البقرة ١٠٠: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
== نزول == | |||
'''محل نزول:''' | |||
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۱، ص ۱۱۱.</ref> | |||
'''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۲۳.</ref> | |||
از ابن عباس چنين نقل نمايند: كه مالك بن الصنيف عهد خداوند را با يهوديان در تورات منكر شده و گفته بود به خدا قسم خدا با ما در تورات راجع به محمد عهدى نبسته و هيچ پيمانى از ما نگرفته است. سپس براى رد گفتار او اين آيه نازل گرديده است.<ref> تفسير كشف الاسرار و تفسير ابن ابى حاتم.</ref> | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۲۹#link359 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۲۹#link359 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۷۵#link351 | آيه ۹۹ - ۱۰۱]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۷۵#link351 | آيه ۹۹ - ۱۰۱]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۷۵#link352 | آيه و ترجمه]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۷۵#link352 | آيه و ترجمه]] | ||
خط ۳۷: | خط ۵۰: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۷۵#link358 | نكته : ۲]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۷۵#link358 | نكته : ۲]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۷۵#link359 | نكته : ۳]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۷۵#link359 | نكته : ۳]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
«100» أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ | |||
و آيا چنين نبود كه هربار آنها (يهود) پيمانى (با خدا و پيامبر) بستند، جمعى از آنان آن را دور افكندند، حقيقت اين است كه بيشتر آنها ايمان ندارند. «1» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (100) | |||
شأن نزول: مروى است كه «مالك بن ضيف» يهود را گفت: مگر نه حق تعالى در زمان حضرت موسى عليه السّلام از شما عهد گرفته كه چون پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ظاهر شود به او ايمان بياوريد و تصديق او كنيد؟ گفتند: خداى تعالى را هيچ عهدى در اين خصوص در | |||
---- | |||
«1» منهج الصادقين، جلد اوّل، صفحه 243. | |||
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 211 | |||
تورات بر ما نيست؛ حق تعالى آيه شريفه نازل فرمود: | |||
أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً: آيا نگرويدند به آيات بيّنه دالّه بر صدق نبوت حضرت خاتميه، و هر گاه عهد كردند عهد كردنى، نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ: | |||
بشكستند آن عهد را دستهاى از ايشان، بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ: بلكه بيشتر ايشان ايمان نياوردهاند به تورات، زيرا اگر به تورات تصديق داشتند اين نقض عهد از آنها صادر نمىشد. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (100) | |||
ترجمه | |||
آيا نه آنستكه هرگاه بستند پيمانى را شكستند آن را گروهى از آنها بلكه بيشترشان ايمان نميآورند.. | |||
تفسير | |||
عهد نمودند كه اطاعت پيغمبر (ص) و بعد از او اطاعت امير المؤمنين (ع) را بنمايند و مخالفت با آندو ننمايند و فرقه از يهود و نواصب تخلف از عهد نمودند و مخالفت كردند بلكه بيشتر از آنها بعد از اينهم ايمان نميآورند و عهد را مراعات نميكنند و از معاصى نادم نميشوند با آنكه معجزات و كرامات را مشاهده مينمايند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهداً نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنهُم بَل أَكثَرُهُم لا يُؤمِنُونَ (100) | |||
(و آيا هر زماني که اينکه يهود عهد و پيماني ميبندند گروهي از آنان آن را دور مياندازند بلكه بيشتر ايشان ايمان نميآورند) همزه أَ وَ كُلَّما همزه استفهام و واو عاطفه است و تقديم همزه بر واو عاطفه براي اينست که همزه اصل در استفهام است و از اينجهت مصدر ميباشد بخلاف ساير ادات استفهام که حروف عاطفه بر آنها مقدم ميشود و كلمه ما يا موصوله و يا موصوفه كنايه از زمان است و نصب كلما بر ظرف است يعني هر وقتي که و عاهَدُوا از معاهده بمعني قرارداد بين دو طرف است و نبذه يعني القاه و طرحه. چيزي را دور انداختن و اينکه كنايه از نقض و تخلف عهد است، يعني اينکه يهود هر قراردادي که با خدا و پيغمبران او ميبندند تخلف نموده و بآن وفا نميكنند چنانچه تخلفات آنان با حضرت موسي در آيات قبل ذكر شد و همچنين قراردادهايي که با پيغمبر اسلام و مسلمانان بستند مانند قراردادي که يهود بني قريظه و بني النضير با پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم نمودند که بدشمنان اسلام كمك ندهند و در جنگ خندق تخلف نمودند. | |||
فَرِيقٌ مِنهُم کان معاهدين را بر دو دسته مينمايد يك دسته كساني که بر عهد خود باقي بوده و بقرار دادشان وفا مينمايند و دسته ديگر آنهايي که تخلف نمودند و بعد براي اينكه تصور نشود که اينکه دو فرقه مساوي بودند | |||
جلد 2 - صفحه 123 | |||
جمله بَل أَكثَرُهُم لا يُؤمِنُونَ را آورد يعني اكثريت با آنهايي است که تخلف نمودند و ايمان نميآورند. | |||
«تنبيه بالمناسبة» بيع منابذه در شرع مطهر حرام و از اقسام قمار است و آن چنين است که اجناسي چيده ميشود وعده که در آن شركت ميكنند از فاصله معيني چيزي مانند ريگ و نحو آن بطرف آن اجناس مياندازند و بهر كدام از آنها اصابت كرد مالك ميشوند نظير بخت آزمايي که در اينکه زمان متعارف شده که باعانه ملي تعبير ميكنند و بليطهايي ميفروشند و سپس قرعه كشي نموده و شماره بليط هر كس برنده شد مقدار معيني باو ميدهند و اينکه عمل علاوه بر اينكه قمار و از گناهان كبيره است وجهي که گرفته ميشود سخت و مال حرام است و بهيچ وجه مالك نميشود و امر آن بسيار مشكل است زيرا نه حكم مجهول المالك ميتوان بر آن بار كرد و نه ممكن است بصاحبانش رد نمود و آنچه بنظر ميرسد اينست که هر مقدار از صاحبان بليطها را که دسترسي بآنها ممكن است بنسبت آنچه بدست او آمده با مجموع آنان، بآنها رد كند و آنچه را که ممكن نيست بدست بياورد، بايد باذن حاكم شرع بعنوان رد مظالم بفقراء بدهد و مشكلتر از او كساني هستند که بليط ميفروشند و پول جمعآوري ميكنند که ضامن آنچه فروختهاند ميباشند و مسئله تعاقب ايادي درباره آنها ساري و جاري است و همچنين است هر مالي که از ممر حرام بدست آيد مانند فروش آلات لهو و قمار و وجوه سينماها و تماشاخانهها و شراب فروشي و اجرت بر فحشاء و امثال اينها که امروز سرتاسر كشور را فرا گرفته است (اعاذنا اللّه من كلّها) | |||
124 | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 100)- سپس به یکی از اوصاف بسیار بد جمعی از یهود، یعنی پیمان شکنی که گویا با تاریخ آنها همراه است اشاره کرده، میگوید: «آیا هر بار آنان پیمانی با خدا و پیامبر بستنϠجمعی از آنها آن را دور نیفکندند و با آن مخالفت نکردند»؟! (أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ). | |||
آری! «اکثرشان ایمان نمیآورند» (بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ). | |||
خداوند از آنها در کوه طور پیمان گرفت که به فرمانهای تورات عمل کنند ولی سر انجام این پیمان را شکستند و فرمان او را زیر پا گذاردند. | |||
و نیز از آنها پیمان گرفته شده بود که به پیامبر موعود (پیامبر اسلام که بشارت آمدنش در تورات داده شده بود) ایمان بیاورند به این پیمان نیز عمل نکردند. | |||
ج1، ص104 | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۰
ترجمه
البقرة ٩٩ | آیه ١٠٠ | البقرة ١٠١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَوَ»: حرف استفهام و برای تهدید است، و (وَ) حرف عطف است. در اینجا معطوفٌ علیه محذوف است و تقدیر چنین است: أَکَفَرُوا بِالآیاتِ الْبَیِّنَاتِ، وَ کُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْداً. برخی واو عطف را زائد دانستهاند. «نَبَذَ»، دور افکند. بهم زد.
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
از ابن عباس چنين نقل نمايند: كه مالك بن الصنيف عهد خداوند را با يهوديان در تورات منكر شده و گفته بود به خدا قسم خدا با ما در تورات راجع به محمد عهدى نبسته و هيچ پيمانى از ما نگرفته است. سپس براى رد گفتار او اين آيه نازل گرديده است.[۳]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«100» أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ
و آيا چنين نبود كه هربار آنها (يهود) پيمانى (با خدا و پيامبر) بستند، جمعى از آنان آن را دور افكندند، حقيقت اين است كه بيشتر آنها ايمان ندارند. «1»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (100)
شأن نزول: مروى است كه «مالك بن ضيف» يهود را گفت: مگر نه حق تعالى در زمان حضرت موسى عليه السّلام از شما عهد گرفته كه چون پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ظاهر شود به او ايمان بياوريد و تصديق او كنيد؟ گفتند: خداى تعالى را هيچ عهدى در اين خصوص در
«1» منهج الصادقين، جلد اوّل، صفحه 243.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 211
تورات بر ما نيست؛ حق تعالى آيه شريفه نازل فرمود:
أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً: آيا نگرويدند به آيات بيّنه دالّه بر صدق نبوت حضرت خاتميه، و هر گاه عهد كردند عهد كردنى، نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ:
بشكستند آن عهد را دستهاى از ايشان، بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ: بلكه بيشتر ايشان ايمان نياوردهاند به تورات، زيرا اگر به تورات تصديق داشتند اين نقض عهد از آنها صادر نمىشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (100)
ترجمه
آيا نه آنستكه هرگاه بستند پيمانى را شكستند آن را گروهى از آنها بلكه بيشترشان ايمان نميآورند..
تفسير
عهد نمودند كه اطاعت پيغمبر (ص) و بعد از او اطاعت امير المؤمنين (ع) را بنمايند و مخالفت با آندو ننمايند و فرقه از يهود و نواصب تخلف از عهد نمودند و مخالفت كردند بلكه بيشتر از آنها بعد از اينهم ايمان نميآورند و عهد را مراعات نميكنند و از معاصى نادم نميشوند با آنكه معجزات و كرامات را مشاهده مينمايند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهداً نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنهُم بَل أَكثَرُهُم لا يُؤمِنُونَ (100)
(و آيا هر زماني که اينکه يهود عهد و پيماني ميبندند گروهي از آنان آن را دور مياندازند بلكه بيشتر ايشان ايمان نميآورند) همزه أَ وَ كُلَّما همزه استفهام و واو عاطفه است و تقديم همزه بر واو عاطفه براي اينست که همزه اصل در استفهام است و از اينجهت مصدر ميباشد بخلاف ساير ادات استفهام که حروف عاطفه بر آنها مقدم ميشود و كلمه ما يا موصوله و يا موصوفه كنايه از زمان است و نصب كلما بر ظرف است يعني هر وقتي که و عاهَدُوا از معاهده بمعني قرارداد بين دو طرف است و نبذه يعني القاه و طرحه. چيزي را دور انداختن و اينکه كنايه از نقض و تخلف عهد است، يعني اينکه يهود هر قراردادي که با خدا و پيغمبران او ميبندند تخلف نموده و بآن وفا نميكنند چنانچه تخلفات آنان با حضرت موسي در آيات قبل ذكر شد و همچنين قراردادهايي که با پيغمبر اسلام و مسلمانان بستند مانند قراردادي که يهود بني قريظه و بني النضير با پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم نمودند که بدشمنان اسلام كمك ندهند و در جنگ خندق تخلف نمودند.
فَرِيقٌ مِنهُم کان معاهدين را بر دو دسته مينمايد يك دسته كساني که بر عهد خود باقي بوده و بقرار دادشان وفا مينمايند و دسته ديگر آنهايي که تخلف نمودند و بعد براي اينكه تصور نشود که اينکه دو فرقه مساوي بودند
جلد 2 - صفحه 123
جمله بَل أَكثَرُهُم لا يُؤمِنُونَ را آورد يعني اكثريت با آنهايي است که تخلف نمودند و ايمان نميآورند.
«تنبيه بالمناسبة» بيع منابذه در شرع مطهر حرام و از اقسام قمار است و آن چنين است که اجناسي چيده ميشود وعده که در آن شركت ميكنند از فاصله معيني چيزي مانند ريگ و نحو آن بطرف آن اجناس مياندازند و بهر كدام از آنها اصابت كرد مالك ميشوند نظير بخت آزمايي که در اينکه زمان متعارف شده که باعانه ملي تعبير ميكنند و بليطهايي ميفروشند و سپس قرعه كشي نموده و شماره بليط هر كس برنده شد مقدار معيني باو ميدهند و اينکه عمل علاوه بر اينكه قمار و از گناهان كبيره است وجهي که گرفته ميشود سخت و مال حرام است و بهيچ وجه مالك نميشود و امر آن بسيار مشكل است زيرا نه حكم مجهول المالك ميتوان بر آن بار كرد و نه ممكن است بصاحبانش رد نمود و آنچه بنظر ميرسد اينست که هر مقدار از صاحبان بليطها را که دسترسي بآنها ممكن است بنسبت آنچه بدست او آمده با مجموع آنان، بآنها رد كند و آنچه را که ممكن نيست بدست بياورد، بايد باذن حاكم شرع بعنوان رد مظالم بفقراء بدهد و مشكلتر از او كساني هستند که بليط ميفروشند و پول جمعآوري ميكنند که ضامن آنچه فروختهاند ميباشند و مسئله تعاقب ايادي درباره آنها ساري و جاري است و همچنين است هر مالي که از ممر حرام بدست آيد مانند فروش آلات لهو و قمار و وجوه سينماها و تماشاخانهها و شراب فروشي و اجرت بر فحشاء و امثال اينها که امروز سرتاسر كشور را فرا گرفته است (اعاذنا اللّه من كلّها)
124
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 100)- سپس به یکی از اوصاف بسیار بد جمعی از یهود، یعنی پیمان شکنی که گویا با تاریخ آنها همراه است اشاره کرده، میگوید: «آیا هر بار آنان پیمانی با خدا و پیامبر بستنϠجمعی از آنها آن را دور نیفکندند و با آن مخالفت نکردند»؟! (أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ).
آری! «اکثرشان ایمان نمیآورند» (بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ).
خداوند از آنها در کوه طور پیمان گرفت که به فرمانهای تورات عمل کنند ولی سر انجام این پیمان را شکستند و فرمان او را زیر پا گذاردند.
و نیز از آنها پیمان گرفته شده بود که به پیامبر موعود (پیامبر اسلام که بشارت آمدنش در تورات داده شده بود) ایمان بیاورند به این پیمان نیز عمل نکردند.
ج1، ص104
نکات آیه
۱ - یهودیان، در طول تاریخ خویش عهدها و پیمانهایى را با خدا و پیامبران بسته بودند. (أو کلما عهدوا عهداً) جمله «کلما عاهدوا ...» (هرگاه عهدى مى بندند) دلالت بر عهدها و پیمانهاى متعدد دارد. قرینه هایى همانند «بل أکثرهم لایؤمنون» دلالت بر آن دارد که مراد از عهدهاى مطرح شده در آیه، عهدهایى است که یهود با خدا و پیامبران داشتند.
۲ - تاریخ یهود، آکنده از عهدشکنى و بى اعتنایى به پیمانهاى الهى است. (أو کلما عهدوا عهداً نبذه فریق منهم) «نبذ» به معناى انداختن و رها کردن است و در آیه شریفه کنایه از شکستن و نقض کردن مى باشد.
۳ - یهود، مورد توبیخ و سرزنش خداوند به جهت عهدشکنى و نقض پیمانهاى الهى (أو کلما عهدوا عهداً نبذه فریق منهم) استفهام در «أو کلما ...» انکار توبیخى است.
۴ - ضرورت پایبندى به عهدها و پیمانهاى الهى (أو کلما عهدوا عهداً نبذه فریق منهم) سرزنش و توبیخ خداوند از عهد شکنان، دلالت بر ضرورت و وجوب پایبندى به عهدها و پیمانها مى کند.
۵ - عهدها و پیمانهاى الهى در دیدگاه بسیارى از یهودیان، امرى بى مقدار و کم ارزش (نبذه فریق منهم) برداشت فوق بر اساس معنایى است که «راغب» در کلمه «نبذ» بیان کرده است. او در «المفردات» مى گوید: «نبذ» انداختن و دور افکندن چیزى است به خاطر کم ارزش شمردن آن.
۶ - مسؤولیت همه افراد یک ملت در برابر عهدشکنى گروهى از آنان* (أو کلما عهدوا عهداً نبذه فریق منهم) آیه شریفه، همه یهودیان را به خاطر عهدشکنى گروهى از ایشان ملامت کرده است و این بیانگر آن است که وظیفه شناسان باید با امر به معروف و نهى از منکر و ... دیگران را از عهد شکنى بازدارند و گر نه سزاوار ملامت هستند.
۷ - اکثریت یهود، حتى به پیامبران و کتابهاى آسمانى خویش ایمان ندارند. (بل اکثرهم لایؤمنون) متعلق ایمان - به قرینه آیات گذشته - پیامبران و کتابهاى آسمانى است. «بل» در جمله فوق براى ترقى است; یعنى، و بالاتر از پیمان شکنى این است که اکثر آنها اهل ایمان نیستند.
۸ - رواج عهدشکنى در میان یهود، نشانه فقدان ایمان در اکثریت آنان است. (أو کلما عهدوا عهداً نبذه فریق منهم بل اکثرهم لایؤمنون)
۹ - فقدان ایمان، از علل پایبند نبودن آدمى به عهدها و پیمانهاى الهى است. (أو کلما عهدوا عهداً نبذه فریق منهم بل اکثرهم لایؤمنون)
۱۰ - اکثر یهودیانى که به عهدهاى الهى وفا نکردند، به آن عهد و پیمانها، ایمان و اعتقاد نداشتند. (کلما عهدوا عهداً نبذه فریق منهم بل اکثرهم لایؤمنون) این برداشت بدان احتمال است که متعلق «یؤمنون» عهدها و پیمانها باشد; یعنى، اکثر عهدشکنان، آن عهد و پیمانها را به قلب و دل خویش نپذیرفته بودند اگر چه تظاهر به پذیرش آن مى کردند. گفتنى است که در برداشت فوق ضمیر در «أکثرهم» به «فریق» برگردانده شده است.
۱۱ - بسیارى از یهودیان به قرآن و پیامبر(ص)، ایمان نخواهند آورد. (بل اکثرهم لایؤمنون) برداشت فوق مبتنى بر این است که: متعلق «لایؤمنون»، به دلیل آیه قبل، قرآن و پیامبر اسلام باشد. مضارع بودن فعل «لایؤمنون» این احتمال را تأیید مى کند.
موضوعات مرتبط
- خدا: سرزنشهاى خدا ۳
- عهد: اهمیّت وفاى به عهد ۴; وفاى به عهد با خدا ۴
- عهدشکنى: عوامل عهدشکنى ۹; عهدشکنى با خدا ۲، ۳، ۹; مبارزه با عهدشکنى ۶
- قرآن: پیشگویى قرآن ۱۱
- کفر: آثار کفر ۹; کفر به انبیا ۷; کفر به قرآن ۱۱; کفر به کتب آسمانى ۷; کفر به محمّد(ص) ۱۱
- مسؤولیت: مسؤولیت همگانى ۶
- یهود: تاریخ یهود ۱، ۲; سرزنش یهود ۳; عقیده اکثریت یهود ۱۰; عقیده یهود ۵; عهد یهود با انبیا ۱; عهد شکنى اکثریت یهود ۱۰; عهدشکنى یهود ۲، ۳، ۸; عهد یهود با خدا ۱، ۳; کفر اکثریت یهود ۷، ۸، ۱۰، ۱۱; کفر یهود ۷، ۱۱; نشانه هاى کفر یهود ۸; یهود و عهد خدا ۵