بَل: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
(افزودن نمودار دفعات)
خط ۷: خط ۷:
بلكه. حرف اضراب و تدارك است. راغب گويد، بل دو قسم است، قسم اوّل آنست كه ما بعدش نقيض ما قبل است و اين دو جور باشد يكى آنكه با«بل» تصحيح ثانى و ابطال اوّل مقصود باشد مثل [مطفّفين:14]، اساطير بودن قرآن به واسطه «كلّا وَبَلْ» ابطال و زنگار بودن اعمال بر قلوبشان اثبات شده است. ديگرى آنكه براى تصحيح اوّل باشد مثل [ص:2]، يعنى اعراض كفار نه براى آن است كه قرآن محلّ ذكر نيست بلكه امتناع كفّار در اثر خود پسندى و مخالفت است و مثل [ق:2] (و اين «بل» همان است كه گويند براى انتقال از غرضى به غرضى است). قسم دوّم آنست كه براى بيان حكم اوّل و ترقّى باشد مثل [انبیاء:5]، بلكه او شاعر است. (در اينجا بعد از بيان حق بودن دعوت اسلام كه در ما قبل «بل» واقع است) تنبيه كرده و گفتند اين سخنان خوابهاى پريشان است نه بلكه بالاتر از آن گفتند!. گفتند افترا است، بعد بالاتر از آن، گفتند افترا است ،بعد بالاتر از آن، گفتند: دروغگوست زيرا شاعر در قرآن كسى است كه طبع دروغگوئى دارد (مفردات). الميزان با در نظر گرفتن آيه ما قبل «اَفَتَأتُونَ السّحْرَ» مى‏گويد: اين آيه تكذيب و نسبت به باطل است گفتند: اَضْغاثُ اَحلام است يعنى خوابهاى پريشان و نا منظم است كه آنها را پيامبرى و كتاب خيال كرده و آن از سحر هم پائين‏تر است و اينكه گفتند «بَلِ افْتَراةُ» ترقّى است از سابق، زيرا خواب بودن لازمه‏اش اشتباه امر ولى افتراء مستلزم تعمّد است يعنى اشتباه نكرده بلكه عمداً افترا بسته است. و «بَل ْ هُوَ شاعِرٌ» ترقّى است از جهت ديگر، زيرا مفترى از روى تدبّر و تفكّر سخن مى‏گويد امّا شاعر روى خيال و بدون تدبّر و تفكّر سخن مى‏گويد امّا شاعر روى خيال و بدون تدبّر تكلّم مى‏كند...». در آيه [انبیاء:39و40] «بل» چنانكه راغب گفته براى ترقّى است يعنى نه تنها خود را از آتش حفظ نتوانند بلكه آتش به ناگهان بر آنها آيد. ناگفته نماند يكى از معانى «بل» چنانكه قاموس و غيره تصريح مى‏كند، انتقال از غرضى به غرضى است بنا براين لازم نيست هميشه پى ابطال ما قبل «بل» بگرديم در آياتى نظير [اعلى:14-16] و غيره اگر كعناى اخير را به نظر آوريم كار آسان خواهد بود. تا اينجا سه معنى از معانى «بل» گفته شد. 1- ابطال ما قبل و تصحيح ما بعد. 2- انتقال از غرضى بغرض ديگر. 3- ترقّى. معانى ديگر نيز براى «بل» گفته‏اند كه در كتب لغت بايد ديد. و در خاتمه بايد دانست كه معناى اضراب و تدارك در تمام موارد استعمال آن ملحوظ است.
بلكه. حرف اضراب و تدارك است. راغب گويد، بل دو قسم است، قسم اوّل آنست كه ما بعدش نقيض ما قبل است و اين دو جور باشد يكى آنكه با«بل» تصحيح ثانى و ابطال اوّل مقصود باشد مثل [مطفّفين:14]، اساطير بودن قرآن به واسطه «كلّا وَبَلْ» ابطال و زنگار بودن اعمال بر قلوبشان اثبات شده است. ديگرى آنكه براى تصحيح اوّل باشد مثل [ص:2]، يعنى اعراض كفار نه براى آن است كه قرآن محلّ ذكر نيست بلكه امتناع كفّار در اثر خود پسندى و مخالفت است و مثل [ق:2] (و اين «بل» همان است كه گويند براى انتقال از غرضى به غرضى است). قسم دوّم آنست كه براى بيان حكم اوّل و ترقّى باشد مثل [انبیاء:5]، بلكه او شاعر است. (در اينجا بعد از بيان حق بودن دعوت اسلام كه در ما قبل «بل» واقع است) تنبيه كرده و گفتند اين سخنان خوابهاى پريشان است نه بلكه بالاتر از آن گفتند!. گفتند افترا است، بعد بالاتر از آن، گفتند افترا است ،بعد بالاتر از آن، گفتند: دروغگوست زيرا شاعر در قرآن كسى است كه طبع دروغگوئى دارد (مفردات). الميزان با در نظر گرفتن آيه ما قبل «اَفَتَأتُونَ السّحْرَ» مى‏گويد: اين آيه تكذيب و نسبت به باطل است گفتند: اَضْغاثُ اَحلام است يعنى خوابهاى پريشان و نا منظم است كه آنها را پيامبرى و كتاب خيال كرده و آن از سحر هم پائين‏تر است و اينكه گفتند «بَلِ افْتَراةُ» ترقّى است از سابق، زيرا خواب بودن لازمه‏اش اشتباه امر ولى افتراء مستلزم تعمّد است يعنى اشتباه نكرده بلكه عمداً افترا بسته است. و «بَل ْ هُوَ شاعِرٌ» ترقّى است از جهت ديگر، زيرا مفترى از روى تدبّر و تفكّر سخن مى‏گويد امّا شاعر روى خيال و بدون تدبّر و تفكّر سخن مى‏گويد امّا شاعر روى خيال و بدون تدبّر تكلّم مى‏كند...». در آيه [انبیاء:39و40] «بل» چنانكه راغب گفته براى ترقّى است يعنى نه تنها خود را از آتش حفظ نتوانند بلكه آتش به ناگهان بر آنها آيد. ناگفته نماند يكى از معانى «بل» چنانكه قاموس و غيره تصريح مى‏كند، انتقال از غرضى به غرضى است بنا براين لازم نيست هميشه پى ابطال ما قبل «بل» بگرديم در آياتى نظير [اعلى:14-16] و غيره اگر كعناى اخير را به نظر آوريم كار آسان خواهد بود. تا اينجا سه معنى از معانى «بل» گفته شد. 1- ابطال ما قبل و تصحيح ما بعد. 2- انتقال از غرضى بغرض ديگر. 3- ترقّى. معانى ديگر نيز براى «بل» گفته‏اند كه در كتب لغت بايد ديد. و در خاتمه بايد دانست كه معناى اضراب و تدارك در تمام موارد استعمال آن ملحوظ است.


{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::بَل]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}
[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۸

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

بلكه. حرف اضراب و تدارك است. راغب گويد، بل دو قسم است، قسم اوّل آنست كه ما بعدش نقيض ما قبل است و اين دو جور باشد يكى آنكه با«بل» تصحيح ثانى و ابطال اوّل مقصود باشد مثل [مطفّفين:14]، اساطير بودن قرآن به واسطه «كلّا وَبَلْ» ابطال و زنگار بودن اعمال بر قلوبشان اثبات شده است. ديگرى آنكه براى تصحيح اوّل باشد مثل [ص:2]، يعنى اعراض كفار نه براى آن است كه قرآن محلّ ذكر نيست بلكه امتناع كفّار در اثر خود پسندى و مخالفت است و مثل [ق:2] (و اين «بل» همان است كه گويند براى انتقال از غرضى به غرضى است). قسم دوّم آنست كه براى بيان حكم اوّل و ترقّى باشد مثل [انبیاء:5]، بلكه او شاعر است. (در اينجا بعد از بيان حق بودن دعوت اسلام كه در ما قبل «بل» واقع است) تنبيه كرده و گفتند اين سخنان خوابهاى پريشان است نه بلكه بالاتر از آن گفتند!. گفتند افترا است، بعد بالاتر از آن، گفتند افترا است ،بعد بالاتر از آن، گفتند: دروغگوست زيرا شاعر در قرآن كسى است كه طبع دروغگوئى دارد (مفردات). الميزان با در نظر گرفتن آيه ما قبل «اَفَتَأتُونَ السّحْرَ» مى‏گويد: اين آيه تكذيب و نسبت به باطل است گفتند: اَضْغاثُ اَحلام است يعنى خوابهاى پريشان و نا منظم است كه آنها را پيامبرى و كتاب خيال كرده و آن از سحر هم پائين‏تر است و اينكه گفتند «بَلِ افْتَراةُ» ترقّى است از سابق، زيرا خواب بودن لازمه‏اش اشتباه امر ولى افتراء مستلزم تعمّد است يعنى اشتباه نكرده بلكه عمداً افترا بسته است. و «بَل ْ هُوَ شاعِرٌ» ترقّى است از جهت ديگر، زيرا مفترى از روى تدبّر و تفكّر سخن مى‏گويد امّا شاعر روى خيال و بدون تدبّر و تفكّر سخن مى‏گويد امّا شاعر روى خيال و بدون تدبّر تكلّم مى‏كند...». در آيه [انبیاء:39و40] «بل» چنانكه راغب گفته براى ترقّى است يعنى نه تنها خود را از آتش حفظ نتوانند بلكه آتش به ناگهان بر آنها آيد. ناگفته نماند يكى از معانى «بل» چنانكه قاموس و غيره تصريح مى‏كند، انتقال از غرضى به غرضى است بنا براين لازم نيست هميشه پى ابطال ما قبل «بل» بگرديم در آياتى نظير [اعلى:14-16] و غيره اگر كعناى اخير را به نظر آوريم كار آسان خواهد بود. تا اينجا سه معنى از معانى «بل» گفته شد. 1- ابطال ما قبل و تصحيح ما بعد. 2- انتقال از غرضى بغرض ديگر. 3- ترقّى. معانى ديگر نيز براى «بل» گفته‏اند كه در كتب لغت بايد ديد. و در خاتمه بايد دانست كه معناى اضراب و تدارك در تمام موارد استعمال آن ملحوظ است.