النساء ٦: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=و بیازمائید یتیمان را تا گاهی که به زناشوئی رسیدند پس اگر یافتید از ایشان خردمندیی پس بپردازید بدیشان اموال ایشان را و نخورید آنها را به اسراف (به بیهوده و گزاف در هزینه) و پیشی جستن که نبادا بزرگ شوند و آن که بی‌نیاز است خودداری کند و آن که نیازمند است باید بخورد به متعارف و هرگاه دادید بدیشان اموالشان را پس گواه گیرید بر ایشان و بس است خدا حسابداری‌
|-|معزی=و بیازمائید یتیمان را تا گاهی که به زناشوئی رسیدند پس اگر یافتید از ایشان خردمندیی پس بپردازید بدیشان اموال ایشان را و نخورید آنها را به اسراف (به بیهوده و گزاف در هزینه) و پیشی جستن که نبادا بزرگ شوند و آن که بی‌نیاز است خودداری کند و آن که نیازمند است باید بخورد به متعارف و هرگاه دادید بدیشان اموالشان را پس گواه گیرید بر ایشان و بس است خدا حسابداری‌
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره النساء | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::6|٦]] | قبلی = النساء ٥ | بعدی = النساء ٧  | کلمه = [[تعداد کلمات::43|٤٣]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره النساء | نزول = [[نازل شده در سال::20|٨ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::6|٦]] | قبلی = النساء ٥ | بعدی = النساء ٧  | کلمه = [[تعداد کلمات::43|٤٣]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«إِبْتَلُوا»: بیازمائید. «آنَسْتُمْ»: درک کردید و فهمیدید. «رُشْداً»: شعور ضبط اموال و حسن تصرّف. لیاقت و کارآئی. «بِدَاراً»: شتابگرانه. (إِسْرَافاً وَ بِدَاراً): مفعولٌ‌له بوده و یا حال بشمارند، یعنی: لا تَأْکُلُوهَا مُسْرِفِینَ وَ مُبَادِرِینَ کِبَرَهُمْ. «فَلْیَسْتَعْفِف»: پاکدامنی کند و به مقدار اندک قناعت کند. خودداری کند. «بِالْمَعْرُوفِ»: به گونه شایسته. برابر عرف محلّ. «أَشْهِدُوا»: گواه بگیرید. «کَفَی بِاللهِ حَسِیباً»: حرف باء زائد است و الله فاعل و حَسیباً حال یا تمییز است. «حَسِیباً»: حسابرس. مراقب.
«إِبْتَلُوا»: بیازمائید. «آنَسْتُمْ»: درک کردید و فهمیدید. «رُشْداً»: شعور ضبط اموال و حسن تصرّف. لیاقت و کارآئی. «بِدَاراً»: شتابگرانه. (إِسْرَافاً وَ بِدَاراً): مفعولٌ‌له بوده و یا حال بشمارند، یعنی: لا تَأْکُلُوهَا مُسْرِفِینَ وَ مُبَادِرِینَ کِبَرَهُمْ. «فَلْیَسْتَعْفِف»: پاکدامنی کند و به مقدار اندک قناعت کند. خودداری کند. «بِالْمَعْرُوفِ»: به گونه شایسته. برابر عرف محلّ. «أَشْهِدُوا»: گواه بگیرید. «کَفَی بِاللهِ حَسِیباً»: حرف باء زائد است و الله فاعل و حَسیباً حال یا تمییز است. «حَسِیباً»: حسابرس. مراقب.

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۳۷


ترجمه

و یتیمان را چون به حد بلوغ برسند، بیازمایید! اگر در آنها رشد (کافی) یافتید، اموالشان را به آنها بدهید! و پیش از آنکه بزرگ شوند، اموالشان را از روی اسراف نخورید! هر کس که بی‌نیاز است، (از برداشت حق الزحمه) خودداری کند؛ و آن کس که نیازمند است، به طور شایسته (و مطابق زحمتی که می‌کشد،) از آن بخورد. و هنگامی که اموالشان را به آنها بازمی‌گردانید، شاهد بگیرید! اگر چه خداوند برای محاسبه کافی است.

و يتيمان را بيازماييد تا آن‌گاه كه به سنّ ازدواج رسيدند، پس اگر در آنها رشد يافتيد اموالشان را به آنها بدهيد، و آن را از بيم آن كه مبادا بزرگ شوند [و اموالشان را پس بگيرند] به اسراف و شتاب نخوريد. هر كه توانگر بود خويشتن‌دارى كند و هر كه تهيدست بود د
و يتيمان را بيازماييد تا وقتى به [سن‌] زناشويى برسند؛ پس اگر در ايشان رشد [فكرى‌] يافتيد، اموالشان را به آنان رد كنيد، و آن را [از بيم آنكه مبادا] بزرگ شوند، به اسراف و شتاب مخوريد. و آن كس كه توانگر است بايد [از گرفتن اجرت سرپرستى‌] خوددارى ورزد؛ و هر كس تهيدست است بايد مطابق عرف [از آن‌] بخورد؛ پس هر گاه اموالشان را به آنان رد كرديد بر ايشان گواه بگيريد، خداوند حسابرسى را كافى است.
یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی که بالغ شده و قدرت بر نکاح پیدا کنند آن‌گاه اگر آنها را دانا به درک مصالح زندگی خود یافتید اموالشان را به آنها باز دهید، و به اسراف و عجله مال آنها را حیف و میل مکنید بدین اندیشه که مبادا بزرگ شوند (و اموالشان را از شما بگیرند). و هر کس (از اولیاء یتیم) داراست (از تصرف در مال او) خودداری کند، و هر که فقیر است (در مقابل نگهبانی او از مال یتیم) به قدر متعارف ارتزاق کند، پس آن‌گاه که مالشان را به آنها رد کردید باید بر ردّ مال بر آنها گواه گیرید، و گواهی خدا برای محاسبه خلق کافی است.
و یتیمان را [نسبت به امور زندگی] بیازمایید تا زمانی که به حدّ ازدواج برسند، پس اگر در آنان رشد لازم را یافتید اموالشان را به خودشان بدهید و آن را از [ترس] آنکه مبادا به سن رشد رسند [و از شما بگیرند] به اسراف وشتاب مخورید. و [از سرپرستان ایتام] آنکه توانگر است باید [از تصرّف در مال یتیم به عنوان حق الزحمه] خودداری کند؛ و هر که تهیدست است به اندازه متعارف مصرف نماید؛ وهنگامی که خواستید اموالشان را به خودشان بدهید [برای آنکه در آینده اختلاف و نزاعی پیش نیاید] بر آنان گواه بگیرید؛ و خدا برای محاسبه کافی است.
يتيمان را بيازماييد تا آنگاه كه به سن زناشويى رسند، پس اگر در آنان رشدى يافتيد اموالشان را به خودشان واگذاريد. و از بيم آنكه مباد به سن رشد رسند اموالشان را به ناحق و شتاب مخوريد. هر كه توانگر است عفت ورزد و هر كه بينواست به آن اندازه كه عرف تصديق كند بخورد. و چون اموالشان را تسليمشان كرديد كسانى را بر آنان به شهادت گيريد و خدا براى حساب كشيدن كافى است.
و یتیمان را بیازمایید تا هنگامی که قابلیت زناشویی پیدا کنند، آنگاه اگر در آنان کاردانی سراغ گرفتید اموالشان را به آنان برگردانید و آن را به اسراف و پیشاپیش از بیم آنکه مبادا بالغ و بزرگ شوند نخورید و هرکس توانگر بود خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد، در حد عرف از آن بخورد، و هرگاه که اموالشان را به آنان برگرداندید، بر آنان گواه بگیرید که خداوند حسابرسی را کافی است‌
و يتيمان را بيازماييد تا آنگاه كه به حد [بلوغ و توان‌] زناشويى برسند، پس اگر از آنان رشدى- خردمندى و حسن تدبير- بديديد مالهاشان را به خودشان بدهيد، و آنها را به گزاف و شتاب [از ترس آن‌] كه مبادا بزرگ شوند [و مالها را باز ستانند] مخوريد. و هر كه بى‌نياز بود [از آن مال‌] خويشتن دارى كند و هر كه نيازمند و تهيدست بود به اندازه‌اى كه شايسته باشد بخورد. و چون مالشان را بديشان دهيد بر آنان گواه گيريد، و خدا حسابرسى بسنده است.
یتیمان را (پیش از بلوغ با در اختیار قراردادن مقداری از مال و نظارت بر نحوه‌ی معامله و کارآئی ایشان در میدان زندگی، پیوسته) بیازمائید تا آن گاه که به سن ازدواج می‌رسند. اگر از آنان صلاحیّت و حسن تصرّف دیدید، اموالشان را بدیشان برگردانید، و اموال یتیمان را با اسراف و تبذیر و با عجله و شتاب نخورید (و به خود بگوئید که) پیش از آن که بزرگ شوند (و اموال را از دست ما بازپس بگیرند آن را هرگونه که بخواهیم خرج می‌کنیم! و از سرپرستان آنان) هرکس که ثروثمند است (از دریافت اجرت سرپرستی و دست‌زدن به مال ایشان) خودداری کند، و هرکس که نیازمند باشد به طرز شایسته (و به اندازه‌ی حقّ‌الزحمه‌ی خود و نیاز عرفی، از آن) بخورد. و هنگامی که اموالشان را به خودشان (بعد از بلوغ) بازپس دادید، بر آنان شاهد بگیرید، و (اگرچه علاوه از گواهان، خدا گواه است و) کافی است خدا حسابرس و مراقب باشد.
و یتیمان را بیازمایید تا هنگامی که به (سن) زناشویی رسند؛ پس اگر در ایشان رشدی (اقتصادی) یافتید، اموالشان را به آنان واگذارید، و اموال آنها را از (بیم) آنکه مبادا به (این) رشد رسند به اسراف و شتاب مخورید. و آن کس که توانگر بوده باید (از گرفتن مزد سرپرستی،) عفاف و خودداری جوید و هر کس تهی‌دست بوده است می‌تواند مطابق عرف شرعی (و به اندازه‌ی ضرورت و تحمل مال یتیم از آن) بخورد. پس هرگاه اموالشان را به آنان رد کردید برایشان گواه بگیرید. و خدا برای حسابگری کافی است.
و بیازمائید یتیمان را تا گاهی که به زناشوئی رسیدند پس اگر یافتید از ایشان خردمندیی پس بپردازید بدیشان اموال ایشان را و نخورید آنها را به اسراف (به بیهوده و گزاف در هزینه) و پیشی جستن که نبادا بزرگ شوند و آن که بی‌نیاز است خودداری کند و آن که نیازمند است باید بخورد به متعارف و هرگاه دادید بدیشان اموالشان را پس گواه گیرید بر ایشان و بس است خدا حسابداری‌


النساء ٥ آیه ٦ النساء ٧
سوره : سوره النساء
نزول : ٨ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِبْتَلُوا»: بیازمائید. «آنَسْتُمْ»: درک کردید و فهمیدید. «رُشْداً»: شعور ضبط اموال و حسن تصرّف. لیاقت و کارآئی. «بِدَاراً»: شتابگرانه. (إِسْرَافاً وَ بِدَاراً): مفعولٌ‌له بوده و یا حال بشمارند، یعنی: لا تَأْکُلُوهَا مُسْرِفِینَ وَ مُبَادِرِینَ کِبَرَهُمْ. «فَلْیَسْتَعْفِف»: پاکدامنی کند و به مقدار اندک قناعت کند. خودداری کند. «بِالْمَعْرُوفِ»: به گونه شایسته. برابر عرف محلّ. «أَشْهِدُوا»: گواه بگیرید. «کَفَی بِاللهِ حَسِیباً»: حرف باء زائد است و الله فاعل و حَسیباً حال یا تمییز است. «حَسِیباً»: حسابرس. مراقب.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- لزوم آزمایش یتیمان تا هنگام بلوغ و توان ازدواج، براى تشخیص رشد اقتصادى آنان (و ابتلوا الیتامى حتّى اذا بلغوا النّکاح ... رشداً)

۲- رسیدن به مرحله بلوغ جنسى و تحقق رشد اقتصادى، دو شرط براى تحویل اموال یتیمان به آنان (حتّى اذا بلغوا النّکاح فان انستم منهم رشداً فادفعوا الیهم اموالهم)

۳- رسیدن به مرحله بلوغ جنسى و تحقق رشد اقتصادى، دو شرط براى جواز تصرف یتیمان در اموال خود (و ابتلوا التیامى ... فادفعوا الیهم اموالهم)

روایات و احادیث

۴- وجوب ردّ اموال یتیمان، پس از بلوغ جنسى و احراز رشد اقتصادى آنان (و ابتلوا الیتامى ... فان انستم منهم رشداً فادفعوا الیهم اموالهم) مؤیّد برداشت فوق فرمایش امام صادق (ع) است که درباره آیه فوق فرمود: ایناس الرّشد حفظ المال.[۱]

۵- کودکان (نابالغان) و کسانى که رشد اقتصادى ندارند، از تصرف در اموال خود محجورند.* (و ابتلوا الیتامى ... فان انستم منهم رشداً فادفعوا)

۶- مالکیّت، همواره مستلزم جواز تصرّف نیست. (و ابتلوا الیتامى ... فان انستم منهم رشداً فادفعوا) از اینکه یتیمان نابالغ از تصرف در اموال خویش ممنوع و محجورند، معلوم مى شود که مجرد مالک بودن مستلزم جواز تصرف در اموال نیست.

۷- صحت تصرف کودکان یتیم در اموال، با اذن و نظارت ولىّ (و ابتلوا الیتامى حتّى اذا بلغوا النّکاح) چون بدون تصرف یتیم در اموال و بدون نظارت ولىّ بر آن تصرفات، آزمایش تحقق نمى یابد.

۸- مالکیت شخصى کودکان (و ابتلوا التیامى ... فادفعوا الیهم اموالهم)

۹- حرمت اسراف و سوء استفاده اولیا از اموال یتیمان (اموالهم و لا تاکلوها اسرافاً و بداراً ان یکبروا)

۱۰- برداشت از اموال یتیم در قبال خدمت به وى، بر ولىّ ثروتمند حرام است. (و من کان غنیّاً فلیستعفف) برخى برآنند که مراد از تصرف و بهره گیرى از اموال یتیم، بهره هایى است که ولىّ و سرپرست یتیمان به عنوان کارمزد از اموال یتیم مى گیرد.

۱۱- استفاده نکردن ولىّ غنى از اموال یتیمان در قبال خدمت به آنان، امرى نیکو و پسندیده (مستحب) (و من کان غنیّاً فلیستعفف) در برداشت فوق «فلیستعفف» (باید از تصرف در اموال یتیم بپرهیزد)، بر معناى استحبابى حمل شده است ; چون مقابل «فلیاکل» قرار گرفته که دلالت بر وجود ندارد.

۱۲- جواز بهره گیرى متعارف ولىّ از مال یتیم، در قبال خدمت به او، در صورت فقر (و من کان فقیراً فلیاکل بالمعروف)

۱۳- اعتبار عرف، در تعیین مقدار ارزش کار (فلیاکل بالمعروف) کلمه «بالمعروف»، یعنى متعارف و مورد پسند مردم.

۱۴- لزوم گرفتن شاهد، به هنگام پرداخت اموال یتیمان به آنان (فاذا دفعتم الیهم اموالهم فاشهدوا علیهم)

۱۵- لزوم گواه گرفتن، در اداى اموال دیگران (فاذا دفعتم الیهم اموالهم فاشهدوا علیهم) به نظر مى رسد ملاک در شاهد گرفتن، مختص مال یتیم نباشد. بنابراین آیه مى تواند دلیل لزوم گواه گرفتن براى اداى همه اموال و دیون باشد.

۱۶- کفایت خداوند در حسابرسى اعمال (و کفى باللّه حسیبا)

۱۷- اعتقاد به حسابرسى دقیق خداوند (وجدان دینى)، پشتوانه رعایت حقوق دیگران (و کفى باللّه حسیبا)

۱۸- هشدار خداوند به اولیاى یتیمان، نسبت به عدم رعایت حقوق آنان (فان انستم منهم رشداً ... و کفى باللّه حسیبا)

۱۹- جواز بهره گیرى متعارف ولىّ یتیم از مال وى، مشروط به صرف وقت خود در جهت مصلحت آن و کم نبودن (کافى بودن) آن مال (و من کان فقیراً فلیاکل بالمعروف) امام صادق (ع) در مورد آیه فوق فرمود: ذلک رجل یحبس نفسه عن المعیشة فلابأس ان یأکل بالمعروف اذا کان یصلح لهم اموالهم فان کان المال قلیلا فلایاکل منه شیئاً ... .[۲]

۲۰- جواز بهره گیرى سرپرست یتیم از دارایى وى، در صورت نیاز ضرورى به آن (فلیاکل بالمعروف) امام صادق (ع) در مورد آیه فوق فرمود: المعروف هو القوت و انما عنى الوصّى او القیّم فى اموالهم و ما یصلحهم.[۳]

۲۱- جواز برداشت سرپرست یتیم از دارایى وى به عنوان قرض، در صورت نیاز ضرورى به آن (فلیاکل بالمعروف) امام باقر (ع) در مورد آیه فوق فرمود: معناه من کان فقیراً فلیأخذ من مال الیتیم قدر الحاجة و الکفایة على جهة القرض ثم یردّ علیه ما أخذ اذا وجد.[۴]

موضوعات مرتبط

  • احکام:۲، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۴، ۱۵، ۱۹ ثانوى ۲۰، ۲۱
  • ارزش: ملاک ارزش ۱۳
  • اسراف: احکام اسراف ۹ ; حرمت اسراف ۹
  • اقتصاد: رشد اقتصادى ۱، ۲، ۳، ۴
  • امانتدارى: احکام امانتدارى ۱۵ ; گواهى در امانتدارى ۱۵
  • امتحان: فلسفه امتحان ۱
  • ایمان: به خدا ۱۷
  • تصرف در مال: شرایط تصرف در مال ۶
  • خدا: حسابرسى خدا ۱۶، ۱۷ ; هشدار خدا ۱۸
  • عرف: ارزش عرف ۱۳
  • عمل: حسابرسى عمل ۱۶ ; عمل صالح ۱۱
  • کار: ارزش کار ۱۳
  • کودک: تصرفات کودک ۵، ۷ ; مالکیت کودک ۸ ; محجوریت کودک ۵
  • مالکیت: احکام مالکیت ۶ ; مالکیت خصوصى ۸
  • محجورین:۵
  • محرمات:۹، ۱۰
  • مردم: رعایت حقوق مردم ۱۷
  • واجبات:۴
  • وجدان: دینى ۱۷
  • ولى: اختیارات ولىّ ۱۲، ۱۹، ۲۰، ۲۱
  • یتیم: احکام یتیم ۲، ۳، ۴، ۱۹ ; استفاده از مال یتیم ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۹، ۲۰، ۲۱ ; امتحان یتیم ۱ ; اولیاى یتیم ۹، ۱۰، ۱۲، ۱۸ ; تصرفات یتیم ۲، ۳، ۷ ; حقوق یتیم ۱۸ ; خدمت به یتیم ۱۰، ۱۲، ۱۹ ; رشد یتیم ۱، ۲، ۳ ; کفالت یتیم ۷، ۲۰، ۲۱ ; مال یتیم ۲، ۷، ۹، ۱۴ ; مصلحت یتیم ۱۹

منابع

  1. من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۶۴، ح ۷، ب ۱۱۳ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۴۴، ح ۶۰.
  2. کافى، ج ۵، ص ۱۳۰، ح ۵ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۴۵- ، ح ۶۹.
  3. کافى، ج ۵، ص ۱۳۰، ح ۳ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۵۴۶- ، ح ۶۷.
  4. مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۷ ; تفسیر برهان، ج ۱- ، ص ۳۴۵، ح ۲۰.