جَسَدا: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(افزودن نمودار دفعات) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
پیکر. صحاح آن را بدن و قاموس جسم انسان و جسم جنّ و ملائکه و مجمعالبیان جسم حیوان مثل بدن گفته است آنگاه بحث است که آیا جسد جسم بلا روح است و یا جسم با روح و آیا جسد در غیر انسان نیز گفته مىشود یا نه؟ کوتاه سخن آنست که قرآن کریم آن را هم در بیروح و هم در ذیروح، هم در انسان و هم در غیر آن بکار برده است. [طه:88] برای آنها گوسالهاى بیرون آورد که فقط پیکر بود (و روح نداشت) صداى گوساله داشت «جَسَداً» حاکى از آنست که گوساله مجسّمه بود و روح نداشت. [انبياء:8] آیه درباره پیامبران است یعنی ما آنها را پیکرى قرار ندادیم که طعام نخورند و در دنیا همیشگى نبودند. در مجمع ج 7 ص 40 از کلبى نقل شده جسد مجسّدى است که در آن روح است مىخورد و میآشامد در نهج خطبه 196 درباره تقوى فرموده «وَ شفاءُ مَرَضِ اَجسادِکُم» در خطبه 81 هست «وَراحَةِ الاَجسادِ» ولى المیزان ج 14 ص 207 فرموده: جسد هیچگاه بذیروح گفته نمىشود. *[ص:34] المیزان از بین معانى محتمل این معنى را اختیار مىکند که براى سلیمان کودکى بوده خدا او را بمیراند و جسدش را روی تخت سلیمان انداخت و از «ثُمَ اَنابَ قالَ رَبِّ اغفِرلی» بدست میاید که سلیمان امید و انتظار داشت که خدا او را شفا بخشد و بوی مفید باشد پس خدا او را بمیراند و بر تختش انداخت تا او امر را بخدا تفویض و تسلیم کند. | پیکر. صحاح آن را بدن و قاموس جسم انسان و جسم جنّ و ملائکه و مجمعالبیان جسم حیوان مثل بدن گفته است آنگاه بحث است که آیا جسد جسم بلا روح است و یا جسم با روح و آیا جسد در غیر انسان نیز گفته مىشود یا نه؟ کوتاه سخن آنست که قرآن کریم آن را هم در بیروح و هم در ذیروح، هم در انسان و هم در غیر آن بکار برده است. [طه:88] برای آنها گوسالهاى بیرون آورد که فقط پیکر بود (و روح نداشت) صداى گوساله داشت «جَسَداً» حاکى از آنست که گوساله مجسّمه بود و روح نداشت. [انبياء:8] آیه درباره پیامبران است یعنی ما آنها را پیکرى قرار ندادیم که طعام نخورند و در دنیا همیشگى نبودند. در مجمع ج 7 ص 40 از کلبى نقل شده جسد مجسّدى است که در آن روح است مىخورد و میآشامد در نهج خطبه 196 درباره تقوى فرموده «وَ شفاءُ مَرَضِ اَجسادِکُم» در خطبه 81 هست «وَراحَةِ الاَجسادِ» ولى المیزان ج 14 ص 207 فرموده: جسد هیچگاه بذیروح گفته نمىشود. *[ص:34] المیزان از بین معانى محتمل این معنى را اختیار مىکند که براى سلیمان کودکى بوده خدا او را بمیراند و جسدش را روی تخت سلیمان انداخت و از «ثُمَ اَنابَ قالَ رَبِّ اغفِرلی» بدست میاید که سلیمان امید و انتظار داشت که خدا او را شفا بخشد و بوی مفید باشد پس خدا او را بمیراند و بر تختش انداخت تا او امر را بخدا تفویض و تسلیم کند. | ||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::جَسَدا]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۷
«جَسَد» به معناى جسم بى روح است، و به گفته «راغب» در کتاب «مفردات» مفهومى محدودتر از مفهوم «جسم» دارد، زیرا جسد بر غیر انسان اطلاق نمى شود (مگر به طور نادر) ولى جسم اعم است.
ریشه کلمه
- جسد (۴ بار)
قاموس قرآن
پیکر. صحاح آن را بدن و قاموس جسم انسان و جسم جنّ و ملائکه و مجمعالبیان جسم حیوان مثل بدن گفته است آنگاه بحث است که آیا جسد جسم بلا روح است و یا جسم با روح و آیا جسد در غیر انسان نیز گفته مىشود یا نه؟ کوتاه سخن آنست که قرآن کریم آن را هم در بیروح و هم در ذیروح، هم در انسان و هم در غیر آن بکار برده است. [طه:88] برای آنها گوسالهاى بیرون آورد که فقط پیکر بود (و روح نداشت) صداى گوساله داشت «جَسَداً» حاکى از آنست که گوساله مجسّمه بود و روح نداشت. [انبياء:8] آیه درباره پیامبران است یعنی ما آنها را پیکرى قرار ندادیم که طعام نخورند و در دنیا همیشگى نبودند. در مجمع ج 7 ص 40 از کلبى نقل شده جسد مجسّدى است که در آن روح است مىخورد و میآشامد در نهج خطبه 196 درباره تقوى فرموده «وَ شفاءُ مَرَضِ اَجسادِکُم» در خطبه 81 هست «وَراحَةِ الاَجسادِ» ولى المیزان ج 14 ص 207 فرموده: جسد هیچگاه بذیروح گفته نمىشود. *[ص:34] المیزان از بین معانى محتمل این معنى را اختیار مىکند که براى سلیمان کودکى بوده خدا او را بمیراند و جسدش را روی تخت سلیمان انداخت و از «ثُمَ اَنابَ قالَ رَبِّ اغفِرلی» بدست میاید که سلیمان امید و انتظار داشت که خدا او را شفا بخشد و بوی مفید باشد پس خدا او را بمیراند و بر تختش انداخت تا او امر را بخدا تفویض و تسلیم کند.