کَالْمُهْل

آیات شامل این کلمه

«مُهْل» (بر وزن قفل) به گفته بسیارى از مفسران و ارباب لغت، فلز مذاب و گداخته است، و به گفته بعضى دیگر همچون «راغب» در «مفردات»، به معناى «تفاله و دُردىّ ته نشین شده روغن» است، که چیزى است بسیار نامطلوب، ولى معناى اول مناسب تر به نظر مى رسد.

ریشه کلمه

• ک‌ (۱۴۷۸ بار)
• مهل‌ (۶ بار)

قاموس قرآن

آرامى، عجله نكردن. «مَهَلَ فى عَمَله مَهْلاً: عَمَلَهُ بِالسَّكينَةِ وَالرِفْقِ وَ لَمْ يُعَجِل» تمهيل و امهال به معنى مهلت دادن است. [طارق:17]. به كفار مهلت بده مهلت كمى در باره شان عجله نكن، منتظر تدبير خدا و جريان امر خدا باش مثل [مريم:84]. «رُوَيد» به معنى قليل است طبرسى و زمخشرى گفته‏اند آمدن دو فعل براى تأكيد و تبديل فعل براى دفع تكرار است. به نظر الميزان تمهيل براى تدريج و امهال مقيد دفعى بودن است و لذا امهال با رويداً مقيد شده يعنى امهال توأم با قلت است كه بلافاصله عذاب مى‏رسد(ترجمه آزاد) پس منتظر باش و عجله نكن و چون وعده فرا رسيد فقط كمى درنگ كن.

[كهف:29]. [دخان:45]. [معارج:8]. اين لفظ سه بار بيشتردر قرآن مجيد نيامده است آنرا ته مانده روغن زيتون، آهن و مس مذاب و غيره گفته‏اند، ظاهراً مراد از آن در آيات فلز مذاب است يعنى: روزى كه آسمان همچون مس گداخته شود.

کلمات نزدیک مکانی

وَ تَکُون إِن الْأَثِيم يَشْوِي الزّقّوم بِمَاء طَعَام السّمَاء يَغْلِي الْجِبَال فِي شَجَرَة الْوُجُوه يُغَاثُوا الْبُطُون کَغَلْي يَوْم قَرِيبا الرّحِيم بِئْس يَسْتَغِيثُوا کَالْعِهْن لا نَرَاه الْحَمِيم الشّرَاب خُذُوه بَعِيدا يَسْأَل فَاعْتِلُوه سَاءَت سُرَادِقُهَا بِهِم مُرْتَفَقا أَحَاط نَارا

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...