يُوقِنُون: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
(افزودن نمودار دفعات)
خط ۱۱: خط ۱۱:
(بر وزن فلس و فرس) ثابت و واضح شدن. در مصباح و اقرب الموارد مى‏گويد «يَقِنَ الْاَمْرُ يَقْناً: ثَبَتَ وَ وَضَحَ» يقن متعدى به نفسه و به باء نيز آمده است «يَقِنَ الْاَمْرَ وَ بِالْاَمْرِ» يعنى به آن علم پيدا كرد و محقق دانست. يقين وصف است به معنى فاعل يعنى ثابت و واضح. راغب گويد: آن صفت علم است بالاتر از معرفت و درايت... و شايد به معنى مفعول و ثابت باشد كه خواهد آمد در مصباح گويد: يقين علمى است كه از استدلال و تحقيق حاصل شود لذا علم خدا را يقين گويند كه بر آن قطع حاصل شده و نفس بر آن آرام گرديده است. هر يقين علم است ولى هر علم يقين نيست گويا يقين علمى است كه بعد از استدلال و نظر حاصل شود. خلاصه: يقين به معنى ثابت يا ثابت شده و بالاتر از علم و از صفات آن است [بقره:4]. و به آخرت آنها يقين پيدا مى‏كنند. «يَقِنَهُ و اَيْقَنَهُ» هر دو به يك معنى اند يعنى تحقيق كرد و به يقين رسيد. به احتمال قوى مراد از «يُوقِنُونَ» در آياتى نظير [جاثية:4]. مراد تحقيق كردن و يقين جستجو كردن است. [طور:36]. يعنى بلكه تحقيق نمى‏كنند تا يقين پيدا نمايند. * [نمل:14]. آيات را در زبان انكار نمودند حال آنكه ضميرشان و باطنشان به آنها باور كرد و محقق دانست. * [تكاثر:5-7]. ظاهراً اضافه در علم اليقين و خود يقين است كه روز قيامت باشد، مى‏شود گفت: آن حال است از مفعول «لَتَرَوُنَّها» يعنى: حقا اگر علم جازم و يقين داشتيد شما را از تكاثر اموال مانع مى‏شد. حتماً حتماً آتش بزرگ را خواهيد ديد سپس آن را كه خود آن است خواهيد ديد. * [واقعة:95]. [حاقة:51]. حق و يقين هر دو به يك معنى است و اضافه در آن نظير اضافه بيانيه است و افاده تأكيد مى‏كند و هر دو آيه درباره قيامت است معنى آيه اول: اينكه در تقسيم شدن مردم به اصحاب يمين و اصحاب شمال و سابقين گفتيم، ثابت و حتمى است و خلافى در آن نيست. در مجمع و الميزان به تأكيد بودن آن تصريح شده است. * [نساء:157]. «يَقيناً» تميز است از قتل يعنى به قتل عيسى «عليه السلام» علم ندارند و فقط از ظن پيروى مى‏كنند و او را به يقين نكشتند ظن به كشتن او كردند : * [حجر:99]. مراد از يقين چنانكه گفته‏اند مرگ است و اطلاق يقين بر مرگ به علت ثابت و حتمى بودن آن است و شايد اطلاق آن بر مرگ به جهت انكشاف واقع به آن است يعنى آنگاه كه واقع منكشف شود و حقائق ايمان و كفر آشكار گردد پروردگارت را عبادت كن. اينكه بعضى يقين را به معنى علم گرفته و گفته‏اند عبادت تا حصول يقين است و چون يقين آمد تكليف ساقط مى‏باشد غلط محض است، مخاطب به اين آيه رسول خدا «عليه السلام» است و آن بزرگوار از اهل يقين بود ولى تا دم مرگ از تكليف شرعى دست نكشيد اين قول به ضرورت اسلام باطل مى‏باشد. * موقن: آنكه داراى يقين يا جوياى يقين است [ذاريات:20]. در زمين آيات و دلائلى است براى يقين جويندگان.
(بر وزن فلس و فرس) ثابت و واضح شدن. در مصباح و اقرب الموارد مى‏گويد «يَقِنَ الْاَمْرُ يَقْناً: ثَبَتَ وَ وَضَحَ» يقن متعدى به نفسه و به باء نيز آمده است «يَقِنَ الْاَمْرَ وَ بِالْاَمْرِ» يعنى به آن علم پيدا كرد و محقق دانست. يقين وصف است به معنى فاعل يعنى ثابت و واضح. راغب گويد: آن صفت علم است بالاتر از معرفت و درايت... و شايد به معنى مفعول و ثابت باشد كه خواهد آمد در مصباح گويد: يقين علمى است كه از استدلال و تحقيق حاصل شود لذا علم خدا را يقين گويند كه بر آن قطع حاصل شده و نفس بر آن آرام گرديده است. هر يقين علم است ولى هر علم يقين نيست گويا يقين علمى است كه بعد از استدلال و نظر حاصل شود. خلاصه: يقين به معنى ثابت يا ثابت شده و بالاتر از علم و از صفات آن است [بقره:4]. و به آخرت آنها يقين پيدا مى‏كنند. «يَقِنَهُ و اَيْقَنَهُ» هر دو به يك معنى اند يعنى تحقيق كرد و به يقين رسيد. به احتمال قوى مراد از «يُوقِنُونَ» در آياتى نظير [جاثية:4]. مراد تحقيق كردن و يقين جستجو كردن است. [طور:36]. يعنى بلكه تحقيق نمى‏كنند تا يقين پيدا نمايند. * [نمل:14]. آيات را در زبان انكار نمودند حال آنكه ضميرشان و باطنشان به آنها باور كرد و محقق دانست. * [تكاثر:5-7]. ظاهراً اضافه در علم اليقين و خود يقين است كه روز قيامت باشد، مى‏شود گفت: آن حال است از مفعول «لَتَرَوُنَّها» يعنى: حقا اگر علم جازم و يقين داشتيد شما را از تكاثر اموال مانع مى‏شد. حتماً حتماً آتش بزرگ را خواهيد ديد سپس آن را كه خود آن است خواهيد ديد. * [واقعة:95]. [حاقة:51]. حق و يقين هر دو به يك معنى است و اضافه در آن نظير اضافه بيانيه است و افاده تأكيد مى‏كند و هر دو آيه درباره قيامت است معنى آيه اول: اينكه در تقسيم شدن مردم به اصحاب يمين و اصحاب شمال و سابقين گفتيم، ثابت و حتمى است و خلافى در آن نيست. در مجمع و الميزان به تأكيد بودن آن تصريح شده است. * [نساء:157]. «يَقيناً» تميز است از قتل يعنى به قتل عيسى «عليه السلام» علم ندارند و فقط از ظن پيروى مى‏كنند و او را به يقين نكشتند ظن به كشتن او كردند : * [حجر:99]. مراد از يقين چنانكه گفته‏اند مرگ است و اطلاق يقين بر مرگ به علت ثابت و حتمى بودن آن است و شايد اطلاق آن بر مرگ به جهت انكشاف واقع به آن است يعنى آنگاه كه واقع منكشف شود و حقائق ايمان و كفر آشكار گردد پروردگارت را عبادت كن. اينكه بعضى يقين را به معنى علم گرفته و گفته‏اند عبادت تا حصول يقين است و چون يقين آمد تكليف ساقط مى‏باشد غلط محض است، مخاطب به اين آيه رسول خدا «عليه السلام» است و آن بزرگوار از اهل يقين بود ولى تا دم مرگ از تكليف شرعى دست نكشيد اين قول به ضرورت اسلام باطل مى‏باشد. * موقن: آنكه داراى يقين يا جوياى يقين است [ذاريات:20]. در زمين آيات و دلائلى است براى يقين جويندگان.


{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::يُوقِنُون]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}
[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۴

آیات شامل این کلمه

«وقایه» به معناى نگهدارى اشیاء است در برابر امورى که به آنها زیان و آزار مى رساند.

«یُوقِنُون» از مادّه «یَقین» به معناى یقین دارند است.

ریشه کلمه

قاموس قرآن

(بر وزن فلس و فرس) ثابت و واضح شدن. در مصباح و اقرب الموارد مى‏گويد «يَقِنَ الْاَمْرُ يَقْناً: ثَبَتَ وَ وَضَحَ» يقن متعدى به نفسه و به باء نيز آمده است «يَقِنَ الْاَمْرَ وَ بِالْاَمْرِ» يعنى به آن علم پيدا كرد و محقق دانست. يقين وصف است به معنى فاعل يعنى ثابت و واضح. راغب گويد: آن صفت علم است بالاتر از معرفت و درايت... و شايد به معنى مفعول و ثابت باشد كه خواهد آمد در مصباح گويد: يقين علمى است كه از استدلال و تحقيق حاصل شود لذا علم خدا را يقين گويند كه بر آن قطع حاصل شده و نفس بر آن آرام گرديده است. هر يقين علم است ولى هر علم يقين نيست گويا يقين علمى است كه بعد از استدلال و نظر حاصل شود. خلاصه: يقين به معنى ثابت يا ثابت شده و بالاتر از علم و از صفات آن است [بقره:4]. و به آخرت آنها يقين پيدا مى‏كنند. «يَقِنَهُ و اَيْقَنَهُ» هر دو به يك معنى اند يعنى تحقيق كرد و به يقين رسيد. به احتمال قوى مراد از «يُوقِنُونَ» در آياتى نظير [جاثية:4]. مراد تحقيق كردن و يقين جستجو كردن است. [طور:36]. يعنى بلكه تحقيق نمى‏كنند تا يقين پيدا نمايند. * [نمل:14]. آيات را در زبان انكار نمودند حال آنكه ضميرشان و باطنشان به آنها باور كرد و محقق دانست. * [تكاثر:5-7]. ظاهراً اضافه در علم اليقين و خود يقين است كه روز قيامت باشد، مى‏شود گفت: آن حال است از مفعول «لَتَرَوُنَّها» يعنى: حقا اگر علم جازم و يقين داشتيد شما را از تكاثر اموال مانع مى‏شد. حتماً حتماً آتش بزرگ را خواهيد ديد سپس آن را كه خود آن است خواهيد ديد. * [واقعة:95]. [حاقة:51]. حق و يقين هر دو به يك معنى است و اضافه در آن نظير اضافه بيانيه است و افاده تأكيد مى‏كند و هر دو آيه درباره قيامت است معنى آيه اول: اينكه در تقسيم شدن مردم به اصحاب يمين و اصحاب شمال و سابقين گفتيم، ثابت و حتمى است و خلافى در آن نيست. در مجمع و الميزان به تأكيد بودن آن تصريح شده است. * [نساء:157]. «يَقيناً» تميز است از قتل يعنى به قتل عيسى «عليه السلام» علم ندارند و فقط از ظن پيروى مى‏كنند و او را به يقين نكشتند ظن به كشتن او كردند : * [حجر:99]. مراد از يقين چنانكه گفته‏اند مرگ است و اطلاق يقين بر مرگ به علت ثابت و حتمى بودن آن است و شايد اطلاق آن بر مرگ به جهت انكشاف واقع به آن است يعنى آنگاه كه واقع منكشف شود و حقائق ايمان و كفر آشكار گردد پروردگارت را عبادت كن. اينكه بعضى يقين را به معنى علم گرفته و گفته‏اند عبادت تا حصول يقين است و چون يقين آمد تكليف ساقط مى‏باشد غلط محض است، مخاطب به اين آيه رسول خدا «عليه السلام» است و آن بزرگوار از اهل يقين بود ولى تا دم مرگ از تكليف شرعى دست نكشيد اين قول به ضرورت اسلام باطل مى‏باشد. * موقن: آنكه داراى يقين يا جوياى يقين است [ذاريات:20]. در زمين آيات و دلائلى است براى يقين جويندگان.


در حال بارگیری...