آل عمران ١٥٣: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۰: خط ۳۰:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۴_بخش۴#link1 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۴_بخش۴#link1 | تفسیر آیات]]
}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۳_بخش۵۶#link104 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۳_بخش۵۶#link104 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
«153» إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى‌ أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْراكُمْ فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى‌ ما فاتَكُمْ وَ لا ما أَصابَكُمْ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ‌
(به خاطر بياوريد) هنگامى كه (در جنگ احد به هنگام فرار، از كوه) بالا مى‌رفتيد و به هيچ كس توجّه نمى‌كرديد، (در حالى كه) پيامبر شما را از پشت سرتان فرا مى‌خواند (كه به جاى خود برگرديد). پس به سزاى آن، خداوند غمى بر غم‌هايتان افزود تا ديگر بر آنچه (از غنائم) از كفتان رفته يا (از آسيب و زخم) بر سرتان آمد، اندوه نخوريد و (بدانيد كه) خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد، آگاه است.
===نکته ها===
درباره جمله‌ى‌ «فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ» تفسيرهاى گوناگونى مطرح شد است از جمله:
1. خداوند به لطف خود، غم پيروزى كفّار بر مسلمانان را جايگزين غم از دست دادن غنائم ساخت.
جلد 1 - صفحه 629
2. خداوند به سزاى غمى كه بر دل پيامبر وارد كرديد، شما را دچار غم و اندوه فراوان كرد.
3. خداوند به سزاى فرار از جنگ و نافرمانى از پيامبر، غم‌هاى فراوانى را يكى پس از ديگرى بر شما وارد كرد.
بر اساس روايات، غم اول شكست در جنگ احد و غم دوم، تسلّط خالدبن وليد بر مسلمانان بود كه موجب افزايش اندوه آنان از شكست در جنگ احد گرديد. «1»
===پیام ها===
1- نتيجه‌ى سستى، اختلاف و عدم اطاعت از فرماندهى؛ فرار و سراسيمگى در جبهه‌ى نبرد است. «حَتَّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ ... إِذْ تُصْعِدُونَ»
2- ياد نقاط ضعف، مايه‌ى بهره‌گيرى از تجربه‌هاست. «إِذْ تُصْعِدُونَ»
3- هنگام خطر، انسان جز خودش به‌فكر ديگرى نيست. «لا تَلْوُونَ عَلى‌ أَحَدٍ»
4- فرياد رهبر، در افراد ترسو وسست ايمان تأثيرگذار نيست. «وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ»
5- اظهار علاقه، در روز آسايش مهم نيست؛ همدلى و همراهى در روزهاى سختى نشانه‌ى دوستى واقعى است. «وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ ...»
6- آنجا كه همه فرار مى‌كنند، رهبر بايد در صحنه بماند و فراريان را فرابخواند.
«وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ ...»
7- يك لحظه غفلت و كوتاهى در انجام وظيفه، موجب هجوم ناگوارى‌هاى پى‌درپى مى‌شود. «غَمًّا بِغَمٍّ»
8- از ناگوارى‌هاى گذشته درس بگيريد و از مصيبت‌ها و ناكامى‌هاى گذشته، اندوهى به دل را ندهيد. «لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى‌ ما فاتَكُمْ وَ لا ما أَصابَكُمْ»
----
«1». تفاسير برهان و راهنما.
تفسير نور(10جلدى)، ج‌1، ص: 630
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى‌ أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْراكُمْ فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى‌ ما فاتَكُمْ وَ لا ما أَصابَكُمْ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ (153)
بعد از آن بيان احوال اصحاب را مى‌فرمايد:
إِذْ تُصْعِدُونَ‌: ياد بياوريد زمانى را كه دورى نموديد به فرار، به قسمى كه، وَ لا تَلْوُونَ عَلى‌ أَحَدٍ: و توجه و التفات نمى‌نموديد به هيچ كس از ياران خود، يا از غايت ترس چنان فرار مى‌كرديد كه به عقب سر خود نگاه نمى‌كرديد، وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْراكُمْ‌: و پيغمبر مى‌خواند شما را در ميان جمعى كه ساقه لشكر و باز پس شما بودند و مى‌فرمود: به من توجه كنيد بندگان خدا، پس‌
تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 276
بتحقيق من رسول خدا هستم. با وجود بر اين، شما اجابت نكرديد دعوت آن حضرت را. فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍ‌: پس مكافات نمود خداوند نافرمانى شما را به غمى كه متصل بود به غمى ديگر، و آن كشتن و مجروح شدن بود. يا (باء سببيه باشد) يعنى آن قتل و جرح به سبب غمى بود كه به رسول طارى شد به جهت نافرمانى شما. يا غم اول غم مسلمانان بود روز احد، و غم دوم مشركان را بود روز بدر، يعنى اين غم، بدل آن غم بود. زمخشرى گويد كه: مراد غموم كثيره است كه پى در پى به ايشان رسيد از جرح و قتل و ظفر مشركان و فوت غنيمت و عدم نصرت و اضطراب به قتل حضرت و غير آن. لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى‌ ما فاتَكُمْ‌: تا آنكه محزون نشويد بر آنچه فوت شد از شما از ظفر و غنيمت، وَ لا ما أَصابَكُمْ‌: و نه به سبب آنچه رسيد شما را از جرح و هزيمت، تا اين عقوبت باشد كه مخالفت پيغمبر و عصيان امر آن حضرت ننمائيد. وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ‌: و خدا دانا و آگاه است به رموز و حقايق آنچه مى‌كنيد و آنچه تصوّر نمائيد از طاعت و معصيت، و همه شما را به آن مجازات و مكافات خواهد داد.
تنبيه: در آيه شريفه اشاراتى است:
1- آنكه طوارى حوادث از جانب خداى تعالى، جبران معاصى است؛ حتى ورود غم و غصه نسبت به امرى.
2- دستور كلى نسبت به آنچه فوت شود از دنيا و آنچه برسد از ناملايمات، زيرا شخص مؤمن كه دنيا را معبر خود داند و اعتماد و اتكال به آن ندارد، هر آينه تأسف از آن نيابد و از مصائب آن غمناك نگردد.
يكى از بزرگان گويد: پيرمردى را ديدم در بالاى كوهى مشغول به ريستن پشم بود و در پايان آن، گوسفندان بسيار مرده بودند. او را پرسيدم، گفت: آنكه عطا فرمود، بازگرفت. گفتم: محزون نشدى؟ گفت: خير، زيرا مال خدا بود، وقتى بگيرد غصه ندارد.
لقمان حكيم فرزند خود را نصيحت فرمايد: دنيا را به آخرت بفروش تا هر دو را سود كنى، و آخرت را به دنيا مفروش كه هر دو را زيان نمائى. اى فرزند،
تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 277
پيش از تو مردمان براى اولاد خود اموال بسيار جمع كردند، نه مال ايشان باقى ماند و نه اولاد. دنيا را چون پلى بر روى نهرى دان، هر كه از آن گذشت، ديگر به آن عبور نكند. پس در آنجا نايست و به تعمير آن مشغول مشو كه تو را به آن امر نفرموده‌اند. اى فرزند چون تو را در محضر الهى حاضر كنند، از چند چيز تو محاسبه كنند: 1- جوانى كه در چه صرف كردى. 2- عمر تو كه آن را به چه بر باد دادى. 3- مال تو كه از كجا آوردى و در چه خرج كردى؟. پس مهياى جواب باش و غم دنيا مخور كه لايق غم خوردن نيست: «1»
غم دين خور كه دنيا غم نيارزد
خوشىّ يك شبه ماتم نيارزد
3 ختم آيه شريفه ترغيب در طاعت و ترهيب از معصيت است، يعنى حال كه خداى تعالى به افعال و اعمال شما آگاه است، پس به طاعت، رغبت و از معصيت او محترز باشيد تا سعادت كامله را دريابيد.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى‌ أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْراكُمْ فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى‌ ما فاتَكُمْ وَ لا ما أَصابَكُمْ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ (153)
ترجمه‌
هنگاميكه رهسپار شديد و توجه نمى‌كرديد بر احدى و پيغمبر ميخواند شما را در آخر معسكر شما پس جزا داد شما را اندوهى متصل باندوهى تا محزون نشويد بر آنچه فوت شد از شما و نه بر آنچه رسيد شما را و خدا آگاه است بآنچه ميكنيد.
تفسير
در آيه قبل بيان شد كه خداوند بازداشت مسلمين را از جنك يعنى تاييد نفرمود آنها را براى امتحان و اين هنگامى بود كه آنها دست از جهاد كشيده و روى بفرار نهادند بطوريكه نه توجه بكسى داشتند و نه توقف در مقابل دشمنى مى نمودند و نه انتظار رفيقى را ميبردند و حضرت ختمى مرتبت چنانچه سابقا اشاره شد در اينحال مكرر ميفرمود بندگان خدا بيائيد بجانب من، من پيغمبر خدايم كجا فرار ميكنيد از خدا و پيغمبر و كسيكه برگردد بهشت از آن او است و با آنكه آنها پيغمبر را مى‌ديدند كه در مؤخره لشگر با جمع قليلى ايستاده و اينطور استنصار ميكند كسى‌
----
جلد 1 صفحه 515
توجه نميكرد مگر آندو نفر كه آنكفر را گفتند كه در ذيل آيه و ما محمد الا رسول بيان شد پس خداوند مجازات فرمود آنها را از سستى در جهاد و مخالفت امر پيغمبر بآنكه دو اندوه متصل بآنها وارد ساخت كه قمى از حضرت باقر (ع) نقل نموده اندوه اول هزيمت و قتل بود اندوه دوم تسلط خالد بن وليد بر كمانداران رخنه احد و بعدا حمله بر مسلمين و بعضى گفته‌اند مراد اندوه‌هاى پياپى است از قبيل غلبه خصم و قتل دوستان و وهن اسلام در انظار و شهادت حضرت حمزه و جراحات امير المومنين و پيغمبر و بنابر معنى مستفاد از روايت نكته ورود اين دو اندوه آن بود كه محزون نشوند مسلمين بر فوت غنيمت از آنها و نه بر قتل بعضى از برادران دينيشان در جنگ و يكى از اين دو موجب شود كه دست از جهاد بكشند و مشغول جمع غنيمت شوند يا فرار بر قرار اختيار نمايند و متوجه شوند بآنكه اگر حزن بر فوت غنيمت و قتل كسانشان را بخود راه دهند و در جهاد سست شوند ببليه اعظم از آن گرفتار خواهند شد و بنا بر گفته بعضى نكته ورود هموم و غموم پياپى آنستكه متجلد و صبور شوند در فوت منافع دنيويه و ورود مصائب و بلايا چون شخص تا دچار سختى و محنت نشود بردبار و ورزيده و صبور نگردد و بعضى گفته‌اند اين علت عفو است كه در آيه سابق است چون مؤمن پس از آنكه از عذاب اخروى مأمون شد ديگر بفوت منفعت و ورود مصائب ديگرى اهميت نمى‌دهد و بنظر حقير قطع نظر از روايت انسب بظاهر آيه آنستكه مراد آن باشد كه در چنين موقعى كه شما اجابت دعوت پيغمبر را ننموديد خداوند اندوهى بر شما وارد فرمود از قبل آنها در مقابل اندوهيكه از شما بر آنها وارد شده بود در بدر تا شما بر فوت منافع دنيويه و ورود مصائب محزون نشويد و بدانيد كه دنيا هر روز بكام كسى ميگردد هر كسى چند روزه نوبت او است علاوه اين خود تسليتى است كه اگر از آنها بشما آسيبى رسيد شما هم قبلا بآنها صدمات زيادترى وارد نموده بوديد و خداوند آگاه است باعمال شما و مطابق كردار شما با شما رفتار خواهد فرمود در دنيا و آخرت‌
----
جلد 1 صفحه 516
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
إِذ تُصعِدُون‌َ وَ لا تَلوُون‌َ عَلي‌ أَحَدٍ وَ الرَّسُول‌ُ يَدعُوكُم‌ فِي‌ أُخراكُم‌ فَأَثابَكُم‌ غَمًّا بِغَم‌ٍّ لِكَيلا تَحزَنُوا عَلي‌ ما فاتَكُم‌ وَ لا ما أَصابَكُم‌ وَ اللّه‌ُ خَبِيرٌ بِما تَعمَلُون‌َ (153)
زماني‌ ‌که‌ ‌شما‌ بدرّه‌هاي‌ كوه‌ بالا ميرفتيد و فرار ميكرديد و همراهي‌ نكرديد احدي‌ ‌از‌ كساني‌ ‌که‌ ‌در‌ ميدان‌ جنگ‌ مبارزه‌ ميكردند و آنچه‌ ‌رسول‌ ‌خدا‌ ‌شما‌ ‌را‌ نداء ميكرد ‌تا‌ آخري‌ ‌شما‌ ‌که‌ برگرديد و فرار نكنيد اجابت‌ نميكرديد ‌پس‌ ‌خدا‌ جزاء داد ‌شما‌ ‌را‌ غم‌ّ بالاي‌ غم‌ّ ‌تا‌ آنكه‌ محزون‌ نشويد ‌از‌ آنچه‌ ‌از‌ ‌شما‌ فوت‌ ‌شده‌ و آنچه‌
جلد 4 - صفحه 396
بشما اصابت‌ ‌شده‌ و خداوند خبير ‌است‌ بآنچه‌ عمل‌ ميكنيد.
إِذ تُصعِدُون‌َ كلمه‌ اذ متعلق‌ بجمله‌ وَ لَقَد عَفا عَنكُم‌ ‌يعني‌ عفو الهي‌ زماني‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌شما‌ ‌اينکه‌ معصيت‌ بزرگ‌ ‌را‌ مرتكب‌ شديد، صعود مقابل‌ حبوط ‌است‌ بمعني‌ بالا رفتن‌ ‌است‌ چون‌ ميدان‌ جنگ‌ ‌در‌ احد پائين‌ كوه‌ بوده‌ و اينها موقعي‌ ‌که‌ فرار كردند ‌در‌ دره‌هاي‌ كوه‌ بالا ميرفتند ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ بيك‌ پناه‌ گاهي‌ محفوظ دارند وَ لا تَلوُون‌َ توجه‌ نميكرديد و وقوف‌ نمي‌نموديد.
‌علي‌ احد ‌بر‌ احدي‌ ‌از‌ مقيمين‌ ‌در‌ ميدان‌ حرب‌.
وَ الرَّسُول‌ُ يَدعُوكُم‌ پيغمبر ‌شما‌ ‌را‌ دعوت‌ ميفرمود و ندا ميداد ‌که‌ ‌من‌ كشته‌ نشده‌ام‌ بيائيد كمك‌ كنيد ‌تا‌ فتح‌ و فيروزي‌ نصيب‌ ‌ما گردد.
فَأَثابَكُم‌ ثواب‌ مقابل‌ عقاب‌ ‌است‌ و اينجا مناسب‌ ‌بود‌ ‌که‌ بفرمايد معذّب‌ كرد و عقاب‌ فرمود ‌شما‌ ‌را‌ لكن‌ ‌از‌ باب‌ تعريض‌ ‌است‌ نظير فَبَشِّرهُم‌ بِعَذاب‌ٍ أَلِيم‌ٍ ‌که‌ انذار ‌است‌ تعبير ببشارت‌ فرموده‌ تعريضا و ‌اينکه‌ تعبيرات‌ ‌در‌ لسان‌ ماها ‌هم‌ هست‌ كسي‌ ‌که‌ بسزاي‌ عملش‌ برسد مي‌گوييم‌ خوب‌ اجر و مزد تو ‌را‌ دادند.
غمّا بغم‌ّ بعض‌ مفسرين‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ جمله‌ گفتند غم‌ّ اول‌ عدم‌ استفاده‌ غنائم‌ بوده‌ و غم‌ّ ثاني‌ قتل‌ و جراحت‌، و بعضي‌ گفتند غم‌ّ اول‌ غم‌ مسلمين‌ بوده‌ ‌در‌ احد و ثاني‌ غم‌ّ مشركين‌ ‌در‌ بدر، و لكن‌ ‌هر‌ دو تفسير بنظر نميآيد بخصوص‌ دوم‌ ‌که‌ هيچ‌ مناسبت‌ ندارد بلكه‌ ظاهر اينست‌ ‌که‌ مراد غموم‌ وارده‌ ‌بر‌ مسلمين‌ بوده‌ يكي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ديگري‌ ‌از‌ خبر دروغ‌ ‌که‌ شنيدند پيغمبر كشته‌ ‌شده‌ و قتل‌ مثل‌ حمزه‌ و سائر شهداء احد و جراحات‌ وارده‌ ‌بر‌ مجاهدين‌ و شكست‌ خوردن‌ ‌آنها‌ و ذهاب‌ اموال‌ ‌آنها‌ و خوف‌ و بيم‌ ‌از‌ مشركين‌ و حيرت‌ و سرگرداني‌ اينكه‌ كار بكجا ميكشد و چه‌ بسر ‌آنها‌ ميآيد و مشركين‌ ‌با‌ ‌آنها‌ چه‌ معامله‌ ميكنند و امثال‌ اينها.
لِكَيلا تَحزَنُوا عَلي‌ ما فاتَكُم‌ بعضي‌ گفتند لام‌ لكيلا متعلق‌ ‌است‌ ايضا
جلد 4 - صفحه 397
بجمله‌ وَ لَقَد عَفا عَنكُم‌ لكن‌ ظاهر اينست‌ ‌که‌ متعلق‌ بجمله‌ فَأَثابَكُم‌ ‌است‌ و معني‌ اينست‌ ‌که‌ مؤمن‌ نبايد ‌براي‌ ذهاب‌ غنيمت‌ ‌ يا ‌ كشته‌ شدن‌ ‌در‌ جهاد ‌ يا ‌ اصابه‌ جراحت‌ محزون‌ ‌باشد‌ زيرا عدم‌ استفاده‌ دنيوي‌ قابل‌ حزن‌ نيست‌ و قتل‌ و جراحت‌ ‌در‌ جهاد عبادت‌ بزرگيست‌ و منتها آمال‌ بزرگان‌ ‌است‌ و ثمرات‌ و مثوبات‌ دنيوي‌ و اخروي‌ ‌آن‌ بسيار ‌است‌.
وَ لا ما أَصابَكُم‌ ‌از‌ قتل‌ و جرح‌ و سائر واردات‌ ‌از‌ طرف‌ مشركين‌ ‌بر‌ مسلمين‌ وَ اللّه‌ُ خَبِيرٌ بِما تَعمَلُون‌َ خبير عالم‌ بقضاياي‌ واقعه‌ جزئيه‌ نظير مدرك‌ ‌که‌ عالم‌ بجزئيات‌ ‌است‌ و خداوند ‌از‌ جزئيات‌ كارهاي‌ ‌شما‌ ‌با‌ خبر و چيزي‌ ‌از‌ علم‌ ‌بر‌ ‌او‌ مخفي‌ نيست‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 153)- در این آیه صحنه پایان احد را به مسلمانان یادآوری می‌کند و می‌فرماید: «به خاطر بیاورید هنگامی را که به هر طرف پراکنده می‌شدید و فرار می‌کردید و هیچ گاه به عقب سر نمی‌کردید که سایر برادران شما در چه حالند در حالی که پیامبر از پشت سر شما را صدا می‌زد» (إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلی أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أُخْراکُمْ).
فریاد می‌زد که: «بندگان خدا! به سوی من باز گردید، به سوی من باز گردید، من رسول خدایم».
ولی هیچ یک از شما به سخنان او توجه نداشتید «در این هنگام غم و اندوه یکی پس از دیگری به سوی شما رو آورد» (فَأَثابَکُمْ غَمًّا بِغَمٍّ).
هجوم سیل غم و اندوه به سوی شما «برای این بود که دیگر به خاطر از دست رفتن غنایم جنگی غمگین نشوید و از جراحاتی که در میدان جنگ در راه پیروزی به شما می‌رسد نگران نباشید و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» (لِکَیْلا تَحْزَنُوا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا ما أَصابَکُمْ وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ).
ج1، ص340
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۵


ترجمه

(به خاطر بیاورید) هنگامی را که از کوه بالا میرفتید؛ و جمعی در وسط بیابان پراکنده شدند؛ و از شدت وحشت،) به عقب ماندگان نگاه نمی‌کردید، و پیامبر از پشت سر، شما را صدا می‌زد. سپس اندوه‌ها را یکی پس از دیگری به شما جزا داد؛ این بخاطر آن بود که دیگر برای از دست رفتن (غنایم جنگی) غمگین نشوید، و نه بخاطر مصیبت‌هایی که بر شما وارد می‌گردد. و خداوند از آنچه انجام می‌دهید، آگاه است.

[ياد آريد] آن‌گاه كه مى‌گريختيد و به كسى توجه نمى‌كرديد و پيامبر صلّى الله عليه وآله از پشت سرتان شما را فرا مى‌خواند. پس خدا نيز شما را غمى روى غم سزا داد تا بر آنچه از دست داده‌ايد و آنچه بر سرتان آمده غم نخوريد، و خدا بدانچه مى‌كنيد آگاه است
[ياد كنيد] هنگامى را كه در حال گريز [از كوه‌] بالا مى‌رفتيد و به هيچ كس توجه نمى‌كرديد؛ و پيامبر، شما را از پشت سرتان فرا مى‌خواند. پس [خداوند] به سزاى [اين بى‌انضباطى‌] غمى بر غمتان [افزود]، تا سرانجام بر آنچه از كف داده‌ايد و براى آنچه به شما رسيده است اندوهگين نشويد، و خداوند از آنچه مى‌كنيد آگاه است.
(به یاد آرید) هنگامی که به مکانهای دوردست می‌گریختید و توجه به احدی نداشتید در حالی که پیغمبر شما را به یاری دیگران در صف کارزار می‌خواند! پس خداوند (به کیفر این بی‌ثباتی) غمی بر غم شما افزود تا از این پس بر آنچه از دست رفت یا برای رنج و المی که به شما می‌رسد اندوهناک نشوید، و خدا به هر چه کنید آگاه است.
[یاد کنید] زمانی که [از میدان جنگ احد] تا مرز پنهان شدن از دیده ها دور می شدید و به هیچ کس توجه نمی کردید، در صورتی که پیامبر [که اجابت دعوتش واجب است] شما را از پشت سرتان فرا می خواند، پس خدا شما را به اندوهی روی اندوهی مجازات کرد تا بر آنچه [از پیروزی و غنیمت] از دستتان رفته و به آنچه [از آسیب و مصیبت] به شما رسیده، اندوهگین نشوید؛ و خدا به آنچه انجام می دهید، آگاه است.
آنگاه كه مى‌گريختيد و به كس نمى‌پرداختيد و پيامبر شما را از پشت سر فرامى‌خواند. پس به پاداش، غمى بر غم شما افزود. اكنون اندوه آنچه را كه از دست داده‌ايد، يا رنجى را كه به شما رسيده است، مخوريد. خدا به هر كارى كه مى‌كنيد آگاه است.
یاد آورید آنگاه که راه خویش در پیش گرفته، و پروای هیچ‌کس را نداشتید و پیامبر در دنبال شما، شما را فرا می‌خواند، و بدین‌سان غم و محنتی نصیب شما کرد، تا سرانجام بر آنچه از دستتان رفت یا بر سرتان آمد، اندوهی نخورید، و خداوند به کار و کردار شما آگاه است‌
آنگاه كه مى‌گريختيد و دور مى‌شديد- از ميدان احد- و به هيچ كس توجه و التفات نمى‌كرديد و پيامبر در پى شما مى‌خواندتان- كه به جاى خود بازگرديد- پس شما را در برابر اندوهى- اندوه از دست‌دادن غنايم و كشته شدن برخى و برداشتن زخمها- اندوهى [ديگر]- ننگ شكست و شرم از خدا و رسول- سزا داد- اندوهتان را به اندوهى مهمتر بدل كرد-، تا بر آنچه از دست داديد- از غنيمت و پيروزى- و بر آنچه به شما رسيد- از رنج و آسيب- اندوهگين مشويد. و خدا بدانچه مى‌كنيد آگاه است.
(ای مؤمنان به یاد آورید) آن گاه را که در زمین پراکنده می‌شدید و می‌گریختید و دور می‌گشتید و (از شدّت بیم و هراس) در فکر کسی (جز نجات خود) نبودید، و پیغمبر از پشت سر شما را صدا می‌زد (و می‌گفت: ای بندگان خدا! به سوی من بیائید، من پیغمبر خدایم، و هرکس بر دشمن بتازد، بهشت از آن او است ...). پس در برابر غم (و اندوهی که به سبب نافرمانی، به پیغمبر چشاندید) غم (و اندوهی) به شما رساند (و غم و اندوهها یکی پس از دیگری به سوی شما روی می‌آورد) این بدان خاطر بود که دیگر برای آنچه (از غنیمت) از دست داده‌اید و بر آنچه (از هزیمت) به شما رسیده است غمگین نشوید، و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است.
(خدا وعده‌اش را به شما راست آورد) چون در حال گریز (از کوه، خودتان و نیروهاتان را) بالا می‌بردید و بر هیچ کس روی نمی‌آوردید؛ در حالی که پیامبر، شما را – دورادور از پشت سرتان - فرا می‌خواند. پس خدا به پاداشتان اندوهی برابر اندوهشان رسانید، تا (سرانجام) - (نه) بر آنچه از کف داده‌اید و نه آنچه به شما رسیده است- اندوهگین نشوید. و خدا به آنچه می‌کنید آگاه است.
هنگامی که بالا می‌رفتید و برنمی گشتید به سوی کسی و پیمبر می‌خواند شما را از پشت سرتان پس رسانید به شما اندوهی بر اندوهی تا اندوهگین نشوید بر آنچه از شما فوت شده است و نه بدانچه به شما رسیده است و خدا دانا است بدانچه می‌کنید


آل عمران ١٥٢ آیه ١٥٣ آل عمران ١٥٤
سوره : سوره آل عمران
نزول : ٣ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«تُصْعِدُونَ»: در زمین پراکنده می‌شوید و می‌گریزید و دور می‌گردید. از مصدر (إِصْعاد). فرق (إِصْعاد) با (صُعود) در این است که اصعاد در زمین صاف انجام می‌پذیرد، ولی صعود در تپه‌ها و کوهها. «لا تَلْوُونَ»: روی برنمی‌گردانید و نمی‌نگرید. «فِی أُخْرَاکُمْ»: در پشت سرتان. «فَأَثَابَکُمْ غَمّاً بِغَمٍّ»: خدا سزای غمی را که با مخالفت خود به پیغمبر رسانیدید، با غمی‌داد که بر اثر شکست به شما رساند. یا: خداوند غم هزیمت را بر غم جراحت شما افزود.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«153» إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى‌ أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْراكُمْ فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى‌ ما فاتَكُمْ وَ لا ما أَصابَكُمْ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ‌

(به خاطر بياوريد) هنگامى كه (در جنگ احد به هنگام فرار، از كوه) بالا مى‌رفتيد و به هيچ كس توجّه نمى‌كرديد، (در حالى كه) پيامبر شما را از پشت سرتان فرا مى‌خواند (كه به جاى خود برگرديد). پس به سزاى آن، خداوند غمى بر غم‌هايتان افزود تا ديگر بر آنچه (از غنائم) از كفتان رفته يا (از آسيب و زخم) بر سرتان آمد، اندوه نخوريد و (بدانيد كه) خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد، آگاه است.

نکته ها

درباره جمله‌ى‌ «فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ» تفسيرهاى گوناگونى مطرح شد است از جمله:

1. خداوند به لطف خود، غم پيروزى كفّار بر مسلمانان را جايگزين غم از دست دادن غنائم ساخت.

جلد 1 - صفحه 629

2. خداوند به سزاى غمى كه بر دل پيامبر وارد كرديد، شما را دچار غم و اندوه فراوان كرد.

3. خداوند به سزاى فرار از جنگ و نافرمانى از پيامبر، غم‌هاى فراوانى را يكى پس از ديگرى بر شما وارد كرد.

بر اساس روايات، غم اول شكست در جنگ احد و غم دوم، تسلّط خالدبن وليد بر مسلمانان بود كه موجب افزايش اندوه آنان از شكست در جنگ احد گرديد. «1»

پیام ها

1- نتيجه‌ى سستى، اختلاف و عدم اطاعت از فرماندهى؛ فرار و سراسيمگى در جبهه‌ى نبرد است. «حَتَّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ ... إِذْ تُصْعِدُونَ»

2- ياد نقاط ضعف، مايه‌ى بهره‌گيرى از تجربه‌هاست. «إِذْ تُصْعِدُونَ»

3- هنگام خطر، انسان جز خودش به‌فكر ديگرى نيست. «لا تَلْوُونَ عَلى‌ أَحَدٍ»

4- فرياد رهبر، در افراد ترسو وسست ايمان تأثيرگذار نيست. «وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ»

5- اظهار علاقه، در روز آسايش مهم نيست؛ همدلى و همراهى در روزهاى سختى نشانه‌ى دوستى واقعى است. «وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ ...»

6- آنجا كه همه فرار مى‌كنند، رهبر بايد در صحنه بماند و فراريان را فرابخواند.

«وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ ...»

7- يك لحظه غفلت و كوتاهى در انجام وظيفه، موجب هجوم ناگوارى‌هاى پى‌درپى مى‌شود. «غَمًّا بِغَمٍّ»

8- از ناگوارى‌هاى گذشته درس بگيريد و از مصيبت‌ها و ناكامى‌هاى گذشته، اندوهى به دل را ندهيد. «لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى‌ ما فاتَكُمْ وَ لا ما أَصابَكُمْ»


«1». تفاسير برهان و راهنما.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌1، ص: 630

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى‌ أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْراكُمْ فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى‌ ما فاتَكُمْ وَ لا ما أَصابَكُمْ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ (153)

بعد از آن بيان احوال اصحاب را مى‌فرمايد:

إِذْ تُصْعِدُونَ‌: ياد بياوريد زمانى را كه دورى نموديد به فرار، به قسمى كه، وَ لا تَلْوُونَ عَلى‌ أَحَدٍ: و توجه و التفات نمى‌نموديد به هيچ كس از ياران خود، يا از غايت ترس چنان فرار مى‌كرديد كه به عقب سر خود نگاه نمى‌كرديد، وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْراكُمْ‌: و پيغمبر مى‌خواند شما را در ميان جمعى كه ساقه لشكر و باز پس شما بودند و مى‌فرمود: به من توجه كنيد بندگان خدا، پس‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 276

بتحقيق من رسول خدا هستم. با وجود بر اين، شما اجابت نكرديد دعوت آن حضرت را. فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍ‌: پس مكافات نمود خداوند نافرمانى شما را به غمى كه متصل بود به غمى ديگر، و آن كشتن و مجروح شدن بود. يا (باء سببيه باشد) يعنى آن قتل و جرح به سبب غمى بود كه به رسول طارى شد به جهت نافرمانى شما. يا غم اول غم مسلمانان بود روز احد، و غم دوم مشركان را بود روز بدر، يعنى اين غم، بدل آن غم بود. زمخشرى گويد كه: مراد غموم كثيره است كه پى در پى به ايشان رسيد از جرح و قتل و ظفر مشركان و فوت غنيمت و عدم نصرت و اضطراب به قتل حضرت و غير آن. لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى‌ ما فاتَكُمْ‌: تا آنكه محزون نشويد بر آنچه فوت شد از شما از ظفر و غنيمت، وَ لا ما أَصابَكُمْ‌: و نه به سبب آنچه رسيد شما را از جرح و هزيمت، تا اين عقوبت باشد كه مخالفت پيغمبر و عصيان امر آن حضرت ننمائيد. وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ‌: و خدا دانا و آگاه است به رموز و حقايق آنچه مى‌كنيد و آنچه تصوّر نمائيد از طاعت و معصيت، و همه شما را به آن مجازات و مكافات خواهد داد.

تنبيه: در آيه شريفه اشاراتى است:

1- آنكه طوارى حوادث از جانب خداى تعالى، جبران معاصى است؛ حتى ورود غم و غصه نسبت به امرى.

2- دستور كلى نسبت به آنچه فوت شود از دنيا و آنچه برسد از ناملايمات، زيرا شخص مؤمن كه دنيا را معبر خود داند و اعتماد و اتكال به آن ندارد، هر آينه تأسف از آن نيابد و از مصائب آن غمناك نگردد.

يكى از بزرگان گويد: پيرمردى را ديدم در بالاى كوهى مشغول به ريستن پشم بود و در پايان آن، گوسفندان بسيار مرده بودند. او را پرسيدم، گفت: آنكه عطا فرمود، بازگرفت. گفتم: محزون نشدى؟ گفت: خير، زيرا مال خدا بود، وقتى بگيرد غصه ندارد.

لقمان حكيم فرزند خود را نصيحت فرمايد: دنيا را به آخرت بفروش تا هر دو را سود كنى، و آخرت را به دنيا مفروش كه هر دو را زيان نمائى. اى فرزند،

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 277

پيش از تو مردمان براى اولاد خود اموال بسيار جمع كردند، نه مال ايشان باقى ماند و نه اولاد. دنيا را چون پلى بر روى نهرى دان، هر كه از آن گذشت، ديگر به آن عبور نكند. پس در آنجا نايست و به تعمير آن مشغول مشو كه تو را به آن امر نفرموده‌اند. اى فرزند چون تو را در محضر الهى حاضر كنند، از چند چيز تو محاسبه كنند: 1- جوانى كه در چه صرف كردى. 2- عمر تو كه آن را به چه بر باد دادى. 3- مال تو كه از كجا آوردى و در چه خرج كردى؟. پس مهياى جواب باش و غم دنيا مخور كه لايق غم خوردن نيست: «1»

غم دين خور كه دنيا غم نيارزد

خوشىّ يك شبه ماتم نيارزد

3 ختم آيه شريفه ترغيب در طاعت و ترهيب از معصيت است، يعنى حال كه خداى تعالى به افعال و اعمال شما آگاه است، پس به طاعت، رغبت و از معصيت او محترز باشيد تا سعادت كامله را دريابيد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى‌ أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْراكُمْ فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى‌ ما فاتَكُمْ وَ لا ما أَصابَكُمْ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ (153)

ترجمه‌

هنگاميكه رهسپار شديد و توجه نمى‌كرديد بر احدى و پيغمبر ميخواند شما را در آخر معسكر شما پس جزا داد شما را اندوهى متصل باندوهى تا محزون نشويد بر آنچه فوت شد از شما و نه بر آنچه رسيد شما را و خدا آگاه است بآنچه ميكنيد.

تفسير

در آيه قبل بيان شد كه خداوند بازداشت مسلمين را از جنك يعنى تاييد نفرمود آنها را براى امتحان و اين هنگامى بود كه آنها دست از جهاد كشيده و روى بفرار نهادند بطوريكه نه توجه بكسى داشتند و نه توقف در مقابل دشمنى مى نمودند و نه انتظار رفيقى را ميبردند و حضرت ختمى مرتبت چنانچه سابقا اشاره شد در اينحال مكرر ميفرمود بندگان خدا بيائيد بجانب من، من پيغمبر خدايم كجا فرار ميكنيد از خدا و پيغمبر و كسيكه برگردد بهشت از آن او است و با آنكه آنها پيغمبر را مى‌ديدند كه در مؤخره لشگر با جمع قليلى ايستاده و اينطور استنصار ميكند كسى‌


جلد 1 صفحه 515

توجه نميكرد مگر آندو نفر كه آنكفر را گفتند كه در ذيل آيه و ما محمد الا رسول بيان شد پس خداوند مجازات فرمود آنها را از سستى در جهاد و مخالفت امر پيغمبر بآنكه دو اندوه متصل بآنها وارد ساخت كه قمى از حضرت باقر (ع) نقل نموده اندوه اول هزيمت و قتل بود اندوه دوم تسلط خالد بن وليد بر كمانداران رخنه احد و بعدا حمله بر مسلمين و بعضى گفته‌اند مراد اندوه‌هاى پياپى است از قبيل غلبه خصم و قتل دوستان و وهن اسلام در انظار و شهادت حضرت حمزه و جراحات امير المومنين و پيغمبر و بنابر معنى مستفاد از روايت نكته ورود اين دو اندوه آن بود كه محزون نشوند مسلمين بر فوت غنيمت از آنها و نه بر قتل بعضى از برادران دينيشان در جنگ و يكى از اين دو موجب شود كه دست از جهاد بكشند و مشغول جمع غنيمت شوند يا فرار بر قرار اختيار نمايند و متوجه شوند بآنكه اگر حزن بر فوت غنيمت و قتل كسانشان را بخود راه دهند و در جهاد سست شوند ببليه اعظم از آن گرفتار خواهند شد و بنا بر گفته بعضى نكته ورود هموم و غموم پياپى آنستكه متجلد و صبور شوند در فوت منافع دنيويه و ورود مصائب و بلايا چون شخص تا دچار سختى و محنت نشود بردبار و ورزيده و صبور نگردد و بعضى گفته‌اند اين علت عفو است كه در آيه سابق است چون مؤمن پس از آنكه از عذاب اخروى مأمون شد ديگر بفوت منفعت و ورود مصائب ديگرى اهميت نمى‌دهد و بنظر حقير قطع نظر از روايت انسب بظاهر آيه آنستكه مراد آن باشد كه در چنين موقعى كه شما اجابت دعوت پيغمبر را ننموديد خداوند اندوهى بر شما وارد فرمود از قبل آنها در مقابل اندوهيكه از شما بر آنها وارد شده بود در بدر تا شما بر فوت منافع دنيويه و ورود مصائب محزون نشويد و بدانيد كه دنيا هر روز بكام كسى ميگردد هر كسى چند روزه نوبت او است علاوه اين خود تسليتى است كه اگر از آنها بشما آسيبى رسيد شما هم قبلا بآنها صدمات زيادترى وارد نموده بوديد و خداوند آگاه است باعمال شما و مطابق كردار شما با شما رفتار خواهد فرمود در دنيا و آخرت‌


جلد 1 صفحه 516

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِذ تُصعِدُون‌َ وَ لا تَلوُون‌َ عَلي‌ أَحَدٍ وَ الرَّسُول‌ُ يَدعُوكُم‌ فِي‌ أُخراكُم‌ فَأَثابَكُم‌ غَمًّا بِغَم‌ٍّ لِكَيلا تَحزَنُوا عَلي‌ ما فاتَكُم‌ وَ لا ما أَصابَكُم‌ وَ اللّه‌ُ خَبِيرٌ بِما تَعمَلُون‌َ (153)

زماني‌ ‌که‌ ‌شما‌ بدرّه‌هاي‌ كوه‌ بالا ميرفتيد و فرار ميكرديد و همراهي‌ نكرديد احدي‌ ‌از‌ كساني‌ ‌که‌ ‌در‌ ميدان‌ جنگ‌ مبارزه‌ ميكردند و آنچه‌ ‌رسول‌ ‌خدا‌ ‌شما‌ ‌را‌ نداء ميكرد ‌تا‌ آخري‌ ‌شما‌ ‌که‌ برگرديد و فرار نكنيد اجابت‌ نميكرديد ‌پس‌ ‌خدا‌ جزاء داد ‌شما‌ ‌را‌ غم‌ّ بالاي‌ غم‌ّ ‌تا‌ آنكه‌ محزون‌ نشويد ‌از‌ آنچه‌ ‌از‌ ‌شما‌ فوت‌ ‌شده‌ و آنچه‌

جلد 4 - صفحه 396

بشما اصابت‌ ‌شده‌ و خداوند خبير ‌است‌ بآنچه‌ عمل‌ ميكنيد.

إِذ تُصعِدُون‌َ كلمه‌ اذ متعلق‌ بجمله‌ وَ لَقَد عَفا عَنكُم‌ ‌يعني‌ عفو الهي‌ زماني‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌شما‌ ‌اينکه‌ معصيت‌ بزرگ‌ ‌را‌ مرتكب‌ شديد، صعود مقابل‌ حبوط ‌است‌ بمعني‌ بالا رفتن‌ ‌است‌ چون‌ ميدان‌ جنگ‌ ‌در‌ احد پائين‌ كوه‌ بوده‌ و اينها موقعي‌ ‌که‌ فرار كردند ‌در‌ دره‌هاي‌ كوه‌ بالا ميرفتند ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ بيك‌ پناه‌ گاهي‌ محفوظ دارند وَ لا تَلوُون‌َ توجه‌ نميكرديد و وقوف‌ نمي‌نموديد.

‌علي‌ احد ‌بر‌ احدي‌ ‌از‌ مقيمين‌ ‌در‌ ميدان‌ حرب‌.

وَ الرَّسُول‌ُ يَدعُوكُم‌ پيغمبر ‌شما‌ ‌را‌ دعوت‌ ميفرمود و ندا ميداد ‌که‌ ‌من‌ كشته‌ نشده‌ام‌ بيائيد كمك‌ كنيد ‌تا‌ فتح‌ و فيروزي‌ نصيب‌ ‌ما گردد.

فَأَثابَكُم‌ ثواب‌ مقابل‌ عقاب‌ ‌است‌ و اينجا مناسب‌ ‌بود‌ ‌که‌ بفرمايد معذّب‌ كرد و عقاب‌ فرمود ‌شما‌ ‌را‌ لكن‌ ‌از‌ باب‌ تعريض‌ ‌است‌ نظير فَبَشِّرهُم‌ بِعَذاب‌ٍ أَلِيم‌ٍ ‌که‌ انذار ‌است‌ تعبير ببشارت‌ فرموده‌ تعريضا و ‌اينکه‌ تعبيرات‌ ‌در‌ لسان‌ ماها ‌هم‌ هست‌ كسي‌ ‌که‌ بسزاي‌ عملش‌ برسد مي‌گوييم‌ خوب‌ اجر و مزد تو ‌را‌ دادند.

غمّا بغم‌ّ بعض‌ مفسرين‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ جمله‌ گفتند غم‌ّ اول‌ عدم‌ استفاده‌ غنائم‌ بوده‌ و غم‌ّ ثاني‌ قتل‌ و جراحت‌، و بعضي‌ گفتند غم‌ّ اول‌ غم‌ مسلمين‌ بوده‌ ‌در‌ احد و ثاني‌ غم‌ّ مشركين‌ ‌در‌ بدر، و لكن‌ ‌هر‌ دو تفسير بنظر نميآيد بخصوص‌ دوم‌ ‌که‌ هيچ‌ مناسبت‌ ندارد بلكه‌ ظاهر اينست‌ ‌که‌ مراد غموم‌ وارده‌ ‌بر‌ مسلمين‌ بوده‌ يكي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ديگري‌ ‌از‌ خبر دروغ‌ ‌که‌ شنيدند پيغمبر كشته‌ ‌شده‌ و قتل‌ مثل‌ حمزه‌ و سائر شهداء احد و جراحات‌ وارده‌ ‌بر‌ مجاهدين‌ و شكست‌ خوردن‌ ‌آنها‌ و ذهاب‌ اموال‌ ‌آنها‌ و خوف‌ و بيم‌ ‌از‌ مشركين‌ و حيرت‌ و سرگرداني‌ اينكه‌ كار بكجا ميكشد و چه‌ بسر ‌آنها‌ ميآيد و مشركين‌ ‌با‌ ‌آنها‌ چه‌ معامله‌ ميكنند و امثال‌ اينها.

لِكَيلا تَحزَنُوا عَلي‌ ما فاتَكُم‌ بعضي‌ گفتند لام‌ لكيلا متعلق‌ ‌است‌ ايضا

جلد 4 - صفحه 397

بجمله‌ وَ لَقَد عَفا عَنكُم‌ لكن‌ ظاهر اينست‌ ‌که‌ متعلق‌ بجمله‌ فَأَثابَكُم‌ ‌است‌ و معني‌ اينست‌ ‌که‌ مؤمن‌ نبايد ‌براي‌ ذهاب‌ غنيمت‌ ‌ يا ‌ كشته‌ شدن‌ ‌در‌ جهاد ‌ يا ‌ اصابه‌ جراحت‌ محزون‌ ‌باشد‌ زيرا عدم‌ استفاده‌ دنيوي‌ قابل‌ حزن‌ نيست‌ و قتل‌ و جراحت‌ ‌در‌ جهاد عبادت‌ بزرگيست‌ و منتها آمال‌ بزرگان‌ ‌است‌ و ثمرات‌ و مثوبات‌ دنيوي‌ و اخروي‌ ‌آن‌ بسيار ‌است‌.

وَ لا ما أَصابَكُم‌ ‌از‌ قتل‌ و جرح‌ و سائر واردات‌ ‌از‌ طرف‌ مشركين‌ ‌بر‌ مسلمين‌ وَ اللّه‌ُ خَبِيرٌ بِما تَعمَلُون‌َ خبير عالم‌ بقضاياي‌ واقعه‌ جزئيه‌ نظير مدرك‌ ‌که‌ عالم‌ بجزئيات‌ ‌است‌ و خداوند ‌از‌ جزئيات‌ كارهاي‌ ‌شما‌ ‌با‌ خبر و چيزي‌ ‌از‌ علم‌ ‌بر‌ ‌او‌ مخفي‌ نيست‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 153)- در این آیه صحنه پایان احد را به مسلمانان یادآوری می‌کند و می‌فرماید: «به خاطر بیاورید هنگامی را که به هر طرف پراکنده می‌شدید و فرار می‌کردید و هیچ گاه به عقب سر نمی‌کردید که سایر برادران شما در چه حالند در حالی که پیامبر از پشت سر شما را صدا می‌زد» (إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلی أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أُخْراکُمْ).

فریاد می‌زد که: «بندگان خدا! به سوی من باز گردید، به سوی من باز گردید، من رسول خدایم».

ولی هیچ یک از شما به سخنان او توجه نداشتید «در این هنگام غم و اندوه یکی پس از دیگری به سوی شما رو آورد» (فَأَثابَکُمْ غَمًّا بِغَمٍّ).

هجوم سیل غم و اندوه به سوی شما «برای این بود که دیگر به خاطر از دست رفتن غنایم جنگی غمگین نشوید و از جراحاتی که در میدان جنگ در راه پیروزی به شما می‌رسد نگران نباشید و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» (لِکَیْلا تَحْزَنُوا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا ما أَصابَکُمْ وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ).

ج1، ص340

نکات آیه

۱- فرار پیکارگران احد از رویارویى با مشرکان قریش، بى آنکه به فکر کسى باشند. (اذ تصعدون و لا تلون على احد) کلمه «تصعدون» از «اصعاد»، به معناى دور شدن تا حد پنهان شدن از نظرهاست، و «لا تلون» از ماده «لىّ»، به معناى التفات و میل کردن است. یعنى از معرکه دور شدید و به کسى توجّه نمى کردید و تنها به فکر فرار از صحنه بودید.

۲- گریز مسلمانان از میدان کارزار احد، موجب شکست آنان در آن پیکار (ثمّ صرفکم عنهم ... اذ تصعدون) بنابر اینکه «اذ تصعدون» متعلق به «صرفکم» باشد و کلمه «اذ»، یا براى بیان علّت است، یعنى شکست خوردید چون فرار کردید، و یا ظرف زمان است، یعنى شکست خوردید، آنگاه که فرار کردید.

۳- گریز از رویارویى با دشمنان دین، موجب شکست و هزیمت (ثمّ صرفکم عنهم ... اذ تصعدون)

۴- تبلور آزمون مسلمانان در شکست احد، به هنگام فرار آنان از صحنه کارزار (ثمّ صرفکم عنهم لیبتلیکم ... اذ تصعدون و لا تلون على احد) بنابر اینکه «اذ تصعدون» متعلق به «لیبتلیکم» باشد، یعنى خداوند شما را از تعقیب دشمن بازداشت تا آزمایشتان کند و این آزمایش به هنگام فرار تبلور یافت و محقق شد.

۵- یادآورى پیکار احد و علل شکست مسلمانان در آن، وظیفه مؤمنان (اذ تصعدون و لا تلون على احد) بنابر اینکه «اذ تصعدون» متعلق به «اذکروا» باشد.

۶- یادآورى علل عدم موفقیت در صحنه هاى اجتماعى، از شیوه هاى قرآن براى ارشاد مؤمنان به روش حضور پیروزمندانه در آن صحنه ها (اذ تصعدون و لا تلون على احد)

۷- عفو خداوند از مسلمانان پیکارگر احد، نسبت به فرارشان از آن کارزار (و لقد عفا عنکم ... اذ تصعدون و لا تلون على احد) جمله «لقد عفا عنکم»، مى رساند که فرار پیکارگران احد (اذ تصعدون ... ) نیز مشمول عفو الهى قرار گرفته است.

۸- دلهره و ترس و گریز مسلمانان از مهلکه کارزار احد، موجب بى توجّهى در یارى رسانى به همرزمان خویش* (حتّى اذا فشلتم ... اذ تصعدون و لا تلون على احد)

۹- تلاش پیامبر (ص) براى جلوگیرى از گریز مسلمانان در نبرد احد، و بى اعتنایى آنان در پذیرش دعوت او (و لا تلون على احد و الرّسول یدعوکم فى اخریکم) جمله «و الرّسول یدعوکم ... »، حالیه است ; یعنى در حالى که پیامبر (ص) شما را فرامى خواند مى گریختید و به هیچ کس (حتى پیامبر (ص)) توجهى نداشتید.

۱۰- تلاش مستمر پیامبر (ص) براى جلوگیرى از شکست مسلمانان در کارزار احد (و الرّسول یدعوکم فى اخریکم)

۱۱- بى اعتنایى به دعوت پیامبر (ص) در پیکار احد، موجب شکست مسلمانان در آن کارزار (ثمّ صرفکم ... و الرّسول یدعوکم فى اخریکم) بنابر اینکه «اذ تصعدون» متعلق به «صرفکم» باشد، آیه مزبور در مقام بیان علتهاى شکست احد است. بنابراین جمله «و لا تلون على احد و الرّسول ... »، که حاکى از دعوت پیامبر (ص) و بى اعتنایى به اوست، نیز بیانگر علتى براى شکست خواهد بود.

۱۲- گریز مسلمانان از کارزار احد و فاصله گرفتن آنان از رسول خدا (ص) (و الرّسول یدعوکم فى اخریکم) کلمه «فى اخریکم» بیان حالت پیامبر (ص) به هنگام دعوت است. یعنى پیامبر (ص) آنگاه که شما را دعوت مى کرد، در آخر شما قرار داشت و این حاکى از دور شدن مسلمانان از اطراف پیامبر (ص) است.

۱۳- حضور و مقاومت رسول خدا (ص) در رویارویى با مشرکان قریش، تا آخرین لحظات کارزار احد (و الرّسول یدعوکم فى اخریکم)

۱۴- اندوه مسلمانان از شکست در کارزار احد و پیروز نشدن بر مشرکان (فاثابکم غمّا بغمّ) جلمه «فاثابکم»، عطف بر جمله «و لقد عفا عنکم» است و کلمه «باء» در «بغمّ» بدلیّه است، و مراد از «غمّا» به دلیل کلمه «اثابکم» که دلالت بر مرحمت و لطف دارد و نیز به دلیل اینکه پس از عفو واقع شده، غم و اندوهى پسندیده است و این غم پسندیده همان غم پیروزى کافران بر مسلمانان خواهد بود و یا غمّ و اندوه به خاطر پیروى نکردن از رسول خدا (ص) و سست آمدن در رویارویى با دشمن است.

۱۵- اندوه و حسرت مسلمانان به خاطر از دست دادن غنائم جنگى و جراحاتى که در نبرد احد به آنان رسید. (فاثابکم غمّا بغمّ لکیلا تحزنوا على مافاتکم و لا ما اصابکم) مراد از «غمّ» (غم دوّم) باید غمى ناپسند باشد ; چرا که خداوند آن را به غم پسندیده تبدیل کرد و آن را پاداشى بر مسلمانان قرار داد و به قرینه «لکیلا ... »، آن غم ناپسند همان از دست دادن غنائم و جراحات وارد شده بر مسلمانان بوده است.

۱۶- اندوه و پشیمانى مسلمانان به خاطر بى اعتنایى به دستورات پیامبر (ص) در کارزار احد (فاثابکم غمّا بغمّ) با توجه به توضیح برداشت شماره ۱۴.

۱۷- تبدیل اندوه از دادن غنائم به اندوه تمرد از فرمان پیامبر (ص)، موهبتى الهى به رزمندگان احد (فاثابکم غمّا بغمّ) کلمه «اثابکم» دلالت بر این معنا دارد که این تبدیل و جایگزینى لطف و موهبتى از جانب خداوند بوده است.

۱۸- پشیمانى مسلمانان به جهت تخلف از دستورات پیامبر (ص) در کارزار احد، نتیجه عفو الهى از گناه آنان (و لقد عفا عنکم ... فاثابکم غمّا بغمّ) عطف «اثابکم» بر «عفا عنکم» به وسیله «فاء»، دلالت بر ترتب و رابطه علیّت بین آن دو جمله دارد.

۱۹- اندوه پیامبر (ص) از عصیان و نافرمانى مسلمانان و فرارشان از کارزار احد (فاثابکم غمّا بغمّ) برخى برآنند که مراد از «غمّ» (غمّ دوّم)، غم و اندوهى است که مسلمانان در آن کارزار به خاطر عصیان از دستور پیامبر (ص) و به شکست کشاندن لشگر اسلام بر دل پیامبر (ص) گذاشتند.

۲۰- اندوه مسلمانان از شکست و از دست دادن غنائم و مبتلا شدن به مصیبتها در کارزار احد، تاوان اندوهى که بر دل رسول خدا (ص) گذاردند. (فاثابکم غمّا بغمّ) بنابر اینکه «اثاب» به معناى مجازات باشد نه پاداش، و مراد از «غمّا»، اندوه مسلمانان به خاطر از دست دادن غنائم و مراد از «بغمّ»، غمى باشد که بر رسول خدا (ص) وارد کردند. و «باء» در «بغمّ» به معناى سببیّت گرفته شده است.

۲۱- هجوم پى در پى غمها و حسرتها به مسلمانان در کارزار احد، نتیجه مخالفت آنان با پیامبر خدا (ص) (اذ تصعدون ... فاثابکم غمّا بغمّ) برخى از مفسران برآنند که «باء» در «بغمّ» الصاقیّه است و مراد، غمهاى فراوانى است که یکى پس از دیگرى در آن نبرد به مسلمانان وارد مى شد و همه آنها پیامد فرار از جنگ و مخالفت با دستور پیامبر (ص) بود. در برداشت فوق «اثابکم» به معناى مجازات گرفته شده نه پاداش.

۲۲- هجوم اندوههاى ناشى از نافرمانى رسول خدا (ص) و عدم موفقیّت در کارزار احد، برخاسته از اراده الهى براى به فراموشى سپردن اندوه از دست دادن غنائم و جراحات وارده بر ایشان (فاثابکم غمّا بغمّ لکیلا تحزنوا على مافاتکم و لا ما اصابکم) بنابر اینکه «لکیلا» متعلق به «اثابکم» باشد.

۲۳- ناپسندى حسرت و اندوه بر زوال منفعتهاى مادى و نیز حسرت بر کشته هاى راه خدا (لکیلا تحزنوا على مافاتکم و لا ما اصابکم) چون خداوند با مرحمت خویش غمى را بر آنان وارد کرد تا اندوه از دست دادن غنایم و کشته هاى جنگ را نادیده انگارند، بنابراین اگر چنین اندوهى پسندیده بود از یاد بردن آن، پاداش و مرحمت محسوب نمى شود.

۲۴- هجوم پى در پى غمها و افزونى آنها بر یکدیگر، از بین برنده غمهاى پیشین (فاثابکم غمّاً بغمّ لکیلا تحزنوا)

۲۵- آگاهى خداوند به جزئیترین حرکتها و رفتار آدمى (و اللّه خبیر بما تعملون) «خبیر» به کسى گفته مى شود که عالم به زوایاى مخفى و باطنى باشد.

۲۶- توجّه به دانایى خداوند به جزئیترین اعمال، زمینه ساز پرهیز از رفتارهاى ناپسند (فرار از جنگ و ... ) (اذ تصعدون و لا تلون ... و اللّه خبیر بما تعملون) جمله «و اللّه ... »، براى ترغیب مخاطبان به پرهیز از اعمال ناپسند و تشویق به اعمال نیکو و خداپسند است که با توجّه به مورد آیه، مراد فرار از جنگ و نافرمانى از دستورات نظامى است.

روایات و احادیث

۲۷- تسلّط خالد بن ولید بر مسلمانان در جنگ احد، موجب افزایش اندوه آنان از شکست در آن کارزار امام باقر (ع) درباره «فاثابکم غمّاً بغمّ» فرمود: فامّا الغمّ الاوّل فالهزیمة و القتل و امّا الاخر فاشراف خالد بن الولید علیهم.[۱]

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۴، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۱، ۲۲
  • امتحان:۴
  • اندوه:۱۴، ۱۵، ۱۷، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۷ آثار اندوه ۱۴، ۱۵، ۱۷، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۷ ۲۴ ; اندوه ۱۴، ۱۵، ۱۷، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۷ ناپسند ۲۳ ; عوامل اندوه ۱۴، ۱۵، ۱۷، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۷ ۲۲
  • انسان: عمل انسان ۲۵
  • انگیزش: عوامل انگیزش ۶
  • پیروزى:۱۰
  • تاریخ: ذکر حوادث تاریخى ۵، ۶
  • تبلیغ: روش تبلیغ ۶
  • ترس: آثار ترس ۸ ; ترس ناپسند ۸
  • تقوا: زمینه تقوا ۲۶
  • تکلیف: عمل به تکلیف ۶
  • جنگ:۱۰، ۱۱ غنیمت جنگ ۱۰، ۱۱ى ۱۵، ۱۷، ۲۰، ۲۲
  • جهاد:۵، ۱۱، ۱۳ فرار از جهاد ۵، ۱۱، ۱۳ ۱، ۲، ۳، ۴، ۷، ۸، ۹، ۱۲، ۱۹، ۲۶
  • حسرت:۱۵، ۲۱ ناپسند ۲۳
  • خالد بن ولید:۲۷
  • خدا: اراده خدا ۲۲ ; عفو خدا ۷، ۸ ; علم خدا ۲۵، ۲۶
  • راه خدا:۲۳
  • ذکر: آثار ذکر ۲۶
  • شکست:۱۰، ۱۴، ۲۷ در جهاد ۴ ; عوامل شکست ۱۰، ۱۴، ۲۷ در جهاد ۲، ۳، ۵، ۱۱
  • شهیدان:۲۳
  • عصیان: آثار عصیان ۱۱، ۲۱، ۲۲ ; عصیان از فرماندهى ۹ ; عصیان از محمد (ص) ۹، ۱۱، ۱۲، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۱، ۲۲
  • عفو: از مجاهدان ۷
  • علم:۲۶
  • عمل:۲۵، ۲۶ زمینه عمل ۲۵، ۲۶ ۶
  • غزوه احد:۱، ۲، ۴، ۵، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۷
  • فرماندهى:۹ در جنگ ۱۰، ۱۱
  • مجاهدان:۷
  • محمد (ص):۹، ۱۱، ۱۲، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۲۱، ۲۲ اندوه محمد (ص) ۹، ۱۱، ۱۲، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۲۱، ۲۲ ۱۹، ۲۰ ; جهاد محمد (ص) ۹، ۱۱، ۱۲، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۲۱، ۲۲ ۱۳ ; محمد (ص) ۹، ۱۱، ۱۲، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۲۱، ۲۲ در احد ۹، ۱۰، ۱۳
  • مسلمانان: امتحان مسلمانان ۴ ; اندوه مسلمانان ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۲۰، ۲۱، ۲۷ ; پشیمانى مسلمانان ۱۶، ۱۸ ; حسرت مسلمانان ۱۵، ۲۱ ; شکست مسلمانان ۱۴، ۲۷ ; مسلمانان صدر اسلام ۲، ۱۲
  • مشرکان: قریش ۱
  • مؤمنان: مسؤولیت مؤمنان ۵

منابع

  1. تفسیر قمى، ج ۱، ص ۱۲۰ ; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۲۱، ح ۱.