طه ٤: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۶: خط ۲۶:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۳#link127 | آيات ۱ - ۸ سوره طه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۳#link127 | آيات ۱ - ۸ سوره طه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۳#link128 | غرض كلى آيات ، سوره طه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۳#link128 | غرض كلى آيات ، سوره طه]]
خط ۴۷: خط ۴۸:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۵#link146 | بررسى رواياتى كه در عرش موجودى جسمانى گفته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۵#link146 | بررسى رواياتى كه در عرش موجودى جسمانى گفته اند]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۵۲#link96 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۵۲#link96 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى‌ «4»
از جانب كسى كه زمين و آسمان‌هاى بلند را آفريده، نازل شده است.
===نکته ها===
براى حروف مقطّعه‌ى‌ «طه» معانى و تعبيرهاى مختلفى بيان شده است؛ از جمله آن كه نام خدا يا كلمه سوگند و يا نام پيامبر است. «1» چنانكه اهل‌بيت پيامبر را «آل طاها» يا حضرت على عليه السلام را «طه» «2» و در دعاى ندبه امام زمان عليه السلام را «يابن طه» مى‌خوانيم. به هر حال اين حروف زايد وبدون معنا نيست، و در طول زمان زيادى كه از نزول قرآن مى‌گذرد وبا وجود دشمنان زبان‌شناس بسيار، تاكنون هيچ‌گونه ايراد وخدشه قابل تأمّلى دراين مورد وارد نشده است. «3»
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به خاطر عشق و سوز و تعهّد در انجام وظيفه، بى‌تاب مى‌شد، «لِتَشْقى‌» تا
----
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». بحار، ج 97، ص 375.
«3». تفسير نمونه.
جلد 5 - صفحه 321
جايى كه در انجام تكليف، پاهاى حضرت متورم و رنگ مباركش زرد شده بود. «1»
«تنزيل» به معناى نزول تدريجى است، يعنى قرآن در مدّت 23 سال ودر حوادث و مناسبت‌هاى گوناگون، نازل گرديده است و اين با نزول دفعى قرآن در شب قدر بر قلب مبارك پيامبر صلى الله عليه و آله منافاتى ندارد.
===پیام ها===
1- وحى الهى براى ايجاد رنج و زحمت نازل نشده است. ما أَنْزَلْنا ... لِتَشْقى‌
2- در انجام تكاليف دينى، تحمّل مشقّت‌هاى طاقت‌فرسا لازم نيست. ما أَنْزَلْنا ... لِتَشْقى‌
3- انسان فطرتاً داراى باورهايى است، ولى چون از آنها غافل مى‌شود نياز به تذكّر دارد. «تَذْكِرَةً»
4- تقوى و علم و خشيت با يكديگر ملازمند. «2» «تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى‌»
5- براى رشد مناسب، تنها كمال مربّى و مبلّغ كافى نيست، بايد زمينه‌ى پذيرش نيز فراهم باشد. «لِمَنْ يَخْشى‌» چنانكه براى برداشت محصول خوب، بذر خوب، زمين مناسب و مراقبت لازم است.
6- احساس مسئوليّت مقدّمه پندپذيرى است. «تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى‌»
7- وظيفه‌ى پيامبر تذكّر است نه اجبار مردم بر پذيرش. «إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى‌»
8- تشريع و تكوين، هر دو از يك منبع هستند و قوانين آنها با يكديگر مطابقت دارد. «تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ» 9- آفريدگار آسمان‌هاى با عظمت، اگر سخنى بگويد آن سخن، بسيار مهمّ است.
تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ‌ ... السَّماواتِ الْعُلى‌ ... (كلام الامير امير الكلام)
----
«1». تفسير صافى.
«2». چنانكه در آيات ديگر مى‌خوانيم: «تذكرة للمتّقين» حاقّه، 48، «انّما يخشى اللّه من عباده العلماء» فاطر، 28.
تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 322
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
تَنْزِيلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى‌ «4»
تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ‌: نازل شد قرآن نازل شدنى از جانب ذاتى كه خلق فرمود زمين‌ها. وَ السَّماواتِ الْعُلى‌: و آسمانهاى بلند مرتبه را.
تحقيق: مركز و مدار انتظامات عالم كبير اجتماعى، قلب عالم صغير انسانى است. به اين معنى كه: قلب انسانى اگر آگاهى و هشيارى يابد و ترس آفريدگار را حقيقتا دارا شود، هر آينه ملتزم گردد به اوامر الهيه و نواهى سبحانيه و مانع او شود از ارتكاب قبايح و شنايع؛ و البته جريان چنين رويه در عموم، موجب شود قلع ماده فساد را از عالم و بقاى نظام جامعه بنى آدم. و لذا غرض از نزول قرآن شريف را تذكره ترسندگان مقرر فرمود، لكن چون اكثر مردم داراى ترس واقعى نباشند بدين جهت از آيات فرقانيه متذكر نشوند، و البته به فقدان تذكر حقيقى، اختلال نظام جمعى حاصل آيد و فرمايش‌ (مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ) تا (لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌) تفخيم است براى شأن منزل، چه بيان تعظيم منزل فرموده به ذكر افعال و صفات او بر ترتيبى كه در نزد عقل مستحسن باشد.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
طه «1» ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‌ «2» إِلاَّ تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى‌ «3» تَنْزِيلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى‌ «4»
الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌ «5» لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى‌ «6» وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى‌ «7» اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌ «8»
ترجمه‌
اى طالب حقّ و هادى خلق‌
نفرستاديم بر تو قرآن را براى آنكه در رنج افتى‌
ولى فرستاديم آنرا براى پند دادن تو كسى را كه ميترسد
فرستادنى از جانب آنكه آفريد زمين و آسمانهاى بلند را
خداوند بخشنده‌اى كه بر عرش مستولى است‌
مر او را است آنچه در آسمانها است و آنچه در زمين است و آنچه در ميان آن دو است و آنچه در زير خاك نمناك است‌
و اگر آشكار كنى گفتار را پس همانا او ميداند پوشيده و پوشيده‌تر را
خداوند نيست خدائى مگر او مر او را است نامهاى نيكو.
تفسير
در اوّل سوره بقره شرحى راجع بفواتح السّور گذشت و اينجا از امام صادق عليه السّلام در معانى الاخبار نقل نموده كه امّا طه پس اسمى است از اسماء پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و معناى آن اى طالب حقّ و هادى بسوى او است و قمّى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وقتى نماز ميخواند بانگشتان پا تكيه ميفرمود تا ورم كرد پس خداوند تعالى نازل فرمود طه بلغت طى اى محمّد نفرستاديم تا آخر آيه و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه يكى از شبهائى كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزد عايشه بود عرض كرد يا رسول اللّه چرا خودت را بتعب مى‌اندازى با آنكه خداوند گناهان گذشته و آينده تو را بخشيده فرمود آيا نباشم بنده شكر گذارى و آنحضرت بر اطراف انگشتان پايش مى‌ايستاد پس اين آيه نازل شد و در احتجاج‌
----
جلد 3 صفحه 498
از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه آنحضرت ده سال بر اين امر مداومت داشت تا قدمهايش ورم كرد و رويش زرد شد چون تمام شب را قيام ميفرمود تا خداوند عتاب فرمود او را باين امر و فرمود طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‌ بل لتسعد به فيض ره هم در تفسير لتشقى بل لتسعد نقل فرموده و از اينجا بنظر ميرسد كه مراد شقاوت مقابل با سعادت است نه تعب و رنج كه گفته‌اند در اين لفظ شايع است مگر آنكه مراد از تفسير، بيان نكته عدول از لتتعب به لتشقى در كلام الهى باشد كه خواسته‌اند بفرمايند اينكه خداوند لتشقى فرموده با آنكه مراد لتتعب است براى اشاره بآنستكه مقصود از انزال سعادت آنحضرت است نه مشقّت و تعب در هر حال مقصود از انزال قرآن نيست مگر آنكه تذكر دهد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسانى را كه در دلشان ترس خداوند جا دارد و قبول نصيحت و اندرز مينمايند بمصالح و مفاسد امورشان شايد متذكر شوند و بسعادت دنيا و آخرت برسند و نازل شده است قرآن نازل شدنى از جانب خداوند عالم قادرى كه خلق فرمود زمين و آسمانها را كه هر يك عليا هستند چون على جمع عليا است بمعناى بلند و با رفعت و از اينجا مقام قرآن معلوم ميشود كه از جانب چنين خالق عظيم الشأنى و از چنين مقام رفيعى نازل شده است و ظاهرا الرحمن خبر مبتداء محذوف باشد يعنى هو الرحمن و على العرش استوى خبر بعد از خبر و محتمل است الرّحمن مبتداء باشد و ما بعد آن خبر و استوى بمعناى استيلاء و احاطه و احتواء بر ملك است چنانچه در توحيد از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و در سوره اعراف ذيل آيه‌ إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ‌ بيان مفصّلى نافع در اينمقام ايراد گرديد و تكرار نميشود و هيچ يك از موجودات عرشى و فرشى از ثرى تا ثريّا بيرون از احاطه علم و قدرت و ملك و سلطنت خداوند نيست حتّى چيزهائى كه در زير خاك نمناك و قعر زمين كه بآب ميرسد پنهان است از قبيل گنج و معدن و موجودات جاندار و بى‌جان همه در حيطه تصرف و احاطه علميّه الهيّه است در خصال از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه را تلاوت كرد و فرمود هر چيزى مستقرّ برثرى است و ثرى با قدرت است و قدرت هر چيزى را نگهدارى ميكند و از روايت قمّى ره از امام صادق عليه السّلام مستفاد ميشود كه زمين و همه موجودات بعد از آن كه هر يك بر ديگرى مستقرند برثرى استقرار دارند
----
جلد 3 صفحه 499
و آنجا علم علماء ختم ميشود و مساوى است علم خداوند بگفتار بلند و آهسته و كردار آشكار و پنهان و ميداند سرّ مكنون در نفس و آنچه را از خاطر بگذرد و فراموش گردد چنانچه در تفسير سرّ و اخفى در معانى از امام صادق و در مجمع از آنحضرت و امام باقر عليهما السلام نقل شده است پس لازم نيست خداوند را بلند خواند آهسته هم اگر بخوانند آنرا ميشنود و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در توحيد از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند نود و نه اسم دارد كه هر كس آنها را احصاء نمايد داخل بهشت ميشود و همه اسماء خداوند خوب است چون دلالت بر صفات كمال و جمال و جلال دارد و ظاهرا مراد از احصاء آنها اتّصاف بآن صفات است كه البته موجب بهشت است و محتمل است مراد معرفت خداوند بآن صفات باشد كه مقدمه و موجب دخول در بهشت خواهد بود چنانچه در مجمع روايت نموده كه كسيكه از روى اخلاص بگويد لا اله الا اللّه داخل بهشت ميشود چه رسد بآنكه معتقد بسائر صفات هم باشد و خداوند را ثنا نمايد و حسنى چون مؤنث است صفت جماعت ميشود آورد لازم نيست بصيغه جمع باشد براى مطابقه با اسماء كه مؤنث است ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
تَنزِيلاً مِمَّن‌ خَلَق‌َ الأَرض‌َ وَ السَّماوات‌ِ العُلي‌ «4»
‌اينکه‌ قرآن‌ مجيد نازل‌ ‌شده‌ ‌از‌ كسي‌ ‌که‌ خلق‌ فرموده‌ زمين‌ و آسمانهاي‌ بالا ‌را‌ ‌در‌ خلقت‌ آسمانها و زمين‌ ‌بين‌ هيئت‌ قديم‌ و جديد اختلافست‌ اهل‌ هيئت‌ قديم‌ قائل‌ بودند ‌که‌ كرات‌ عالم‌ اجسام‌ سيزده‌ ‌است‌.
«1» كره‌ زمين‌ ‌که‌ مركز عالم‌ اجسام‌ ‌است‌.
«2» كره‌ آب‌ ‌که‌ سه‌ ربع‌ كره‌ زمين‌ ‌را‌ احاطه‌ كرده‌ و يك‌ ربع‌ ‌از‌ آب‌ بيرون‌ ‌است‌ ‌که‌ ربع‌ مسكون‌ مينامند.
«3» كره‌ هوا ‌که‌ احاطه‌ بكره‌ زمين‌ و آب‌ دارد.
«4» كره‌ نار محيط بكره‌ هوا و ‌اينکه‌ چهار كره‌ ‌را‌ امّهات‌ اربعه‌ نام‌ گذارده‌ بودند ‌که‌ نوع‌ جن‌ّ و انس‌ و جميع‌ انواع‌ حيوانات‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ مواد اربعه‌ و ‌هم‌ چنين‌ نباتات‌ خلق‌ ‌شده‌.
«5» آسمان‌ اوّل‌ مثل‌ نقره‌ خام‌ شفّاف‌ محيط بكره‌ نار و ‌در‌ ‌او‌ ماه‌ مثل‌ ميخ‌ فرو رفته‌.
«6» آسمان‌ دوم‌ ‌در‌ ‌او‌ عطارد ‌است‌.
«7» آسمان‌ سوّم‌ ‌در‌ ‌او‌ زهره‌ ‌است‌.
«8» آسمان‌ چهارم‌ ‌در‌ ‌او‌ خورشيد ‌است‌ و ‌در‌ ‌آن‌ بيت‌ المعمور ‌که‌ مسجد ملائكه‌ ‌است‌ مطابق‌ كعبه معظّمه‌.
جلد 13 - صفحه 6
«9» آسمان‌ پنجم‌ ‌در‌ ‌او‌ مريخ‌ ‌است‌.
«10» آسمان‌ ششم‌ ‌در‌ ‌او‌ مشتري‌ ‌است‌.
«11» آسمان‌ هفتم‌ ‌در‌ ‌او‌ ستاره‌ زحل‌ ‌است‌.
«12» آسمان‌ هشتم‌ ‌که‌ تعبير بكرسي‌ ميكنند محيط بتمام‌ ‌اينکه‌ كرات‌ و فلك‌ ثوابت‌ مينامند ‌که‌ ساير ستارگان‌ ‌در‌ ‌او‌ ثابت‌ ‌است‌.
«13» عرش‌ ‌که‌ فلك‌ ‌غير‌ مكوكب‌ و فلك‌ اطلس‌ مينامند محيط بتمام‌ ‌اينکه‌ كرات‌ و سطح‌ مقعر ‌هر‌ يك‌ ‌از‌ اينها مماس‌ ‌با‌ سطح‌ محدّب‌ ديگريست‌ و تمام‌ اينها ‌را‌ عالم‌ اجسام‌ تعبير ميكنند ‌که‌ تمام‌ مركّب‌ ‌از‌ ماده‌ و صورت‌ ‌است‌ و عرش‌ تمام‌ ‌اينکه‌ كرات‌ ‌را‌ ‌در‌ يك‌ شبانه‌ روز دور ميدهد بحركت‌ متوالي‌ و افلاك‌ هفتگانه‌ ‌بر‌ خلاف‌ ‌آن‌ يك‌ دوري‌ دارند ‌بر‌ خلاف‌ توالي‌ قمر ‌در‌ بيست‌ و هشت‌ روز و كسري‌ شمس‌ ‌در‌ يك‌ سال‌ سائرين‌ ‌در‌ مدت‌ معيّني‌ و فلك‌ ثوابت‌ ‌در‌ مدّت‌ طولاني‌ ‌که‌ تعبير بثوابت‌ كردند و ‌آن‌ افلاك‌ سبعه‌ ‌را‌ بسيّارات‌ نام‌ نهادند و هيئت‌ جديد قائل‌ بيك‌ فضاي‌ وسيعي‌ هستند و تمام‌ ‌اينکه‌ كرات‌ ‌در‌ ‌آن‌ فضاي‌ وسيع‌ حركت‌ معيّني‌ دارند و ‌از‌ ‌براي‌ كره‌ زمين‌ دو حركت‌ قائلند وضعي‌ و انتقالي‌ اما وضعي‌ دور ‌خود‌ چرخ‌ ميزند تشكيل‌ شبانه‌ روز ميدهد و انتقالي‌ دور كره‌ شمس‌ ‌با‌ ساير منظومات‌ شمسي‌ و تشكيل‌ سال‌ و فصول‌ ميدهد و ‌اينکه‌ مسلك‌ ‌هم‌ بتوسط حس‌ّ و ‌هم‌ ‌از‌ لسان‌ آيات‌ و اخبار استفاده‌ ميشود ‌که‌ بيانش‌ ‌را‌ تذكر داده‌ايم‌ قبلا (اشكال‌) اوّلا ‌در‌ آيات‌ شريفه‌ دارد ‌که‌ خداوند خلقت‌ آسمان‌ و زمين‌ ‌را‌ ‌در‌ مدّت‌ شش‌ روز آفريد و لكن‌ ‌در‌ سوره‌ فصّلت‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌در‌ مدت‌ هشت‌ روز بوده‌.
اوّلا ميفرمايد: (خَلَق‌َ الأَرض‌َ فِي‌ يَومَين‌ِ) ‌بعد‌ ميفرمايد: (وَ قَدَّرَ فِيها أَقواتَها فِي‌ أَربَعَةِ أَيّام‌ٍ) ‌بعد‌ ميفرمايد: (فَقَضاهُن‌َّ سَبع‌َ سَماوات‌ٍ فِي‌ يَومَين‌ِ) و ثانيا خداوند قادر متعال‌ قدرت‌ دارد ‌در‌ ‌آن‌ واحد ‌آنها‌ ‌را‌ خلق‌ فرمايد ‌اينکه‌ مدّت‌ ‌براي‌ چه‌ بوده‌!
(جواب‌).
اما ‌از‌ اول‌ كلمه‌ أربعة أيّام‌ راجع‌ بخلقت‌ أرض‌ و تقدير اقوات‌ و جعل‌ رواسي‌ ‌است‌ ‌که‌ يومين‌ أرض‌ داخل‌ ‌در‌ أربعه‌ ‌است‌ و ‌با‌ يومين‌ سماوات‌ شش‌ ميشود و اما ‌از‌
جلد 13 - صفحه 7
ثاني‌ آنكه‌ افعال‌ الهي‌ دو قسم‌ ‌است‌ يك‌ قسمت‌ دفعي‌ الوجود مثل‌ امر ساعة ‌که‌ (كَلَمح‌ِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَب‌ُ) ‌است‌ و يك‌ قسمت‌ تدريجي‌ الحصول‌ ‌است‌ مثل‌ فواكه‌ و حيوانات‌ و بني‌ آدم‌ و بني‌ جان‌ و امثال‌ ‌آنها‌ و ‌هر‌ دو موافق‌ ‌با‌ حكمت‌ ‌است‌ و مصلحة و ‌خود‌ عالم‌ بحكم‌ و مصالح‌ ‌است‌ تمام‌ بجا ‌است‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 4)- سپس به معرفی خداوندی که «نازل کننده قرآن» است می‌پردازد، تا از طریق شناخت او، عظمت قرآن آشکارتر شود، می‌گوید: «این قرآن از سوی کسی نازل شده که خالق زمین و آسمانهای بلند و بر افراشته است» (تَنْزِیلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلی).
در حقیقت این توصیف، اشاره به ابتدا و انتهای نزول قرآن می‌کند، انتهای آن زمین و ابتدایش آسمانهاست.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۲۷


ترجمه

(این قرآن) از سوی کسی نازل شده که زمین و آسمانهای بلند را آفریده است.

نازل شده‌اى است از طرف آن كه زمين و آسمان‌هاى بلند را آفريد
[كتابى است‌] نازل شده از جانب كسى كه زمين و آسمانهاى بلند را آفريده است.
این کتاب بزرگ فرستاده آن کسی است که زمین و آسمانهای بلند را آفرید.
در حالی که به تدریج از سوی کسی نازل شده که زمین و آسمان های بلند را آفریده است.
از جانب كسى كه زمين و آسمانهاى بلند را آفريده است نازل شده.
فرو فرستاده‌ای است از سوی کسی که زمین و آسمانهای برافراشته را آفریده است‌
فرو فرستاده‌اى است از سوى آن كه زمين و آسمانهاى بلند را آفريده.
از سوی کسی نازل شده است که زمین و آسمانهای بلند را آفریده است.
در حالی که فرود آمده‌ای است به تدریج از جانب کسی که زمین و آسمان‌های بلند را آفریده است.
فرستادنی از آنکه آفرید زمین و آسمانهای افراشته را


طه ٣ آیه ٤ طه ٥
سوره : سوره طه
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«تَنزِیلاً»: فرو فرستادن. مفعول مطلق فعل محذوف (نَزَّلَ) است (نگا: اسراء / . می‌تواند به معنی اسم مفعول، یعنی (مُنَزَّل) باشد (نگا: انعام / شعراء / . «الْعُلَی»: جمع عُلْیا، رفیع، بلند.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى‌ «4»

از جانب كسى كه زمين و آسمان‌هاى بلند را آفريده، نازل شده است.

نکته ها

براى حروف مقطّعه‌ى‌ «طه» معانى و تعبيرهاى مختلفى بيان شده است؛ از جمله آن كه نام خدا يا كلمه سوگند و يا نام پيامبر است. «1» چنانكه اهل‌بيت پيامبر را «آل طاها» يا حضرت على عليه السلام را «طه» «2» و در دعاى ندبه امام زمان عليه السلام را «يابن طه» مى‌خوانيم. به هر حال اين حروف زايد وبدون معنا نيست، و در طول زمان زيادى كه از نزول قرآن مى‌گذرد وبا وجود دشمنان زبان‌شناس بسيار، تاكنون هيچ‌گونه ايراد وخدشه قابل تأمّلى دراين مورد وارد نشده است. «3»

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به خاطر عشق و سوز و تعهّد در انجام وظيفه، بى‌تاب مى‌شد، «لِتَشْقى‌» تا


«1». تفسير نورالثقلين.

«2». بحار، ج 97، ص 375.

«3». تفسير نمونه.

جلد 5 - صفحه 321

جايى كه در انجام تكليف، پاهاى حضرت متورم و رنگ مباركش زرد شده بود. «1»

«تنزيل» به معناى نزول تدريجى است، يعنى قرآن در مدّت 23 سال ودر حوادث و مناسبت‌هاى گوناگون، نازل گرديده است و اين با نزول دفعى قرآن در شب قدر بر قلب مبارك پيامبر صلى الله عليه و آله منافاتى ندارد.

پیام ها

1- وحى الهى براى ايجاد رنج و زحمت نازل نشده است. ما أَنْزَلْنا ... لِتَشْقى‌

2- در انجام تكاليف دينى، تحمّل مشقّت‌هاى طاقت‌فرسا لازم نيست. ما أَنْزَلْنا ... لِتَشْقى‌

3- انسان فطرتاً داراى باورهايى است، ولى چون از آنها غافل مى‌شود نياز به تذكّر دارد. «تَذْكِرَةً»

4- تقوى و علم و خشيت با يكديگر ملازمند. «2» «تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى‌»

5- براى رشد مناسب، تنها كمال مربّى و مبلّغ كافى نيست، بايد زمينه‌ى پذيرش نيز فراهم باشد. «لِمَنْ يَخْشى‌» چنانكه براى برداشت محصول خوب، بذر خوب، زمين مناسب و مراقبت لازم است.

6- احساس مسئوليّت مقدّمه پندپذيرى است. «تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى‌»

7- وظيفه‌ى پيامبر تذكّر است نه اجبار مردم بر پذيرش. «إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى‌»

8- تشريع و تكوين، هر دو از يك منبع هستند و قوانين آنها با يكديگر مطابقت دارد. «تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ» 9- آفريدگار آسمان‌هاى با عظمت، اگر سخنى بگويد آن سخن، بسيار مهمّ است.

تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ‌ ... السَّماواتِ الْعُلى‌ ... (كلام الامير امير الكلام)


«1». تفسير صافى.

«2». چنانكه در آيات ديگر مى‌خوانيم: «تذكرة للمتّقين» حاقّه، 48، «انّما يخشى اللّه من عباده العلماء» فاطر، 28.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 322

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



تَنْزِيلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى‌ «4»

تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ‌: نازل شد قرآن نازل شدنى از جانب ذاتى كه خلق فرمود زمين‌ها. وَ السَّماواتِ الْعُلى‌: و آسمانهاى بلند مرتبه را.

تحقيق: مركز و مدار انتظامات عالم كبير اجتماعى، قلب عالم صغير انسانى است. به اين معنى كه: قلب انسانى اگر آگاهى و هشيارى يابد و ترس آفريدگار را حقيقتا دارا شود، هر آينه ملتزم گردد به اوامر الهيه و نواهى سبحانيه و مانع او شود از ارتكاب قبايح و شنايع؛ و البته جريان چنين رويه در عموم، موجب شود قلع ماده فساد را از عالم و بقاى نظام جامعه بنى آدم. و لذا غرض از نزول قرآن شريف را تذكره ترسندگان مقرر فرمود، لكن چون اكثر مردم داراى ترس واقعى نباشند بدين جهت از آيات فرقانيه متذكر نشوند، و البته به فقدان تذكر حقيقى، اختلال نظام جمعى حاصل آيد و فرمايش‌ (مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ) تا (لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌) تفخيم است براى شأن منزل، چه بيان تعظيم منزل فرموده به ذكر افعال و صفات او بر ترتيبى كه در نزد عقل مستحسن باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

طه «1» ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‌ «2» إِلاَّ تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى‌ «3» تَنْزِيلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى‌ «4»

الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌ «5» لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى‌ «6» وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى‌ «7» اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌ «8»

ترجمه‌

اى طالب حقّ و هادى خلق‌

نفرستاديم بر تو قرآن را براى آنكه در رنج افتى‌

ولى فرستاديم آنرا براى پند دادن تو كسى را كه ميترسد

فرستادنى از جانب آنكه آفريد زمين و آسمانهاى بلند را

خداوند بخشنده‌اى كه بر عرش مستولى است‌

مر او را است آنچه در آسمانها است و آنچه در زمين است و آنچه در ميان آن دو است و آنچه در زير خاك نمناك است‌

و اگر آشكار كنى گفتار را پس همانا او ميداند پوشيده و پوشيده‌تر را

خداوند نيست خدائى مگر او مر او را است نامهاى نيكو.

تفسير

در اوّل سوره بقره شرحى راجع بفواتح السّور گذشت و اينجا از امام صادق عليه السّلام در معانى الاخبار نقل نموده كه امّا طه پس اسمى است از اسماء پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و معناى آن اى طالب حقّ و هادى بسوى او است و قمّى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وقتى نماز ميخواند بانگشتان پا تكيه ميفرمود تا ورم كرد پس خداوند تعالى نازل فرمود طه بلغت طى اى محمّد نفرستاديم تا آخر آيه و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه يكى از شبهائى كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزد عايشه بود عرض كرد يا رسول اللّه چرا خودت را بتعب مى‌اندازى با آنكه خداوند گناهان گذشته و آينده تو را بخشيده فرمود آيا نباشم بنده شكر گذارى و آنحضرت بر اطراف انگشتان پايش مى‌ايستاد پس اين آيه نازل شد و در احتجاج‌


جلد 3 صفحه 498

از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه آنحضرت ده سال بر اين امر مداومت داشت تا قدمهايش ورم كرد و رويش زرد شد چون تمام شب را قيام ميفرمود تا خداوند عتاب فرمود او را باين امر و فرمود طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‌ بل لتسعد به فيض ره هم در تفسير لتشقى بل لتسعد نقل فرموده و از اينجا بنظر ميرسد كه مراد شقاوت مقابل با سعادت است نه تعب و رنج كه گفته‌اند در اين لفظ شايع است مگر آنكه مراد از تفسير، بيان نكته عدول از لتتعب به لتشقى در كلام الهى باشد كه خواسته‌اند بفرمايند اينكه خداوند لتشقى فرموده با آنكه مراد لتتعب است براى اشاره بآنستكه مقصود از انزال سعادت آنحضرت است نه مشقّت و تعب در هر حال مقصود از انزال قرآن نيست مگر آنكه تذكر دهد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسانى را كه در دلشان ترس خداوند جا دارد و قبول نصيحت و اندرز مينمايند بمصالح و مفاسد امورشان شايد متذكر شوند و بسعادت دنيا و آخرت برسند و نازل شده است قرآن نازل شدنى از جانب خداوند عالم قادرى كه خلق فرمود زمين و آسمانها را كه هر يك عليا هستند چون على جمع عليا است بمعناى بلند و با رفعت و از اينجا مقام قرآن معلوم ميشود كه از جانب چنين خالق عظيم الشأنى و از چنين مقام رفيعى نازل شده است و ظاهرا الرحمن خبر مبتداء محذوف باشد يعنى هو الرحمن و على العرش استوى خبر بعد از خبر و محتمل است الرّحمن مبتداء باشد و ما بعد آن خبر و استوى بمعناى استيلاء و احاطه و احتواء بر ملك است چنانچه در توحيد از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و در سوره اعراف ذيل آيه‌ إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ‌ بيان مفصّلى نافع در اينمقام ايراد گرديد و تكرار نميشود و هيچ يك از موجودات عرشى و فرشى از ثرى تا ثريّا بيرون از احاطه علم و قدرت و ملك و سلطنت خداوند نيست حتّى چيزهائى كه در زير خاك نمناك و قعر زمين كه بآب ميرسد پنهان است از قبيل گنج و معدن و موجودات جاندار و بى‌جان همه در حيطه تصرف و احاطه علميّه الهيّه است در خصال از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه را تلاوت كرد و فرمود هر چيزى مستقرّ برثرى است و ثرى با قدرت است و قدرت هر چيزى را نگهدارى ميكند و از روايت قمّى ره از امام صادق عليه السّلام مستفاد ميشود كه زمين و همه موجودات بعد از آن كه هر يك بر ديگرى مستقرند برثرى استقرار دارند


جلد 3 صفحه 499

و آنجا علم علماء ختم ميشود و مساوى است علم خداوند بگفتار بلند و آهسته و كردار آشكار و پنهان و ميداند سرّ مكنون در نفس و آنچه را از خاطر بگذرد و فراموش گردد چنانچه در تفسير سرّ و اخفى در معانى از امام صادق و در مجمع از آنحضرت و امام باقر عليهما السلام نقل شده است پس لازم نيست خداوند را بلند خواند آهسته هم اگر بخوانند آنرا ميشنود و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در توحيد از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند نود و نه اسم دارد كه هر كس آنها را احصاء نمايد داخل بهشت ميشود و همه اسماء خداوند خوب است چون دلالت بر صفات كمال و جمال و جلال دارد و ظاهرا مراد از احصاء آنها اتّصاف بآن صفات است كه البته موجب بهشت است و محتمل است مراد معرفت خداوند بآن صفات باشد كه مقدمه و موجب دخول در بهشت خواهد بود چنانچه در مجمع روايت نموده كه كسيكه از روى اخلاص بگويد لا اله الا اللّه داخل بهشت ميشود چه رسد بآنكه معتقد بسائر صفات هم باشد و خداوند را ثنا نمايد و حسنى چون مؤنث است صفت جماعت ميشود آورد لازم نيست بصيغه جمع باشد براى مطابقه با اسماء كه مؤنث است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


تَنزِيلاً مِمَّن‌ خَلَق‌َ الأَرض‌َ وَ السَّماوات‌ِ العُلي‌ «4»

‌اينکه‌ قرآن‌ مجيد نازل‌ ‌شده‌ ‌از‌ كسي‌ ‌که‌ خلق‌ فرموده‌ زمين‌ و آسمانهاي‌ بالا ‌را‌ ‌در‌ خلقت‌ آسمانها و زمين‌ ‌بين‌ هيئت‌ قديم‌ و جديد اختلافست‌ اهل‌ هيئت‌ قديم‌ قائل‌ بودند ‌که‌ كرات‌ عالم‌ اجسام‌ سيزده‌ ‌است‌.

«1» كره‌ زمين‌ ‌که‌ مركز عالم‌ اجسام‌ ‌است‌.

«2» كره‌ آب‌ ‌که‌ سه‌ ربع‌ كره‌ زمين‌ ‌را‌ احاطه‌ كرده‌ و يك‌ ربع‌ ‌از‌ آب‌ بيرون‌ ‌است‌ ‌که‌ ربع‌ مسكون‌ مينامند.

«3» كره‌ هوا ‌که‌ احاطه‌ بكره‌ زمين‌ و آب‌ دارد.

«4» كره‌ نار محيط بكره‌ هوا و ‌اينکه‌ چهار كره‌ ‌را‌ امّهات‌ اربعه‌ نام‌ گذارده‌ بودند ‌که‌ نوع‌ جن‌ّ و انس‌ و جميع‌ انواع‌ حيوانات‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ مواد اربعه‌ و ‌هم‌ چنين‌ نباتات‌ خلق‌ ‌شده‌.

«5» آسمان‌ اوّل‌ مثل‌ نقره‌ خام‌ شفّاف‌ محيط بكره‌ نار و ‌در‌ ‌او‌ ماه‌ مثل‌ ميخ‌ فرو رفته‌.

«6» آسمان‌ دوم‌ ‌در‌ ‌او‌ عطارد ‌است‌.

«7» آسمان‌ سوّم‌ ‌در‌ ‌او‌ زهره‌ ‌است‌.

«8» آسمان‌ چهارم‌ ‌در‌ ‌او‌ خورشيد ‌است‌ و ‌در‌ ‌آن‌ بيت‌ المعمور ‌که‌ مسجد ملائكه‌ ‌است‌ مطابق‌ كعبه معظّمه‌.

جلد 13 - صفحه 6

«9» آسمان‌ پنجم‌ ‌در‌ ‌او‌ مريخ‌ ‌است‌.

«10» آسمان‌ ششم‌ ‌در‌ ‌او‌ مشتري‌ ‌است‌.

«11» آسمان‌ هفتم‌ ‌در‌ ‌او‌ ستاره‌ زحل‌ ‌است‌.

«12» آسمان‌ هشتم‌ ‌که‌ تعبير بكرسي‌ ميكنند محيط بتمام‌ ‌اينکه‌ كرات‌ و فلك‌ ثوابت‌ مينامند ‌که‌ ساير ستارگان‌ ‌در‌ ‌او‌ ثابت‌ ‌است‌.

«13» عرش‌ ‌که‌ فلك‌ ‌غير‌ مكوكب‌ و فلك‌ اطلس‌ مينامند محيط بتمام‌ ‌اينکه‌ كرات‌ و سطح‌ مقعر ‌هر‌ يك‌ ‌از‌ اينها مماس‌ ‌با‌ سطح‌ محدّب‌ ديگريست‌ و تمام‌ اينها ‌را‌ عالم‌ اجسام‌ تعبير ميكنند ‌که‌ تمام‌ مركّب‌ ‌از‌ ماده‌ و صورت‌ ‌است‌ و عرش‌ تمام‌ ‌اينکه‌ كرات‌ ‌را‌ ‌در‌ يك‌ شبانه‌ روز دور ميدهد بحركت‌ متوالي‌ و افلاك‌ هفتگانه‌ ‌بر‌ خلاف‌ ‌آن‌ يك‌ دوري‌ دارند ‌بر‌ خلاف‌ توالي‌ قمر ‌در‌ بيست‌ و هشت‌ روز و كسري‌ شمس‌ ‌در‌ يك‌ سال‌ سائرين‌ ‌در‌ مدت‌ معيّني‌ و فلك‌ ثوابت‌ ‌در‌ مدّت‌ طولاني‌ ‌که‌ تعبير بثوابت‌ كردند و ‌آن‌ افلاك‌ سبعه‌ ‌را‌ بسيّارات‌ نام‌ نهادند و هيئت‌ جديد قائل‌ بيك‌ فضاي‌ وسيعي‌ هستند و تمام‌ ‌اينکه‌ كرات‌ ‌در‌ ‌آن‌ فضاي‌ وسيع‌ حركت‌ معيّني‌ دارند و ‌از‌ ‌براي‌ كره‌ زمين‌ دو حركت‌ قائلند وضعي‌ و انتقالي‌ اما وضعي‌ دور ‌خود‌ چرخ‌ ميزند تشكيل‌ شبانه‌ روز ميدهد و انتقالي‌ دور كره‌ شمس‌ ‌با‌ ساير منظومات‌ شمسي‌ و تشكيل‌ سال‌ و فصول‌ ميدهد و ‌اينکه‌ مسلك‌ ‌هم‌ بتوسط حس‌ّ و ‌هم‌ ‌از‌ لسان‌ آيات‌ و اخبار استفاده‌ ميشود ‌که‌ بيانش‌ ‌را‌ تذكر داده‌ايم‌ قبلا (اشكال‌) اوّلا ‌در‌ آيات‌ شريفه‌ دارد ‌که‌ خداوند خلقت‌ آسمان‌ و زمين‌ ‌را‌ ‌در‌ مدّت‌ شش‌ روز آفريد و لكن‌ ‌در‌ سوره‌ فصّلت‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌در‌ مدت‌ هشت‌ روز بوده‌.

اوّلا ميفرمايد: (خَلَق‌َ الأَرض‌َ فِي‌ يَومَين‌ِ) ‌بعد‌ ميفرمايد: (وَ قَدَّرَ فِيها أَقواتَها فِي‌ أَربَعَةِ أَيّام‌ٍ) ‌بعد‌ ميفرمايد: (فَقَضاهُن‌َّ سَبع‌َ سَماوات‌ٍ فِي‌ يَومَين‌ِ) و ثانيا خداوند قادر متعال‌ قدرت‌ دارد ‌در‌ ‌آن‌ واحد ‌آنها‌ ‌را‌ خلق‌ فرمايد ‌اينکه‌ مدّت‌ ‌براي‌ چه‌ بوده‌!

(جواب‌).

اما ‌از‌ اول‌ كلمه‌ أربعة أيّام‌ راجع‌ بخلقت‌ أرض‌ و تقدير اقوات‌ و جعل‌ رواسي‌ ‌است‌ ‌که‌ يومين‌ أرض‌ داخل‌ ‌در‌ أربعه‌ ‌است‌ و ‌با‌ يومين‌ سماوات‌ شش‌ ميشود و اما ‌از‌

جلد 13 - صفحه 7

ثاني‌ آنكه‌ افعال‌ الهي‌ دو قسم‌ ‌است‌ يك‌ قسمت‌ دفعي‌ الوجود مثل‌ امر ساعة ‌که‌ (كَلَمح‌ِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَب‌ُ) ‌است‌ و يك‌ قسمت‌ تدريجي‌ الحصول‌ ‌است‌ مثل‌ فواكه‌ و حيوانات‌ و بني‌ آدم‌ و بني‌ جان‌ و امثال‌ ‌آنها‌ و ‌هر‌ دو موافق‌ ‌با‌ حكمت‌ ‌است‌ و مصلحة و ‌خود‌ عالم‌ بحكم‌ و مصالح‌ ‌است‌ تمام‌ بجا ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 4)- سپس به معرفی خداوندی که «نازل کننده قرآن» است می‌پردازد، تا از طریق شناخت او، عظمت قرآن آشکارتر شود، می‌گوید: «این قرآن از سوی کسی نازل شده که خالق زمین و آسمانهای بلند و بر افراشته است» (تَنْزِیلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلی).

در حقیقت این توصیف، اشاره به ابتدا و انتهای نزول قرآن می‌کند، انتهای آن زمین و ابتدایش آسمانهاست.

نکات آیه

۱- قرآن، پیامى فرود آمده از سوى آفریدگار زمین و آسمان ها است. (تنزیلاً ممّن خلق الأرض والسموت ) «تنزیلاً» مصدر به معناى اسم مفعول و حال براى «القرآن» - در آیات قبل - است.

۲- خداوند، آفریدگار آسمان هاى مرتفع و زمین است. (خلق الأرض والسموت العلى ) «عُلى» (جمع «علیاً») اسم تفضیل است. توصیف آسمان ها به مرتفع تر از زمین، براى بیان عظمت رتبه ها و مقام هایى است که قرآن از آن مقام، به زمین نازل شده است.

۳- توجه به مبدأ نزول قرآن زمینه تذکرپذیرى و پندگرفتن از آن است. (تذکرة لمن یخشى . تنزیلاً ممّن خلق الأرض والسموت العلى ) گاهى براى بیان علت، از حال استفاده مى شود. «تنزیلاً» که حال براى قرآن است بیانگر علت «تذکره بودن» آن است; یعنى، قرآن به دلیل صدور از ناحیه خداوند، براى تذکردادن کاملاً شایسته است.

۴- توان مندى خداوند بر آفرینش زمین و آسمان هاى مرتفع، نشان اقتدار او برفرستادن کتابى شایسته، براى تذکر و اندرز انسان ها است. (تذکرة... ممّن خلق الأرض والسموت العلى )

۵- آسمان ها، متعدد و داراى رفعت و عظمت است. (والسموت العلى)

موضوعات مرتبط

  • آسمان: تعدد آسمان ها ۵; خالق آسمان ها ۱، ۲، ۴; رفعت آسمان ها ۵; عظمت آسمان ها ۵
  • تذکر: زمینه تذکر ۳; عوامل تذکر ۴
  • خدا: خالقیت خدا ۲، ۴; نشانه هاى قدرت خدا ۴
  • ذکر: ذکر منشأ نزول قرآن ۳
  • زمین: خالق زمین ۱، ۲، ۴
  • عبرت: زمینه عبرت ۳
  • قرآن: نزول قرآن ۱، ۴; وحیانیت قرآن ۱

منابع