الحجر ٦٣: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link176 | آيات ۴۹ - ۸۴،سوره حجر]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link176 | آيات ۴۹ - ۸۴،سوره حجر]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link177 | بشارت و انذار در يك داستان و ارتباط آن با داستانهاىقبل]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link177 | بشارت و انذار در يك داستان و ارتباط آن با داستانهاىقبل]] | ||
خط ۳۸: | خط ۳۹: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link186 | (چند روايت در ذيل برخى از آيات گذشته )]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link186 | (چند روايت در ذيل برخى از آيات گذشته )]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۹#link27 | آيه ۶۱ - ۷۷]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۹#link27 | آيه ۶۱ - ۷۷]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۹#link28 | تفسير :]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۹#link28 | تفسير :]] | ||
خط ۴۶: | خط ۴۹: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۹#link32 | ۳ - رابطه ((متوسم )) و ((مومن ))]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۹#link32 | ۳ - رابطه ((متوسم )) و ((مومن ))]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۹#link33 | ۴ - مستى شهوت و غرور!]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۹#link33 | ۴ - مستى شهوت و غرور!]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ (63) | |||
قالُوا بَلْ جِئْناكَ: گفتند ملائكه: نيامدهايم به آنچه تو به سبب آن خوفناكى، بلكه آمديم تو را، بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ: به عذابى كه تو ايعاد مىنمودى قوم را به نزول آن، و آنها در وقوع آن شك داشتند و تكذيب تو را كردند به عناد و لجاج، حال موعد سرور، و تشفّى خاطر تو باشد از دشمنان. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ (61) قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ (62) قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ (63) وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (64) فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ (65) | |||
وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ (66) وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ (67) قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ (68) وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ (69) قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ (70) | |||
قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (71) لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ (72) | |||
ترجمه | |||
پس چون آمدند خانواده لوط را فرستادگان | |||
گفت همانا شمائيد گروهى ناشناخته شدگان | |||
گفتند بلكه آمديم تو را بآنچه بودند كه در آن شك ميكردند | |||
و آورديم تو را براستى و بدرستيكه ماهر آينه راستگويانيم | |||
پس بيرون | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 259 | |||
بر خانواده خود را در پارهاى از شب و متابعت نما پشتهاشان را و نبايد روى بر گرداند از شما احدى و برويد بجائيكه مأمور ميشويد | |||
و فرمان فرستاديم بسوى او اين امر را كه دنباله اينها است بريده شده در حاليكه صبح كنندگانند | |||
و آمدند اهل شهر كه مژده ميدادند بيكديگر | |||
گفت همانا اينها مهمانان منند پس رسوا مكنيد مرا | |||
و بترسيد از خدا و خوار مسازيد مرا | |||
گفتند آيا منع نكرديم تو را از اهل عالم | |||
گفت اينها دختران منند اگر باشيد بجا آورندگان | |||
بجان تو كه آنها هر آينه در مستيشان حيران ميزيستند. | |||
تفسير | |||
شرح ورود ملائكه بعنوان مهمانى بر حضرت لوط و نشناختن او ايشانرا و بيم او از تعرّض قوم خود بايشان و اطلاع قوم و تعرض آنها و عجز آنحضرت از دفاع و كيفيت اضطرار و التماس او بآنها و اجابت ننمودن قوم و پس از اين وقايع شناختن حضرت ملائكه را و نزول عذاب در سوره هود گذشت و تكرار نميشود ولى اينجا شمّهاى از وقايع قبل از شناختن حضرت لوط ملائكه را بعدا ذكر شده و چون ذكر نشناختن حضرت ايشانرا در اوّل قصّه شده بود معرّفى ملائكه از خودشان و مأموريّتشان بملاحظه مطابقه جواب با سؤال قبلا ذكر شده است و قضاياى قبل، تعرّض اهل شهر بآنحضرت و مهمانها است كه از فرشتگان بودند و اجمال قصه بطوريكه حلّ مشكلات اين مقام شود آنستكه چون فرستادگان خدا كه ملائكه بودند بر لوط عليه السّلام و خانواده او وارد شدند حضرت لوط ايشانرا نشناخت و چون اطمينان كامل از قصد آنها نداشت كه خير است يا شرّ معرفى ايشان از خودشان و غرضشان از ورود بر خودش را خواستار گشت و آنها در جواب عرضه داشتند كه ما فرستادگان خداونديم و آمدهايم براى عذاب قومت كه شك داشتند در آن نزد تو بامر خدا كه بر حقّ و يقينى است و ما راستگويانيم پس خودت با اهل خانهات بعد از نصف شب حركت كن آنها جلو بروند و تو در دنبال باش كه متوجّه و نگهبان آنها باشى و كسى از شما متوجّه به پشت سر خود نشود تا متأثر شود از كيفيت عذاب قوم و بجانب مأموريّت خودتان سير كنيد تا بمكانيكه براى شما تعيين شده كه بعضى گفتهاند شام بوده برسيد و خداوند حكم فرمود و فرستاد بسوى حضرت لوط اين امر را و آن آنست كه نسل قوم او قطع شود و تا صبح يكنفر از آنها باقى نماند و چون خبر ورود مهمانهاى خوب صورت بر او بقوم رسيد كه اهل شهر سدوم بودند بيكديگر | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 260 | |||
مژده دادند و براى فجور و عمل ناشايسته بخانه حضرت لوط روى نمودند و او بآنها فرمود اينها مهمانان منند مرا براى اين عمل ناشايسته با آنها رسوا و مفتضح نكنيد و از خدا بترسيد و مرا خوار و خجل ننمائيد و آنها جواب گفتند آيا ما تو را نهى ننموديم كه از كسى مهمانى نكنى و از ورود اهل عالم بر خود امتناع نمائى و او در جواب فرمود اين دختران شهر كه بمنزله دختران منند كه پدر روحانى آنها هستم چه عيب دارند كه شما بخيال پسران افتادهايد يا بچند نفر از رؤساء آنها كه قبلا خواستگارى از دختران آنحضرت كرده بودند و اجابت نفرموده بود فرمود كه اينها دختران منند حاضرم آنها را برسم زنيّت بشما بدهم اگر حاضريد بشرط آنكه دست از مهمانان من بكشيد و آنها قبول ننمودند لذا خداوند بجان پيغمبر خود قسم ياد فرموده كه آنها در مستى و غفلت و غوايت متحيّر و سرگردان بودند و اين مثبت فضيلتى براى حضرت ختمى مرتبت است بر ساير انبياء چون خداوند بعمر و جان هيچيك از انبياء قسم ياد نفرموده است .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالُوا بَل جِئناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمتَرُونَ (63) | |||
گفتند ملائكه بلكه ما آمدهايم بآن عذابهايي که بآنها وعده ميدادي و آنها باور نميكردند و قبول نداشتند که معناي (بِما كانُوا فِيهِ يَمتَرُونَ) است و چون اينکه ملائكه بصورة جوانهاي خوش صورت و زيبا و خوش لباس بودند حضرت لوط وحشت كرد که قوم نسبت بآنها بياحترامي كنند و خوش نداشت که آنها را ضيافت كند آنها گفتند ما ملائكه هستيم. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 63)- ولی فرشتگان، زیاد او را در انتظار نگذاردند، با صراحت «گفتند: | |||
ما چیزی را برای تو آوردهایم که آنها در آن تردید داشتند» (قالُوا بَلْ جِئْناکَ بِما کانُوا فِیهِ یَمْتَرُونَ). یعنی مأمور مجازات دردناکی هستیم که تو کرارا به آنها گوشزد کردهای ولی هرگز آن را جدی تلقی نکردند؟ | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۵۱
ترجمه
الحجر ٦٢ | آیه ٦٣ | الحجر ٦٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کَانُوا ... یَمْتَرُونَ»: شکّ و تردید میورزیدند.
تفسیر
- آيات ۴۹ - ۸۴،سوره حجر
- بشارت و انذار در يك داستان و ارتباط آن با داستانهاىقبل
- از مغفرت خدا ماءيوس و از رحمت او نااميد نباشيد
- بيان آيات مربوط به ورود مهمانان ابراهيم (ع )
- تعجب ابراهيم از بشارت داده شدن به فرزند، بر اساس استبعاد عادى بوده است
- معناى ((غابر)) و مراد از اينكه همسر لوط از ((غابرين )) بوده است
- وارد شدن ملائكه بر ((لوط)) عليه السلام و گفتگوى بين ايشان و آن حضرت
- قضاى الهى به قطع نسل و انقراض قوم لوط
- معناى آيه ((لعمرك انهم لفى سكرتهم يعمهون ...))
- توضيحى در مورد ((اصحاب ايكه )) و ((اصحاب حجر))
- (چند روايت در ذيل برخى از آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ (63)
قالُوا بَلْ جِئْناكَ: گفتند ملائكه: نيامدهايم به آنچه تو به سبب آن خوفناكى، بلكه آمديم تو را، بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ: به عذابى كه تو ايعاد مىنمودى قوم را به نزول آن، و آنها در وقوع آن شك داشتند و تكذيب تو را كردند به عناد و لجاج، حال موعد سرور، و تشفّى خاطر تو باشد از دشمنان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ (61) قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ (62) قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ (63) وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (64) فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ (65)
وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ (66) وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ (67) قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ (68) وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ (69) قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ (70)
قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (71) لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ (72)
ترجمه
پس چون آمدند خانواده لوط را فرستادگان
گفت همانا شمائيد گروهى ناشناخته شدگان
گفتند بلكه آمديم تو را بآنچه بودند كه در آن شك ميكردند
و آورديم تو را براستى و بدرستيكه ماهر آينه راستگويانيم
پس بيرون
جلد 3 صفحه 259
بر خانواده خود را در پارهاى از شب و متابعت نما پشتهاشان را و نبايد روى بر گرداند از شما احدى و برويد بجائيكه مأمور ميشويد
و فرمان فرستاديم بسوى او اين امر را كه دنباله اينها است بريده شده در حاليكه صبح كنندگانند
و آمدند اهل شهر كه مژده ميدادند بيكديگر
گفت همانا اينها مهمانان منند پس رسوا مكنيد مرا
و بترسيد از خدا و خوار مسازيد مرا
گفتند آيا منع نكرديم تو را از اهل عالم
گفت اينها دختران منند اگر باشيد بجا آورندگان
بجان تو كه آنها هر آينه در مستيشان حيران ميزيستند.
تفسير
شرح ورود ملائكه بعنوان مهمانى بر حضرت لوط و نشناختن او ايشانرا و بيم او از تعرّض قوم خود بايشان و اطلاع قوم و تعرض آنها و عجز آنحضرت از دفاع و كيفيت اضطرار و التماس او بآنها و اجابت ننمودن قوم و پس از اين وقايع شناختن حضرت ملائكه را و نزول عذاب در سوره هود گذشت و تكرار نميشود ولى اينجا شمّهاى از وقايع قبل از شناختن حضرت لوط ملائكه را بعدا ذكر شده و چون ذكر نشناختن حضرت ايشانرا در اوّل قصّه شده بود معرّفى ملائكه از خودشان و مأموريّتشان بملاحظه مطابقه جواب با سؤال قبلا ذكر شده است و قضاياى قبل، تعرّض اهل شهر بآنحضرت و مهمانها است كه از فرشتگان بودند و اجمال قصه بطوريكه حلّ مشكلات اين مقام شود آنستكه چون فرستادگان خدا كه ملائكه بودند بر لوط عليه السّلام و خانواده او وارد شدند حضرت لوط ايشانرا نشناخت و چون اطمينان كامل از قصد آنها نداشت كه خير است يا شرّ معرفى ايشان از خودشان و غرضشان از ورود بر خودش را خواستار گشت و آنها در جواب عرضه داشتند كه ما فرستادگان خداونديم و آمدهايم براى عذاب قومت كه شك داشتند در آن نزد تو بامر خدا كه بر حقّ و يقينى است و ما راستگويانيم پس خودت با اهل خانهات بعد از نصف شب حركت كن آنها جلو بروند و تو در دنبال باش كه متوجّه و نگهبان آنها باشى و كسى از شما متوجّه به پشت سر خود نشود تا متأثر شود از كيفيت عذاب قوم و بجانب مأموريّت خودتان سير كنيد تا بمكانيكه براى شما تعيين شده كه بعضى گفتهاند شام بوده برسيد و خداوند حكم فرمود و فرستاد بسوى حضرت لوط اين امر را و آن آنست كه نسل قوم او قطع شود و تا صبح يكنفر از آنها باقى نماند و چون خبر ورود مهمانهاى خوب صورت بر او بقوم رسيد كه اهل شهر سدوم بودند بيكديگر
جلد 3 صفحه 260
مژده دادند و براى فجور و عمل ناشايسته بخانه حضرت لوط روى نمودند و او بآنها فرمود اينها مهمانان منند مرا براى اين عمل ناشايسته با آنها رسوا و مفتضح نكنيد و از خدا بترسيد و مرا خوار و خجل ننمائيد و آنها جواب گفتند آيا ما تو را نهى ننموديم كه از كسى مهمانى نكنى و از ورود اهل عالم بر خود امتناع نمائى و او در جواب فرمود اين دختران شهر كه بمنزله دختران منند كه پدر روحانى آنها هستم چه عيب دارند كه شما بخيال پسران افتادهايد يا بچند نفر از رؤساء آنها كه قبلا خواستگارى از دختران آنحضرت كرده بودند و اجابت نفرموده بود فرمود كه اينها دختران منند حاضرم آنها را برسم زنيّت بشما بدهم اگر حاضريد بشرط آنكه دست از مهمانان من بكشيد و آنها قبول ننمودند لذا خداوند بجان پيغمبر خود قسم ياد فرموده كه آنها در مستى و غفلت و غوايت متحيّر و سرگردان بودند و اين مثبت فضيلتى براى حضرت ختمى مرتبت است بر ساير انبياء چون خداوند بعمر و جان هيچيك از انبياء قسم ياد نفرموده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالُوا بَل جِئناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمتَرُونَ (63)
گفتند ملائكه بلكه ما آمدهايم بآن عذابهايي که بآنها وعده ميدادي و آنها باور نميكردند و قبول نداشتند که معناي (بِما كانُوا فِيهِ يَمتَرُونَ) است و چون اينکه ملائكه بصورة جوانهاي خوش صورت و زيبا و خوش لباس بودند حضرت لوط وحشت كرد که قوم نسبت بآنها بياحترامي كنند و خوش نداشت که آنها را ضيافت كند آنها گفتند ما ملائكه هستيم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 63)- ولی فرشتگان، زیاد او را در انتظار نگذاردند، با صراحت «گفتند:
ما چیزی را برای تو آوردهایم که آنها در آن تردید داشتند» (قالُوا بَلْ جِئْناکَ بِما کانُوا فِیهِ یَمْتَرُونَ). یعنی مأمور مجازات دردناکی هستیم که تو کرارا به آنها گوشزد کردهای ولی هرگز آن را جدی تلقی نکردند؟
نکات آیه
۱- قطعى شدن نزول عذاب الهى (استیصال) و فرا رسیدن موعد آن بر قوم لوط، توسط فرشتگان به حضرت لوط(ع) ابلاغ گردید. (قالوا بل جئنک بما کانوا فیه یمترون)
۲- فرشتگان وارد شده بر لوط(ع) در پى اظهار وى بر ناشناخته بودن آنان، خود را مأموران الهى معرفى کردند. (قال إنکم قوم منکرون . قالوا بل جئنک بما کانوا)
۳- حضرت لوط(ع) پیش از فرا رسیدن عذاب الهى بر قومش، آنان را به چنین سرنوشتى هشدار داده بود. (قالوا بل جئنک بما کانوا فیه یمترون) مقصود از «ما» در جمله «بما کانوا فیه یمترون» عذاب است. بنابراین تردید کردن قوم لوط درباره عذاب الهى، بیانگر این نکته است که: آنان نسبت به عذاب، انذار و تهدید شدند و به اندازه کافى با آنان اتمام حجت شد.
۴- قوم لوط، نسبت به هشدارهاى حضرت لوط(ع) مبنى بر نزول عذاب الهى (استیصال) بر آنان، پیوسته در شک و تردید بسر برده و ایمان نداشتند. (قالوا بل جئنک بما کانوا فیه یمترون)
۵- نپذیرفتن دعوت انبیا و وعده هاى الهى و شک و تردید مستمر در آن، پیامددار عذاب الهى (قالوا بل جئنک بما کانوا فیه یمترون) فعل مضارع «یمترون» با آمدن فعل «کانوا» پیش از آن، بیانگر استمرار مضمون آن است.
۶- فرشتگان، مجریان عذاب الهى بر قوم لوط بودند. (قالوا بل جئنک بما کانوا فیه یمترون)
۷- نزول عذاب الهى (استیصال) بر امتها، پس از اتمام حجت با آنان خواهد بود. (قالوا بل جئنک بما کانوا فیه یمترون)
۸- نزول عذاب الهى (استیصال) بر قوم لوط، پس از تمام شدن حجت بر آنان توسط حضرت لوط(ع) بود. (قالوا بل جئنک بما کانوا فیه یمترون)
روایات و احادیث
۹- «قال أبوجعفر(ع) [فى قوله: «قالوا بل جئناک بما کانوا فیه یمترون»]: «قالوا بل جئناک بما کانوا فیه» قومک من عذاب الله «یمترون»...;[۱] از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: [فرستادگان خدا] گفتند: [ما قوم ناشناس نیستیم]; بلکه نزد تو آمدیم تا عذاب الهى را - که قوم تو در آن تردید مى کردند - بیاوریم ...».
موضوعات مرتبط
- انبیا: آثار تکذیب انبیا ۵
- خدا: آثار شک به وعده هاى خدا ۵; قانونمندى عذابهاى خدا ۷، ۸
- رسولان خدا ۹:
- عذاب: اتمام حجت بر اهل عذاب ۷; عذاب استیصال ۷، ۸; موجبات عذاب ۵
- قوم لوط: ابلاغ عذاب قوم لوط ۱; اتمام حجت بر قوم لوط ۸; انذار قوم لوط ۳، ۴; حتمیت عذاب قوم لوط ۱; شک قوم لوط ۴، ۹; عذاب قوم لوط ۶ کارگزاران خدا ۲، ۶
- لوط(ع): اتمام حجت لوط(ع) ۳، ۸; انذارهاى لوط(ع) ۳; شک به انذارهاى لوط(ع) ۴; قصه لوط(ع) ۱، ۲، ۳; ورود ملائکه بر لوط(ع) ۲
- ملائکه: مسؤولیت ملائکه ۶; ملائکه عذاب ۱، ۲، ۶، ۹; ملائکه و لوط(ع) ۱، ۲
منابع
- ↑ علل الشرایع، ص ۵۴۹، ح ۴، ب ۳۴۰; نورالثقلین، ج ۲، ص ۳۸۳، ح ۱۶۵.