التوبة ٦: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۱۶#link98 | آيات ۱۶ - ۱، سوره توبه]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۱۶#link98 | آيات ۱۶ - ۱، سوره توبه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۱۶#link99 | اشاره به اختلاف در اينكه سوره توبه سوره اى مستقليا ملحق به سوره انفال مى باشد]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۱۶#link99 | اشاره به اختلاف در اينكه سوره توبه سوره اى مستقليا ملحق به سوره انفال مى باشد]] | ||
خط ۷۸: | خط ۷۹: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۲۲#link144 | رد مذهب تفويض و بيان اينكه عناوين گناه منسب به داوند نيست]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۲۲#link144 | رد مذهب تفويض و بيان اينكه عناوين گناه منسب به داوند نيست]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۷_بخش۶۰#link149 | آيه و ترجمه]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۷_بخش۶۰#link149 | آيه و ترجمه]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۷_بخش۶۰#link150 | تفسير :]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۷_بخش۶۰#link150 | تفسير :]] | ||
خط ۸۵: | خط ۸۸: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۷_بخش۶۰#link153 | ۲ - آيا نماز و زكات شرط قبول اسلام است ؟]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۷_بخش۶۰#link153 | ۲ - آيا نماز و زكات شرط قبول اسلام است ؟]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۷_بخش۶۰#link154 | ۳ - ايمان زائيده علم است]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۷_بخش۶۰#link154 | ۳ - ايمان زائيده علم است]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ «6» | |||
و اگر يكى از مشركان از تو امان و پناه خواست، پس به او پناه بده تا كلام خدا را بشنود، سپس او را به مكان امنش برسان. چرا كه آنان گروهى ناآگاهند (و با شنيدن آيات الهى، شايد هدايت شوند). | |||
===پیام ها=== | |||
1- به درخواست پناهندگى دشمن براى تحقيق و شناخت عقايد و افكار اسلامى، پاسخ مثبت دهيد. «اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ» | |||
2- راه فكر و تعقّل، حتّى براى مشركان مهدورالدّم باز است و براى احتمال هدايت يك نفر هم بايد حساب جداگانه باز كرد. «أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» | |||
3- اسلام، دين رأفت، شرافت و كرامت است. «اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ» | |||
4- به دشمن هم فرصت فكر و انتخاب بدهيد و حتّى در شرايط جنگى نيز مردم را از رشد فكرى باز نداريد. «اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ» | |||
5- انتخاب حقّ وپذيرش عقايد صحيح، مهلت مىطلبد. «فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ» | |||
6- قرآن، كلام قابل فهم است كه زمينهى هدايت را فراهم مىسازد و چنان نيست كه فهمش خارج از عهدهى انسان باشد. «يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ» | |||
7- حكومت اسلامى بايد زمينهى شنيدن كلام خدا و فرصت مطالعه آن را براى منحرفان فراهم كند، چون انحراف بعضى، به خاطر عدم تبليغ ماست، نه از روى كينه. چه بسا اگر حق را بشنوند، تغيير يابند. «حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ» | |||
8- اسلام، دين آزادى است و ايمان از روى فهم ارزش دارد، نه از روى ترس يا اجبار. «فَأَجِرْهُ، يَسْمَعَ، أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ» | |||
9- مكتبى كه منطق دارد، عجله ندارد. به دشمن فرصت دهيد تا آن را بشنود، و امنيّت او را تضمين كنيد تا با فكر آسوده انتخاب كند. «يَسْمَعَ، أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ» | |||
جلد 3 - صفحه 381 | |||
10- كفر بعضى، از جهل سرچشمه مىگيرد و اگر آگاه شوند، حقّ را مىپذيرند. | |||
«ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ «6» | |||
بعد از آن در باب امان ايشان مىفرمايد: | |||
وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ: و اگر يكى از مشركانى كه بعد از انقضاى اشهر حرم متعرض قتل ايشان بايد شد. اسْتَجارَكَ: طلب امان نمايند تو را. | |||
فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ: پس امان ده او را تا بشنود كلام الهى و قرآن سبحانى را و در آن تأمل و تدبر و تفكر نمايد و از حقيقت امر آن مطلع گردد. | |||
تخصيص كلام الهى به ذكر براى آنست كه معظم آيات و بينات داله واضحه در قرآن مجتمع مىباشد، و تعقل در آن سبب عبرت و تنبه است. | |||
ثمّ: پس از شنيدن آيات الهى اگر اسلام آوردند، خير دارين را نائل شدند، و اگر مسلمان نگرديدند با آنها مقاتله مكن كه غدر نموده بلكه، أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ: | |||
برسان او را به شهر قومش كه مأمن او است. ذلِكَ: اين امان دادن، و يا امر به امان ايشان، بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ: به سبب آنست كه ايشان گروهيند كه نمىدانند حقيقت ايمان را و نمىشناسند خدا را، پس تعجيل مكن و ايشان را امان ده تا شايد كه به سمع قبول آن را بشنوند و در آن تأمل و تفكر نمايند. | |||
در تفسير رازى در اخبار خوارج نقل شده كه: «1» قومى از خوارج جمع شده بر قطاع الطريق، و مخالفين مذهب خود را مىكشتند. اتفاقا كاروانى عبور، و ابو الهذيل علاف در ميان آنها بود. اهل قافله از جان خود ترسيدند. ابو الهذيل گفت: به من واگذاريد. چون سر راه گرفتند و گفتند چه كسانيد؟ ابو الهذيل پيش آمد گفت: ما قوم مشركان مستجيران آمدهايم تا كلام الهى بشنويم. | |||
خارجيان گفتند: مَرْحَباً بِكُمْ، و آيات چند از قرآن براى ايشان خواندند و تصديق | |||
---- | |||
«1» ج 5 ص 131. | |||
ج5، ص 24 | |||
نمودند. خارجيان گفتند شما در امان ما هستيد، برويد به سلامت. ابو الهذيل گفت: حق ما تمام نشده، بايد ما را به مأمن خود رسانيد، زيرا حق تعالى فرمايد «ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ». گفتند: راست گفتى. پس آنها را به مأمن خود رسانيدند. | |||
تبصره- آيه شريف دلالت دارد بر بطلان قول كسانى كه قائلند بر آنكه معارف از قسم ضروريات و بديهيات است، زيرا امر به امان براى شنيدن كلام الهى و تفكر در آن، برهانى است بر نظرى بودن معارف. و ايضا دال است بر آنكه متلو و مسموغ كلام الهى است؛ زيرا كه شرع و عرف، حكايت را عين محكى مىدانند كما يقال هذا كلام فلان و خطبة فلان و امثال آن. و شيخ طبرسى (رحمه اللّه) در مجمع فرمايد «1». كسى كه گمان مىكند اينكه حكايت مفارقت دارد محكى را به جهت اين ظاهر، پس بتحقيق خطا نموده؛ زيرا مراد چيزى است كه ما ذكر كرديم. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «5» وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ «6» | |||
ترجمه | |||
پس چون بگذرد ماههاى حرام پس بكشيد مشركانرا هر جا بيابيد آنها را و بگيريدشان و حبس كنيدشان و بنشينيد براى ايشان بر هر گذرگاهى پس اگر توبه نمودند و بر پا داشتند نماز را و دادند زكوة را پس باز كنيد راه آنها را همانا خدا آمرزنده مهربان است | |||
و اگر يكى از مشركان امان طلبد از تو پس امان ده او را تا بشنود كلام خدا را پس برسان او را بمحل امنش اين براى آنستكه آنها گروهى هستند كه نميدانند. | |||
تفسير | |||
پس از انقضاء ماههاى حرام كه سابقا از امام صادق (ع) نقل شد كه آن در اينجا بعد از عيد قربان تا چهار ماه است و عياشى ره از امام باقر (ع) هم نقل نموده كه از روز عيد اضحى تا دهم ربيع الاخر است مسلمانان مأمور بامر الهى شدند كه هر جا مشركين متخلّفين از عهد را بيابند بقتل برسانند خواه در حلّ باشند خواه در حرم و بگيرند و اسير كنند و مانع شوند از دخول آنها در مسجد الحرام و سر راههاى آنها بنشينند و نگذارند بساير بلاد متفرق شوند ولى اگر مسلمان شدند و باحكام اسلام عمل نمودند كه عمده آن نماز و زكوة است و كافى است براى ثبوت ادّعاء توبه از كفر بايد متعرّض آنها نشوند و بحال خودشان واگذارشان نمايند چون خداوند آمرزنده و مهربان است و از كفر و غدر سابق آنها گذشته است و بعضى گفتهاند مراد از اشهر حرم سه ماه حرام ذو القعده و ذو الحجّه و محرّم است | |||
---- | |||
جلد 2 صفحه 558 | |||
و مهلت چهار ماه از زمان نزول سوره است كه در ماه شوال بوده و انصاف آنستكه قول اول كه مروىّ از صادقين عليهما السّلام است صحيح است و مهلت بايد از زمان ابلاغ باشد كه عيد قربان يا عرفه بوده است و اگر يكى از اهل شرك از پيغمبر (ص) امان بطلبد در حالى كه مشرك و واجب القتل است و بخواهد بيايد تا قرآن را بشنود اگر تصديق نمايد مسلمان شود و الّا بمحل خود عودت كند بايد پيغمبر او را امان بدهد تا بيايد قرآن را بخوانند و او بشنود و در آيات و ادلّه آن دقّت نمايد اگر مسلمان شد چه بهتر از آن و الّا او را بمحلّ اقامت خود معاودت دهند و قمى ره فرموده متعرض او نشوند تا خود عودت بمحل خود نمايد چون اگر غير از اين باشد كه قبل از عود او را بقتل برسانند با او غدر و مكر شده و اگر امانش ندهند چون جاهل است اتمام حجّت بر او نشده و اين علّت امان است كه در ذيل آيه تصريح بآن شده است و انسلاخ اصلا بمعنى بيرون آمدن از لباس است و در بپايان رسيدن ماه استعمال ميشود و حرم جمع حرام است. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِن أَحَدٌ مِنَ المُشرِكِينَ استَجارَكَ فَأَجِرهُ حَتّي يَسمَعَ كَلامَ اللّهِ ثُمَّ أَبلِغهُ مَأمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُم قَومٌ لا يَعلَمُونَ «6» | |||
و اگر احدي از مشركين از شما طلب امان كرد و پناه آورد او را پناه ده که ميخواهد بيايد و ادلّه حقانيت اسلام را درك كند و آيات شريفه قرآن را استماع كند اگر حق براي او كشف شد ايمان آورد و اگر حق را درك نكرد از روي جهالت نه عناد و عصبيت او را بمأمن خود و قبيله خود برسانيد زيرا اينها نميدانند وَ إِن أَحَدٌ مِنَ المُشرِكِينَ استَجارَكَ فَأَجِرهُ از اينکه جمله استفاده ميشود که مشركين و كفار دو دستهاند يك دسته كساني که از روي عناد و عصبيت با اينكه حقايق را درك كردهاند ايمان نميآورند اينها قابل هدايت نيستند و عضو فاسد جامعه هستند اينها محكوم بحكم آيه قبل هستند که بايد با آنها مقاتله كرد و دستگير كرد و اسير نمود و استرقاق كرد. و يك دسته كساني هستند که جاهل بمعارف الهيه هستند و قابل هدايت هستند و در مقام تحقيق حقايق هستند اينها را بايد امان داد و براي آنها بيان نمود و ارشاد كرد و اگر هم حقايق را دست نياوردند بمأمن خود رسانيد چنانچه در قانون طبّ هم همين است اگر عضوي فاسد شد اگر قابل معالجه هست بايد علاج كرد و اگر بر فرض علاج هم نشد لكن سرايت بباقي اعضاء ندارد مثلا دست فلج شد يا شل شد، چشم نابينا شد، گوش كر شد، زبان لال شد بحال خود بايد گذارد و اگر فساد او مسري است بايد قطع نمود حَتّي يَسمَعَ كَلامَ اللّهِ چون قرآن مجيد اعظم معجزات و اوضح ادلّه | |||
جلد 8 - صفحه 180 | |||
بر حقانيت دين اسلام است و بهترين راه است براي هدايت إِنَّ هذَا القُرآنَ يَهدِي لِلَّتِي هِيَ أَقوَمُ اسري آيه 9، لذا بايد بكلام الهي آنها را گوشزد نمود بخصوص اهل حجاز که زودتر درك ميكنند. | |||
ثُمَّ أَبلِغهُ مَأمَنَهُ که خيانت و غدر و فريب نباشد كانّه امانت است بايد رد كرد از غير فرق بين برّ و فاجر چنانچه صريح اخبار است ذلِكَ بِأَنَّهُم قَومٌ لا يَعلَمُونَ از اينکه جمله استفاده ميتوان كرد که مشركين و كفار دو دسته هستند يك دسته كساني هستند که قابل هدايت نيستند و لو بر آنها هزار معجزه و دليل اقامه كني دست از شرك و كفر و عناد و عصبيت و كبر و نخوت خود بر نميدارند و لو حق بر آنها مثل آفتاب روشن شود جَحَدُوا بِها وَ استَيقَنَتها أَنفُسُهُم نمل آيه 14، اينها يا بايد ببلاء آسماني هلاك شوند مثل امم سابقه يا بضرب شمشير و اسيري دچار گردند. و يك دسته از روي جهالت و ندانستهگي و مسامحه و تقليد آباء خود بشرك و كفر باقي ماندهاند اينها را تا حدّ امكان بايد هدايت كرد اگر هدايت نشدند با آنها مقاتله نمود | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 6)- سپس این موضوع را با دستور دیگری تکمیل میکند تا تردیدی باقی نمانده که هدف اسلام از این دستور تعمیم توحید و آیین حق و عدالت است، نه استعمار و استثمار و قبضه کردن اموال یا سرزمینهای دیگران، میگوید: «اگر یکی از بت پرستان از تو درخواست پناهندگی کند به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود» (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ). | |||
یعنی در نهایت آرامش با او رفتار کن، و مجال اندیشه و تفکر را به او بده تا آزادانه به بررسی محتوای دعوت تو بپردازد، و اگر نور هدایت بر دل او تابید آن را بپذیرد. | |||
ج2، ص180 | |||
بعد اضافه میکند که: «او را پس از پایان مدت مطالعه به جایگاه امن و امانش برسان» تا کسی در اثناء راه مزاحم او نگردد (ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ). | |||
و سر انجام علت این دستور سازنده را چنین بیان میکند: «این به خاطر آن است که آنها قومی بیاطلاع و ناآگاهند» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ). | |||
بنابراین اگر درهای کسب آگاهی به روی آنها بازگردد، این امید میرود که از بت پرستی که زاییده جهل و نادانی است خارج شوند، و به راه توحید و خدا که مولود علم و دانش است گام بگذارند. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۴
ترجمه
التوبة ٥ | آیه ٦ | التوبة ٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِسْتَجارَکَ»: از تو پناه خواست. «أَجِرْهُ»: پناهش بده. «مَأْمَنَهُ»: محلّ امن و امان خود. یعنی سرزمین قوم و قبیله و منزل او که سرپناه اهل و عیال خودش میباشد. «ذلِکَ»: این فرمانِ به پناهندگی، یا این پناهندگی.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۶ - ۱، سوره توبه
- اشاره به اختلاف در اينكه سوره توبه سوره اى مستقليا ملحق به سوره انفال مى باشد
- اعلائم برائت در: (( برائة من الله و رسوله ... )) صرف تشريع نيست بلكه انشاء حكم و قضاء بر برائت است
- عهد شكنى مشركين ، مجوز مقابله به مثل به آنان بوده است
- اقوام مفسرين درباره مراد از چهار ماه در آيه : (( فسيحوا فى الارض اربعة اشهر ))
- مراد از (( يوم الحج الاكبر )) در آيه : (( و اذان من الله و رسوله ... )) و اقوال مختلف در اين مورد
- عهد و پيمانى كه با مشركينى كه به پيمان خود وفادار بوده اند منعقد شده تا پايان مدت محترم است
- امر به از ميان برداشتن مشركين پيمان شكن و منقرض ساختن آنان بعد از انقضاء مهلت چهار ماهه، مگر آنكه توبه كنند...
- چنانچه مشركين توبه كردند آنان را رها كنيد
- امر به امان دادن به مشركى كه امان مى طلبد تا به بحث و بررسى درباره دين حق بپردازد
- هشت مطلب كه از بيانات گذشته معلوم مى گردد
- حكم وجوب امان دادن براى استماع كلام خدا، قابل نسخ نيست
- پذيرش دين حق بايد با اختيار باشد و در اصول اعتقادى بايد علم يقينىحاصل شود
- مشركين به هيچ ميثاق طبيعى يا قراردادى در برابر مؤ منين وفادار نيستند هر چند چربزبانى كنند.
- برادر خوانده شدن مؤ منين در قران كريم به نحو مجاز و استعاره نيست بلكه آثارى بر آنمترتب است
- تحريك و تشويق مسلمين به قتال و كارزار با بيان اينكه جهاد صحنه آزمون است و...
- حديث مزبور از مصادر اهل سنت
- اعلام برائت چند حكم ديگر را نيز اعلام نمود
- علاوه بر اين وظيفه اعلان برائت ، على (ع ) در آن سال اميرالحاج نيز بوده است
- پيامبر اسلام (ص ) امير المؤ منين (ع ) را با چهار پيغام براى مشركين روانه مكه مى كند
- سخن مغرضانه ابن كثير كه گفته است مخصوص به حكم برائت است و احكام ديگر راابوبكر و ابوهريره رساندند و...
- نقد و رد آن گفته ها
- خود عبارت (لا يودى عنك الا انت او رجل منك ) اشتراك در رسالت را مى رساند
- سخن صاحب المنار در مورد ابلاغ آيات برائت و بدگوئى او از شيعه و كوششى كه براىاثبات افضل بودن ابوبكر به عمل آورده است
- اشكالات وارده بر گفته هاى صاحب المنار
- موضوع امارت حاج با مساءله وحى آسمانى كه احدى حتى رسول خدا (ص ) هم حق مداخله و دخل و تصرف در آن را نداشته است فرق دارد
- اضطراب و اختلاف روايات راجع به اعلان آيات برائت
- خدشه اى كه صاحب المنار خواسته است بر يكى بودن نفس پيامبر (ص ) و على (ع ) كه ازجمله وحى استفاده مى شود وارد كند و جواب او
- اشكال سوم بر سخن صاحب المنار
- اشكال چهارم بر سخن صاحب تفسير المنار
- رواياتى درباره اينكه اعلام كننده آيات برائت على (ع ) بوده است
- در روايات شيعه روز حج اكبر، روز عيد قربان دانسته شده است
- روايتى درباره چهار ماه مهلت دادن به مشركين در ذيل آيات گذشته
- چند روايت در ذيل آيه (( فقاتلوا ائمة الكفر... ))
- چند روايت در ذيل آيه شريفه : (( الا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم ... ))
- بررسى و ريشه يابى انعقاد عقود و معاهدات (به معناى اعم ) بين اشخاص
- نياز اجتماعات به پيمانها و معاهدات
- اعتبار معاهدات در اسلام و لزوم احترام به آنها
- نقض ابتدائى عهد جايز نيست ولى مقابله به مثل تجويز شده است
- مقايسه بين اسلام و جوامع متمدن غير دينى از لحاظ احترام به پيمانها و تعهدات
- در ذيل جمله : (( قاتلوهم يعذبهم الله بايديكم ))
- انتساب افعال به اسباب طولى در قرآن كريم
- استدلال اشاعره به آيه : (( قاتلوهم يعذبهم الله بايديكم ... )) براى اثبات جبر و اينكهافعال انسان و آثار آن فقط مستند به خدا است
- جواب به اشاعره و بيان اشكال عمده مذهب آنان كه اصل عليت مى باشد
- سخن جبرى مذهبان از ماديون و پاسخ بدان
- جواب معتزله به اشاعره و اختيارشان قول به تفويض و استقلال انسان در اعمالش را
- رد مذهب تفويض و بيان اينكه عناوين گناه منسب به داوند نيست
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ «6»
و اگر يكى از مشركان از تو امان و پناه خواست، پس به او پناه بده تا كلام خدا را بشنود، سپس او را به مكان امنش برسان. چرا كه آنان گروهى ناآگاهند (و با شنيدن آيات الهى، شايد هدايت شوند).
پیام ها
1- به درخواست پناهندگى دشمن براى تحقيق و شناخت عقايد و افكار اسلامى، پاسخ مثبت دهيد. «اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ»
2- راه فكر و تعقّل، حتّى براى مشركان مهدورالدّم باز است و براى احتمال هدايت يك نفر هم بايد حساب جداگانه باز كرد. «أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»
3- اسلام، دين رأفت، شرافت و كرامت است. «اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ»
4- به دشمن هم فرصت فكر و انتخاب بدهيد و حتّى در شرايط جنگى نيز مردم را از رشد فكرى باز نداريد. «اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ»
5- انتخاب حقّ وپذيرش عقايد صحيح، مهلت مىطلبد. «فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ»
6- قرآن، كلام قابل فهم است كه زمينهى هدايت را فراهم مىسازد و چنان نيست كه فهمش خارج از عهدهى انسان باشد. «يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ»
7- حكومت اسلامى بايد زمينهى شنيدن كلام خدا و فرصت مطالعه آن را براى منحرفان فراهم كند، چون انحراف بعضى، به خاطر عدم تبليغ ماست، نه از روى كينه. چه بسا اگر حق را بشنوند، تغيير يابند. «حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ»
8- اسلام، دين آزادى است و ايمان از روى فهم ارزش دارد، نه از روى ترس يا اجبار. «فَأَجِرْهُ، يَسْمَعَ، أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ»
9- مكتبى كه منطق دارد، عجله ندارد. به دشمن فرصت دهيد تا آن را بشنود، و امنيّت او را تضمين كنيد تا با فكر آسوده انتخاب كند. «يَسْمَعَ، أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ»
جلد 3 - صفحه 381
10- كفر بعضى، از جهل سرچشمه مىگيرد و اگر آگاه شوند، حقّ را مىپذيرند.
«ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ «6»
بعد از آن در باب امان ايشان مىفرمايد:
وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ: و اگر يكى از مشركانى كه بعد از انقضاى اشهر حرم متعرض قتل ايشان بايد شد. اسْتَجارَكَ: طلب امان نمايند تو را.
فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ: پس امان ده او را تا بشنود كلام الهى و قرآن سبحانى را و در آن تأمل و تدبر و تفكر نمايد و از حقيقت امر آن مطلع گردد.
تخصيص كلام الهى به ذكر براى آنست كه معظم آيات و بينات داله واضحه در قرآن مجتمع مىباشد، و تعقل در آن سبب عبرت و تنبه است.
ثمّ: پس از شنيدن آيات الهى اگر اسلام آوردند، خير دارين را نائل شدند، و اگر مسلمان نگرديدند با آنها مقاتله مكن كه غدر نموده بلكه، أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ:
برسان او را به شهر قومش كه مأمن او است. ذلِكَ: اين امان دادن، و يا امر به امان ايشان، بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ: به سبب آنست كه ايشان گروهيند كه نمىدانند حقيقت ايمان را و نمىشناسند خدا را، پس تعجيل مكن و ايشان را امان ده تا شايد كه به سمع قبول آن را بشنوند و در آن تأمل و تفكر نمايند.
در تفسير رازى در اخبار خوارج نقل شده كه: «1» قومى از خوارج جمع شده بر قطاع الطريق، و مخالفين مذهب خود را مىكشتند. اتفاقا كاروانى عبور، و ابو الهذيل علاف در ميان آنها بود. اهل قافله از جان خود ترسيدند. ابو الهذيل گفت: به من واگذاريد. چون سر راه گرفتند و گفتند چه كسانيد؟ ابو الهذيل پيش آمد گفت: ما قوم مشركان مستجيران آمدهايم تا كلام الهى بشنويم.
خارجيان گفتند: مَرْحَباً بِكُمْ، و آيات چند از قرآن براى ايشان خواندند و تصديق
«1» ج 5 ص 131.
ج5، ص 24
نمودند. خارجيان گفتند شما در امان ما هستيد، برويد به سلامت. ابو الهذيل گفت: حق ما تمام نشده، بايد ما را به مأمن خود رسانيد، زيرا حق تعالى فرمايد «ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ». گفتند: راست گفتى. پس آنها را به مأمن خود رسانيدند.
تبصره- آيه شريف دلالت دارد بر بطلان قول كسانى كه قائلند بر آنكه معارف از قسم ضروريات و بديهيات است، زيرا امر به امان براى شنيدن كلام الهى و تفكر در آن، برهانى است بر نظرى بودن معارف. و ايضا دال است بر آنكه متلو و مسموغ كلام الهى است؛ زيرا كه شرع و عرف، حكايت را عين محكى مىدانند كما يقال هذا كلام فلان و خطبة فلان و امثال آن. و شيخ طبرسى (رحمه اللّه) در مجمع فرمايد «1». كسى كه گمان مىكند اينكه حكايت مفارقت دارد محكى را به جهت اين ظاهر، پس بتحقيق خطا نموده؛ زيرا مراد چيزى است كه ما ذكر كرديم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «5» وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ «6»
ترجمه
پس چون بگذرد ماههاى حرام پس بكشيد مشركانرا هر جا بيابيد آنها را و بگيريدشان و حبس كنيدشان و بنشينيد براى ايشان بر هر گذرگاهى پس اگر توبه نمودند و بر پا داشتند نماز را و دادند زكوة را پس باز كنيد راه آنها را همانا خدا آمرزنده مهربان است
و اگر يكى از مشركان امان طلبد از تو پس امان ده او را تا بشنود كلام خدا را پس برسان او را بمحل امنش اين براى آنستكه آنها گروهى هستند كه نميدانند.
تفسير
پس از انقضاء ماههاى حرام كه سابقا از امام صادق (ع) نقل شد كه آن در اينجا بعد از عيد قربان تا چهار ماه است و عياشى ره از امام باقر (ع) هم نقل نموده كه از روز عيد اضحى تا دهم ربيع الاخر است مسلمانان مأمور بامر الهى شدند كه هر جا مشركين متخلّفين از عهد را بيابند بقتل برسانند خواه در حلّ باشند خواه در حرم و بگيرند و اسير كنند و مانع شوند از دخول آنها در مسجد الحرام و سر راههاى آنها بنشينند و نگذارند بساير بلاد متفرق شوند ولى اگر مسلمان شدند و باحكام اسلام عمل نمودند كه عمده آن نماز و زكوة است و كافى است براى ثبوت ادّعاء توبه از كفر بايد متعرّض آنها نشوند و بحال خودشان واگذارشان نمايند چون خداوند آمرزنده و مهربان است و از كفر و غدر سابق آنها گذشته است و بعضى گفتهاند مراد از اشهر حرم سه ماه حرام ذو القعده و ذو الحجّه و محرّم است
جلد 2 صفحه 558
و مهلت چهار ماه از زمان نزول سوره است كه در ماه شوال بوده و انصاف آنستكه قول اول كه مروىّ از صادقين عليهما السّلام است صحيح است و مهلت بايد از زمان ابلاغ باشد كه عيد قربان يا عرفه بوده است و اگر يكى از اهل شرك از پيغمبر (ص) امان بطلبد در حالى كه مشرك و واجب القتل است و بخواهد بيايد تا قرآن را بشنود اگر تصديق نمايد مسلمان شود و الّا بمحل خود عودت كند بايد پيغمبر او را امان بدهد تا بيايد قرآن را بخوانند و او بشنود و در آيات و ادلّه آن دقّت نمايد اگر مسلمان شد چه بهتر از آن و الّا او را بمحلّ اقامت خود معاودت دهند و قمى ره فرموده متعرض او نشوند تا خود عودت بمحل خود نمايد چون اگر غير از اين باشد كه قبل از عود او را بقتل برسانند با او غدر و مكر شده و اگر امانش ندهند چون جاهل است اتمام حجّت بر او نشده و اين علّت امان است كه در ذيل آيه تصريح بآن شده است و انسلاخ اصلا بمعنى بيرون آمدن از لباس است و در بپايان رسيدن ماه استعمال ميشود و حرم جمع حرام است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِن أَحَدٌ مِنَ المُشرِكِينَ استَجارَكَ فَأَجِرهُ حَتّي يَسمَعَ كَلامَ اللّهِ ثُمَّ أَبلِغهُ مَأمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُم قَومٌ لا يَعلَمُونَ «6»
و اگر احدي از مشركين از شما طلب امان كرد و پناه آورد او را پناه ده که ميخواهد بيايد و ادلّه حقانيت اسلام را درك كند و آيات شريفه قرآن را استماع كند اگر حق براي او كشف شد ايمان آورد و اگر حق را درك نكرد از روي جهالت نه عناد و عصبيت او را بمأمن خود و قبيله خود برسانيد زيرا اينها نميدانند وَ إِن أَحَدٌ مِنَ المُشرِكِينَ استَجارَكَ فَأَجِرهُ از اينکه جمله استفاده ميشود که مشركين و كفار دو دستهاند يك دسته كساني که از روي عناد و عصبيت با اينكه حقايق را درك كردهاند ايمان نميآورند اينها قابل هدايت نيستند و عضو فاسد جامعه هستند اينها محكوم بحكم آيه قبل هستند که بايد با آنها مقاتله كرد و دستگير كرد و اسير نمود و استرقاق كرد. و يك دسته كساني هستند که جاهل بمعارف الهيه هستند و قابل هدايت هستند و در مقام تحقيق حقايق هستند اينها را بايد امان داد و براي آنها بيان نمود و ارشاد كرد و اگر هم حقايق را دست نياوردند بمأمن خود رسانيد چنانچه در قانون طبّ هم همين است اگر عضوي فاسد شد اگر قابل معالجه هست بايد علاج كرد و اگر بر فرض علاج هم نشد لكن سرايت بباقي اعضاء ندارد مثلا دست فلج شد يا شل شد، چشم نابينا شد، گوش كر شد، زبان لال شد بحال خود بايد گذارد و اگر فساد او مسري است بايد قطع نمود حَتّي يَسمَعَ كَلامَ اللّهِ چون قرآن مجيد اعظم معجزات و اوضح ادلّه
جلد 8 - صفحه 180
بر حقانيت دين اسلام است و بهترين راه است براي هدايت إِنَّ هذَا القُرآنَ يَهدِي لِلَّتِي هِيَ أَقوَمُ اسري آيه 9، لذا بايد بكلام الهي آنها را گوشزد نمود بخصوص اهل حجاز که زودتر درك ميكنند.
ثُمَّ أَبلِغهُ مَأمَنَهُ که خيانت و غدر و فريب نباشد كانّه امانت است بايد رد كرد از غير فرق بين برّ و فاجر چنانچه صريح اخبار است ذلِكَ بِأَنَّهُم قَومٌ لا يَعلَمُونَ از اينکه جمله استفاده ميتوان كرد که مشركين و كفار دو دسته هستند يك دسته كساني هستند که قابل هدايت نيستند و لو بر آنها هزار معجزه و دليل اقامه كني دست از شرك و كفر و عناد و عصبيت و كبر و نخوت خود بر نميدارند و لو حق بر آنها مثل آفتاب روشن شود جَحَدُوا بِها وَ استَيقَنَتها أَنفُسُهُم نمل آيه 14، اينها يا بايد ببلاء آسماني هلاك شوند مثل امم سابقه يا بضرب شمشير و اسيري دچار گردند. و يك دسته از روي جهالت و ندانستهگي و مسامحه و تقليد آباء خود بشرك و كفر باقي ماندهاند اينها را تا حدّ امكان بايد هدايت كرد اگر هدايت نشدند با آنها مقاتله نمود
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 6)- سپس این موضوع را با دستور دیگری تکمیل میکند تا تردیدی باقی نمانده که هدف اسلام از این دستور تعمیم توحید و آیین حق و عدالت است، نه استعمار و استثمار و قبضه کردن اموال یا سرزمینهای دیگران، میگوید: «اگر یکی از بت پرستان از تو درخواست پناهندگی کند به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود» (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ).
یعنی در نهایت آرامش با او رفتار کن، و مجال اندیشه و تفکر را به او بده تا آزادانه به بررسی محتوای دعوت تو بپردازد، و اگر نور هدایت بر دل او تابید آن را بپذیرد.
ج2، ص180
بعد اضافه میکند که: «او را پس از پایان مدت مطالعه به جایگاه امن و امانش برسان» تا کسی در اثناء راه مزاحم او نگردد (ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ).
و سر انجام علت این دستور سازنده را چنین بیان میکند: «این به خاطر آن است که آنها قومی بیاطلاع و ناآگاهند» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ).
بنابراین اگر درهای کسب آگاهی به روی آنها بازگردد، این امید میرود که از بت پرستی که زاییده جهل و نادانی است خارج شوند، و به راه توحید و خدا که مولود علم و دانش است گام بگذارند.
نکات آیه
۱ - فرمان الهى به پیامبر (ص) مبنى بر به حضور پذیرفتن مشرکانى که پس از انقضاى مهلت چهار ماهه، به منظور شنیدن پیام وحى، درخواست ملاقات کنند. (فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشرکین ... و إن أحد من المشرکین استجارک فأجره حتى یسمع کلم اللّه) «استجارة» به معناى درخواست جوار و همسایگى است. درخواست جوار از سوى مشرکان پس از انقضاى مهلت چهار ماهه - به قرینه «حتى یسمع کلام اللّه» - درخواست رسیدن به حضور پیامبر (ص) به منظور استماع دعوت آن حضرت و تحقیق پیرامون وحى است.
۲ - لزوم پذیرش پناهندگى کفار محاربى که به منظور آشنایى با معارف اسلام، درخواست پناهندگى مى کنند. (و إن أحد من المشرکین استجارک فأجره حتى یسمع کلم اللّه)
۳ - قرآن، کلام خداست. (حتى یسمع کلم اللّه)
۴ - مؤاخذه کفار به جرم مبارزه با اسلام، پیش از ارائه معارف الهى قرآن به آنان و تمام شدن حجت بر ایشان، ممنوع است. (و خذوهم و احصروهم ... و إن أحد من المشرکین استجارک فأجره حتى یسمع کلم اللّه)
۵ - دستور الهى مبنى بر رساندن مشرکان به مراکز امن خودشان، پس از استماع و دریافت پیام وحى از پیامبر (ص) (فأجره حتى یسمع کلم اللّه ثم أبلغه مأمنه)
۶ - تعرض به کفار و سلب امنیت از آنان در اماکن سکونتشان، جایز نیست. (فأجره حتى یسمع کلم اللّه ثم أبلغه مأمنه)
۷ - تضمین امنیت کفار محاربى که به منظور آشنایى با اسلام و معارف آن، پناهنده شوند و بازگرداندن آنان به مراکز امنشان - پس از دریافت معارف - لازم است. (و إن أحد من المشرکین استجارک ... ثم أبلغه مأمنه)
۸ - اماکن سکونت (شهرها، روستاها و ...) مشرکان پیمان شکن صدر اسلام تنها مراکز امن اعلام شده از سوى خدا براى آنان (فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم ... ثم أبلغه مأمنه)
۹ - هدف و فلسفه اصلى جنگ و مبارزه با کفار و مشرکان، آوردن ایشان به دامن اسلام است و نه نابودى آنان. (فاقتلوا المشرکین ... و إن أحد من المشرکین استجارک ... حتى یسمع کلم اللّه ثم أبلغه مأمنه)
۱۰ - جهل و ناآگاهى مشرکان، فلسفه دستور خدا به پیامبر (ص) مبنى بر به حضور پذیرفتن آنان و ابلاغ پیام وحى به آنان (و إن أحد من المشرکین استجارک فأجره ... ذلک بأنهم قوم لایعلمون)
۱۱ - مشرکان صدر اسلام، مردمانى نادان و گرفتار جهل بودند. (ذلک بأنهم قوم لایعلمون)
موضوعات مرتبط
- اتمام حجت: اهمیّت اتمام حجت ۴
- احکام: ۲، ۶، ۷ فلسفه احکام ۹، ۱۰
- اسلام: اهمیّت تعلیم اسلام ۲، ۷; اهمیّت گسترش اسلام ۹; تاریخ صدر اسلام ۱۱; جرم مبارزه با اسلام ۴
- پناهندگان: حفظ امنیت پناهندگان ۷
- پناهندگى: احکام پناهندگى ۲، ۷
- جاهلان: ۱۱
- جنگ: فلسفه جنگ با کافران ۹; فلسفه جنگ با مشرکان ۹
- جهاد: فلسفه جهاد ۹
- خدا: اوامر خدا ۱، ۵; کلام خدا ۳
- دین: اهمیّت تعلم دین ۱۰
- قرآن: وحیانیت قرآن ۳; ویژگیهاى قرآن ۳
- قواعد فقهى: قاعده قبح کیفر بىبیان ۴
- کافران: احکام کافران ۶; اماکن امن کافران ۶; امنیت کافران پناهنده ۷; حرمت سلب امنیت از کافران ۶; قبول پناهندگى کافران محارب ۲; مؤاخذه کافران ۴; کافران محارب پناهنده ۷
- مؤاخذه: مؤاخذه قبل از اتمام حجت ۴; مؤاخذه ممنوع ۴
- محرمات: ۶
- محمّد(ص): و مشرکان ۱، ۵; مسؤولیت محمّد(ص) ۱۰
- مشرکان: آثار جهل مشرکان ۱۰; اماکن امن مشرکان ۸; جهل مشرکان صدر اسلام ۱۱; حفظ امنیت مشرکان ۵; قبول درخواست ملاقات مشرکان ۱; مشرکان ناقض معاهده ۸; مهلت به مشرکان ۱
- وحى: استماع تعالیم وحى ۱، ۵