يا مؤخر گردد

هر كس بآنچه كسب كرده در گرو است‌

مگر ياران دست راست‌

در بهشتهائى ميپرسند

از گناهكاران‌

چه چيز در آورد شما را در دوزخ‌

گويند نبوديم از نماز گزاران‌

و نبوديم كه اطعام كنيم درويش را

و بوديم كه وارد در باطل و بيهوده گوئى ميشديم با بيهوده گويان‌

و بوديم كه تكذيب مينموديم‌


جلد 5 صفحه 305

روز جزا را

تا آنكه آمد ما را يقين‌

پس سود نمى‌بخشد آنها را شفاعت شفاعت‌كنندگان‌

پس چيست آنها را كه از موجبات تذكّر و پند رو گردانند

گوئيا آنها خرهاى رمنده‌اند

كه گريخته باشند از شير

بلكه ميخواهد هر مردى از آنها كه باو داده شود نامه‌هاى گشاده‌

نه چنين است بلكه نميترسند از آخرت‌

نه چنين است همانا آن مايه پند است‌

پس هر كه بخواهد پند ميگيرد از آن‌

و پند نميگيرند از آن مگر آنكه بخواهد خدا او سزاوار است كه بترسند مردم از او و سزاوار بآمرزش است.

تفسير

خداوند متعال ردع و منع فرموده است كسانيرا كه منكر سقر و زبانيه و موجب تذكر بودن آيات قرآنيه شدند ميفرمايد نه چنين است كه شما تصوّر نموديد يا انكار فرموده متذكّر شدن آنانرا بمواعظ الهيه و ميفرمايد نه چنين است كه شما متذكّر شويد قسم بماه تابان كه رفعت و عظمت آن مشهود است و قسم بشب وقتى كه پشت كند كه زمان راز و نياز با خدا است و منقضى شود يا بيايد در دنبال روز و موجب آسايش خلق گردد چون اذا دبر با الف و بى‌همزه نيز قرائت شده است و آن با معناى اخير انسب است و قسم بصبح وقتى كه عالم را بنور خود منوّر نمايد كه آن سقر يا آيات قرآنيه يكى از بزرگترين موجبات تذكّر بشر متذكّر است و در حديث سابق كه ذكرى بولايت امير المؤمنين عليه السّلام در آن تفسير شده بود احدى الكبر هم بآن تفسير شده و كبر جمع كبرى بمعناى عظمى است و آن موجب ترس و بيم انسان از خدا است نه تمامى بلكه كسانيكه بخواهند پيش قدم در امر خير شوند يا پيروى از ايشان نمايند و در رتبه متأخره بآنها ملحق گردند و زود يا دير قبول اسلام نمايند و در حديث سابق بكسانيكه تقدّم يافتند بولايت و مؤخر شدند از سقر و كسانيكه تأخر يافتند از ولايت و مقدّم شدند بسقر تفسير شده و بعضى تقدّم را عبارت از ايمان و اطاعت و تأخر را عبارت از كفر و معصيت دانسته و گفته‌اند مؤمن و مطيع مقدّم است در عقول و درجات و كافر و عاصى مؤخر است در آنها و هر نفسى گرو اعمال خود نزد خدا است و تا از عهده تكاليف الهيّه برنيايد خلاصى براى او متصوّر نيست مگر كسانيكه نامه اعمالشان بدست راستشان داده شد كه برات آزادى از جهنّم را از خدا گرفته و خود را از گرو بيرون‌


جلد 5 صفحه 306

آورده‌اند و در حديث سابق بشيعيان اهل بيت اطهار با تأكيد بقسم تفسير شده و قمّى ره آنرا تأييد نموده است و ايشان در بهشتها از يكديگر سؤال مينمايند از حال گناهكاران يا در آنجا سؤال ميكنند از گناهكاران كه در جهنمند چون ميبينند آنها را كه چه موجب شد كه شما جهنمى شديد و آنها جواب ميدهند كه ما در دنيا از نماز گزاران نبوديم و در بعضى از روايات به اين معنى تصريح شده و در بعضى بترك تبعيّت از ائمه اطهار چون مراد از سابقون در قول خداوند و السّابقون السّابقون اولئك المقرّبون ايشانند و اينجا مراد از مصلّى تابع است و در بعضى بترك تولّاى ايشان و ترك صلوات بر آن ذوات مقدّسه تفسير يا تأويل شده است و از اطعامات واجبه بمساكين و فقرا خوددارى مينموديم و قمّى ره آنرا از قول امام عليه السّلام به نپرداختن خمس آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تفسير نموده است و شايد مراد بيان تعميم آن باشد و ما با اهل معصيت همكارى مينموديم و با اينهمه خطا و گناه منكر روز جزا هم بوديم كه بالاتر از همه است و از اينجا ميتوان استدلال نمود بر آنكه كفار معاقبند بفروع چنانچه معاقبند باصول و به اين باقى بوديم تا آنكه مرگ گريبان ما را گرفت و يقين كرديم آنچه انبيا و اوليا فرمودند و ما باور نميكرديم راست بود خدا ميفرمايد پس هيچ يك از شفعاء روز جزا از انبيا و اوليا و علما و صلحا از چنين اشخاصى شفاعت نميكنند و بر فرض هم بنمايند پذيرفته نخواهد شد و بحال آنها فائده ندارد پس چه ميشود آنها را كه از قرآن رو گردان شدند و در بعضى از روايات تذكره بولايت مولى تفسير شده گويا آنها خرهاى وحشى هستند كه از شير فرار نموده‌اند تشبيه فرموده كسانيرا كه اعراض از حق و تنفّر از استماع آيات قرآن نمودند بخرهاى وحشى كه از مشاهده شير فرار ميكنند و اگر مراد از تذكره ولايت مولى باشد كه ذكر شد تشبيه از دو طرف است يعنى آنها بخرها و مولى بشير تشبيه شده و لطفش زيادتر خواهد بود و چون گفته‌اند آنها از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خواسته بودند كه براى هر يك نامه‌اى از خدا بياورد كه در آن نوشته باشد اى فلان بمحمد ايمان بياور تا ايمان بياورند خدا فرموده اينها بمعجزاتى كه از تو در اينمدت ظاهر شده ايمان نميآورند بلكه‌


جلد 5 صفحه 307

هر يك از آنها منتظرند از آسمان بر ايشان نامه‌هاى سر گشاده‌اى باسم و رسم بيايد و بخوانند آنها را و ايمان بياورند چنين نخواهد شد خدا تقاضاى بيجا را نمى‌پذيرد اينها بهانه است جهت اعراض آنها آنستكه ترس از آخرت ندارند و براى اين از قرآن اعراض نمودند و چنين نيست كه آنها ميگويند كه قرآن كافى براى تذكّر ما نيست همانا موجب تذكّر و تنبّه بنحو اتمّ و اكمل همان قرآن است پس كسيكه طالب تذكّر باشد متذكّر و متّعظ ميشود بآن و متذكّر و متّعظ نشوند بآن مگر آنانكه بخواهد خدا تذكّر و اتّعاظ آنها را بآن باراده و اختيار خودشان چون اراده الهيّه سابق بر اراده خلق است و هر عمل خيرى بايد بتوفيق الهى انجام يابد و جبر و تفويض نيست بلكه امر بين امرين است و خداوند سزاوار است كه بندگان از او بترسند و از معصيت او پرهيز نمايند و سزاوار است كه اگر توبه نمايند از تقصير آنها بگذرد و آنانرا بيامرزد در توحيد از امام صادق عليه السّلام در اين آيه نقل شده كه خدا فرموده من سزاوارم كه بندگان از من بترسند و چيزى را با من شريك قرار ندهند و من سزاوارم كه اگر آنها چيزى را با من شريك قرار ندادند داخل نمايم آنانرا در بهشت و آنكه خداوند قسم ياد فرموده بعزّت و جلال خود كه اهل توحيد را هيچوقت معذّب بآتش نفرمايد در ثواب الاعمال و مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره مدّثر را در نماز واجب خود قرائت نمايد حق است بر خدا كه قرار دهد او را با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در درجه آنحضرت و هيچوقت او را در دنيا بدبخت نفرمايد و الحمد للّه ربّ العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطاهرين.


جلد 5 صفحه 308

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


كَلاّ وَ القَمَرِ (32) وَ اللَّيل‌ِ إِذ أَدبَرَ (33) وَ الصُّبح‌ِ إِذا أَسفَرَ (34) إِنَّها لَإِحدَي‌ الكُبَرِ (35) نَذِيراً لِلبَشَرِ (36)

چنين‌ نيست‌ قسم‌ بماه‌ و شب‌ چون‌ پشت‌ ميكند و صبح‌ زماني‌ ‌که‌ ظاهر ميشود بدرستي‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ بيانات‌ ‌در‌ احوال‌ قيامت‌ يكي‌ ‌از‌ آيات‌ بزرگ‌ الهي‌ ‌است‌ ‌براي‌ انذار بشر و الا آيات‌ الهي‌ بسيار ‌است‌.

جلد 17 - صفحه 282

و ‌في‌ ‌کل‌ شي‌ء ‌له‌ آيه

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 32)- در ادامه بحث با منکران نبوت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله، و انکار رستاخیز، در اینجا سوگندهای متعددی یاد کرده، و بر مسأله قیامت و رستاخیز و دوزخ و عذاب آن تأکید می‌نماید.

می‌فرماید: «این چنین نیست که آنها تصور می‌کنند، سوگند به ماه» (کلا و القمر).

ذکر سوگند به «ماه» به خاطر آن است که یکی از آیات بزرگ الهی است، هم از نظر خلقت، و هم گردش منظم، و هم نور و زیبائی، و هم تغییرات تدریجی که خود، تقویم زنده‌ای برای مشخص ساختن روزهاست.

نکات آیه

۱ - آموزه هاى قرآن، بى تأثیر در بیماردلان و کافران (و لیقول الذین فى قلوبهم مرض و الکفرون ... و ما هى إلاّ ذکرى للبشر . کلاّ) «کلاّ» در این آیه براى انکار است; انکار تذکار بودن قرآن براى بیماردلان و کافران حق ناپذیر.

۲ - سوگند خداوند به ماه (و القمر)

۳ - ماه، از پدیده هاى عظیم و با اهمیت براى زندگى بشر (و القمر) برداشت یاد شده، با توجه به این نکته است که سوگند خداوند به چیزى، نشانگر اهمیت آن است.

موضوعات مرتبط

  • سوگند: سوگند به ماه ۲
  • قرآن: آثار قرآن ۱; سوگندهاى قرآن ۲; قرآن و بیماردلان ۱; قرآن و کافران ۱
  • ماه: اهمیت ماه ۳; عظمت ماه ۳

منابع