تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳۶}}
__TOC__
__TOC__


خط ۴: خط ۶:
<span id='link272'><span>
<span id='link272'><span>
==وصف حال مؤ منين بعد از ديدن لشكريان احزاب : افزون گشتن ايمان ، وفا و استوارىبر عهده و... ==
==وصف حال مؤ منين بعد از ديدن لشكريان احزاب : افزون گشتن ايمان ، وفا و استوارىبر عهده و... ==
وَ لَمَّا رَءَا الْمُؤْمِنُونَ الاَحْزَاب قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ صدَقَ اللَّهُ وَ رَسولُهُ
وَ لَمَّا رَءَا الْمُؤْمِنُونَ الاَحْزَاب قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ صدَقَ اللَّهُ وَ رَسولُهُ
اين آيه وصف حال مؤ منين است كه وقتى لشكرها را مى بينند كه پيرامون مدينه اتراق كرده اند، مى گويند اين همان وعده اى است كه خدا و رسولش به ما داده ، و خدا و رسولش راست مى گويند، و اين عكس ‍ العمل آنان براى اين است كه در ايمان خود بينا، و رشد يافته اند، و خدا و رسولش را تصديق دارند. به خلاف آن عكس العملى كه منافقين و بيماردلان از خود نشان دادند، آنها وقتى لشكرها ديدند به شك افتاده و سخنان زشتى گفتند، از همين جا معلوم مى شود كه مراد از مؤ منين آن افرادى هستند كه با خلوص به خدا و رسول ايمان آوردند
اين آيه وصف حال مؤ منين است كه وقتى لشكرها را مى بينند كه پيرامون مدينه اتراق كرده اند، مى گويند اين همان وعده اى است كه خدا و رسولش به ما داده ، و خدا و رسولش راست مى گويند، و اين عكس ‍ العمل آنان براى اين است كه در ايمان خود بينا، و رشد يافته اند، و خدا و رسولش را تصديق دارند. به خلاف آن عكس العملى كه منافقين و بيماردلان از خود نشان دادند، آنها وقتى لشكرها ديدند به شك افتاده و سخنان زشتى گفتند، از همين جا معلوم مى شود كه مراد از مؤ منين آن افرادى هستند كه با خلوص به خدا و رسول ايمان آوردند
((قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله (( - كلمه ((هذا(( اشاره است به آنچه ديدند، منهاى ساير خصوصيات ، همچنان كه در آيه ((فلما را الشمس بازغه قال هذا ربى (( كلمه ((هذا(( صرفا اشاره است به همين معنا
((قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله (( - كلمه ((هذا(( اشاره است به آنچه ديدند، منهاى ساير خصوصيات ، همچنان كه در آيه ((فلما را الشمس بازغه قال هذا ربى (( كلمه ((هذا(( صرفا اشاره است به همين معنا
خط ۱۴: خط ۱۶:
<span id='link273'><span>
<span id='link273'><span>
==بيان وصف مؤ منينى كه به عهد خود وفا كردند ==
==بيان وصف مؤ منينى كه به عهد خود وفا كردند ==
مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صدَقُوا مَا عَهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضى نحْبَهُ وَ مِنهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً
مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صدَقُوا مَا عَهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضى نحْبَهُ وَ مِنهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً
راغب گفته كلمه ((نحب (( به معناى نذرى است كه محكوم به وجوب باشد، مثلا وقتى گفته مى شود ((فلان قضى نحبه (( معنايش ‍ اين است كه فلانى به نذر خود وفا كرد، و در قرآن آمده ((فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر(( كه البته منظور از آن ، مردن است ، همچنان كه مى گويند: ((فلان قضى اجله - فلانى اجلش را به سر رساند(( و يا مى گويند ((فلان استوفى اكله - فلانى رزق خود را تا به آخر دريافت كرد(( و يا مى گويند: ((فلان قضى من الدنيا حاجته - فلانى حاجتش را از دنيا برآورد((
راغب گفته كلمه ((نحب (( به معناى نذرى است كه محكوم به وجوب باشد، مثلا وقتى گفته مى شود ((فلان قضى نحبه (( معنايش ‍ اين است كه فلانى به نذر خود وفا كرد، و در قرآن آمده ((فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر(( كه البته منظور از آن ، مردن است ، همچنان كه مى گويند: ((فلان قضى اجله - فلانى اجلش را به سر رساند(( و يا مى گويند ((فلان استوفى اكله - فلانى رزق خود را تا به آخر دريافت كرد(( و يا مى گويند: ((فلان قضى من الدنيا حاجته - فلانى حاجتش را از دنيا برآورد((
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۳۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۳۵ </center>
((صدقوا ما عاهدوا الله عليه (( - يعنى صدق خود را در آنچه با رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) عهد كرده بودند به ثبوت رساندند، و آن عهد اين بود كه هر وقت به دشمن برخوردند فرار نكنند، شاهد اينكه مراد از عهد اين است ، محاذاتى است كه آيه مورد بحث با آيه سابق دارد، كه درباره منافقين و بيماردلان سست ايمان مى فرمود: ((و لقد كانوا عاهدوا الله من قبل لا يولون الادبار - قبلا با خدا عهد كرده بودند كه پشت به دشمن نكنند(( همچنان كه همين محاذات بين آيه سابق و آيه اى كه قبلا فرموده بود كه : منافقين در چنين مخاطرى به شك افتادند، و تسليم امر خدا نشدند، نيز برقرار است
((صدقوا ما عاهدوا الله عليه (( - يعنى صدق خود را در آنچه با رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) عهد كرده بودند به ثبوت رساندند، و آن عهد اين بود كه هر وقت به دشمن برخوردند فرار نكنند، شاهد اينكه مراد از عهد اين است ، محاذاتى است كه آيه مورد بحث با آيه سابق دارد، كه درباره منافقين و بيماردلان سست ايمان مى فرمود: ((و لقد كانوا عاهدوا الله من قبل لا يولون الادبار - قبلا با خدا عهد كرده بودند كه پشت به دشمن نكنند(( همچنان كه همين محاذات بين آيه سابق و آيه اى كه قبلا فرموده بود كه : منافقين در چنين مخاطرى به شك افتادند، و تسليم امر خدا نشدند، نيز برقرار است
((فمنهم من قضى نحبه (( - يعنى بعضى از مؤ منين در جنگ اجلشان به سر رسيد، يا مردند، و يا در راه خدا كشته شدند، و بعضى منتظر رسيدن اجل خود هستند، و از قول خود و عهدى كه بسته بودند هيچ چيز را تبديل نكردند
((فمنهم من قضى نحبه (( - يعنى بعضى از مؤ منين در جنگ اجلشان به سر رسيد، يا مردند، و يا در راه خدا كشته شدند، و بعضى منتظر رسيدن اجل خود هستند، و از قول خود و عهدى كه بسته بودند هيچ چيز را تبديل نكردند
لِّيَجْزِى اللَّهُ الصدِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَ يُعَذِّب الْمُنَفِقِينَ إِن شاءَ أَوْ يَتُوب عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَّحِيماً
لِّيَجْزِى اللَّهُ الصدِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَ يُعَذِّب الْمُنَفِقِينَ إِن شاءَ أَوْ يَتُوب عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَّحِيماً
لام در اول آيه ، لام غايت است ، چون مضمون آيه غايت و نتيجه براى همه نامبردگان در آيات قبل است ، چه منافقين و چه مؤ منين
لام در اول آيه ، لام غايت است ، چون مضمون آيه غايت و نتيجه براى همه نامبردگان در آيات قبل است ، چه منافقين و چه مؤ منين
((ليجزى الله الصادقين بصدقهم (( - مراد از صادقين مؤ منين اند، كه قبلا هم سخن از صدق ايشان بود، و حرف ((باء(( در جمله ((بصدقهم (( باى سببيت است ، و آيه چنين معنا مى دهد، كه نتيجه عمل منافقين و مؤ منين اين شد كه خداى تعالى مؤ منين ى را كه به عهد خود وفا كردند، به سبب وفايشان پاداش دهد
((ليجزى الله الصادقين بصدقهم (( - مراد از صادقين مؤ منين اند، كه قبلا هم سخن از صدق ايشان بود، و حرف ((باء(( در جمله ((بصدقهم (( باى سببيت است ، و آيه چنين معنا مى دهد، كه نتيجه عمل منافقين و مؤ منين اين شد كه خداى تعالى مؤ منين ى را كه به عهد خود وفا كردند، به سبب وفايشان پاداش دهد
خط ۲۶: خط ۲۸:
==اشاره به اينكه بسا مى شود گناه مقدمه سعادت و آمرزش مى شود ==
==اشاره به اينكه بسا مى شود گناه مقدمه سعادت و آمرزش مى شود ==
در اين آيه از جهت اينكه غايت رفتار منافقين و مومنين را بيان مى كند، نكته لطيفى هست ، و آن اين است كه چه بسا ممكن است گناهان ، مقدمه سعادت و آمرزش شوند، البته نه از آن جهت كه گناهند، بلكه از اين جهت كه نفس آدمى را از ظلمت و شقاوت به جايى مى كشانند، كه مايه وحشت نفس شده ، و در نتيجه نفس سرانجام شوم گناه را لمس ‍ نموده ، متنبه مى شود و به سوى پروردگار خود برمى گردد، و با برگشتنش همه گناهان از او دور مى شود، و معلوم است كه در چنين وقتى خدا هم به سوى او برمى گردد، و او را مى آمرزد
در اين آيه از جهت اينكه غايت رفتار منافقين و مومنين را بيان مى كند، نكته لطيفى هست ، و آن اين است كه چه بسا ممكن است گناهان ، مقدمه سعادت و آمرزش شوند، البته نه از آن جهت كه گناهند، بلكه از اين جهت كه نفس آدمى را از ظلمت و شقاوت به جايى مى كشانند، كه مايه وحشت نفس شده ، و در نتيجه نفس سرانجام شوم گناه را لمس ‍ نموده ، متنبه مى شود و به سوى پروردگار خود برمى گردد، و با برگشتنش همه گناهان از او دور مى شود، و معلوم است كه در چنين وقتى خدا هم به سوى او برمى گردد، و او را مى آمرزد
وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيراً وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَ كانَ اللَّهُ قَوِياًّ عَزِيزاً
وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيراً وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَ كانَ اللَّهُ قَوِياًّ عَزِيزاً
كلمه ((غيظ(( به معناى اندوه و خشم است ، و مراد از ((خير(( آن آرزوهايى است كه كفار آن را براى خود خير مى پنداشتند، و آن عبارت بود از غلبه بر مسلمانان ، و از بين بردن رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )
كلمه ((غيظ(( به معناى اندوه و خشم است ، و مراد از ((خير(( آن آرزوهايى است كه كفار آن را براى خود خير مى پنداشتند، و آن عبارت بود از غلبه بر مسلمانان ، و از بين بردن رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۳۶ </center>
و معناى آيه اين است كه خداى تعالى كفار را به اندوه و خشمشان برگردانيد، در حالى كه به هيچ آرزويى نرسيدند، و خداوند كارى كرد كه مؤ منين هيچ احتياجى به قتال و جنگ پيدا نكردند، و خدا قوى بر اراده خويش ، و عزيزى است كه هرگز مغلوب نمى شود
و معناى آيه اين است كه خداى تعالى كفار را به اندوه و خشمشان برگردانيد، در حالى كه به هيچ آرزويى نرسيدند، و خداوند كارى كرد كه مؤ منين هيچ احتياجى به قتال و جنگ پيدا نكردند، و خدا قوى بر اراده خويش ، و عزيزى است كه هرگز مغلوب نمى شود
وَ أَنزَلَ الَّذِينَ ظهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَبِ مِن صيَاصِيهِمْ ... قَدِيراً
وَ أَنزَلَ الَّذِينَ ظهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَبِ مِن صيَاصِيهِمْ ... قَدِيراً
((ظاهرو هم (( از ((مظاهر(( است ، كه به معناى معاونت و يارى است ، و ((صياصى (( جمع ((صيصيه (( است ، كه به معناى قلعه بسيار محكمى است ، كه با آن از حمله دشمن جلوگيرى مى شود، و شايد تعبير به انزال از قلعه ها، (با اينكه ممكن بود بفرمايد آنها را از قلعه هايشان بيرون كرديم )، بدين جهت باشد كه اهل كتاب از بالاى برجها و ديوارهاى قلعه بردشمنان خود كه در بيرون قلعه ايشان را محاصره مى كردند مشرف مى شدند
((ظاهرو هم (( از ((مظاهر(( است ، كه به معناى معاونت و يارى است ، و ((صياصى (( جمع ((صيصيه (( است ، كه به معناى قلعه بسيار محكمى است ، كه با آن از حمله دشمن جلوگيرى مى شود، و شايد تعبير به انزال از قلعه ها، (با اينكه ممكن بود بفرمايد آنها را از قلعه هايشان بيرون كرديم )، بدين جهت باشد كه اهل كتاب از بالاى برجها و ديوارهاى قلعه بردشمنان خود كه در بيرون قلعه ايشان را محاصره مى كردند مشرف مى شدند
و معناى آيه اين است كه ((و انزل الذين ظاهروهم (( خداوند آنهايى را هم كه مشركين را عليه مسلمانان يارى مى كردند، يعنى بنى قريظه را كه ((من اهل الكتاب (( از اهل كتاب و يهودى بودند، ((من صياصيهم (( از بالاى قلعه هايشان پايين آورد، ((و قذف (( و افكند ((فى قلوبهم الرعب (( ترس را در دلهايشان ، ((فريقا تقتلون (( عده اى را كه همان مردان جنگى دشمن باشند بكشتيد، ((و تاسرون فريقا(( و جمعى كه عبارت بودند از زنان و كودكان دشمن را اسير كرديد ((و اورثكم ارضهم و ديارهم و اموالهم و ارضا لم تطوها(( بعد از كشته شدن و اسارت آنان ، اراضى و خانه ها و اموال آنان ، و سرزمينى را كه تا آنروز قدم در آن ننهاده بوديد به ملك شما درآورد
و معناى آيه اين است كه ((و انزل الذين ظاهروهم (( خداوند آنهايى را هم كه مشركين را عليه مسلمانان يارى مى كردند، يعنى بنى قريظه را كه ((من اهل الكتاب (( از اهل كتاب و يهودى بودند، ((من صياصيهم (( از بالاى قلعه هايشان پايين آورد، ((و قذف (( و افكند ((فى قلوبهم الرعب (( ترس را در دلهايشان ، ((فريقا تقتلون (( عده اى را كه همان مردان جنگى دشمن باشند بكشتيد، ((و تاسرون فريقا(( و جمعى كه عبارت بودند از زنان و كودكان دشمن را اسير كرديد ((و اورثكم ارضهم و ديارهم و اموالهم و ارضا لم تطوها(( بعد از كشته شدن و اسارت آنان ، اراضى و خانه ها و اموال آنان ، و سرزمينى را كه تا آنروز قدم در آن ننهاده بوديد به ملك شما درآورد
خط ۹۹: خط ۱۰۱:
على (عليه السلام ) فرمود: و ليكن به خدا سوگند من هيچ كراهتى از ريختن خون تو ندارم ، عمرو از شنيدن اين پاسخ سخت خشمناك شد، و از اسب فرود آمد و شمشير خود را از غلاف كشيد، شمشيرى چون شعله آتش و با خشم به طرف على حمله ور شد، على (عليه السلام ) با سپر خود به استقبالش رفت ، و عمرو شمشير خود را بر سپر او فرود آورد و دو نيمش كرد، و از شكاف آن فرق سر آن جناب را هم شكافت ، و على (عليه السلام ) شمشير خود را بر رگ گردن او فرود آورد، و به زمينش ‍ انداخت
على (عليه السلام ) فرمود: و ليكن به خدا سوگند من هيچ كراهتى از ريختن خون تو ندارم ، عمرو از شنيدن اين پاسخ سخت خشمناك شد، و از اسب فرود آمد و شمشير خود را از غلاف كشيد، شمشيرى چون شعله آتش و با خشم به طرف على حمله ور شد، على (عليه السلام ) با سپر خود به استقبالش رفت ، و عمرو شمشير خود را بر سپر او فرود آورد و دو نيمش كرد، و از شكاف آن فرق سر آن جناب را هم شكافت ، و على (عليه السلام ) شمشير خود را بر رگ گردن او فرود آورد، و به زمينش ‍ انداخت


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳۶}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]