بِالنّجْم: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
(افزودن نمودار دفعات)
خط ۸: خط ۸:
اصل نجم به معنى طلوع و بروز است گويند: «نَجَمَ الْقَرْنُ وَ النَّباتُ» يعنى شاخ و علف روئيد و ظاهر شد، ستاره را از آن نجم گويند كه طلوع مى‏كند (مجمع) راغب اصل آن را كوكب طالع گفته و «نَجَمَ نُجُوماً نَجْماً» را طلوع و بروز گويد. در نهج البلاغه خطبه 59 درباره خوارج فرموده «كُلَّما نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ» هرگاه رئيسى از آنها ظاهر و طالع گرديد كشته مى‏شود. نجم هم مصدر آمده و هم اسم، ولى در قرآن مصدر به كار رفته است ايضاً نجوم هم مصدر آمده و هم جمع نجم ولى در قرآن مجيد فقط جمع به كار رفته است. [نحل:16]. و با علاماتى و هم با ستارگان هدايت مى‏شوند و راه مى‏يابند. * [رحمن:6]. مراد از نجم در آيه نبات و علف است مقابل شجر، علت اين تسميه بروز و طلوع آن از زمين است پس نجم نبات بى‏ساقه و شجر نبات با ساقه مى‏باشد كه با آمدن زمستان از بين نمى‏رود يعنى علفها و درختان خدا را سجده مى‏كنند و از اوامرش پيروى مى‏نمايند بعضى آن را در آيه ستاره دانسته‏اند ولى بعيد است. * [نجم:1-2]. هوى به معنى سقوط است «هَوَى الشَّىْ‏ءُ هُوِيّاً: سَقَطَ مِنْ عُلُوٍّ اِلى اَسْفَلِ» مراد از هوى نجم ظاهراً سقوط آن از سمت رأس به طرف غروب است و شايد «هَوى» به معنى صعود باشد رجوع شود به «هوى». يعنى: قسم به ستاره آنگاه كه فرود مى‏آيد، رفيق شما گمراه نشده و به خطا نرفته است. چون اوائل سوره درباره نزول وحى و معراج آن حضرت است به نظر مى‏آيد قسم به فرود آمدن يا بالا رفتن ستاره‏با آن مطلب تناسبى دارد. گفته‏اند مراد از «النجم» در آيه قرآن است كه نجوماً و تدريجاً نازل شده به قولى مراد از آن ثريا و به قولى شعرى و به قولى شهابها است ولى ظهور آيه با هيچ يك سازگار نيست. * [اعراف:54]. آفتاب و ماه و ستارگان همه به امر خدا رام و مسخرّند لفظ نجوم 9 بار در قرآن مجيد به كار رفته و آيات [مرسلات:8]. [تكوير:2]. كه در «طُمِس» و «كَدر» گذشت از تحول و تغيير آنها در قيامت حكايت دارند. ظاهراً مراد از نجم و نجوم در قرآن مجيد فقط ثوابت است و كواكب (سيارات) و مصابيح غير از آنهاست واللَّه اعلم، رجوع كنيد به «رجم - مصباح - شهاب».
اصل نجم به معنى طلوع و بروز است گويند: «نَجَمَ الْقَرْنُ وَ النَّباتُ» يعنى شاخ و علف روئيد و ظاهر شد، ستاره را از آن نجم گويند كه طلوع مى‏كند (مجمع) راغب اصل آن را كوكب طالع گفته و «نَجَمَ نُجُوماً نَجْماً» را طلوع و بروز گويد. در نهج البلاغه خطبه 59 درباره خوارج فرموده «كُلَّما نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ» هرگاه رئيسى از آنها ظاهر و طالع گرديد كشته مى‏شود. نجم هم مصدر آمده و هم اسم، ولى در قرآن مصدر به كار رفته است ايضاً نجوم هم مصدر آمده و هم جمع نجم ولى در قرآن مجيد فقط جمع به كار رفته است. [نحل:16]. و با علاماتى و هم با ستارگان هدايت مى‏شوند و راه مى‏يابند. * [رحمن:6]. مراد از نجم در آيه نبات و علف است مقابل شجر، علت اين تسميه بروز و طلوع آن از زمين است پس نجم نبات بى‏ساقه و شجر نبات با ساقه مى‏باشد كه با آمدن زمستان از بين نمى‏رود يعنى علفها و درختان خدا را سجده مى‏كنند و از اوامرش پيروى مى‏نمايند بعضى آن را در آيه ستاره دانسته‏اند ولى بعيد است. * [نجم:1-2]. هوى به معنى سقوط است «هَوَى الشَّىْ‏ءُ هُوِيّاً: سَقَطَ مِنْ عُلُوٍّ اِلى اَسْفَلِ» مراد از هوى نجم ظاهراً سقوط آن از سمت رأس به طرف غروب است و شايد «هَوى» به معنى صعود باشد رجوع شود به «هوى». يعنى: قسم به ستاره آنگاه كه فرود مى‏آيد، رفيق شما گمراه نشده و به خطا نرفته است. چون اوائل سوره درباره نزول وحى و معراج آن حضرت است به نظر مى‏آيد قسم به فرود آمدن يا بالا رفتن ستاره‏با آن مطلب تناسبى دارد. گفته‏اند مراد از «النجم» در آيه قرآن است كه نجوماً و تدريجاً نازل شده به قولى مراد از آن ثريا و به قولى شعرى و به قولى شهابها است ولى ظهور آيه با هيچ يك سازگار نيست. * [اعراف:54]. آفتاب و ماه و ستارگان همه به امر خدا رام و مسخرّند لفظ نجوم 9 بار در قرآن مجيد به كار رفته و آيات [مرسلات:8]. [تكوير:2]. كه در «طُمِس» و «كَدر» گذشت از تحول و تغيير آنها در قيامت حكايت دارند. ظاهراً مراد از نجم و نجوم در قرآن مجيد فقط ثوابت است و كواكب (سيارات) و مصابيح غير از آنهاست واللَّه اعلم، رجوع كنيد به «رجم - مصباح - شهاب».


{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::بِالنّجْم]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}
[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۷

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

اصل نجم به معنى طلوع و بروز است گويند: «نَجَمَ الْقَرْنُ وَ النَّباتُ» يعنى شاخ و علف روئيد و ظاهر شد، ستاره را از آن نجم گويند كه طلوع مى‏كند (مجمع) راغب اصل آن را كوكب طالع گفته و «نَجَمَ نُجُوماً نَجْماً» را طلوع و بروز گويد. در نهج البلاغه خطبه 59 درباره خوارج فرموده «كُلَّما نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ» هرگاه رئيسى از آنها ظاهر و طالع گرديد كشته مى‏شود. نجم هم مصدر آمده و هم اسم، ولى در قرآن مصدر به كار رفته است ايضاً نجوم هم مصدر آمده و هم جمع نجم ولى در قرآن مجيد فقط جمع به كار رفته است. [نحل:16]. و با علاماتى و هم با ستارگان هدايت مى‏شوند و راه مى‏يابند. * [رحمن:6]. مراد از نجم در آيه نبات و علف است مقابل شجر، علت اين تسميه بروز و طلوع آن از زمين است پس نجم نبات بى‏ساقه و شجر نبات با ساقه مى‏باشد كه با آمدن زمستان از بين نمى‏رود يعنى علفها و درختان خدا را سجده مى‏كنند و از اوامرش پيروى مى‏نمايند بعضى آن را در آيه ستاره دانسته‏اند ولى بعيد است. * [نجم:1-2]. هوى به معنى سقوط است «هَوَى الشَّىْ‏ءُ هُوِيّاً: سَقَطَ مِنْ عُلُوٍّ اِلى اَسْفَلِ» مراد از هوى نجم ظاهراً سقوط آن از سمت رأس به طرف غروب است و شايد «هَوى» به معنى صعود باشد رجوع شود به «هوى». يعنى: قسم به ستاره آنگاه كه فرود مى‏آيد، رفيق شما گمراه نشده و به خطا نرفته است. چون اوائل سوره درباره نزول وحى و معراج آن حضرت است به نظر مى‏آيد قسم به فرود آمدن يا بالا رفتن ستاره‏با آن مطلب تناسبى دارد. گفته‏اند مراد از «النجم» در آيه قرآن است كه نجوماً و تدريجاً نازل شده به قولى مراد از آن ثريا و به قولى شعرى و به قولى شهابها است ولى ظهور آيه با هيچ يك سازگار نيست. * [اعراف:54]. آفتاب و ماه و ستارگان همه به امر خدا رام و مسخرّند لفظ نجوم 9 بار در قرآن مجيد به كار رفته و آيات [مرسلات:8]. [تكوير:2]. كه در «طُمِس» و «كَدر» گذشت از تحول و تغيير آنها در قيامت حكايت دارند. ظاهراً مراد از نجم و نجوم در قرآن مجيد فقط ثوابت است و كواكب (سيارات) و مصابيح غير از آنهاست واللَّه اعلم، رجوع كنيد به «رجم - مصباح - شهاب».


در حال بارگیری...