گمنام

النّفّاثَات: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
۴٬۹۱۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ مرداد ۱۳۹۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
=== ریشه کلمه ===
=== ریشه کلمه ===
*[[ریشه نفث‌ | نفث‌]] (۱ بار) [[کلمه با ریشه:: نفث‌| ]]
*[[ریشه نفث‌ | نفث‌]] (۱ بار) [[کلمه با ریشه:: نفث‌| ]]
=== قاموس قرآن ===
دميدن. [فلق:4]. در مجمع فرموده: نفث شبيه نفخ (دميدن) است ولى تفل آن است كه با دميدن مقدارى از آب دهان بيرون انداخته شود اين است فرق مابين نفث و تفل. در نهج البلاغه خطبه 191 هست كه امام «عليه‏السلام» به آن شخص فرمود: «فَاِنَّمَّانَفَثَ‏الشَّيْطانُ عَلى لَسانِكَ» شيطان بر زبان تو دميد كه اين سخن گفتى و در خطبه 81 فرموده: شما را برحذر مى‏دارم از دشمنيكه (شيطان) بطور مخفى در سينه‏ها نفوذ كرده و «نَفَثَ فِى‏الْآذانِ نَجِيّاً» در گوشها نجوى كنان دميده است. در كافى از امام صادق «عليه‏السلام» نقل شده: «مامِنْ مُؤْمِنٍ اِلّا وَلِقَلْبِهِ اُذُنانٌ فى جَوْفِهِ اُذُنٌ يَنْفِثُ فيهِ الْوَسْواسُ الْخَنَّاسُ وَ اُذُنٌ يَنْفِثُ فيهَاالْمَلَكَ فَيُؤَيّدُاللهُ الْمُؤمِنُ بِذالِكَ فَذالِكَ قَوْلُهُ: وَأَيَّدَهُمْ بِروُحٍ مِنْهُ» در اين حديث نيز نفث به معنى دميدن است دميدن معنوى و در روايت آمده كه رسول خدا «صلى الله عليه واله» فرموده:«اَلاوَاِنَّ الرَّوُحَ الْاَمينَ نَفَثَ فى رَوْعى». راغب در مفردات گفته: «اَلنَّفْثُ: قَذْفُ الرّيقِ الْقَليلِ وَ هُوَاَقَلُّ مِنَ التَّفْلِ» يعنى آن انداختن بزاق كمى است و از بزاق معمولى اندك است عبارت صحاح چنين است: «اَلنَّفْثُ كَالنَّفْخِ وَ هُوَ قَليلٌ مِنَ التَّفْلِ» قاموس نيز چنين گفته است درنهج البلاغه حكمت 374 فرموده: همه اعمال نيك و جهاد در راه خدا در مقابل اهميت امر به معروف و نهى از منكر نيستند «اِلَّاكَنَفْثَةٍ فى بَحْرٍ لُجِىٍ» مگر مانند بزاقى در دريايى مواج و متلاطم. معنى آيه چنين مى‏شود: بخداى فلق پناه مى‏برم از شر دمندگان در گره‏ها. ظاهرا مراد دميدن است نه بزاق انداختن. اهل تفسير نفاثات را زنان ساحر گفته‏اند كه جادوى خود را در گره‏ها مى‏دميدند و شخص از شر آنها به خدا پناه مى‏برد. در مجمع فرموده: از عايشه و ابن عباس نقل كرده‏اند: لبيدبن اعصم يهودى رسول خدا«صلى الله عليه واله» را سحر كرد و آن جادو را در چاه بنى زريق دفن نمود، در نتيجه آن حضرت مريض شد روزى آن بزرگوار خوابيده بود كه دو نفر فرشته آمده يكى در كنار سر و ديگرى در كنار پايش نشست، قضيه را به آن حضرت خبر داده و گفتند: كه جادو در چاه ذروان در پوست شاخه خرما در زير سنگ پايين چاه است كه آبكش روى آن مى‏ايستد، آن حضرت بيدار شد زبير و عمار و على «عليه‏السلام» را فرستاد آب چاه را كشيدند، سنگ را برداشتند و جادو را بيرون آورده ديدند كه در آن خورده‏هاى موى سر ودندانه‏هاى شانه و چيز گره دار كه دوازده گره داشت و با سوزن دوخته بودند، قرار دارد، در نتيجه معوذتين (قُلْ اَعُوذُ بِرَبِ الْفَلَقِ قُلْ اَعُوذُ بِرَبِ النَّاسِ)نازل شد هر آيه ايكه آن حضرت مى‏خواند گرهى باز مى‏گشت و رسول خدا خود را سبك يافت كه گويا از بند رها شده است. طبرسى رحمه الله آنگاه اين روايت را رد مى‏كند كه در «سحر» تحت عنوان «آيا سحر در آن حضرت اثر داشت» مشروحا گفته‏ايم. بعضى از محققين احتمال داده‏اند: نفاثات نيروهاى دمنده است و «العقد» پروتونهاى اتم است كه به وسيله دميدن آن نيروهاى مرموز الكترونهايى از پروتون جدا شده و در اطراف هسته به حركت در مى‏آيند و آن باعث انبساط جهان است راجع به تمام مطلب رجوع شود به «سحر - فلق - غسق».


*[[ال]]
*[[ال]]
[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]
۸٬۹۳۳

ویرایش