مَعَارِج: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(افزودن نمودار دفعات) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
بالا رفتن. [معارج:4]. عَرَج (بر وزن فرس) آن است كه يكى از دو پا از ديگرى بلند باشد و يا به يكى آسيبى برسد و شخص را لنگ كند اگر خلقتى باشد به شخص اعرج گويند و اگر عارضى باشد عارج (اقرب) [نور:61]. بر نابينا و لنگ حرجى نيست. اعرج دو بار در قرآن آمده: نور 61 - فتح:17. معارج: جمع معرج محل عروج مثل نردبان و غيره [زخرف:33]. معراج نيز اسم مكان است جوهرى گفته: «اَلْمِعْراجُ السُّلَّمُ وَ مِنْهُ لَيْلَةُ الْمِعْراجِ وَ الْجَمْعُ مَعارِجُ وَ مَعاريجُ» نگارنده گويد: احتمال دارد مصدر ميمى هم باشد. * [سجده:5]. درباره اين آيه مطلبى كه قابل قبول و اطمينانآور باشد تا آنجا كه من مىدانم نگفتهاند. در آيه مدّت آمدن امر و ماندن آن در زمين مطرح نيست فقط مدت عروج آن به سوى خدا هزار سال است. مثلاً انسانى در مدت معين از خاك به نطفه و جنين مبدل مىشود و چون متولد شد مدّتى معين در زمين زندگى مىكند و آنگاه كه مرد در مدت چهل سال به طور كلّى پوسيده و به خاك مبدّل مىشود. مراد از تدبير امر گرداندن و اداره امور كاينات و نظام جهان است و ظاهراً مدّت تدبير عمر دنيا و رسيدن قيامت است و چون قيامت رسيد در عرض هزار سال اين تحويل و تحوّل و تغيير و تغيّر به تدريج از بين مىرود و پس از هزار سال ابديّت و ثبات جاى كهولت را مىگيرد و وضع آخرت جاويدان تثبيت مىگردد على هذا عروج امر در عرض هزار سال يكى از مواقف قيامت است والله العالم. * [معارج:3-5]. خدا ذىالمعارج و صاحب معرجها است ظاهراً مراد آن است كه ملائكه و اعمال عباد از معرجهاى به خصوصى سوى خدا عروج مىكنند چنانكه فرموده: [فاطر:10]. به نظر مىآيد مراد از «تَعْرُج» حال است يعنى الان عروج مىكنند و مراد از «فى يَوم» يوم فعلى و دنياست كسى كه روز جمعه كارى مىكند مىتواند بگويد: «افعل فى يوم الجمعة» يعنى اين كار امروز كه جمعه است مىكنم و مراد از «خَمْسينَ اَلْفَ سَنَةٍ» عمر اين جهان است و چون عروج تمام شود قيامت بر پا شود و آن وقت ملائكه در اطراف آسمانها مىشوند [حاقة:17]. و در حول عرش مىشوند [زمر:75]. ولى فعلاً در درون جهان و در حال عروج اند چنانكه در «رجا» گذشت و مدّت عروج مدت عمر جهان است. در كتاب آغاز و انجام جهان ص:144 تا 147 درباره اين آيه و آيات ديگر بحث كرده عمر زمين و آسمانها را به هيجده ميليارد سال رسانده است. | بالا رفتن. [معارج:4]. عَرَج (بر وزن فرس) آن است كه يكى از دو پا از ديگرى بلند باشد و يا به يكى آسيبى برسد و شخص را لنگ كند اگر خلقتى باشد به شخص اعرج گويند و اگر عارضى باشد عارج (اقرب) [نور:61]. بر نابينا و لنگ حرجى نيست. اعرج دو بار در قرآن آمده: نور 61 - فتح:17. معارج: جمع معرج محل عروج مثل نردبان و غيره [زخرف:33]. معراج نيز اسم مكان است جوهرى گفته: «اَلْمِعْراجُ السُّلَّمُ وَ مِنْهُ لَيْلَةُ الْمِعْراجِ وَ الْجَمْعُ مَعارِجُ وَ مَعاريجُ» نگارنده گويد: احتمال دارد مصدر ميمى هم باشد. * [سجده:5]. درباره اين آيه مطلبى كه قابل قبول و اطمينانآور باشد تا آنجا كه من مىدانم نگفتهاند. در آيه مدّت آمدن امر و ماندن آن در زمين مطرح نيست فقط مدت عروج آن به سوى خدا هزار سال است. مثلاً انسانى در مدت معين از خاك به نطفه و جنين مبدل مىشود و چون متولد شد مدّتى معين در زمين زندگى مىكند و آنگاه كه مرد در مدت چهل سال به طور كلّى پوسيده و به خاك مبدّل مىشود. مراد از تدبير امر گرداندن و اداره امور كاينات و نظام جهان است و ظاهراً مدّت تدبير عمر دنيا و رسيدن قيامت است و چون قيامت رسيد در عرض هزار سال اين تحويل و تحوّل و تغيير و تغيّر به تدريج از بين مىرود و پس از هزار سال ابديّت و ثبات جاى كهولت را مىگيرد و وضع آخرت جاويدان تثبيت مىگردد على هذا عروج امر در عرض هزار سال يكى از مواقف قيامت است والله العالم. * [معارج:3-5]. خدا ذىالمعارج و صاحب معرجها است ظاهراً مراد آن است كه ملائكه و اعمال عباد از معرجهاى به خصوصى سوى خدا عروج مىكنند چنانكه فرموده: [فاطر:10]. به نظر مىآيد مراد از «تَعْرُج» حال است يعنى الان عروج مىكنند و مراد از «فى يَوم» يوم فعلى و دنياست كسى كه روز جمعه كارى مىكند مىتواند بگويد: «افعل فى يوم الجمعة» يعنى اين كار امروز كه جمعه است مىكنم و مراد از «خَمْسينَ اَلْفَ سَنَةٍ» عمر اين جهان است و چون عروج تمام شود قيامت بر پا شود و آن وقت ملائكه در اطراف آسمانها مىشوند [حاقة:17]. و در حول عرش مىشوند [زمر:75]. ولى فعلاً در درون جهان و در حال عروج اند چنانكه در «رجا» گذشت و مدّت عروج مدت عمر جهان است. در كتاب آغاز و انجام جهان ص:144 تا 147 درباره اين آيه و آيات ديگر بحث كرده عمر زمين و آسمانها را به هيجده ميليارد سال رسانده است. | ||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::مَعَارِج]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۲۲
«مَعارِج» جمع «معراج» به معناى وسیله اى است که انسان براى صعود به طبقات بالاتر از آن استفاده مى کند.
ریشه کلمه
- عرج (۱۰ بار)
قاموس قرآن
بالا رفتن. [معارج:4]. عَرَج (بر وزن فرس) آن است كه يكى از دو پا از ديگرى بلند باشد و يا به يكى آسيبى برسد و شخص را لنگ كند اگر خلقتى باشد به شخص اعرج گويند و اگر عارضى باشد عارج (اقرب) [نور:61]. بر نابينا و لنگ حرجى نيست. اعرج دو بار در قرآن آمده: نور 61 - فتح:17. معارج: جمع معرج محل عروج مثل نردبان و غيره [زخرف:33]. معراج نيز اسم مكان است جوهرى گفته: «اَلْمِعْراجُ السُّلَّمُ وَ مِنْهُ لَيْلَةُ الْمِعْراجِ وَ الْجَمْعُ مَعارِجُ وَ مَعاريجُ» نگارنده گويد: احتمال دارد مصدر ميمى هم باشد. * [سجده:5]. درباره اين آيه مطلبى كه قابل قبول و اطمينانآور باشد تا آنجا كه من مىدانم نگفتهاند. در آيه مدّت آمدن امر و ماندن آن در زمين مطرح نيست فقط مدت عروج آن به سوى خدا هزار سال است. مثلاً انسانى در مدت معين از خاك به نطفه و جنين مبدل مىشود و چون متولد شد مدّتى معين در زمين زندگى مىكند و آنگاه كه مرد در مدت چهل سال به طور كلّى پوسيده و به خاك مبدّل مىشود. مراد از تدبير امر گرداندن و اداره امور كاينات و نظام جهان است و ظاهراً مدّت تدبير عمر دنيا و رسيدن قيامت است و چون قيامت رسيد در عرض هزار سال اين تحويل و تحوّل و تغيير و تغيّر به تدريج از بين مىرود و پس از هزار سال ابديّت و ثبات جاى كهولت را مىگيرد و وضع آخرت جاويدان تثبيت مىگردد على هذا عروج امر در عرض هزار سال يكى از مواقف قيامت است والله العالم. * [معارج:3-5]. خدا ذىالمعارج و صاحب معرجها است ظاهراً مراد آن است كه ملائكه و اعمال عباد از معرجهاى به خصوصى سوى خدا عروج مىكنند چنانكه فرموده: [فاطر:10]. به نظر مىآيد مراد از «تَعْرُج» حال است يعنى الان عروج مىكنند و مراد از «فى يَوم» يوم فعلى و دنياست كسى كه روز جمعه كارى مىكند مىتواند بگويد: «افعل فى يوم الجمعة» يعنى اين كار امروز كه جمعه است مىكنم و مراد از «خَمْسينَ اَلْفَ سَنَةٍ» عمر اين جهان است و چون عروج تمام شود قيامت بر پا شود و آن وقت ملائكه در اطراف آسمانها مىشوند [حاقة:17]. و در حول عرش مىشوند [زمر:75]. ولى فعلاً در درون جهان و در حال عروج اند چنانكه در «رجا» گذشت و مدّت عروج مدت عمر جهان است. در كتاب آغاز و انجام جهان ص:144 تا 147 درباره اين آيه و آيات ديگر بحث كرده عمر زمين و آسمانها را به هيجده ميليارد سال رسانده است.