الإسراء ٣٣: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
</div> | </div> | ||
== نزول == | |||
محمد بن یعقوب کلینى از على بن ابراهیم و او بعد از چهار واسطه از امام صادق علیهالسلام نقل نماید و گوید که از امام درباره این قسمت از آیه «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیهِ سُلْطاناً فَلا یسْرِفْ فِی الْقَتْلِ» سؤال کردم. | |||
فرمود: درباره امام حسین علیهالسلام نازل گردیده است و نیز على بن ابراهیم بعد از سه واسطه از جابر و او از امام باقر علیهالسلام نقل نماید که این قسمت از آیه درباره کشته شدن امام حسین علیهالسلام نزول یافته است.<ref> البرهان فی تفسیر القرآن.</ref> | |||
و همچنین جابر از امام باقر علیهالسلام روایت کند که این قسمت از آیه درباره امام حسین علیهالسلام نازل شده است.<ref> تفسیر عیاشى.</ref> | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۹#link69 | آيات ۲۳ - ۳۹، سوره اسرى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۹#link69 | آيات ۲۳ - ۳۹، سوره اسرى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۹#link70 | قضاء تشريعى خداوند به نپرستيدن جز او]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۹#link70 | قضاء تشريعى خداوند به نپرستيدن جز او]] | ||
خط ۵۸: | خط ۶۷: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۱#link94 | رواياتى درباره پيروى نكردن از غير علم وتقسيم شدن ايمان ، بر اعضاء وجوارح (انالسمع والبصر...)]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۱#link94 | رواياتى درباره پيروى نكردن از غير علم وتقسيم شدن ايمان ، بر اعضاء وجوارح (انالسمع والبصر...)]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۴۷#link42 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۴۷#link42 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً «33» | |||
وكسى را كه خداوند، (قتل او را) حرام كرده است نكشيد، مگر به حقّ. وهر كس مظلوم كشته شود، قطعاً براى ولىّ او تسلّط (و اختيار ديه يا قصاص) قرار دادهايم، پس نبايد در كشتن (و قصاص) زيادهروى كند، چرا كه آن (ستمديده به طور عادلانه) يارى و حمايت شده است. | |||
===نکته ها=== | |||
«فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ» يعنى در قصاص بيش از قاتل رانكشيد و يا او را مثله نكنيد، چنانكه | |||
جلد 5 - صفحه 55 | |||
در جاهليّت چنين رسمى وجود داشته است. | |||
قتل نفس و آدمكشى از گناهان كبيره است. هر كس در غير مورد قصاص يا فساد، كسى را بكشد، گويا همهى مردم را كشته است، «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً» «1» و كيفر چنين قتلى دوزخ ابدى است. «مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها» «2» اين كيفر، براى كسى كه اسلحه بكشد و تهديد به قتل كند و به عنوان مفسد و محارب شناخته شود، نيز ثابت است. «3» | |||
در روايات يكى از مصاديق «ولى»، حضرت مهدى عليه السلام شمرده شده كه انتقام جدّ عزيزش امام حسين عليه السلام را خواهد گرفت. «4» «فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً» | |||
حمايت خداوند از مظلوم و سپردن حقّ قصاص به ولىّ دم، هم عامل بازدارنده از آدمكشى است و هم بازدارنده از اسراف در قصاص. «جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً» | |||
===پیام ها=== | |||
1- هر انسانى حقّ حيات دارد، حتّى غير مسلمانى كه با مسلمانان سر جنگ نداشته باشد، مصونيّت جانى و مالى دارد. لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ ... | |||
2- قانون الهى، محور ارزشها و حرمتهاست. «حَرَّمَ اللَّهُ» | |||
3- خودكشى حرام است. «لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ» | |||
4- از نظر اسلام، كشتن افراد، در مواردِ حق (همچون قصاص، دفاع، ارتداد، لواط يا زناى محصنه) جايز است. «إِلَّا بِالْحَقِّ» | |||
5- مظلوم، هر كه باشد بايد مورد حمايت قرار گيرد. مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً ... مَنْصُوراً | |||
6- قرار دادن حقّ قصاص، براى حمايت از مظلوم است. «جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً» 7- اولياى مقتول داراى حقّ قصاص و كشتن قاتل هستند. «جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً» | |||
7- در قصاص بايد خشم و غضب مهار شود و عدالت مراعات گردد. «فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ» اسلام حتّى براى متجاوزان به جان انسانها، عدالت را شرط دانسته است. اولياى مقتول، حقّ ندارند به عنوان قصاص، بيش از يك نفر را بكشند و از قانون قصاص سوء استفاده كنند. | |||
---- | |||
«1». مائده، 32. | |||
«2». نساء، 93. | |||
«3». مائده، 33. | |||
«4». تفسير نورالثقلين. | |||
جلد 5 - صفحه 56 | |||
9- قاتل را مُثله نكنيد و در نوع و كيفيّت قصاص، ناجوانمردى نكنيد. «فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ» | |||
10- از سنّتهاى الهى، حمايت از مظلوم است. «إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً (33) | |||
سوم از محرمات: | |||
وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ: و مكشيد نفس آن چنانى كه حرام | |||
---- | |||
«1» خصال، جزء اوّل، باب الستّ، حديث 3، صفحه 321. | |||
جلد 7 - صفحه 367 | |||
فرموده خدا كشتن آن را. إِلَّا بِالْحَقِ: مگر به حق كه مستحق كشتن باشد يا به قصاص و يا به وجهى ديگر كه شريعت تجويز فرموده باشد از زناى محصنه و لواط و قطع طريق و مانند آن. أبو الفتوح رازى رحمه الله روايت نموده «1» از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه فرمود: مأمور شدم كه كارزار كنم با مردمان تا بگويند لا اله الّا اللّه، وقتى گفتند خون و مال خود را در حمايت گرفتند مگر به حقش و حسابشان بر خدا است. پرسيدند. و حقش چيست يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم؟ فرمود: زناى بعد احصان، و كفر بعد از ايمان، و كشتن نفسى كه او را باز كشند. | |||
وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً: و هر كه كشته شود به حالت مظلوميت. فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً: پس قرار داديم ولى او را قوت و تسلطى بر قاتل كه اگر خواهد قصاص كند و اگر خواهد ديه بگيرد. فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ: پس اسراف نكند در كشتن، يعنى جز قاتل را نبايد بكشد. إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً: بدرستى كه ولى يارى كرده شده از جانب شرع كه او را قدرت داده. | |||
در كافى- از حضرت كاظم عليه السّلام سؤال از اين آيه كه چيست معنى اسرافى كه خداوند نهى فرموده؟ فرموده: نهى نموده كه غير قاتل را بكشد، يا قاتل را مثله كند. عرض كردند: چيست معنى (إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً)؟ | |||
فرمود: چه نصرتى اعظم از اينكه دفع شود قاتل به اولياى مقتول، پس بكشد او را و تبعهاى لازم نيايد او را نه در دين و نه در دنيا. «2» تبصره: يكى از گناهان كبيره و مفاسد عظيمه جامعه بشريه، خون به ناحق ريختن است كه فساد آن بر هيچ عاقلى مخفى نيست، لذا شارع مقدس نهى از آن فرموده، و براى تشفى و حفظ نفوس، قصاص را براى اولياء مقتول ثابت و عقوبت اخروى را بر قاتل مترتب ساخته: | |||
---- | |||
«1» تفسير أبو الفتوح رازى، جلد 6، صفحه 310. | |||
«2» فروع كافى، جلد 7، كتاب الديّات، صفحه 370، حديث 7. | |||
جلد 7 - صفحه 368 | |||
1- عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده: قال: لا يزال المؤمن فى فسحة من دينه ما كم يصب دما حراما. | |||
فرمود: هميشه مؤمن در وسعت از دينش باشد ماداميكه نريزد خون حرامى را. | |||
2- فرمود: وحى فرمود خداى تعالى به موسى بن عمران: بگو به اشراف بنى اسرائيل، بپرهيزيد كشتن نفس محترم را به غير حق. پس بدرستى كه كسى كه بكشد از شما نفسى را در دنيا، بكشد خدا قاتل را در آتش صد كشتن صاحبش. «1» 3- عقاب الاعمال، فرمود حضرت صادق عليه السّلام فى رجل قتل رجلا مؤمنا يقال مت اىّ ميتة شئت ان شئت يهوديّا و ان شئت نصرانيا و ان شئت مجوسيّا. «2» مردى كه بكشد مؤمنى را، گفته شود به او وقت مرگ بمير هر مردنى كه خواهى: يهودى يا نصرانى يا مجوسى. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبِيراً (31) وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلاً (32) وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً (33) وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلاً (34) وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً (35) | |||
ترجمه | |||
و مكشيد فرزندانتان را از بيم تنگدستى، ما روزى ميدهيم آنها و شما را همانا كشتن ايشان باشد خطائى بزرگ | |||
و نزديك مشويد زنا را همانا آن باشد كار زشت و بد راهى است آنراه | |||
و نكشيد آنچنان نفسى را كه حرام كرد خدا مگر بطريق حقّ و كسيكه كشته شود مظلوم پس بتحقيق قرار داديم براى وارثش سلطنتى پس نبايد تجاوز كند در كشتن همانا او باشد يارى كرده شده | |||
و نزديك نشويد مال يتيم را مگر بطريق بهتر تا برسد بكمال قوّتش و وفا كنيد به پيمان همانا پيمان باشد پرسيده شده | |||
و تمام كنيد پيمانه را چون پيمانه كنيد و بسنجيد بترازوى راست درست اين بهتر است و نيكوتر بحسب عاقبت. | |||
تفسير | |||
- گفتهاند قبل از اسلام معمول بود در عرب كه دختران خود را براى خوف فقر و گرسنگى زنده بگور مينمودند و خداوند در اين آيه نهى از آن فرموده بدليل آنكه روزى بندگانرا خدا ميدهد همان كسيكه روزى طفل را در شكم مادر مقدّر فرموده و بعد از ولادت مبدّل بشير در پستان مادر نموده بعد از دندان دادن | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 357 | |||
نان هم ميدهد پس بسى جهالت و نادانى و خطا و ناروا است كه انسان اولاد خود را بكشد براى آنكه مبادا از خرجش عاجز شود و البتّه از معاصى كبيره است كه موجب عذاب اليم خواهد بود و نيز نهى فرموده از نزديك شدن بزنا كه نزديكى با زن اجنبيّه است بورود در مقدّمات آن و ارتكاب اموريكه منجرّ بزنا شود براى مبالغه در حرمت اصل عمل كه قبح آن ظاهر است لذا تعبير بفاحشه شده است كه گفتهاند زائد از حد قبح است و بنظر حقير معصيتى است كه قبح آن در عرف عام ظاهر باشد و بد راهى است راه زنا و زناكارى كه انسانرا در دنيا و آخرت خوار و ذليل و زبون مينمايد و از بزرگترين معاصى كبيره است در فقيه و خصال از امام صادق عليه السّلام از آباء گرامش از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه در زنا شش اثر است سه در دنيا و سه در آخرت امّا آنسه كه در دنيا است آنستكه ابرو را ببرد و روزى را ببرد و عمر را كوتاه كند و امّا آنسه كه در آخرت است خدا را بخشم آورد و حساب را دشوار كند و موجب خلود در آتش گردد و نيز از آنحضرت روايت شده كه وقتى زنا زياد شود زلزلهها آشكار گردد و مفاسد آن بيش از آن است كه بتوان در مقام اختصار تعداد نمود و نيز نهى فرموده از قتل نفس مگر بحقّ چون خداوند آنرا حرام فرموده مگر در موارد خاصهاى از قبيل كفر و ارتداد و زناء محصن و محصنه و قتل عمدى و امثال اينها كه قتل بحقّ است با شرائط و آدابى كه در كتب فقهيّه مقرّر است و كسيكه بغير حقّ و مظلوم كشته شود خداوند وارث و اختيار دار امر قصاص و خونخواه او را مسلّط فرموده بر قاتل بحكم شرعى كه ميتواند انتقام بكشد و عفو نمايد ولى نبايد تجاوز نمايد در قتل از حدود مقرّره كه بجاى يك نفر دو نفر را بكشد يا او را مثله نمايد يا زجر كش كند و بايد مسلمانان با او كمك كنند در بدست آوردن قاتل و تسليم او بخونخواه چنانچه در كافى از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از معناى اسراف در اين آيه فرمود آنستكه غير از كشنده را بكشد يا او را مثله نمايد عرض كردند معناى منصور بودن او چيست فرمود چه نصرتى بالاتر از آنكه قاتل را تسليم وارث مقتول نمايند كه او را بكشد و هيچ مسئوليّت دنيوى و اخروى نداشته باشد و عيّاشى از آنحضرت نقل نموده كه وقتى چند نفر يكنفر را بكشند والى بايد حكم كند كه ورثه مقتول هر كدام را بخواهند بكشند و حقّ ندارند زيادتر از يكنفر را بكشند | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 358 | |||
چون خداوند فرموده نبايد اسراف در قتل شود و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه نازل شده است در شأن امام حسين عليه السّلام كه اگر تمام اهل زمين را براى خونخواهى آنحضرت بكشند اسراف نشده است حقير عرض ميكنم ظاهرا اشاره بدفع اشكال از فعل امام زمان است بعد از ظهور و قيام بخونخواهى جدّ امجدش چون رتبه تمام اهل زمين بمراتب كمتر از رتبه سيّد الشهداء عليه السّلام است پس تجاوز از حقّ نشده و اسراف نميباشد و فردا كمل مقتول مظلوم او است و مصداق اتمّ و اوضح ولىّ و سلطان و منصور بنصرت الهى امام زمان است و نيز نهى فرموده است خداوند از نزديك شدن بمال يتيم چه رسد بخوردن و تصرّف نمودن در آن مگر بطريق احسن و بهتر كه حفظ آن باشد از تلف يا صرف آن در مصرفى كه بصرفه و صلاح او باشد تا برسد بحدّ رشد و بلوغ شرعى كه محقّق ميشود باحتلام و روئيدن موى خشن برعانه و تمام شدن پانزده سال قمرى در پسر و نه سال در دختر بنابر مشهور با آنكه ضعيف العقل و كم خرد نباشد و صلاح و فساد خود را تشخيص دهد كه بايد مالش را باو مسترد داشت و بايد بتمام عهود وفا نمود خواه عهد الهى باشد مانند احكام مذكوره و عهدى كه با خداوند بصيغه عاهدت اللّه منعقد ميشود با شرائط آن خواه خلقى باشد مانند معاملات و قرار داد با اشخاص چون تخلّف از آن در روز قيامت موجب مسئوليّت خواهد بود و چنانچه در خصال از امام صادق عليه السّلام روايت نموده احدى از مردم در آن مرخص نخواهند بود و بايد پيمانه را از متاعى كه با پيمانه مبادله و خريد و فروش ميشود پر كرد و نبايد بتدابيرى چيزى از آن كم نمود و با ترازوى راست و درست كه ميزان و عدل باشد متاع را سنجيد و بحيله و مكر كم فروشى ننمود چون اين كار عاقبت خير در دنيا و آخرت ندارد و كم فروش بزودى رسوا ميشود و از انظار مردم مىافتد و مورد اعتماد نميگردد و در آخرت بعذاب اليم گرفتار خواهد شد و بايد جواب هر كس كه با او معامله نموده بدهد و نزد خدا و خلق رو سياه باشد بر عكس كسيكه سنگش تمام و پيمانه و ترازويش درست و راست است مورد اعتماد و اعتبار نزد خلق و مشمول رحمت و بركت الهيه است و اگر چند روزى كمتر فائده ببرد عاقبت كارش در دنيا و آخرت بترقى و تعالى و رو سفيدى نزد خدا و خلق و خير و عافيت خواهد بود. | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 359 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالحَقِّ وَ مَن قُتِلَ مَظلُوماً فَقَد جَعَلنا لِوَلِيِّهِ سُلطاناً فَلا يُسرِف فِي القَتلِ إِنَّهُ كانَ مَنصُوراً (33) | |||
و نكشيد نفسي را که خداوند حرام فرموده قتل او را مگر آنكه قتل او بحق و امر الهي باشد و كسي که مظلومي را بكشد پس بتحقيق ما قرار داديم و جعل فرموديم از براي ولي مقتول سلطه بر قاتل پس اسراف نكند در قتل محققا آن مقتول منصور است خداوند براي او ناصر قرار داده وَ لا تَقتُلُوا خطاب بجميع مكلفين است النَّفسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ قتل مؤمن و مسلم و اهل ذمه که بشرائط ذمه عمل كنند و كفار مشركين که تحت معاهده باشند يا در امان مسلم باشند يا در حرم که تمام اينها حرام است «إِلّا بِالحَقِّ» يا مشرك يا كافر يا منافق يا مرتكب زناي با محارم | |||
جلد 12 - صفحه 249 | |||
يا زناي محصنه يا مرتد يا قاتل يا مرتكب لواط يا دفع كسي که قاصد قتل طرف هست و غير اينها که محكوم بقتل هستند. | |||
وَ مَن قُتِلَ مَظلُوماً فَقَد جَعَلنا لِوَلِيِّهِ سُلطاناً قتل مظلوم همان قتل بغير حق است و ولي مقتول وارث مقتول هستند و سلطنت آنها اينست حق دارند قصاص كنند يا ديه بگيرند يا عفو كنند «فَلا يُسرِف فِي القَتلِ» اسراف زياد رويست که بخواهد مثله كند قاتل را يا كافر محقون الدم ولي آنها بخواهد مسلم قاتل را قصاص كند بلكه بايد ديه بگيرد يا مرد را براي قتل زن بخواهند قصاص كنند يا حر را براي قتل عبد قصاص كنند و موارد ديگر که قصاص نميشود كرد. | |||
«مسئلة» اگر جماعتي يك نفر را كشتند ولي مقتول ميتواند تمام آنها را بكشد مشروط بر اينكه ديه آنها را بدهد مثلا ده نفر يكي را كشتند بايد بهر يك از وراث اينکه ده نفر نه عشر ديه بدهد و هكذا بر حسب سهام إِنَّهُ كانَ مَنصُوراً خداوند ولي مقتول را ناصر مقتول قرار داده «تنبيه» اخبار بسيار داريم که اينکه آيه شريفه در مورد قتل ابي عبد اللّه عليه السّلام است و ولي او حضرت قائم است و اگر بكشد جميع آنها را اسراف در قتل نشده و ما مكرر گفتهايم که اخبار بيان مصداق اتم ميكند منافي با عموم آيه نيست و در بعض اخبار روات سؤال كردند که كساني که در زمان حضرت بقية اللّه هستند که قاتل نبودند براي چه آنها را ميكشد! جواب دادند که چون راضي بفعل آنها هستند « | |||
و الراضي بفعل قوم كالداخل فيهم» | |||
و از اينجا بعض اشكالاتي متوجه ميشود بايد حل شود. | |||
اولا راضي بقتل را نبايد قصاص كرد فقط در عقوبت شريك فاعل است. | |||
و ثانيا اينکه جمعيت كثير را نميشود براي قتل يك نفر يا چند نفر كشت. | |||
و ثالثا بايد سهم ديه آنها را رد كرد و حل تمام اينکه اشكالات باينست که حضرت ابا عبد اللّه عليه السّلام مسلما جزو اهل بيت رسول اللّه صلّي اللّه عليه و اله و سلّم بوده و جزو ذوي القربي | |||
جلد 12 - صفحه 250 | |||
و محبت آن از ضروريات دين است و كساني که راضي بقتل او هستند منكر ضروري دين هستند و كافر و مرتد و واجب القتل هستند و انتقام از خود قتله در دوره رجعت پس از رجعت حضرت حسين عليه السّلام آنها را زنده ميكند و حضرت از آنها انتقام مي كشد و در قيامت خداوند از تمام آنها انتقام خواهد كشيد حتي دارد در اخبار که هر فردي از شيعه از آنها انتقام ميكشد باز زنده ميشود فرد ديگر و بالاخص نصاب که محكوم بكفر هستند. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 33)- سوم: حکم دیگر که این آیه به آن اشاره میکند احترام خون انسانها و حرمت شدید قتل نفس است میگوید: «و کسی که خداوند خونش را حرام کرده است به قتل نرسانید مگر (آنجا که) به حق باشد» (وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ). | |||
نه تنها قتل نفس بلکه کمترین و کوچکترین آزار یک انسان از نظر اسلام مجازات دارد، و میتوان با اطمینان گفت این همه احترام که اسلام برای خون و جان و حیثیت انسان قائل شده است در هیچ آئینی وجود ندارد. | |||
ولی مواردی پیش میآید که احترام خون برداشته میشود، و این در مورد | |||
ج2، ص636 | |||
کسانی است که مرتکب قتل و یا گناهی همانند آن شدهاند، لذا در آیه فوق با جمله «إِلَّا بِالْحَقِّ» این گونه افراد را استثناء میکند. | |||
البته احترام به خون انسانها در اسلام مخصوص مسلمانها نیست، بلکه غیر مسلمانانی که با مسلیمن سر جنگ ندارند و در یک زندگی مسالمت آمیز با آنها به سر میبرند، جان و مال و ناموسشان محفوظ است و تجاوز به آن حرام و ممنوع. | |||
سپس به حق قصاص که برای اولیای دم ثابت است اشاره کرده، میگوید: | |||
«و کسی که مظلوم کشته شود برای ولی او سلطه قرار دادیم» سلطه قصاص قاتل (وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً). | |||
اما در عین حال «او نباید (بیش از حق خود مطالبه کند و) در قتل اسراف نماید چرا که او مورد حمایت است» (فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً). | |||
آری! اولیای مقتول مادام که در مرز اسلام گام برمیدارند و از حد خود تجاوز نکردهاند مورد نصرت الهی هستند. | |||
این جمله اشاره به اعمالی است که در زمان جاهلیت وجود داشت، و امروزه نیز گاهی صورت میگیرد که احیانا در برابر کشته شدن یک نفر از یک قبیله، قبیله مقتول خونهای زیادی را میریزند و یا این که در برابر کشته شدن یک نفر، افراد بیگناه و بیدفاع دیگری غیر از قاتل را به قتل میرسانند. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۵
ترجمه
الإسراء ٣٢ | آیه ٣٣ | الإسراء ٣٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«النَّفْسَ»: انسان. شخص. «بِالْحَقِّ»: به حق. به سبب حق. «سُلْطَاناً»: تسلّط بر قاتل در مسأله قصاص. دلیل و برهان اخذ قصاص. «إِنَّهُ»: ولی دم. صاحب خون.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محمد بن یعقوب کلینى از على بن ابراهیم و او بعد از چهار واسطه از امام صادق علیهالسلام نقل نماید و گوید که از امام درباره این قسمت از آیه «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیهِ سُلْطاناً فَلا یسْرِفْ فِی الْقَتْلِ» سؤال کردم.
فرمود: درباره امام حسین علیهالسلام نازل گردیده است و نیز على بن ابراهیم بعد از سه واسطه از جابر و او از امام باقر علیهالسلام نقل نماید که این قسمت از آیه درباره کشته شدن امام حسین علیهالسلام نزول یافته است.[۱]
و همچنین جابر از امام باقر علیهالسلام روایت کند که این قسمت از آیه درباره امام حسین علیهالسلام نازل شده است.[۲]
تفسیر
- آيات ۲۳ - ۳۹، سوره اسرى
- قضاء تشريعى خداوند به نپرستيدن جز او
- نيكى كردن به والدين ، از مهمترين واجبات بعد از توحيد
- آيه در مقام انحصار حكم به دوران پيرى پدر ومادر نيست !
- امر به تواضع وخضوع در برابر والدين ودعا براى آنها
- اشاره به وجه اينكه فرمود: اسرافكاران برادران شياطين هستند
- نهى از افراط وتفريط در انفاق
- نهى از فرزند كشى (چه دختر وچه پسر) از بيم فقر وگرسنگى كه در عرب رسم بوده
- نهى شديد از زناكارى
- بحثى قرآنى واجتماعى پيرامون حرمت زنا
- معناى جمله : ((فلايسرف فى القتل انه كان منصورا((
- نهى از تصرف در مال يتيم وامر به وفاء به عهد
- امر به مراعات عدالت ووفا در كيل ووزن وبيان ((خير(( و((احسن تاءويلا(( بودن آن
- نهى از متابعت از غير علم (لاتقف ما ليس لك به علم )
- اشاره به حكم فطرت به لزوم پيروى از علم يا پيروى از ظنّ به استناد حجت علمىوعقلى
- رد اشكالاتى به آيه كه مى گويد عمل به اين آيه خود متابعت از ظن است !
- تعليل نهى از پيروى از غير علم به : ((ان السمع والبصر والفوادكل اولئك كان عنه مسؤ ولا((
- كلام مجمع البيان در معناى آيه (ولاتقف ما ليس لك به علم ) ونقد آن
- نهى از تكبر وگردن فرازى كردن
- بحث روايتى
- رواياتى در ذيل جمله : ((وبالوالدين احسانا(( درباره نيكى كردن به پدر ومادر
- چند روايت در معناى ((اوابين ((
- رواياتى درباره اجتناب از افراط وتفريط در انفاق درذيل آيه : ((ولاتجعل يدك مغلولة الى عنقك ...((
- اعمالى كه با ايمان به خدا سازگارى ندارد
- چند روايت در ذيل آيه : ((ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا...((
- رواياتى درباره پيروى نكردن از غير علم وتقسيم شدن ايمان ، بر اعضاء وجوارح (انالسمع والبصر...)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً «33»
وكسى را كه خداوند، (قتل او را) حرام كرده است نكشيد، مگر به حقّ. وهر كس مظلوم كشته شود، قطعاً براى ولىّ او تسلّط (و اختيار ديه يا قصاص) قرار دادهايم، پس نبايد در كشتن (و قصاص) زيادهروى كند، چرا كه آن (ستمديده به طور عادلانه) يارى و حمايت شده است.
نکته ها
«فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ» يعنى در قصاص بيش از قاتل رانكشيد و يا او را مثله نكنيد، چنانكه
جلد 5 - صفحه 55
در جاهليّت چنين رسمى وجود داشته است.
قتل نفس و آدمكشى از گناهان كبيره است. هر كس در غير مورد قصاص يا فساد، كسى را بكشد، گويا همهى مردم را كشته است، «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً» «1» و كيفر چنين قتلى دوزخ ابدى است. «مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها» «2» اين كيفر، براى كسى كه اسلحه بكشد و تهديد به قتل كند و به عنوان مفسد و محارب شناخته شود، نيز ثابت است. «3»
در روايات يكى از مصاديق «ولى»، حضرت مهدى عليه السلام شمرده شده كه انتقام جدّ عزيزش امام حسين عليه السلام را خواهد گرفت. «4» «فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً»
حمايت خداوند از مظلوم و سپردن حقّ قصاص به ولىّ دم، هم عامل بازدارنده از آدمكشى است و هم بازدارنده از اسراف در قصاص. «جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً»
پیام ها
1- هر انسانى حقّ حيات دارد، حتّى غير مسلمانى كه با مسلمانان سر جنگ نداشته باشد، مصونيّت جانى و مالى دارد. لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ ...
2- قانون الهى، محور ارزشها و حرمتهاست. «حَرَّمَ اللَّهُ»
3- خودكشى حرام است. «لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ»
4- از نظر اسلام، كشتن افراد، در مواردِ حق (همچون قصاص، دفاع، ارتداد، لواط يا زناى محصنه) جايز است. «إِلَّا بِالْحَقِّ»
5- مظلوم، هر كه باشد بايد مورد حمايت قرار گيرد. مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً ... مَنْصُوراً
6- قرار دادن حقّ قصاص، براى حمايت از مظلوم است. «جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً» 7- اولياى مقتول داراى حقّ قصاص و كشتن قاتل هستند. «جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً»
7- در قصاص بايد خشم و غضب مهار شود و عدالت مراعات گردد. «فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ» اسلام حتّى براى متجاوزان به جان انسانها، عدالت را شرط دانسته است. اولياى مقتول، حقّ ندارند به عنوان قصاص، بيش از يك نفر را بكشند و از قانون قصاص سوء استفاده كنند.
«1». مائده، 32.
«2». نساء، 93.
«3». مائده، 33.
«4». تفسير نورالثقلين.
جلد 5 - صفحه 56
9- قاتل را مُثله نكنيد و در نوع و كيفيّت قصاص، ناجوانمردى نكنيد. «فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ»
10- از سنّتهاى الهى، حمايت از مظلوم است. «إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً (33)
سوم از محرمات:
وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ: و مكشيد نفس آن چنانى كه حرام
«1» خصال، جزء اوّل، باب الستّ، حديث 3، صفحه 321.
جلد 7 - صفحه 367
فرموده خدا كشتن آن را. إِلَّا بِالْحَقِ: مگر به حق كه مستحق كشتن باشد يا به قصاص و يا به وجهى ديگر كه شريعت تجويز فرموده باشد از زناى محصنه و لواط و قطع طريق و مانند آن. أبو الفتوح رازى رحمه الله روايت نموده «1» از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه فرمود: مأمور شدم كه كارزار كنم با مردمان تا بگويند لا اله الّا اللّه، وقتى گفتند خون و مال خود را در حمايت گرفتند مگر به حقش و حسابشان بر خدا است. پرسيدند. و حقش چيست يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم؟ فرمود: زناى بعد احصان، و كفر بعد از ايمان، و كشتن نفسى كه او را باز كشند.
وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً: و هر كه كشته شود به حالت مظلوميت. فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً: پس قرار داديم ولى او را قوت و تسلطى بر قاتل كه اگر خواهد قصاص كند و اگر خواهد ديه بگيرد. فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ: پس اسراف نكند در كشتن، يعنى جز قاتل را نبايد بكشد. إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً: بدرستى كه ولى يارى كرده شده از جانب شرع كه او را قدرت داده.
در كافى- از حضرت كاظم عليه السّلام سؤال از اين آيه كه چيست معنى اسرافى كه خداوند نهى فرموده؟ فرموده: نهى نموده كه غير قاتل را بكشد، يا قاتل را مثله كند. عرض كردند: چيست معنى (إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً)؟
فرمود: چه نصرتى اعظم از اينكه دفع شود قاتل به اولياى مقتول، پس بكشد او را و تبعهاى لازم نيايد او را نه در دين و نه در دنيا. «2» تبصره: يكى از گناهان كبيره و مفاسد عظيمه جامعه بشريه، خون به ناحق ريختن است كه فساد آن بر هيچ عاقلى مخفى نيست، لذا شارع مقدس نهى از آن فرموده، و براى تشفى و حفظ نفوس، قصاص را براى اولياء مقتول ثابت و عقوبت اخروى را بر قاتل مترتب ساخته:
«1» تفسير أبو الفتوح رازى، جلد 6، صفحه 310.
«2» فروع كافى، جلد 7، كتاب الديّات، صفحه 370، حديث 7.
جلد 7 - صفحه 368
1- عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده: قال: لا يزال المؤمن فى فسحة من دينه ما كم يصب دما حراما.
فرمود: هميشه مؤمن در وسعت از دينش باشد ماداميكه نريزد خون حرامى را.
2- فرمود: وحى فرمود خداى تعالى به موسى بن عمران: بگو به اشراف بنى اسرائيل، بپرهيزيد كشتن نفس محترم را به غير حق. پس بدرستى كه كسى كه بكشد از شما نفسى را در دنيا، بكشد خدا قاتل را در آتش صد كشتن صاحبش. «1» 3- عقاب الاعمال، فرمود حضرت صادق عليه السّلام فى رجل قتل رجلا مؤمنا يقال مت اىّ ميتة شئت ان شئت يهوديّا و ان شئت نصرانيا و ان شئت مجوسيّا. «2» مردى كه بكشد مؤمنى را، گفته شود به او وقت مرگ بمير هر مردنى كه خواهى: يهودى يا نصرانى يا مجوسى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبِيراً (31) وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلاً (32) وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً (33) وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلاً (34) وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً (35)
ترجمه
و مكشيد فرزندانتان را از بيم تنگدستى، ما روزى ميدهيم آنها و شما را همانا كشتن ايشان باشد خطائى بزرگ
و نزديك مشويد زنا را همانا آن باشد كار زشت و بد راهى است آنراه
و نكشيد آنچنان نفسى را كه حرام كرد خدا مگر بطريق حقّ و كسيكه كشته شود مظلوم پس بتحقيق قرار داديم براى وارثش سلطنتى پس نبايد تجاوز كند در كشتن همانا او باشد يارى كرده شده
و نزديك نشويد مال يتيم را مگر بطريق بهتر تا برسد بكمال قوّتش و وفا كنيد به پيمان همانا پيمان باشد پرسيده شده
و تمام كنيد پيمانه را چون پيمانه كنيد و بسنجيد بترازوى راست درست اين بهتر است و نيكوتر بحسب عاقبت.
تفسير
- گفتهاند قبل از اسلام معمول بود در عرب كه دختران خود را براى خوف فقر و گرسنگى زنده بگور مينمودند و خداوند در اين آيه نهى از آن فرموده بدليل آنكه روزى بندگانرا خدا ميدهد همان كسيكه روزى طفل را در شكم مادر مقدّر فرموده و بعد از ولادت مبدّل بشير در پستان مادر نموده بعد از دندان دادن
جلد 3 صفحه 357
نان هم ميدهد پس بسى جهالت و نادانى و خطا و ناروا است كه انسان اولاد خود را بكشد براى آنكه مبادا از خرجش عاجز شود و البتّه از معاصى كبيره است كه موجب عذاب اليم خواهد بود و نيز نهى فرموده از نزديك شدن بزنا كه نزديكى با زن اجنبيّه است بورود در مقدّمات آن و ارتكاب اموريكه منجرّ بزنا شود براى مبالغه در حرمت اصل عمل كه قبح آن ظاهر است لذا تعبير بفاحشه شده است كه گفتهاند زائد از حد قبح است و بنظر حقير معصيتى است كه قبح آن در عرف عام ظاهر باشد و بد راهى است راه زنا و زناكارى كه انسانرا در دنيا و آخرت خوار و ذليل و زبون مينمايد و از بزرگترين معاصى كبيره است در فقيه و خصال از امام صادق عليه السّلام از آباء گرامش از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه در زنا شش اثر است سه در دنيا و سه در آخرت امّا آنسه كه در دنيا است آنستكه ابرو را ببرد و روزى را ببرد و عمر را كوتاه كند و امّا آنسه كه در آخرت است خدا را بخشم آورد و حساب را دشوار كند و موجب خلود در آتش گردد و نيز از آنحضرت روايت شده كه وقتى زنا زياد شود زلزلهها آشكار گردد و مفاسد آن بيش از آن است كه بتوان در مقام اختصار تعداد نمود و نيز نهى فرموده از قتل نفس مگر بحقّ چون خداوند آنرا حرام فرموده مگر در موارد خاصهاى از قبيل كفر و ارتداد و زناء محصن و محصنه و قتل عمدى و امثال اينها كه قتل بحقّ است با شرائط و آدابى كه در كتب فقهيّه مقرّر است و كسيكه بغير حقّ و مظلوم كشته شود خداوند وارث و اختيار دار امر قصاص و خونخواه او را مسلّط فرموده بر قاتل بحكم شرعى كه ميتواند انتقام بكشد و عفو نمايد ولى نبايد تجاوز نمايد در قتل از حدود مقرّره كه بجاى يك نفر دو نفر را بكشد يا او را مثله نمايد يا زجر كش كند و بايد مسلمانان با او كمك كنند در بدست آوردن قاتل و تسليم او بخونخواه چنانچه در كافى از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از معناى اسراف در اين آيه فرمود آنستكه غير از كشنده را بكشد يا او را مثله نمايد عرض كردند معناى منصور بودن او چيست فرمود چه نصرتى بالاتر از آنكه قاتل را تسليم وارث مقتول نمايند كه او را بكشد و هيچ مسئوليّت دنيوى و اخروى نداشته باشد و عيّاشى از آنحضرت نقل نموده كه وقتى چند نفر يكنفر را بكشند والى بايد حكم كند كه ورثه مقتول هر كدام را بخواهند بكشند و حقّ ندارند زيادتر از يكنفر را بكشند
جلد 3 صفحه 358
چون خداوند فرموده نبايد اسراف در قتل شود و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه نازل شده است در شأن امام حسين عليه السّلام كه اگر تمام اهل زمين را براى خونخواهى آنحضرت بكشند اسراف نشده است حقير عرض ميكنم ظاهرا اشاره بدفع اشكال از فعل امام زمان است بعد از ظهور و قيام بخونخواهى جدّ امجدش چون رتبه تمام اهل زمين بمراتب كمتر از رتبه سيّد الشهداء عليه السّلام است پس تجاوز از حقّ نشده و اسراف نميباشد و فردا كمل مقتول مظلوم او است و مصداق اتمّ و اوضح ولىّ و سلطان و منصور بنصرت الهى امام زمان است و نيز نهى فرموده است خداوند از نزديك شدن بمال يتيم چه رسد بخوردن و تصرّف نمودن در آن مگر بطريق احسن و بهتر كه حفظ آن باشد از تلف يا صرف آن در مصرفى كه بصرفه و صلاح او باشد تا برسد بحدّ رشد و بلوغ شرعى كه محقّق ميشود باحتلام و روئيدن موى خشن برعانه و تمام شدن پانزده سال قمرى در پسر و نه سال در دختر بنابر مشهور با آنكه ضعيف العقل و كم خرد نباشد و صلاح و فساد خود را تشخيص دهد كه بايد مالش را باو مسترد داشت و بايد بتمام عهود وفا نمود خواه عهد الهى باشد مانند احكام مذكوره و عهدى كه با خداوند بصيغه عاهدت اللّه منعقد ميشود با شرائط آن خواه خلقى باشد مانند معاملات و قرار داد با اشخاص چون تخلّف از آن در روز قيامت موجب مسئوليّت خواهد بود و چنانچه در خصال از امام صادق عليه السّلام روايت نموده احدى از مردم در آن مرخص نخواهند بود و بايد پيمانه را از متاعى كه با پيمانه مبادله و خريد و فروش ميشود پر كرد و نبايد بتدابيرى چيزى از آن كم نمود و با ترازوى راست و درست كه ميزان و عدل باشد متاع را سنجيد و بحيله و مكر كم فروشى ننمود چون اين كار عاقبت خير در دنيا و آخرت ندارد و كم فروش بزودى رسوا ميشود و از انظار مردم مىافتد و مورد اعتماد نميگردد و در آخرت بعذاب اليم گرفتار خواهد شد و بايد جواب هر كس كه با او معامله نموده بدهد و نزد خدا و خلق رو سياه باشد بر عكس كسيكه سنگش تمام و پيمانه و ترازويش درست و راست است مورد اعتماد و اعتبار نزد خلق و مشمول رحمت و بركت الهيه است و اگر چند روزى كمتر فائده ببرد عاقبت كارش در دنيا و آخرت بترقى و تعالى و رو سفيدى نزد خدا و خلق و خير و عافيت خواهد بود.
جلد 3 صفحه 359
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالحَقِّ وَ مَن قُتِلَ مَظلُوماً فَقَد جَعَلنا لِوَلِيِّهِ سُلطاناً فَلا يُسرِف فِي القَتلِ إِنَّهُ كانَ مَنصُوراً (33)
و نكشيد نفسي را که خداوند حرام فرموده قتل او را مگر آنكه قتل او بحق و امر الهي باشد و كسي که مظلومي را بكشد پس بتحقيق ما قرار داديم و جعل فرموديم از براي ولي مقتول سلطه بر قاتل پس اسراف نكند در قتل محققا آن مقتول منصور است خداوند براي او ناصر قرار داده وَ لا تَقتُلُوا خطاب بجميع مكلفين است النَّفسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ قتل مؤمن و مسلم و اهل ذمه که بشرائط ذمه عمل كنند و كفار مشركين که تحت معاهده باشند يا در امان مسلم باشند يا در حرم که تمام اينها حرام است «إِلّا بِالحَقِّ» يا مشرك يا كافر يا منافق يا مرتكب زناي با محارم
جلد 12 - صفحه 249
يا زناي محصنه يا مرتد يا قاتل يا مرتكب لواط يا دفع كسي که قاصد قتل طرف هست و غير اينها که محكوم بقتل هستند.
وَ مَن قُتِلَ مَظلُوماً فَقَد جَعَلنا لِوَلِيِّهِ سُلطاناً قتل مظلوم همان قتل بغير حق است و ولي مقتول وارث مقتول هستند و سلطنت آنها اينست حق دارند قصاص كنند يا ديه بگيرند يا عفو كنند «فَلا يُسرِف فِي القَتلِ» اسراف زياد رويست که بخواهد مثله كند قاتل را يا كافر محقون الدم ولي آنها بخواهد مسلم قاتل را قصاص كند بلكه بايد ديه بگيرد يا مرد را براي قتل زن بخواهند قصاص كنند يا حر را براي قتل عبد قصاص كنند و موارد ديگر که قصاص نميشود كرد.
«مسئلة» اگر جماعتي يك نفر را كشتند ولي مقتول ميتواند تمام آنها را بكشد مشروط بر اينكه ديه آنها را بدهد مثلا ده نفر يكي را كشتند بايد بهر يك از وراث اينکه ده نفر نه عشر ديه بدهد و هكذا بر حسب سهام إِنَّهُ كانَ مَنصُوراً خداوند ولي مقتول را ناصر مقتول قرار داده «تنبيه» اخبار بسيار داريم که اينکه آيه شريفه در مورد قتل ابي عبد اللّه عليه السّلام است و ولي او حضرت قائم است و اگر بكشد جميع آنها را اسراف در قتل نشده و ما مكرر گفتهايم که اخبار بيان مصداق اتم ميكند منافي با عموم آيه نيست و در بعض اخبار روات سؤال كردند که كساني که در زمان حضرت بقية اللّه هستند که قاتل نبودند براي چه آنها را ميكشد! جواب دادند که چون راضي بفعل آنها هستند «
و الراضي بفعل قوم كالداخل فيهم»
و از اينجا بعض اشكالاتي متوجه ميشود بايد حل شود.
اولا راضي بقتل را نبايد قصاص كرد فقط در عقوبت شريك فاعل است.
و ثانيا اينکه جمعيت كثير را نميشود براي قتل يك نفر يا چند نفر كشت.
و ثالثا بايد سهم ديه آنها را رد كرد و حل تمام اينکه اشكالات باينست که حضرت ابا عبد اللّه عليه السّلام مسلما جزو اهل بيت رسول اللّه صلّي اللّه عليه و اله و سلّم بوده و جزو ذوي القربي
جلد 12 - صفحه 250
و محبت آن از ضروريات دين است و كساني که راضي بقتل او هستند منكر ضروري دين هستند و كافر و مرتد و واجب القتل هستند و انتقام از خود قتله در دوره رجعت پس از رجعت حضرت حسين عليه السّلام آنها را زنده ميكند و حضرت از آنها انتقام مي كشد و در قيامت خداوند از تمام آنها انتقام خواهد كشيد حتي دارد در اخبار که هر فردي از شيعه از آنها انتقام ميكشد باز زنده ميشود فرد ديگر و بالاخص نصاب که محكوم بكفر هستند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 33)- سوم: حکم دیگر که این آیه به آن اشاره میکند احترام خون انسانها و حرمت شدید قتل نفس است میگوید: «و کسی که خداوند خونش را حرام کرده است به قتل نرسانید مگر (آنجا که) به حق باشد» (وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ).
نه تنها قتل نفس بلکه کمترین و کوچکترین آزار یک انسان از نظر اسلام مجازات دارد، و میتوان با اطمینان گفت این همه احترام که اسلام برای خون و جان و حیثیت انسان قائل شده است در هیچ آئینی وجود ندارد.
ولی مواردی پیش میآید که احترام خون برداشته میشود، و این در مورد
ج2، ص636
کسانی است که مرتکب قتل و یا گناهی همانند آن شدهاند، لذا در آیه فوق با جمله «إِلَّا بِالْحَقِّ» این گونه افراد را استثناء میکند.
البته احترام به خون انسانها در اسلام مخصوص مسلمانها نیست، بلکه غیر مسلمانانی که با مسلیمن سر جنگ ندارند و در یک زندگی مسالمت آمیز با آنها به سر میبرند، جان و مال و ناموسشان محفوظ است و تجاوز به آن حرام و ممنوع.
سپس به حق قصاص که برای اولیای دم ثابت است اشاره کرده، میگوید:
«و کسی که مظلوم کشته شود برای ولی او سلطه قرار دادیم» سلطه قصاص قاتل (وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً).
اما در عین حال «او نباید (بیش از حق خود مطالبه کند و) در قتل اسراف نماید چرا که او مورد حمایت است» (فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً).
آری! اولیای مقتول مادام که در مرز اسلام گام برمیدارند و از حد خود تجاوز نکردهاند مورد نصرت الهی هستند.
این جمله اشاره به اعمالی است که در زمان جاهلیت وجود داشت، و امروزه نیز گاهی صورت میگیرد که احیانا در برابر کشته شدن یک نفر از یک قبیله، قبیله مقتول خونهای زیادی را میریزند و یا این که در برابر کشته شدن یک نفر، افراد بیگناه و بیدفاع دیگری غیر از قاتل را به قتل میرسانند.
نکات آیه
۱- کشتن انسانهاى بى گناه و بى تقصیر، ممنوع و حرام است. (و لاتقتلوا النفس التى حرّم الله)
۲- جان برخى از انسانها، فاقد حرمت و ارج بوده و مى توان آنها را به قتل رساند. (و لاتقتلوا النفس التى حرّم الله إلاّ بالحقّ)
۳- حاکمیت اصل حرمت قتل، جز در موردهاى تصریح شده در حقوق و قوانین الهى (و لاتقتلوا النفس التى حرّم الله إلاّ بالحقّ)
۴- ممنوعیت قتل انسان، از ویژگیها و مشخصه هاى اوست. (و لاتقتلوا النفس التى حرّم الله إلاّ بالحقّ) عبارت «التى حرّم الله» به دلیل استثناى «إلاّ بالحقّ» صفت توضیحى براى «النفس» است. بنابراین، حرمت قتل انسان، از جمله صفات وى به حساب مى آید.
۵- احکام الهى، در جهت اجراى حق و عدل و حمایت از مظلوم است. (و لاتقتلوا... إلاّ بالحقّ و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لولیّه سلطنًا)
۶- خداوند ولى کسى را که به ناحق و مظلومانه کشته شود، بر قاتل او، سلطه بخشیده است. (و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لولیّه سلطنًا)
۷- ولى مقتول بحق (کسى که مطابق قانون الهى کشته شده) فاقد هرگونه سلطه بر قاتل است. (و لاتقتلوا ... إلاّ بالحقّ و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لولیّه سلطنًا)
۸- تصمیم گیرى درباره قاتل، مخصوص اولیاى مقتول است و باید در جهت منافع آنان باشد. (فقد جعلنا لولیّه سلطنًا) برداشت فوق، با توجه به لام در «لولیّه» است که اختصاص و منفعت را افاده مى کند.
۹- کشتن انسانها بر اساس حق، ظلم و کارى ناروا به شمار نمى آید. (و لاتقتلوا ... إلاّ بالحقّ و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لولیّه سلطنًا) عنوان «کشته بحق» و «کشته به ظلم» دو عنوان متضاد است که هر یک دیگرى را نفى مى کند.
۱۰- زیاده روى اولیاى مقتول، در انتقام گیرى از قاتل، ممنوع و حرام است. (فلایسرف فى القتل)
۱۱- اولیاى مقتول، داراى حق قصاص و کشتن قاتل (جعلنا لولیّه سلطنًا فلایسرف فى القتل)
۱۲- سلطه اولیاى مقتول بر قاتل، زمینه لغزش و زیاده روى آنان در اعمال سلطه خویش (جعلنا لولیّه سلطنًا فلایسرف فى القتل) نهى الهى، نوعى هشدار است و هشدار، نشانگر وجود لغزشگاه مى باشد و «فاء» در «فلایسرف» - که براى نتیجه است - نیز تأیید دیگرى است بر مطلب فوق.
۱۳- لزوم رعایت حق و عدل، حتى در مورد متجاوزان به جان انسانها (جعلنا لولیّه سلطنًا فلایسرف فى القتل)
۱۴- توجه ولى مقتول به حمایت خدا از او، بازدارنده وى از زیاده روى و تجاوز در قصاص است. (جعلنا لولیّه سلطنًا فلایسرف فى القتل إنه کان منصورًا)
۱۵- سنت الهى بر حمایت، نصرت و طرفدارى از مظلوم است. (و من قتل مظلومًا ... إنه کان منصورًا) برداشت فوق بر این اساس است که ضمیر «إنه» به مقتول مظلوم برگردد و اسمیه بودن جمله «إنه...» و نیز آمدن فعل «کان» در آن جمله - که براى استمرار و دیرینه بودن است - مى تواند بیانگر این نکته باشد که حمایت از مقتول مظلوم، کار همیشگى و دیرینه خداوند است.
۱۶- تشریع حق قصاص و سلطه براى اولیاى مقتول، حمایت الهى از آنان است. (و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لولیّه سلطنًا ... إنه کان منصورًا) برداشت فوق، بنابراین نکته است که ضمیر «إنه» به ولىّ مقتول باز گردد.
۱۷- حمایت از کشته شده به ظلم، امرى عقلى و فطرى در میان جوامع بشرى (و من قتل مظلومًا ... إنه کان منصورًا) برداشت فوق، بنابراین احتمال است که «یارى شدن مقتول» (منصوراً) از سوى خداوند نباشد; بلکه اصلى باشد که در نزد همه مردم رایج است. و جمله «إنه کان منصوراً»، خبر از یک واقعیت عینى و اجتماعى مى دهد.
روایات و احادیث
۱۸- «عن أبى عبدالله(ع) قال: إذا اجتمعت العدة على قتل رجل واحد حکم الوالى أن یقتل أیّهم شاؤوا و لیس لهم أن یقتلوا أکثر من واحد إن الله عزّوجلّ یقول: «و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیه سلطاناً فلایسرف فى القتل»;[۳] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: هر گاه گروهى یک مرد را به قتل برسانند والى حکم مى کند که هر کدام از قاتلین را که اولیاى دم بخواهند بکُشند و آنان حق ندارند بیش از یک نفر را بکُشند. همانا خداوند - عزّوجلّ - مى فرماید: و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیژه سلطاناً فلایسرف فى القتل».
۱۹- «عن إسحاق بن عمار قال: قلت لأبى الحسن(ع) إن الله عزّوجلّ یقول فى کتابه: «...فلایسرف فى القتل إنه کان منصوراً» فما هذا الإسراف الذى نهى الله عزّوجلّ عنه قال: نهى أن یقتل غیر قاتله أو یمثل بالقاتل قلت: فما معنى قوله: « إنه کان منصوراً » قال: و أىّ نصرة أعظم من أن یدفع القاتل إلى أولیاء المقتول فیقتله و لاتبعة تلزمه من قتله فى دین و لا دنیا ;[۴] اسخاق بن عمار گوید: به امام موسى بن جعفر(ع) گفتم: همانا خداى - عزّوجلّ - در کتابش مى فرماید: «... فلایسرف فى القتل إنه کان منصوراً» این اسراف چه اسرافى است که خداوند عزّوجلّ از آن نهى کرده است[راوى گوید]گفتم: پس معناى سخن خدا «إنه کان منصوراً» چیست؟ فرمود: چه نصرتى بزرگ تر از اینکه قاتل به اولیاى مقتول داده مى شود و آنان قاتل را مى کُشند و پیامدهایى که لازمه قتل است - چه پیامدهاى دینى و چه دنیایى - دامنگیر آنان نمى شود».
۲۰- «عن أبى العباس قال: سألت أباعبدالله(ع) عن رجلین قتلا رجلاً فقال: یخیّر ولیّه أن یقتل أیّهما شاء ... و کذلک إن قتل رجل إمرأة إن قبلوا دیة المرأة فذاک، و إن أبى أولیائها إلاّ قتل قاتلها غرموا نصف دیة الرجل و قتلوه و هو قول الله: «فقد جعلنا لولیّه سلطاناً فلایسرف فى القتل»;[۵] ابى العباس گفت: از امام صادق(ع) در باره دو مردى که یک مرد را کشته اند پرسیدم، حضرت در جواب فرمود: ولىّ مقتول مخیّر است هر کدام از قاتلان را که بخواهد بکُشد ... و همچنین اگر مردى زنى را بکُشد، چنان چه[اولیاى دم ]دیه زن را قبول کنند، پس حکم همان است و اگر اولیاى زن دیه را نپذیرفتند [و راضى نشدند]مگر به کشتن قاتل، باید نصف دیه مرد را بدهند و سپس او را بکُشند و این سخن خداست: فقد جعلنا لولیّه سلطاناً فلایسرف فى القتل».
۲۱- «عن أبى جعفر(ع) فى قوله: «و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه سلطاناً فلایسرف فى القتل إنه کان منصوراً» قال: هو الحسین بن على(ع) قتل مظلوماً و نحن أولیاؤه، و القائم منّا إذا قام طلب بثار الحسین ... «إنه کان منصوراً» فإنه لایذهب من الدنیا حتى ینتصر برجل من آل رسول الله(ص) یملأ الأرض قسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً;[۶] از امام باقر(ع) در باره سخن خدا «و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه سلطاناً فلایسرف فى القتل إنه کان منصوراً» روایت شده است که فرمود: مقصود[حضرت]حسین بن على(ع) است که مظلومانه کشته شد و ما أئمه، اولیاى دم او هستیم و قائم از ما هر گاه قیام کرد، خون خواهى حسین بن على(ع) خواهد کرد ...[ و درباره]إنه کان منصوراً [فرمود:] پس دیرى نپاید که به وسیله مردى از آل رسول خدا(ص) یارى مى شود و زمین را پر از قسط و عدل مى کند، هم چنان که پر از جور و ظلم شده باشد».
۲۲- «عن أبى جعفر(ع) قال: ... بعث الله محمداً و ... أنزل علیه فى سورة بنى اسرائیل بمکة ... و أنزل نهیاً عن أشیاء حذّر علیها و لم یغلّظ فیها ولم یتواعد علیها و قال: «... و لاتقتلوا النفس التى حرّم الله إلاّ بالحقّ و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه سلطاناً فلایسرف فى القتل إنه کان منصوراً...»...»;[۷] از امام باقر(ع) روایت شده است:... خداوند حضرت محمد(ص) را برانگیخت و ... بر او آیاتى چند از سوره بنى اسرائیل را در مکه نازل فرمود ...[که در آن آیات]از چیزهایى نهى کرده که پرهیز از آنها لازم است; ولى در آن نهیها غلظت و شدت نشان نداده و بر ارتکاب موارد نهى وعید عذاب نداده و فرموده است: ... و لاتقتلوا النفس التى حرّم الله إلاّ بالحقّ...».
موضوعات مرتبط
- احکام ۱، ۲، ۷، ۸، ۱۰، ۱۱: احکام ۱، ۲، ۷، ۸، ۱۰، ۱۱ اولى ۳; فلسفه احکام ۱، ۲، ۷، ۸، ۱۰، ۱۱ ۵
- امام حسین(ع): مظلومیت امام حسین(ع) ۲۱; نصرت امام حسین(ع) ۲۱
- امام مهدى(ع): مسؤولیت امام مهدى(ع) ۲۱
- انسان: فطریات انسان ۱۷; لغزشگاههاى انسان ۱۲; ویژگیهاى انسان ۴
- حقوق: حق قصاص ۱۱، ۱۶
- خدا: حمایتهاى خدا ۱۶; سنتهاى خدا ۱۵; نصرتهاى خدا ۱۹; نواهى خدا ۲۲
- ذکر: آثار ذکر حمایتهاى خدا ۱۴
- سنّتهاى خدا: سنّت امداد به مظلوم ۱۵
- عدالت: اهمیت عدالت ۵، ۱۳
- قاتل: نهى از مُثله قاتل ۱۹
- قتل: آثار قتل جایز ۷; احکام قتل ۱، ۲، ۳، ۷; اسراف در قتل ۱۸; حرمت قتل ۱، ۳، ۴; قتل جایز ۲، ۹; مراد از اسراف در قتل ۱۹، ۲۰; مستحقان قتل ۲; نهى از قتل ۲۲
- قصاص: احکام قصاص ۸، ۱۰، ۱۱، ۱۸، ۲۰; تشریع احکام قصاص ۱۶; حرمت افراط درقصاص ۱۰; عدالت در قصاص ۱۳; موانع افراط در قصاص ۱۴
- محرمات ۱، ۱۰:
- مظلوم: اهمیت حقوق مظلوم ۶; اهمیت حمایت از مظلوم ۵; حمایت ازمقتول مظلوم ۱۷; عقلانیت حمایت از مظلوم ۱۷; فطریت حمایت از مظلوم ۱۷
- مقتول: اختیارات اولیاى مقتول ۸، ۱۲; حقوق اولیاى مقتول ۶، ۷، ۸، ۱۰،۱۱، ۱۶; حمایت از اولیاى مقتول ۱۴، ۱۶; زمینه لغزش اولیاى مقتول ۱۲; محدوده اختیارات اولیاى مقتول ۱۸; مصالح اولیاى مقتول ۸; نصرت اولیاى مقتول ۱۹
منابع
- ↑ البرهان فی تفسیر القرآن.
- ↑ تفسیر عیاشى.
- ↑ کافى، ج ۷، ص ۲۸۵، ح ۹; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۶۲- ، ح ۱۹۷.
- ↑ کافى، ج ۷، ص ۳۷۰، ح ۷; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۶۲- ، ح ۱۹۸.
- ↑ تفسیرعیاشى، ج ۲، ص ۲۹۱، ح ۶۸; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۶۳، ح ۲۰۲.
- ↑ تفسیرعیاشى، ج ۲، ص ۲۹۰، ح ۶۷; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۶۳، ح ۲۰۱.
- ↑ کافى، ج ۲، ص ۳۰، ح ۱; بحارالأنوار، ج ۶۶، ص ۸۷، ح ۳۰.