خَلا: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(افزودن نمودار دفعات) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
خلاء و خلوّ به معنى خالى شدن است (اقرب) ايضاً خلوّ به معنى گذشتن زمان ب كار مىرود راغب مىگويد: خلوّ در زمان و مكان هر دو استعمال مىشود ليكن چون از خالى شدن، گذشتن آن به نظر آمده لذا اهل لغت «خلا الزمان» را: زمان گذشت معنى كردهاند. استعمالات قرآن مجيد همه از اين قبيل مثل [فاطر:24] هيچ امّتى نيست مگر آنكه در آن انذار كنندهاى گذشته است. [بقره:134]، [آل عمران:144]، [احزاب:38]. * [بقره:14] خلوت را از آن جهت خلوت گويند كه از اغيار خالى است «خلااليه» يعنى در خلوت به او رسيد. على هذا معنى آيه چنين مىشود: و چون در خلوت به شياطين خود رسيدند مىگويند ما با شمائيم. [آل عمران:119] و چون خلوت كنند سر انگشتان را از خشم بر شما بد دندان گزند. * [يوسف:9] يوسف را بكشيد و يا به زمين نا معلومى بياندازيد تا توجّه پدرتان براى شما خالى از حبّ يوسف و خالص باشد . تخليه: ترك كردن، شخص از ترك كردن، شخص از ترك شده خالى و كنار مىشود راغب اصل آن را ترك كردن در جاى خالى گفته است [توبه:5]. تخلّى: خالى شدن [انشقاق:4] ايّام خالية: روزهاى گذشته [حاقة:24]. * [فاطر:24] اين آيه روشن مىكند كه هيچ امّتى از امّتها بدون پيغمبر نبوده و در تمام آنها پيامبرانى از جانب خدا آمدهاند. توضيح آنكه: چون در امّتى پيامبرى از جانب خدا مبعوث شود بعد از گذشتن او دينش در اثر مرور زمان آلوده به شرك و كفر و بت پرستى مىشود لذا گفتهاند ريشه شرك و بت پرستىها توحيد است و هر جا كه آن دو بوده باشد بايد پى برد كه ابتدا پيامبرى بوده است در تاريخ آمريكا ديدهام: كاشفين آن چون وارد مملكت «پرو» شدند در آن جا معبد آفتاب يافتند حتى مردم آنجا مىگفتند: اين تازه واردها پسران آفتاباند. بايد از اين دريافت كه در آنجا نيز پيامبرانى وجود داشته است. بطور كلّى با دقت در اين آيه و تحقيق در تاريخ امتّها مىتوان بوجود پيامبران در آنها پى برد و عموم موهبت الهى را در آنها كشف كرد. گر چه در ممالك غرب پيغمبرى سراغ نداريم و تمام پيامبران امثال نوح، ابراهيم، موسى، عيسى، محمد «صلوات اللّه عليهم» از اهل شرقاند ولى اگر در سابقه آنها دقّت شود حتماً پيامبرانى در ميان آنها بوده است. قرآن مىفرمايد: بعضى از پيامبران را بر تو حكايت كرديم و برخى را حكايت ننموديم [غافر:78]. | خلاء و خلوّ به معنى خالى شدن است (اقرب) ايضاً خلوّ به معنى گذشتن زمان ب كار مىرود راغب مىگويد: خلوّ در زمان و مكان هر دو استعمال مىشود ليكن چون از خالى شدن، گذشتن آن به نظر آمده لذا اهل لغت «خلا الزمان» را: زمان گذشت معنى كردهاند. استعمالات قرآن مجيد همه از اين قبيل مثل [فاطر:24] هيچ امّتى نيست مگر آنكه در آن انذار كنندهاى گذشته است. [بقره:134]، [آل عمران:144]، [احزاب:38]. * [بقره:14] خلوت را از آن جهت خلوت گويند كه از اغيار خالى است «خلااليه» يعنى در خلوت به او رسيد. على هذا معنى آيه چنين مىشود: و چون در خلوت به شياطين خود رسيدند مىگويند ما با شمائيم. [آل عمران:119] و چون خلوت كنند سر انگشتان را از خشم بر شما بد دندان گزند. * [يوسف:9] يوسف را بكشيد و يا به زمين نا معلومى بياندازيد تا توجّه پدرتان براى شما خالى از حبّ يوسف و خالص باشد . تخليه: ترك كردن، شخص از ترك كردن، شخص از ترك شده خالى و كنار مىشود راغب اصل آن را ترك كردن در جاى خالى گفته است [توبه:5]. تخلّى: خالى شدن [انشقاق:4] ايّام خالية: روزهاى گذشته [حاقة:24]. * [فاطر:24] اين آيه روشن مىكند كه هيچ امّتى از امّتها بدون پيغمبر نبوده و در تمام آنها پيامبرانى از جانب خدا آمدهاند. توضيح آنكه: چون در امّتى پيامبرى از جانب خدا مبعوث شود بعد از گذشتن او دينش در اثر مرور زمان آلوده به شرك و كفر و بت پرستى مىشود لذا گفتهاند ريشه شرك و بت پرستىها توحيد است و هر جا كه آن دو بوده باشد بايد پى برد كه ابتدا پيامبرى بوده است در تاريخ آمريكا ديدهام: كاشفين آن چون وارد مملكت «پرو» شدند در آن جا معبد آفتاب يافتند حتى مردم آنجا مىگفتند: اين تازه واردها پسران آفتاباند. بايد از اين دريافت كه در آنجا نيز پيامبرانى وجود داشته است. بطور كلّى با دقت در اين آيه و تحقيق در تاريخ امتّها مىتوان بوجود پيامبران در آنها پى برد و عموم موهبت الهى را در آنها كشف كرد. گر چه در ممالك غرب پيغمبرى سراغ نداريم و تمام پيامبران امثال نوح، ابراهيم، موسى، عيسى، محمد «صلوات اللّه عليهم» از اهل شرقاند ولى اگر در سابقه آنها دقّت شود حتماً پيامبرانى در ميان آنها بوده است. قرآن مىفرمايد: بعضى از پيامبران را بر تو حكايت كرديم و برخى را حكايت ننموديم [غافر:78]. | ||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::خَلا]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۷
«خَلا» از مادّه «خلاء»، در اصل به معناى مکانى است که ساترى در آن نباشد; این واژه، هم در مورد زمان به کار مى رود و هم مکان و از آنجا که زمان در گذر است، به ازمنه گذشته «ازمنه خالیه» گفته مى شود; زیرا اکنون اثرى از آنها نیست، و دنیا از آن خالى شده است.
ریشه کلمه
- خلو (۲۸ بار)
قاموس قرآن
خلاء و خلوّ به معنى خالى شدن است (اقرب) ايضاً خلوّ به معنى گذشتن زمان ب كار مىرود راغب مىگويد: خلوّ در زمان و مكان هر دو استعمال مىشود ليكن چون از خالى شدن، گذشتن آن به نظر آمده لذا اهل لغت «خلا الزمان» را: زمان گذشت معنى كردهاند. استعمالات قرآن مجيد همه از اين قبيل مثل [فاطر:24] هيچ امّتى نيست مگر آنكه در آن انذار كنندهاى گذشته است. [بقره:134]، [آل عمران:144]، [احزاب:38]. * [بقره:14] خلوت را از آن جهت خلوت گويند كه از اغيار خالى است «خلااليه» يعنى در خلوت به او رسيد. على هذا معنى آيه چنين مىشود: و چون در خلوت به شياطين خود رسيدند مىگويند ما با شمائيم. [آل عمران:119] و چون خلوت كنند سر انگشتان را از خشم بر شما بد دندان گزند. * [يوسف:9] يوسف را بكشيد و يا به زمين نا معلومى بياندازيد تا توجّه پدرتان براى شما خالى از حبّ يوسف و خالص باشد . تخليه: ترك كردن، شخص از ترك كردن، شخص از ترك شده خالى و كنار مىشود راغب اصل آن را ترك كردن در جاى خالى گفته است [توبه:5]. تخلّى: خالى شدن [انشقاق:4] ايّام خالية: روزهاى گذشته [حاقة:24]. * [فاطر:24] اين آيه روشن مىكند كه هيچ امّتى از امّتها بدون پيغمبر نبوده و در تمام آنها پيامبرانى از جانب خدا آمدهاند. توضيح آنكه: چون در امّتى پيامبرى از جانب خدا مبعوث شود بعد از گذشتن او دينش در اثر مرور زمان آلوده به شرك و كفر و بت پرستى مىشود لذا گفتهاند ريشه شرك و بت پرستىها توحيد است و هر جا كه آن دو بوده باشد بايد پى برد كه ابتدا پيامبرى بوده است در تاريخ آمريكا ديدهام: كاشفين آن چون وارد مملكت «پرو» شدند در آن جا معبد آفتاب يافتند حتى مردم آنجا مىگفتند: اين تازه واردها پسران آفتاباند. بايد از اين دريافت كه در آنجا نيز پيامبرانى وجود داشته است. بطور كلّى با دقت در اين آيه و تحقيق در تاريخ امتّها مىتوان بوجود پيامبران در آنها پى برد و عموم موهبت الهى را در آنها كشف كرد. گر چه در ممالك غرب پيغمبرى سراغ نداريم و تمام پيامبران امثال نوح، ابراهيم، موسى، عيسى، محمد «صلوات اللّه عليهم» از اهل شرقاند ولى اگر در سابقه آنها دقّت شود حتماً پيامبرانى در ميان آنها بوده است. قرآن مىفرمايد: بعضى از پيامبران را بر تو حكايت كرديم و برخى را حكايت ننموديم [غافر:78].