وَارِدُهَا: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(افزودن نمودار دفعات) |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
طبرسى فرموده:«وُروُد در اصل مشرف شدن بدخول است نه دخول: «اَصْلُ الْوُروُدِ اَلْاِشْرافُ عَلَى الدُّخُولِ وَ لَيْسَ بِالدُّخُولِ» راغب مىگويد: ورود در اصل قصد آب است سپس در غير آن بكار رود. در اقرب و مصباح گفته:«وَرَدَ الْبَعيرُ وَ غَيْرُهُ الْماءَ وُروُداً» يعنى به آب رسيد بى آنكه داخل شود و گاهى نيز دخول نيز در آن هست: در صحاح آمده:« وَرَدَ ورُروُداً: حَضَرَ». بنابر اين ورود به معنى اشراف و نيز به معنى دخول است [قصص:23]. چون به آب مدين رسيد ديد گروهى به چهارپايان آب مىدهند در اين آيه به معنى نزديك شدن و رسيدن است. و درآيات [انبياء:98-99]. [هود:98]. منظور دخول است. وارد: كسى است كه از رفقا براى آب آوردن جلو افتاده است [يوسف:19]. ظاهرا اين تسميه از آنجهت است كه او پيش از ديگران به آب مىرسد يعنى كاروانى بيامد آبدار خويش را فرستادند دلو را بالا كشيد گفت: اى مژده اين پسرى است. *** در اينجا لازم است چند آيه را بررسى كنيم : 1- [مريم:71-72]. ضمير «وارِدُها» راجع به جهنم است يعنى: همه شما اعم از نيكوكار و بدكار وارد جهنم خواهيدشد، سپس پرهيزكاران را نجات ميدهيم و ستمكاران را به زانو درآمده در آن مىگذاريم. آيا مراد از ورود نزديك شدن است يا دخول؟ كلمه «ثُمَّ نُنَجِىّ الذَّينَ اتَّقَوْا» دو چيز مىفهماند يكى اينكه همه مردم بدون استثناء وارد جهنم خواهندشد وگرنه براى اين كلمه محلى نمىماند. دوم اينكه مراد از ورود دخول است وگرنه در صورت عدم دخول نجات دادن معنى ندارد وانگهى «وَنَذَرُ الظّالِمينَ فيها» ترك كردن در آتش است نه در كنار آتش. مگر آنكه بگوييم: بعد از رسيدن به كنار آتش باز نجات يافتن لازم است و ظالمان پس از آنكه در كنار آتش ماندند بعداً به آن داخل مىشوند. ناگفته نماند: اگر مراد از ورود دخول باشد، مومنان در آن ابداً رنجى نخواهندديد النهايه در آن دخول براى خدا غرضى هست. در تفسير برهان از امام صادق «عليه السلام» نقل شده:« فى قَوْلِهِ وَ اِنْ مِنْكُمْ اِلَّا وارِدُها» آيا نشنيدى كه شخص مىگويد «وزرَدْناماء بَنى فُلانٍ» آن ورود است نه دخول. در مجمع البيان چند روايت نقل شده راجع به اينكه همه مردم به آتش داخل خواهندشد ولى همه نبوى است و از اهل بيت عليهم السلام نيستند. نگارنده گويد: العلم عندالله. گرچه احتمال دخول از نزديك شدن قوى است و چند آيه قبل كه آمده [مريم:68]. ظاهرا مراد بدكاران جن و انس است نه همه مردم لذا نمىشود اين آيه را قرينه دانست كه مراد از ورود در آيه مانحن فيه اشراف است. 2- [هود:98]. وِرد (به كسر اول) به چندين معنى آمده: اشراف بر آب. آبيكه بر آن وارد شوند. جماعتيكه وارد آب مىشوند. عطش و غيره. مراد از ورد در آيه به قرينه مورود ظاهرا آب است چنانكه در الميزان و المنار اختيار كرده است يعنى آتش بدآبى است كه بر آن وارد مىشوند ظاهرا آن تجسيم معكوس است يعنى حق اين است كه پيشوا و قائد قوم خويش رابه طرف آب گوارا بكشد تا از عطش رهايى يابند ولى فرعون پيش قوم خويش افتاده آنها را به آتش وارد مىكند و آن بدآبى است كه وارد مىشوند زيرا به عوض تسكين عطش وجودشان را مىسوزاند. و آن به قول المنار اشاره به خسران و نااميدى است. 3- [مريم:86]. وِرْد را عطاش معنی کردهاند، علی هذا مصدر به معنى فاعل و براى جمع است يعنى: گناهكاران را عطشان به جهّنم سوق مىكنيم. شايد ورد را از آن عطش معنى كردهاند كه علت ورود به آب عطش است و شايد ورد در آيه به معنى «واردين» باشد. | طبرسى فرموده:«وُروُد در اصل مشرف شدن بدخول است نه دخول: «اَصْلُ الْوُروُدِ اَلْاِشْرافُ عَلَى الدُّخُولِ وَ لَيْسَ بِالدُّخُولِ» راغب مىگويد: ورود در اصل قصد آب است سپس در غير آن بكار رود. در اقرب و مصباح گفته:«وَرَدَ الْبَعيرُ وَ غَيْرُهُ الْماءَ وُروُداً» يعنى به آب رسيد بى آنكه داخل شود و گاهى نيز دخول نيز در آن هست: در صحاح آمده:« وَرَدَ ورُروُداً: حَضَرَ». بنابر اين ورود به معنى اشراف و نيز به معنى دخول است [قصص:23]. چون به آب مدين رسيد ديد گروهى به چهارپايان آب مىدهند در اين آيه به معنى نزديك شدن و رسيدن است. و درآيات [انبياء:98-99]. [هود:98]. منظور دخول است. وارد: كسى است كه از رفقا براى آب آوردن جلو افتاده است [يوسف:19]. ظاهرا اين تسميه از آنجهت است كه او پيش از ديگران به آب مىرسد يعنى كاروانى بيامد آبدار خويش را فرستادند دلو را بالا كشيد گفت: اى مژده اين پسرى است. *** در اينجا لازم است چند آيه را بررسى كنيم : 1- [مريم:71-72]. ضمير «وارِدُها» راجع به جهنم است يعنى: همه شما اعم از نيكوكار و بدكار وارد جهنم خواهيدشد، سپس پرهيزكاران را نجات ميدهيم و ستمكاران را به زانو درآمده در آن مىگذاريم. آيا مراد از ورود نزديك شدن است يا دخول؟ كلمه «ثُمَّ نُنَجِىّ الذَّينَ اتَّقَوْا» دو چيز مىفهماند يكى اينكه همه مردم بدون استثناء وارد جهنم خواهندشد وگرنه براى اين كلمه محلى نمىماند. دوم اينكه مراد از ورود دخول است وگرنه در صورت عدم دخول نجات دادن معنى ندارد وانگهى «وَنَذَرُ الظّالِمينَ فيها» ترك كردن در آتش است نه در كنار آتش. مگر آنكه بگوييم: بعد از رسيدن به كنار آتش باز نجات يافتن لازم است و ظالمان پس از آنكه در كنار آتش ماندند بعداً به آن داخل مىشوند. ناگفته نماند: اگر مراد از ورود دخول باشد، مومنان در آن ابداً رنجى نخواهندديد النهايه در آن دخول براى خدا غرضى هست. در تفسير برهان از امام صادق «عليه السلام» نقل شده:« فى قَوْلِهِ وَ اِنْ مِنْكُمْ اِلَّا وارِدُها» آيا نشنيدى كه شخص مىگويد «وزرَدْناماء بَنى فُلانٍ» آن ورود است نه دخول. در مجمع البيان چند روايت نقل شده راجع به اينكه همه مردم به آتش داخل خواهندشد ولى همه نبوى است و از اهل بيت عليهم السلام نيستند. نگارنده گويد: العلم عندالله. گرچه احتمال دخول از نزديك شدن قوى است و چند آيه قبل كه آمده [مريم:68]. ظاهرا مراد بدكاران جن و انس است نه همه مردم لذا نمىشود اين آيه را قرينه دانست كه مراد از ورود در آيه مانحن فيه اشراف است. 2- [هود:98]. وِرد (به كسر اول) به چندين معنى آمده: اشراف بر آب. آبيكه بر آن وارد شوند. جماعتيكه وارد آب مىشوند. عطش و غيره. مراد از ورد در آيه به قرينه مورود ظاهرا آب است چنانكه در الميزان و المنار اختيار كرده است يعنى آتش بدآبى است كه بر آن وارد مىشوند ظاهرا آن تجسيم معكوس است يعنى حق اين است كه پيشوا و قائد قوم خويش رابه طرف آب گوارا بكشد تا از عطش رهايى يابند ولى فرعون پيش قوم خويش افتاده آنها را به آتش وارد مىكند و آن بدآبى است كه وارد مىشوند زيرا به عوض تسكين عطش وجودشان را مىسوزاند. و آن به قول المنار اشاره به خسران و نااميدى است. 3- [مريم:86]. وِرْد را عطاش معنی کردهاند، علی هذا مصدر به معنى فاعل و براى جمع است يعنى: گناهكاران را عطشان به جهّنم سوق مىكنيم. شايد ورد را از آن عطش معنى كردهاند كه علت ورود به آب عطش است و شايد ورد در آيه به معنى «واردين» باشد. | ||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::وَارِدُهَا]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۰۳
بعضى از مفسران معتقدند: «ورود» در اینجا به معناى نزدیک شدن و اشراف پیدا کردن است، یعنى همه مردم، خوبان و بدان، بدون استثنا براى حسابرسى یا براى مشاهده سرنوشت نهایى بدکاران، به کنار جهنم مى آیند، سپس خداوند پرهیزگاران را رهایى مى بخشد و ستمگران را در آن رها مى کند. آنها براى این تفسیر به آیه 23 سوره «قصص» استدلال مى کنند: وَ لَمّا وَرَدَ مَاءَ مَدْیَنَ...:
«هنگامى که موسى(علیه السلام) کنار آب مدین رسید...» که در اینجا نیز «ورود» به همان معناست.
تفسیر دومى که اکثر مفسران آن را انتخاب کرده اند این است که: «ورود» در اینجا به معناى دخول است و به این ترتیب، همه انسان ها بدون استثناء، نیک و بد، وارد جهنم مى شوند، منتها دوزخ بر نیکان سرد و سالم خواهد بود همان گونه که آتش نمرود بر ابراهیم(علیه السلام) (یا نَارُ کُونِى بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِیْمَ); چرا که آتش با آنها سنخیت ندارد، گویى از آنان دور مى شود و فرار مى کند، و هر جا آنها قرار مى گیرند خاموش مى گردد، ولى دوزخیان که تناسب با آتش دوزخ دارند همچون مادّه قابل اشتعالى که به آتش برسد، فوراً شعلهور مى شوند.
ریشه کلمه
قاموس قرآن
طبرسى فرموده:«وُروُد در اصل مشرف شدن بدخول است نه دخول: «اَصْلُ الْوُروُدِ اَلْاِشْرافُ عَلَى الدُّخُولِ وَ لَيْسَ بِالدُّخُولِ» راغب مىگويد: ورود در اصل قصد آب است سپس در غير آن بكار رود. در اقرب و مصباح گفته:«وَرَدَ الْبَعيرُ وَ غَيْرُهُ الْماءَ وُروُداً» يعنى به آب رسيد بى آنكه داخل شود و گاهى نيز دخول نيز در آن هست: در صحاح آمده:« وَرَدَ ورُروُداً: حَضَرَ». بنابر اين ورود به معنى اشراف و نيز به معنى دخول است [قصص:23]. چون به آب مدين رسيد ديد گروهى به چهارپايان آب مىدهند در اين آيه به معنى نزديك شدن و رسيدن است. و درآيات [انبياء:98-99]. [هود:98]. منظور دخول است. وارد: كسى است كه از رفقا براى آب آوردن جلو افتاده است [يوسف:19]. ظاهرا اين تسميه از آنجهت است كه او پيش از ديگران به آب مىرسد يعنى كاروانى بيامد آبدار خويش را فرستادند دلو را بالا كشيد گفت: اى مژده اين پسرى است. *** در اينجا لازم است چند آيه را بررسى كنيم : 1- [مريم:71-72]. ضمير «وارِدُها» راجع به جهنم است يعنى: همه شما اعم از نيكوكار و بدكار وارد جهنم خواهيدشد، سپس پرهيزكاران را نجات ميدهيم و ستمكاران را به زانو درآمده در آن مىگذاريم. آيا مراد از ورود نزديك شدن است يا دخول؟ كلمه «ثُمَّ نُنَجِىّ الذَّينَ اتَّقَوْا» دو چيز مىفهماند يكى اينكه همه مردم بدون استثناء وارد جهنم خواهندشد وگرنه براى اين كلمه محلى نمىماند. دوم اينكه مراد از ورود دخول است وگرنه در صورت عدم دخول نجات دادن معنى ندارد وانگهى «وَنَذَرُ الظّالِمينَ فيها» ترك كردن در آتش است نه در كنار آتش. مگر آنكه بگوييم: بعد از رسيدن به كنار آتش باز نجات يافتن لازم است و ظالمان پس از آنكه در كنار آتش ماندند بعداً به آن داخل مىشوند. ناگفته نماند: اگر مراد از ورود دخول باشد، مومنان در آن ابداً رنجى نخواهندديد النهايه در آن دخول براى خدا غرضى هست. در تفسير برهان از امام صادق «عليه السلام» نقل شده:« فى قَوْلِهِ وَ اِنْ مِنْكُمْ اِلَّا وارِدُها» آيا نشنيدى كه شخص مىگويد «وزرَدْناماء بَنى فُلانٍ» آن ورود است نه دخول. در مجمع البيان چند روايت نقل شده راجع به اينكه همه مردم به آتش داخل خواهندشد ولى همه نبوى است و از اهل بيت عليهم السلام نيستند. نگارنده گويد: العلم عندالله. گرچه احتمال دخول از نزديك شدن قوى است و چند آيه قبل كه آمده [مريم:68]. ظاهرا مراد بدكاران جن و انس است نه همه مردم لذا نمىشود اين آيه را قرينه دانست كه مراد از ورود در آيه مانحن فيه اشراف است. 2- [هود:98]. وِرد (به كسر اول) به چندين معنى آمده: اشراف بر آب. آبيكه بر آن وارد شوند. جماعتيكه وارد آب مىشوند. عطش و غيره. مراد از ورد در آيه به قرينه مورود ظاهرا آب است چنانكه در الميزان و المنار اختيار كرده است يعنى آتش بدآبى است كه بر آن وارد مىشوند ظاهرا آن تجسيم معكوس است يعنى حق اين است كه پيشوا و قائد قوم خويش رابه طرف آب گوارا بكشد تا از عطش رهايى يابند ولى فرعون پيش قوم خويش افتاده آنها را به آتش وارد مىكند و آن بدآبى است كه وارد مىشوند زيرا به عوض تسكين عطش وجودشان را مىسوزاند. و آن به قول المنار اشاره به خسران و نااميدى است. 3- [مريم:86]. وِرْد را عطاش معنی کردهاند، علی هذا مصدر به معنى فاعل و براى جمع است يعنى: گناهكاران را عطشان به جهّنم سوق مىكنيم. شايد ورد را از آن عطش معنى كردهاند كه علت ورود به آب عطش است و شايد ورد در آيه به معنى «واردين» باشد.