نَسْخَر: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added word proximity by QBot)
 
خط ۱: خط ۱:
__TOC__
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/نَسْخَر | آیات شامل این کلمه ]]'''
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/نَسْخَر | آیات شامل این کلمه ]]'''


خط ۸: خط ۹:




===کلمات [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud>
مِنْکُم:100, فَإِنّا:100, مِنّا:89, کَمَا:89, تَسْخَرُون:78, فَسَوْف:78, تَسْخَرُوا:78, إِن:66, تَعْلَمُون:66, مَن:55, قَال:55, مِنْه:44, يَأْتِيه:44, عَذَاب:33, سَخِرُوا:33, قَوْمِه:21, مِن:10
</qcloud>
===تکرار در هر سال نزول===
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::نَسْخَر]]
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::نَسْخَر]]
|?نازل شده در سال
|?نازل شده در سال

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۷

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

ريشخند كردن. در اقرب گويد «سخرمنه:هزء به» [هود:38]. اگر ما را مسخره بكنيد ما هم شما را مسخره و ريشخند خواهيم كرد. اين كلمه در همه جاى قرآن با «من» تعديه شده است در اقرب الموارد با «باء» نيز گفته سپس مى‏گويد: فراء تعديه با باء را منع كرده و جوهرى گويد ابوزيد حكايت كرده كه آن پست‏ترين دو استعمال است و در تاج العروس آمده كه «سخريه» براى در ضمن گرفتن «هزأ» است. ساخر: مسخره كننده [زمر:56]. به عقيده طبرسى سخر و اسنسخر هر دو به يك معنى است و بعضى استفعال را طلب اظهار مسخره گفته‏اند على هذا معنى [صافات:14]. آن است چون آيه‏اى بينند مسخره و ريشخند كنند يا يكديگر را به اظهار ريشخند و اميدوارند در اقرب نيز هر دو به يك معنى است ولى مى‏شود گفت كه اضافه مبانى كثرت و مبالغه را مى‏رساند. تسخير: يعنى وادار كردن به عمل با قهر و اجبار. راغب گويد: تسخير آن است كه شى‏ء را به غرض مخصوصى با قهر سوق كنند. طبرسى آن را رام كردن گويد كه عبارت اخراى سوق به قهر است. ديگران نيز چنين گفته‏اند [رعد:2]. يهنى خورشيد و ماه را رام كرد و به حركت و نظم مقهور نمود [لقمان :20]. «لكم» در اين ايه و ايات ديگر نشان مى‏دهد كه اين تسخير براى بندگان و براى منافع آنهاست. [اعراف:54]. سخرّى. به ضمّ سين و كسر آن به معنى مسخره شده يا تسخير شده است طبرسى ذيل آيه 110 مؤأمنون نقل كرده كه آن به معنى مسخره شده و با ضمّ و كسر هر دو آيد ولى به معنى تسخير شده فقط با ضمّ آيد و نيز گويد: آن را در آيه [زخرف:32]. بالاتفاق به ضمّ خوانده‏اند ولى در آيه [مؤمنون:110]، [ص:63]. به ضمّ وكسر هر دو خوانده‏اند. ناگفته نماند: «سَخْرِيّاً» در مؤمنون 110 و ص 63 در قرآنها به كسر سين است گرچه قراء با هر دو خوانده‏اند به نظر مى‏آيد كه مراد از آن در دو آيه فوق مسخره گرفتن است مخصوصاً در سوره‏مؤمنونكه ما بعد آن «وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ» است. ولى در آيه 32 زخرف مراد از آن تسخير شده است كه ذيلاً آن را بررسى ميكنيم : * [زخرف:32]. «سُخْرِيّاً» در اين آيه چنانكه گفتيم بالاتفاق با ضمّ قرائت شده است. و مراد از آنه تسخير كردن است كه مردمان يكديگر را مسخر مى‏كنند. مراد از رحمت ظاهراً نبوت است كه آيه قبل مى‏گويد «وِ قالوا لَوْ لا نُزِّلَ هذا الْقةرْآنُ على رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتينِ عَظيمٍ» در جواب آمده: آيا آنها رحمت خدا را قسمت مى‏كنند و مى‏خواهند نبوّت روى دلخواه آنها باشد گذشته از نبوّت معيشتهاى آنها را نيز ما قسمت كرده‏ايم تا يكديگر را تسخير كنند و هر كس از ديگرى فرمان برد و دست به هم دهند تا كار دنيا اداره شود. نا گفته نماند چنانكه در «رزق» گذشت خداوند استعدادهاى بشر را مختلف قرار داده تا هر يك در كارى متخصّص باشند و هر يك كارى پيش گيرند و هر متخصّص آن ديگرى را تسخير كند تا اطاعت و فرمانبردارى در جريان افتاده كارها روبه راه شوند. اگر مردم در يك استعداد آفريده مى‏شدند و يكسان مى‏بودند يكديگر را مسخّر نمى‏كردند و امور دنيا پيش نمى‏رفت به نظر نگارنده مراد از «قَسَمْنا» و «رَفَعْنا» راجع به اختلاف استعدادها است نه به ثروت و مال دنيا گرچه نتيجه آن از اختلاف در ثروت نيز هست و اللّه اعلم.


کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...