الْعُمُر: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
=== ریشه کلمه === | === ریشه کلمه === | ||
*[[ریشه عمر | عمر]] (۲۷ بار) [[کلمه با ریشه:: عمر| ]] | *[[ریشه عمر | عمر]] (۲۷ بار) [[کلمه با ریشه:: عمر| ]] | ||
=== قاموس قرآن === | |||
عمارة به معنى آبادكردن است [توبه:19].[روم:9]. زمين رازيرورو و آباد كردند بيش از آنچه اينها آباد كردند. عمر(بروزن عنق و فلس)دوران زندگى و مدت آبادى بدن به وسيله حيات و روح است. [نحل:70]. عمر در آيه بر وزن (عُنُق)است و در آيه [حجر:72].بروزن (فلس)است طبرسى و راغب گويند:هردو وزن به يك معنى است ولى قسم مخصوص به وزن(فلس)است. علت آن اخّف بودن فتح مىباشد. در تمام قرآن فقط در اين آيه به عمر حضرت رسول«صلىاللَّهعليهوآله» سوگنديادشده ابن عباس گويد:خدا احدى را گرامىتر به خود از محمد«صلىاللَّهعليهوآله» نيافريده و نشنيدم خدا به زندگى كسى قسم بخورد جز به حيات آن حضرت. *** تعمير: اعطاء زندگى. [فاطر:37]. آيا زندگى نداديم به شما آيا زنده نگاه نداشتيم شمارا مدتى كه پندشنو در آن متذكّر مىشد؟! *** عمره:عمل مخصوصى است از اعمال حّج [بقره:196]. وآن چنين است كه شخص از ميقات احرام بسته وارد مكّه مىشود هفت بار كعبه را طواف كرده در مقام ابراهيم«عليهالسلام»نماز طواف مىخواند آنگاه ميان دو تلّ صفاومروه هفت بارسعى و رفت وآمد مىكند سپس به نيّت تقصير قسمتى از موى شارب(مثلاً)را مىگيرد و باتقصير آن، عمل تمام است. طبرسى فرموده عمره ازعمارة است وآن به معنى زيادت مىباشد كه آبادكننده زمين آن را به وسيله عمارت زيادت مىدهد. نگارنده گويد:بنابراين علت تسميه عمره زايدبودن آن بر حّج است و يا آن،باعث آبادبودن بيت اللّه است. [توبه:18]. آيامراد از تعميرحفظ بنا و ترميم آن است ياآباد نگاه داشتن به وسيله نظافت و چراغ روشن كردن و نمازخواندن وغير اينهاست ؟ويابه وسيله اقامت در آن است ؟كه عماره مكان بهر سه معنى آمده است. به احتمال قوى مراد حفظ بناوترميم آن است كه ظهور عمارت درآن است و آيه ماقبل كه فرموده:«ماكانَ لِلْمُشْرِكينَ اَنْ يَعْمُروُا مَساجِدَاللّهِ...»ظهورش در ترميم بناست نه زيارت و نماز خواندن. ايضاًآيه «اَجَعَلْتُمْ سِقايَةَالْحاجّ ِوَعِمارَةَالْمَسْجِدِالْحَرامِ...»كه گذشت ظهورش در اصلاح بناست. [هود:61].استعمار بنابراستفعال طلب عمارت است يعنى خدا شمارااززمين آفريده واز شما آبادى آن را خواسته است وآن عبارت اخراى خليفةاللّه بودن انسان است. بعضىها آن را عمردادن گفتهاند ولى برخلاف ظاهراست. [توبه:19]. آيه شريفه گرچه مفهوماً اعّم است ولى جهت نزول آن مبيّن فضيلت على بن ابيطالب«عليه السلام»است. عياشى در تفسير خود از ابى بصير از امام صادق«عليه السلام»نقل كرده كه فرموده به اميرالمؤمنين صلوات اللّه عليه گفتند:از افضل مناقب خويش ما را خبرده. فرمود:آرى من وعبّاس و عثمان بن ابى شيبه درمسجد الحرام بوديم. عثمان بن ابى شيبه گفت:رسول خدا كليدهاى كعبه را به من داد. عباس گفت: رسول خدا سقاية را كه زمزم باشد به من داده(تأمين آب حاجيان)ولى يا على به تو چيزى نداده است سپس خدا نازل فرموده«اَجَعَلْتُمْ سِقايَةَالْحاجّ ِ وَعِمارَةَ الْمَسْجِدِالْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فى سَبيلِ الّلهِ لايَسْتَوُونَ عِنْدَالّلهِ». در مجمع آن به تعبير ديگرى نقل كرده و به جاى عثمان،طلحة آورده و از تفسيرطبرى و غيره نيز نقل شده است. [طور:4]. رجوع شود به «رّق» و روايات و تفسير. | |||
*[[ال]] | *[[ال]] | ||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ ۲۹ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۱۸
ریشه کلمه
- عمر (۲۷ بار)
قاموس قرآن
عمارة به معنى آبادكردن است [توبه:19].[روم:9]. زمين رازيرورو و آباد كردند بيش از آنچه اينها آباد كردند. عمر(بروزن عنق و فلس)دوران زندگى و مدت آبادى بدن به وسيله حيات و روح است. [نحل:70]. عمر در آيه بر وزن (عُنُق)است و در آيه [حجر:72].بروزن (فلس)است طبرسى و راغب گويند:هردو وزن به يك معنى است ولى قسم مخصوص به وزن(فلس)است. علت آن اخّف بودن فتح مىباشد. در تمام قرآن فقط در اين آيه به عمر حضرت رسول«صلىاللَّهعليهوآله» سوگنديادشده ابن عباس گويد:خدا احدى را گرامىتر به خود از محمد«صلىاللَّهعليهوآله» نيافريده و نشنيدم خدا به زندگى كسى قسم بخورد جز به حيات آن حضرت. *** تعمير: اعطاء زندگى. [فاطر:37]. آيا زندگى نداديم به شما آيا زنده نگاه نداشتيم شمارا مدتى كه پندشنو در آن متذكّر مىشد؟! *** عمره:عمل مخصوصى است از اعمال حّج [بقره:196]. وآن چنين است كه شخص از ميقات احرام بسته وارد مكّه مىشود هفت بار كعبه را طواف كرده در مقام ابراهيم«عليهالسلام»نماز طواف مىخواند آنگاه ميان دو تلّ صفاومروه هفت بارسعى و رفت وآمد مىكند سپس به نيّت تقصير قسمتى از موى شارب(مثلاً)را مىگيرد و باتقصير آن، عمل تمام است. طبرسى فرموده عمره ازعمارة است وآن به معنى زيادت مىباشد كه آبادكننده زمين آن را به وسيله عمارت زيادت مىدهد. نگارنده گويد:بنابراين علت تسميه عمره زايدبودن آن بر حّج است و يا آن،باعث آبادبودن بيت اللّه است. [توبه:18]. آيامراد از تعميرحفظ بنا و ترميم آن است ياآباد نگاه داشتن به وسيله نظافت و چراغ روشن كردن و نمازخواندن وغير اينهاست ؟ويابه وسيله اقامت در آن است ؟كه عماره مكان بهر سه معنى آمده است. به احتمال قوى مراد حفظ بناوترميم آن است كه ظهور عمارت درآن است و آيه ماقبل كه فرموده:«ماكانَ لِلْمُشْرِكينَ اَنْ يَعْمُروُا مَساجِدَاللّهِ...»ظهورش در ترميم بناست نه زيارت و نماز خواندن. ايضاًآيه «اَجَعَلْتُمْ سِقايَةَالْحاجّ ِوَعِمارَةَالْمَسْجِدِالْحَرامِ...»كه گذشت ظهورش در اصلاح بناست. [هود:61].استعمار بنابراستفعال طلب عمارت است يعنى خدا شمارااززمين آفريده واز شما آبادى آن را خواسته است وآن عبارت اخراى خليفةاللّه بودن انسان است. بعضىها آن را عمردادن گفتهاند ولى برخلاف ظاهراست. [توبه:19]. آيه شريفه گرچه مفهوماً اعّم است ولى جهت نزول آن مبيّن فضيلت على بن ابيطالب«عليه السلام»است. عياشى در تفسير خود از ابى بصير از امام صادق«عليه السلام»نقل كرده كه فرموده به اميرالمؤمنين صلوات اللّه عليه گفتند:از افضل مناقب خويش ما را خبرده. فرمود:آرى من وعبّاس و عثمان بن ابى شيبه درمسجد الحرام بوديم. عثمان بن ابى شيبه گفت:رسول خدا كليدهاى كعبه را به من داد. عباس گفت: رسول خدا سقاية را كه زمزم باشد به من داده(تأمين آب حاجيان)ولى يا على به تو چيزى نداده است سپس خدا نازل فرموده«اَجَعَلْتُمْ سِقايَةَالْحاجّ ِ وَعِمارَةَ الْمَسْجِدِالْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فى سَبيلِ الّلهِ لايَسْتَوُونَ عِنْدَالّلهِ». در مجمع آن به تعبير ديگرى نقل كرده و به جاى عثمان،طلحة آورده و از تفسيرطبرى و غيره نيز نقل شده است. [طور:4]. رجوع شود به «رّق» و روايات و تفسير.