طَبَع: تفاوت میان نسخهها
(افزودن نمودار دفعات) |
(Added word proximity by QBot) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
__TOC__ | |||
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/طَبَع | آیات شامل این کلمه ]]''' | ''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/طَبَع | آیات شامل این کلمه ]]''' | ||
خط ۱۰: | خط ۱۱: | ||
===کلمات [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud> | |||
اللّه:100, وَ:100, عَلَى:63, الّذِين:56, قُلُوبِهِم:56, أُولٰئِک:47, لا:31, بَل:28, الْکَافِرِين:26, عَلَيْهَا:26, غُلْف:26, الْخَوَالِف:26, مَع:24, قُلُوبُنَا:24, الْقَوْم:24, بِکُفْرِهِم:24, آنِفا:24, قَوْلِهِم:22, قَال:22, يَهْدِي:22, فَهُم:22, يَکُونُوا:22, فَلا:22, ذَا:19, سَمْعِهِم:19, يُؤْمِنُون:19, اتّبَعُوا:19, بِأَن:19, رَضُوا:17, إِلاّ:17, يَعْتَذِرُون:17, حَق:17, أَهْوَاءَهُم:17, يَعْلَمُون:17, مَا:17, الْعِلْم:15, بِغَيْر:15, أَغْنِيَاء:15, إِلَيْکُم:15, أَن:15, قَلِيلا:15, أَبْصَارِهِم:15, هُم:12, أُوتُوا:12, الْأَنْبِيَاء:12, قَتْلِهِم:10, لِلّذِين:10 | |||
</qcloud> | |||
===تکرار در هر سال نزول=== | |||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::طَبَع]] | {{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::طَبَع]] | ||
|?نازل شده در سال | |?نازل شده در سال |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۷
«طبع» به معناى «مُهر نهادن»، اشاره به این است که: گاهى براى این که مثلاً کسى دست به محتواى صندوقى نزند و درِ آن را نگشاید، آن را محکم مى بندند و بعد از بستن، با نخ مخصوصى محکم مى کنند، و روى آن مهر مى زنند که اگر آن را بگشایند، فوراً معلوم خواهد شد. این تعبیر در اینجا کنایه از نفوذناپذیرى مطلق است.
ریشه کلمه
- طبع (۱۱ بار)
قاموس قرآن
مهر زدن. [نساء:155]. در قاموس گويد: «طَبَعَ عَلَيْهِ:خَتَمَ». راغب گفته: طبع آن است كه شىء را به صورتى و شكلى در آورى مثل طبع سكّه و درهم. آن از ختم اعمّ و از نقش اخصّ است. از اين جهت به سجّيه و خلق انسان طبع و طبيعت گفتهاند كه سجّيه نقش بستن و صورت و شكلى است در نفس انسان خواه از حيث عادت باشد و يا از جهت خلقت، ولى استعمال آن در خلقت بيشتر است. طبيعت آتش و دوا همان است كه خدا در آنها گذاشته است. اينكه گويد: طبع از ختم اعم است زيرا ختم فقط مهر زدن مىباشد ولى طبع در آن و نيز در تصوير و منقّش كردن به كار مىرود. نقش از طبع اعمّ است كه حتى به رنگآميزى و اثرى كه در زمين مىماند اطلاق مىشود. مراد از طبع و مهر زدن به قلب آن است كه شخص حاضر به قبول حق نشود و زير بار آن نرود هر چند به آن يقين داشته باشد مثل [نمل:14]. و آن يك نوع محو قابليت ايمان است. و علت اين مهر زدن كفر و تجاوز و ستمكارى است. آيات زير مطلب فوق را روشن مىكنند: [اعراف:101]. [يونس:74]، [غافر:35]. [روم:58-59]. ملاحظه آيات شريفه نشان مىدهد كه مهر زدن از جانب خداست و اوست كه به قلوب مهر مىزند و چون كار به آنجا رسيد ديگر صاحب چنين قلب ايمان نمىآوردو به حق تسليم نمىشود، ولى علت اين كار همان كفر و تعدّى و ظلم است چون كسى در اين كارها پيوسته باشد متعاقب آن خداوند دلش را مهر مىزند و از رحمت خداوندى به دور مىشود (نعوذ باللّه منه).