فَانْفَلَق: تفاوت میان نسخهها
(افزودن نمودار دفعات) |
(Added word proximity by QBot) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
__TOC__ | |||
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/فَانْفَلَق | آیات شامل این کلمه ]]''' | ''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/فَانْفَلَق | آیات شامل این کلمه ]]''' | ||
خط ۱۱: | خط ۱۲: | ||
===کلمات [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud> | |||
الْبَحْر:100, فَکَان:100, بِعَصَاک:85, کُل:85, اضْرِب:70, فِرْق:70, أَن:55, کَالطّوْد:55, الْعَظِيم:40, مُوسَى:40, وَ:40, أَزْلَفْنَا:25, إِلَى:25, ثَم:10, سَيَهْدِين:10, فَأَوْحَيْنَا:10 | |||
</qcloud> | |||
===تکرار در هر سال نزول=== | |||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::فَانْفَلَق]] | {{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::فَانْفَلَق]] | ||
|?نازل شده در سال | |?نازل شده در سال |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۵
«انفلق» از مادّه «فَلْق» (بر وزن فرق) به معناى شکافته شدن است; و «فِرق» (بر وزن رزق) از مادّه «فَرْق» (بر وزن حلق) به معناى جدا شدن است. به تعبیر دیگر (به گونه اى که «راغب» در «مفردات» مى گوید) فرقِ «فلق» و «فرق» این است که اولى اشاره به شکافتن مى کند و دومى جدا شدن; و لذا «فرقه» و «فرق» به قطعه یا جماعتى گفته مى شود که از بقیه جدا گردد.
ریشه کلمه
قاموس قرآن
(بر وزن فرس) شكافتن. «فَلَقَ الشَّىْءَ فَلْقاً: شَقَّهُ». فالق:شكافنده انفلاق شكافته شدن [شعراء:63]. دريا بشكافت و هر قسمتش مانند كوه بزرگى گرديد. [انعام:95]. خدا شكافنده دانه و هسته است. [انعام:96]. شكافنده صبح است و شب را وقت آرامش قرار داده است. [فلق:1-4]. فلق (بر وزن فرس) اسم مصدر است به معنى شكافته شده طبرسى آن را شكاف وسيع گفته، در قاموس و اقرب چند معنى از قبيل صبح، دره، شكاف گفته و نيز گفتهاند: «اَلْخَلْقُ كُلُّهُ». مخلوق را از آن فلق گويند كه خداوند آنها را همانطور كه در «فطر» گفته شد با شكافتن و شكفتن به وجود آورده است. به نظر نگارنده مراد از «فلق» در آيه همه خلق است نه صبح گرچه آن نيز از مصاديق فلق است يعنى: بگو پناه مىبرم به پروردگار خلق از شر آنچه خلق كرده دو آيه از حيث عموم با هم مساوى اند ناگفته نماند همه مخلوق داراى جنبه خير و شر اند اتومبيل داراى خير است كه شخص را به مقصد مىرساند و داراى شر است كه در اثر سقوط هم خودش از بين مىرود و هم شخص را از بين مىبرد. پول داراى خير است كه شخص را به هدف مىرساند و داراى شر است كه شايد براى گرفتن و بردن آن شخص را بكشند، نفت داراى خير است كه منزل را گرم مىكند و داراى شر است كه شايد منزل را در اثر غفلت به آتش بكشد و بسوزاند. بدين حساب همه اشياء داراى دو جنبه خير و شراند و آيه مبين آن است كه بايد از شر همه مخلوقات به خدا پناه برد و خير آنها را از خدا خواست و چون جز خدا كسى نمىتواند شرور مخلوقات را از انسان برگرداند و منافع آنها را به وى روى آور كند لذا بايد به خدا پناه برد كه آفريننده آنهاست و زمام همه به دست اوست «ازمه الامور طراً بيده». غاسق كه به معنى هجوم كننده در پنهانى است ظاهراً از حيث عموم مساوى با «ماخَلَق» است زيرا شرور مخلوقات پنهانى و بى خبر و ناگهان به انسان هجوم مىكنند چنانكه در «غسق» گذشت. و اگر مراد از «اَلنَّفاثات»نيروهاى دمنده و از «العقد» مواد اوليه باشد اين آيه نيز در رديف آيات ماقبل است مثلا خاك، آب، املاح، كربن هوا هر يك بسته و گره خورده مخصوصى اند نيروهاى مخصوص به آنها دميده و قسمتى از آنها را كنده و در اثر تخليط شيميائى يك سيب يا ميوه ديگر يا انسان و غيره به وجود مىآيد پس مواد اوليه كه خزائن خدايند در اثر دميدن آن نيروها به چيزهاى ديگر مبدل مىشوند و چون اين دميدن و دميده شدن شرى نيز در بردارند لذا از شر آنها به خدا پناه مىبريم. واللَّهالعالم. رجو شود به «نفث».