الزخرف ٣٢: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
[[الأنعام ١٢٤ | وَ إِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ...]] (۰) [[المؤمنون ٧١ | وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُ...]] (۰) [[ص ٨ | أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّکْرُ مِنْ...]] (۱) | [[الأنعام ١٢٤ | وَ إِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ...]] (۰) [[المؤمنون ٧١ | وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُ...]] (۰) [[ص ٨ | أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّکْرُ مِنْ...]] (۱) | ||
</div> | </div> | ||
== نزول == | |||
از طریق ضحاک از ابن عباس نقل شده که وقتى که خداوند حجج و بینات خود را براى منکرین عرب بیان فرمود. اینان مى گفتند: اگر بنا باشد خداوند از جنس بشر پیامبرى برگزیند غیر از محمد کسان دیگرى هستند که به این کار سزاوارترند و مقصود آنها ولید بن مغیرة از مکه و مسعود بن عمرو الثقّفى از طائف بوده است سپس این آیه نازل شد.<ref> تفسیر جامع البیان.</ref> | |||
قتادة گوید: که ولید بن مغیرة میگفت: اگر سخنانى که محمد میگوید، راست باشد. باید این قرآن بر من نازل بشود یا بر مسعود ثقفى.<ref> تفسیر ابن المنذر.</ref> | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link103 | آيات ۲۶ - ۴۵ سوره زخرف]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link103 | آيات ۲۶ - ۴۵ سوره زخرف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link104 | معناى سخن ابراهيم (ع ) به پدر و قومش : ((انى براء مما تعبدون الا الذى فطرنىفانه سيهدين )) ]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link104 | معناى سخن ابراهيم (ع ) به پدر و قومش : ((انى براء مما تعبدون الا الذى فطرنىفانه سيهدين )) ]] | ||
خط ۴۸: | خط ۵۵: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link117 | رواياتى ديگر در ذيل برخى آيات گذشته]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link117 | رواياتى ديگر در ذيل برخى آيات گذشته]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۳#link21 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۳#link21 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ «32» | |||
آيا آنان رحمت پروردگارت (در مورد تعيين پيامبر) را (ميان خود) تقسيم مىكنند در حالى كه ما معيشت آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كردهايم (تا چه رسد به اعطاى مقام والاى نبوّت) و درجات بعضى انسانها را بر برخى ديگر برترى داديم تا برخى از آنان برخى ديگر را به خدمت گيرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان مىاندوزند بهتر است. | |||
===نکته ها=== | |||
برترى يافتن برخى انسانها بر ديگران دو گونه است: | |||
- يكى برترى در ساختار جسمى، فكرى و استعدادهاست كه اين امر سبب احساس نياز به يكديگر و خدمت به همديگر است و بدين وسيله جامعه تشكيل مىشود. انسان در اين برترى نقشى ندارد. «رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ» | |||
- نوع ديگر، برترى است كه خداوند بر اساس تلاش انسان عطا مىكند، نظير آيه: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» «1» كه خداوند كسانى را كه به سراغ علم و ايمان رفتند برترى مىدهد. | |||
وقتى معيشت انسانها در دست خداست، چگونه بعضى انتظار دارند مقام نبوّت با آنان باشد و آنها تصميم بگيرند كه وحى بر چه كسى نازل شود؟ | |||
تفاوتهايى كه ميان مردم است بايد سبب پيوستگى و تعاون و استخدام بعضى توسط بعضى باشد، نه سبب استثمار و فخر فروشى و تحقير ديگران. «سُخْرِيًّا» يعنى گروهى از انسانها گروه ديگر را به كار گيرد و آنها را استخدام كند. | |||
---- | |||
«1». مجادله، 11. | |||
جلد 8 - صفحه 451 | |||
===پیام ها=== | |||
1- انسان بايد قدر و جايگاه خود را بداند و پا را از گليم خود درازتر نكند. | |||
(انتخابپيامبر در حوزه اراده الهى است، نه توقّع و انتظار مردم) «أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ» | |||
2- نبوّت، رحمت خاص الهى است. «رَحْمَةِ رَبِّكَ» | |||
3- كسى از خداوند طلبى ندارد هر چه هست لطف و رحمت اوست. «رَحْمَةِ رَبِّكَ» | |||
4- رزق فقط به دست خداست. «نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ» | |||
5- برترىهاى جسمى و فكرى سبب غرورتان نگردد زيرا همه از خداست. | |||
«نَحْنُ قَسَمْنا- رَفَعْنا» | |||
6- انديشه جامعه بى طبقه، خيالى بيش نيست. (خداى حكيم خود تفاوتهايى قرار داده تا مردم به يكديگر احساس نياز كنند و با كمك به يكديگر در سايه اجتماع رشد كنند.) «رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ» | |||
7- اجير شدن و اجير گرفتن و استخدام بعضى انسانها توسط بعضى ديگر، امرى مجاز و مشروع است. «لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا» | |||
8- جامعهى پايدار و اقتصاد سالم، وابسته به تعاون و بهرهگيرى از توان نيروهاى مختلف انسانى است. «لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا» | |||
9- رحمت، از شئون ربوبيّت است. «رَحْمَةِ رَبِّكَ» | |||
10- وحى و رسالت را با ماديات مقايسه نكنيم. «رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ» | |||
11- برترىهاى مادى، شما را از رحمت الهى غافل نكند. «وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ» | |||
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 452 | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (32) | |||
أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ: آيا ايشان تقسيم مىكنند بخشايش پروردگار تو را كه نبوت است، يعنى نه آنست كه مفاتيح رسالت در قبضه اقتدار ايشان باشد تا به هر كه بخواهند فتح باب نبوت كنند، نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ: ما تقسيم كنيم در ميان ايشان، مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا: چيزى كه سبب زندگانى ايشان است در ارزاق در زندگانى دنيا و ايشان از تدبير و تعيين آن عاجز مطلقاند. و هر گاه ايشان از تدبير قسمت ارزاق عاجزند با آنكه مخصوص به مصالح دنيويه آنها است، پس چگونه در امر رسالت كه أعلى مراتب انسان و ربط با عالم غيب است تصرف نمايند و آن را به اراده خود معلق سازند. | |||
و نيز به جهت تأكيد قول مذكور فرمايد: وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ: و برترى داديم | |||
جلد 11 - صفحه 469 | |||
بعضى از آدميان را، فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ: فوق برخى ديگر درجهها از روزى، بعضى به نهايت ثروت، و بعضى به نهايت فقر، و بعضى متوسط، و بعضى به زور و بازوى خود مغرور، و بعضى به ضعف و ناتوانى خود ملول، تمام بر حكمت و مصلحت، لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا: اين تفاوت درجه به جهت آنست كه فراگيرند برخى از آدميان برخى ديگر را مسخر سازنده و رام كننده در عمل، يعنى يكديگر را كار فرمايند به اين وجه كه يكى به مال معاون ديگرى شود، و ديگرى به اعمال مساعدت ديگرى نمايد. و به سبب آن مهمّات آنها اصلاح و معاش ايشان مهيا گردد و موجب انس و الفت آنها و تعاون عمومى در ميان و سبب قوام نظام عالم شود؛ و هر گاه تفويض امور معيشت به بندگان شدى، باعث اختلاف و افساد گرديدى، پس چگونه تدبير امور دينيه امر نبوت كه رحمت كبرى و رأفت عظمى و واسطه حيازت حظوظ عقبى است، در قبضه تصرف ايشان تواند بود. وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ: و بخشش پروردگار تو، يعنى نعمت نبوت و آنچه تابع آنست از فوز و نجات و وصول به روضات جنات، خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ: بهتر است از آنچه جمع مىكنند كافران از زخارف دنيا و آن را سرمايه بزرگى خود دانند. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ (31) أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (32) وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ (33) وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ (34) وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ (35) | |||
ترجمه | |||
و گفتند چرا فرستاده نشد اين قرآن بر مردى از آن دو بلد كه بزرگ باشد | |||
آيا آنها قسمت ميكنند رحمت پروردگار تو را ما قسمت كرديم ميانشان روزى آنها را در زندگانى دنيا و بلند گردانيديم بعضى را بر بعضى درجههائى تا بگيرند بعضيشان بعضى را مستخدم و فرمانبردار و رحمت پروردگارت بهتر است از آنچه جمع ميكنند | |||
و اگر نه آن بود كه ميشدند مردم يك دسته مجتمع بر كفر هر آينه قرار داده بوديم براى هر كه كافر ميشود بخداى بخشنده براى خانههاشان سقفهائى از نقره و نردبانهائى كه با آن آيند بر بام | |||
و براى خانههاشان درهائى و تختهائى كه بر آن تكيه كنند | |||
و زينتهائى و نيست تمام اينكه بيان شد مگر بهره زندگانى دنيا و آخرت نزد پروردگار تو است براى پرهيزكاران. | |||
تفسير | |||
كفّار قريش كه براى ارشاد آنها خداوند كتاب حقّ و رسول مبين | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 602 | |||
فرستاده بود و بيان شد در آيات سابقه كه گفتند قرآن سحر است نسبت به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله هم اعتراض نمودند كه چرا نبايد در مكّه مانند وليد بن مغيره و در طائف عروة بن مسعود پيغمبر باشد كه آن دو نفر متشخّص و ثروتمند و صاحب جاه و جلالند و بايد كسيكه تهى دست از مال دنيا است باين منصب فائز گردد لذا خداوند متعال در جواب اين اشكال فرموده آيا تقسيم رحمت پروردگار و تعيين مقام نبوّت بعهده آنها است و آيا آنها مورد قابل از براى اين منصب را ميتوانند بدست بياورند با آنكه پيغمبر بايد معصوم از گناه و لغزش و اعلم خلق و اكمل ناس باشد و ساير خصوصيّات و اوصافيكه جز خداوند ممكن نيست كسى احاطه بآنها داشته باشد مال و جاه كه چيزى نيست نبوّت شرائط ديگرى لازم دارد كه شما بخاطرتان خطور ننموده همان تقسيم مال و جاه ناقابل را هم ما بعهده آنها واگذار ننموديم خودمان معاش و ثروت و جاه و دولت و علم و مكنت و ساير موجبات رفعت بعضى را بمراتب بر بعضى ميان بندگان قسمت ميكنيم بر حسب قابليّت و صلاح آنها در دنيا و آخرت تا بعضى حاكم و بعضى محكوم و برخى خادم و برخى مخدوم و پارهئى منعم و دستهئى متنعّم باشند و امور دنيا منظّم و مرتّب گردد چه رسد بمقام نبوّت و امامت كه بزرگترين رحمت حقّ است و بهتر و برتر است از دنيا و ما فيها كه آنها در فكر جمع آورى آن براى خودشانند و مال دنيا باين اندازه در نظر ما بىقابليّت است كه اگر ملاحظه اين نبود كه تمام مردم كافر شوند بطمع مال ما سقفهاى خانههاى كفّار را از نقره مينموديم بلكه نردبانها و درها و صندليهاى آنها را هم نقره ميكرديم و خانههاشان را بطلا زينت ميداديم و نيست تمام اين تجمّلات مگر بهره زندگانى چند روزه دنيا كه بزودى از دست ميرود ولى نعمتهاى اخروى نزد پروردگار تو براى اهل تقوى و پرهيزكارى محفوظ و باقى و برقرار است و اخبار در باب تقسيم ارزاق عباد بر طبق صلاح و سداد و همچنين ساير موجبات تفوّق و برترى از مال و جاه و جمال و جلال و كمال بر وفق حكمت و مصلحت براى تحصيل لوازم الفت و تكميل جهات وصلت كه هر فاقد جهتى بواجد آن رجوع نموده رفع حاجت خود را نمايد بسيار است از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اگر خداوند اين معامله را با كفّار | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 603 | |||
ميفرمود هيچ كس ايمان نميآورد ولى خداوند قرار داد در ميان اهل ايمان اغنيا و فقراء را و همچنين در ميان كفّار فقرا و اغنيا را پس امتحان فرمود آنها را بامر و نهى و صبر و رضا و نيز از آن حضرت نقل شده كه تمام اولاد آدم عليه السّلام اهل ايمانشان فقير و كفّارشان غنى بودند تا حضرت ابراهيم عليه السّلام آمد و عرضه داشت پروردگارا ما را فتنه براى كفار قرار مده پس خدا در هر دو دسته ثروت و حاجت را مقرّر فرمود و از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله روايت نموده است كه فرمود اى گروه فقراء پاكيزه كنيد نفوس خودتان را و دل خود را راضى برضاى حق نمائيد خداوند تعالى شما را بفقرتان ثواب ميدهد و اگر نكنيد ثوابى نخواهيد داشت خداوند توفيق رضا و تسليم را بما عنايت فرمايد. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ هُم يَقسِمُونَ رَحمَتَ رَبِّكَ نَحنُ قَسَمنا بَينَهُم مَعِيشَتَهُم فِي الحَياةِ الدُّنيا وَ رَفَعنا بَعضَهُم فَوقَ بَعضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعضُهُم بَعضاً سُخرِيًّا وَ رَحمَتُ رَبِّكَ خَيرٌ مِمّا يَجمَعُونَ (32) | |||
آيا اينها قسمت ميكنند رحمت پروردگار تو را ما قسمت كردهايم بين آنها معيشت زندگاني آنها را در حيات دنيوي و بالا برديم بعضي را فوق بعضي از حيث درجات تا اينكه بعضي بعض ديگري را بكار بگيرند و تسخير كنند و رحمت پروردگار تو بهتر است از آنچه اينها جمعآوري ميكنند. | |||
توضيح كلام اينكه انسان در امر معيشت مدني بالطبع است بيك ديگر كمال احتياج را دارند: بنّا، نانوا، قصاب، بقال، خياط، تاجر، كاسب، نجار صانع، كارگر، كارفرما و غير اينها بسا يك مملكت ايران که سي ميليون جمعيت آن است كافي نيست براي رفع كليه حوائج احتياج به ممالك خارجه دارند لذا ميفرمايد: | |||
أَ هُم يَقسِمُونَ رَحمَتَ رَبِّكَ که رسالت بايد به ثروتمندان برسد و بصاحبان قبيله و عشيره. | |||
نَحنُ قَسَمنا بَينَهُم مَعِيشَتَهُم يكي را غني و يكي را فقر يكي را توسعه يكي را ضيق اشاره به اينكه امور معيشت بدست شما نيست اگر بود همه ميخواستند سلطنت داشته باشند و ميليونر باشند و صاحب قوه و قدرت. | |||
مهندسي که به کل نكهت و به گل جان داد || به هر که هر چه سزاوار حكمت است آن داد | |||
جلد 16 - صفحه 26 | |||
«و ان من عبادي من لا يصلحه الّا الفقر فان اغنيته لافسده ذلک و ان من عبادي من لا يصلحه الا الغني فان افقرته لافسده ذلک» | |||
- حديث قدسي- مكرر گفتهايم در باب توحيد افعالي اينكه خلق و رزق و غني و فقر و صحت و مرض و عزت و ذلت و حيات و موت از افعال مختصّه به خداوند است تمام موافق حكمت و مصلحت فِي الحَياةِ الدُّنيا. | |||
و اما در آخرت احدي احتياج به ديگري ندارد نه در جنب نعمت که به آنها بدهند و نه در جنب بلاء که از آنها دفع كنند يَومَ يَفِرُّ المَرءُ مِن أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ لِكُلِّ امرِئٍ مِنهُم يَومَئِذٍ شَأنٌ يُغنِيهِ عبس آيه 34 الي 37. | |||
وَ رَفَعنا بَعضَهُم فَوقَ بَعضٍ دَرَجاتٍ: | |||
يكي را به او تخت شاهي دهي || يكي را به دريا به ماهي دهي | |||
يكي را دهي تاج و تخت و كلاه || يكي را نشاني به سنگ سياه | |||
لِيَتَّخِذَ بَعضُهُم بَعضاً سُخرِيًّا يعني بعضي ديگر را تسخير كنند يعني بكار بگيرند زارع را بزراعت، بنا را به بنائي، كارمند را به كار كني، تا هم حوائج كارفرما انجام بگيرد و هم كارگر استفاده كند و امر معاشش اصلاح شود و هر كسي مشغول به يك كاري و شغلي باشد تا امور تمام اصلاح شود. | |||
وَ رَحمَتُ رَبِّكَ خَيرٌ مِمّا يَجمَعُونَ چون آنچه جمع آوري ميكنند ميگذارند و ميروند و زر و بالش بر آنها باقي ميماند و از دنك و دينارش سؤال ميشود | |||
مما كسبت و فيما انفقت | |||
ولي رحمت و عنايت و تفضل الهي باعث رستگاري و فوز به جنت و نعم دائميه الهيه ميشود و نجات از مهالك و عذاب الهي و اينکه به نص قرآن خاص به مؤمنين است که ميفرمايد وَ رَحمَتِي وَسِعَت كُلَّ شَيءٍ فَسَأَكتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ الَّذِينَ هُم بِآياتِنا يُؤمِنُونَ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ- الي قوله- أُولئِكَ هُمُ المُفلِحُونَ- اعراف آيه 155 الي 157. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 32)- قرآن مجید برای کوبیدن این طرز تفکر زشت و خرافی پاسخهای دندان شکنی میدهد و دیدگاه الهی و اسلامی را کاملا مجسم میسازد، نخست میگوید: «آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند»؟! (أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ). تا به هر کس بخواهند نبوت بخشند، و کتاب آسمانی بر او نازل کنند. | |||
از این گذشته اگر تفاوت و اختلافی از نظر سطح زندگی در میان انسانها وجود دارد هرگز دلیل تفاوت آنها در مقامات معنوی نیست، بلکه: «ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضی را برای بعضی برتری دادیم تا یکدیگر را مسخر کرده» و با هم تعاون نمایند (نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا). | |||
آنها فراموش کردهاند که زندگی بشر یک زندگی دسته جمعی است، و اداره این زندگی جز از طریق تعاون و خدمت متقابل امکان پذیر نیست. | |||
«و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آوری میکنند (از مال و جاه و مقام) برتر و بهتر است» (وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ). | |||
ج4، ص369 | |||
بلکه تمام این مقامها و ثروتها در برابر رحمت الهی و قرب پروردگار به اندازه بال مگسی وزن و قیمت ندارد. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||